Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۲
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
==تفسیر امر بین الامرین== | ==تفسیر امر بین الامرین== | ||
درباره | درباره چیستی و تبیین دقیق امر بین الامرین چنانکه [[محمدباقر مجلسی|مجلسی]] گزارش کرده است در بین عالمان امامیه اتفاق نظری وجود ندارد<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۳۶۳ق، ج۲، ص۲۰۰.</ref> و خود نه نظریه را گزارش کرده است.<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۳۶۳ق، ج۲، ص۲۰۰-۲۰۷.</ref> [[محمدحسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]] پژوهشگر کلام امامیه ۱۴ نظریه را در این باره گردآوری کرده است.<ref>قدردان قراملکی، نگاه سوم به جبر و اختیار، ۱۳۸۴ش، ص۱۳۳-۱۶۴.</ref> | ||
برخی عالمان شیعه گفتهاند منظور از امر بین الامرین آن است که انسان خود فاعل کارهای خویشتن است ولی فاعلیت او مشروط به اذن و اراده خدا است. | |||
[[محمدتقی جعفری|جعفری]] فیلسوف شیعه اختلافات امامیه در تفسیر این اصل را جزئی میداند و بر این باور است که تقریر [[سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خوئی]] برای امر بین الامرین بهترین تفسیر است.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، ص۲۲۶.</ref> | |||
به گفته خوئی اگر فردی مبتلا به فلج و ناتوان از حرکت باشد و بتوان با وصلکردن سیم برق او را به حرکت درآورد و آن شخص فلج با آن نیروی برق اختیاراً کارهایی را انجام دهد آنگاه آنچه به دیگران مستند است همان نیرو و قدرتی است که توسط برق در او ایجاد کردهاند و در هر لحظه هم قدرت سلبِ آن را دارند. از طرف دیگر بهرهبرداری از این قدرت به اختیار اوست. رابطه انسانها با قدرت خدا نیز همین طور است؛ چرا که ریزش آن نیرو از فیّاضِ مطلق انجام میگیرد و در هر لحظهای هم میتواند آن را قطع کند، ولی اختیار بهرهبرداری از آن نیرو کاملاً به دست انسان است.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، صص۲۲۶-۲۲۷. | به گفته خوئی اگر فردی مبتلا به فلج و ناتوان از حرکت باشد و بتوان با وصلکردن سیم برق او را به حرکت درآورد و آن شخص فلج با آن نیروی برق اختیاراً کارهایی را انجام دهد آنگاه آنچه به دیگران مستند است همان نیرو و قدرتی است که توسط برق در او ایجاد کردهاند و در هر لحظه هم قدرت سلبِ آن را دارند. از طرف دیگر بهرهبرداری از این قدرت به اختیار اوست. رابطه انسانها با قدرت خدا نیز همین طور است؛ چرا که ریزش آن نیرو از فیّاضِ مطلق انجام میگیرد و در هر لحظهای هم میتواند آن را قطع کند، ولی اختیار بهرهبرداری از آن نیرو کاملاً به دست انسان است.<ref>جعفری، جبر و اختیار، ۱۳۷۹ش، صص۲۲۶-۲۲۷. | ||
خط ۶۶: | خط ۷۳: | ||
از سوی دیگر [[ممکن الوجود|هستیهایِ امکانی]]، هویتهایی وابسته و نیازمند هستند، و این وابستگی و فقر، عین ذات و هویت اوست نه زائد و عارض بر آن. بنابر این هستیهای امکانی، همانگونه که در وجود خود استقلال ندارند، در ایجاد و فعل نیز مستقل نخواهند بود. | از سوی دیگر [[ممکن الوجود|هستیهایِ امکانی]]، هویتهایی وابسته و نیازمند هستند، و این وابستگی و فقر، عین ذات و هویت اوست نه زائد و عارض بر آن. بنابر این هستیهای امکانی، همانگونه که در وجود خود استقلال ندارند، در ایجاد و فعل نیز مستقل نخواهند بود. | ||
پس افعال انسان، با قدرت و اراده او ارتباط تکوینی و حقیقی دارد و او حقیقتاً فاعل کارهای خود است و | پس افعال انسان، با قدرت و اراده او ارتباط تکوینی و حقیقی دارد و او حقیقتاً فاعل کارهای خود است و بنابر این، نظریه [[جبر]] باطل است. و از سوی دیگر آنجا که هستی او، آفریده خداوند و مخلوق اوست، فعل او مستند به خدا نیز هست. پس نظریه تفویض نیز باطل است. و چون این دو استناد در طول یکدیگرند نه در عرض، هیچ گونه تعارضی رخ نخواهد داد.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۸</ref> این تفسیر از نوآوریهای [[صدر المتألهین]] است، و پس از وی مورد قبول پیروان [[حکمت متعالیه]] [[ملاصدرا|صدرائی]] قرار گرفته است. چنانکه [[امام خمینی]] نیز امر بین الأمرین را همین گونه تفسیر کرده است.<ref>خمینی، الطلب و الارادة، ۱۴۲۱ق، ص۷۲-۷۳. </ref> | ||
فیلسوفان همچنین با تحلیل نفس انسانی و افعال آن امر بین الامرین را تبیین کردهاند: افعالی که از اعضا و قوای مختلف انسان سر میزند، در عین این که انتساب حقیقی و تکوینی با آن عضو و قوه دارد و حقیقتاً فعل آن به شمار میرود، فعل نفس نیز میباشد. مثلاً «دیدن و شنیدن» بدون شک فعلِ قوه باصره و سامعه، و در عین حال فعلِ نَفْس است. هویت و وحدت نفس، پرتوی از هویت و وحدت خداست، و نحوه انتساب و استناد همه هویتهای امکانی و افعال و آثار آنها به آفریدگارِ یکتا، از سنخِ انتساب و استنادِ افعال و آثار اعضا و قوای انسان به نفس او است.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۷-۳۷۹؛ | فیلسوفان همچنین با تحلیل نفس انسانی و افعال آن امر بین الامرین را تبیین کردهاند: افعالی که از اعضا و قوای مختلف انسان سر میزند، در عین این که انتساب حقیقی و تکوینی با آن عضو و قوه دارد و حقیقتاً فعل آن به شمار میرود، فعل نفس نیز میباشد. مثلاً «دیدن و شنیدن» بدون شک فعلِ قوه باصره و سامعه، و در عین حال فعلِ نَفْس است. هویت و وحدت نفس، پرتوی از هویت و وحدت خداست، و نحوه انتساب و استناد همه هویتهای امکانی و افعال و آثار آنها به آفریدگارِ یکتا، از سنخِ انتساب و استنادِ افعال و آثار اعضا و قوای انسان به نفس او است.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۷-۳۷۹؛ خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴۲۱ق، ص۸۲.</ref> | ||
[[سید محمدحسین حسینی تهرانی|سید محمد حسین حسینی تهرانی]] در کتاب توحید علمی و عینی بر این باور است که | [[سید محمدحسین حسینی تهرانی|سید محمد حسین حسینی تهرانی]] در کتاب توحید علمی و عینی بر این باور است که اختيار بنده در تحت اختیار خدا و مشیّت قاهرۀ اوست، یعنی انسان اختيار دارد، و اختيار او عين اختيار خداست. از طرفی اصل اختیار او نفی و انكار نشده است، تا جبر لازم گردد؛ و از طرفی دیگر در اختيار خود استقلال ندارد كه تفويض شکل بگیرد. وی در جمعبندی مسأله تأکید کرده که حلّ معنای بین الامرین، فقط منوط به مذهب اهل [[توحید]] و [[عرفان نظری|عرفان(عرفاء)]] است كه نسبتِ موجودات با اصل وجود حقِّ متعال را فقط نسبت رَبْط و اتّصال میدانند؛ و موجودات معانی حرفيّه و غیرمستقلی هستند كه شائبه استقلال و خودنمائی ندارند و وجود انسان و بقیّه موجودات، همان وجودِ مطلق و عامّ و فراگیرِ خداست.<ref>حسینی طهرانی، توحید علمی و عینی، ص۲۶۷-۲۷۶.</ref> | ||
كه | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۷: | ||
* ملاصدرا، محمد، ''شرح اصول الکافی''، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰. | * ملاصدرا، محمد، ''شرح اصول الکافی''، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۰. | ||
* مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق. | ||
*مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۳ش. | |||
* محمد بن عبدالرحمن، ''شرح الفقه الاکبر''، امارات عربی، مکتبة الفرقان. | * محمد بن عبدالرحمن، ''شرح الفقه الاکبر''، امارات عربی، مکتبة الفرقان. | ||
* مطهری، مرتضی، عدل الهی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش. | * مطهری، مرتضی، عدل الهی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش. |