۵٬۹۴۱
ویرایش
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۷: | ||
نمونهای از ابیات ساقی نامه مشهور سبزواری این است: | نمونهای از ابیات ساقی نامه مشهور سبزواری این است: | ||
{{شعر | {{شعر جدید | ||
| قالب = ساقی نامه | |||
به جانم شده آتشی شعله ور | | شاعر = سبزواری | ||
|دگر بارم افتاده شوری به سر\\به جانم شده آتشی شعله ور | |||
که دستار [[تقوا|تقوی]] ز سرافکنم\\ز پاکُندهٔ نام را بشکنم | |||
ملولم از این خرقه و طیلسان\\که بتها است در آستینم نهان | |||
ز پاکُندهٔ نام را بشکنم | تو بنمای آن چهرهٔ آتشین\\که آتش فتد در بت و آستین | ||
چه آتش که از خود ستاند مرا\\نه از غیر تنها رهاند مرا | |||
ز وحدت دلا تا کی اندر شکی\\یکی گو یکی دان یکی بین یکی... | |||
بکوشید کاندر دم [[احتضار]]\\همین بر زبانم بود نام یار | |||
که بتها است در آستینم نهان | نه شمعم جز آن مه به بالین نهید\\نه حرفم جز از عشق تلقین دهید | ||
زمرد و زن اندر [[شب اول قبر |شب وحشتم]]\\نیاید کسی بر سر تربتم | |||
بجز مطرب آید زند چنگ را\\مُغنّی کشد سرخوش آهنگرا | |||
به خونم نگارید لوح مزار\\که هست این شهید ره عشق یار | |||
که آتش فتد در بت و آستین | چهل تن ز رندان پیمانهزن\\شهادت کنند این چنین بر [[کفن]] | ||
که این را به خاک درش نسبت است\\ز دُردی کشان می وحدتست | |||
که میساختی شیخِ سجادهکش\\به یک دَمزدن عاشق باده کش... | |||
الهی به خاصان درگاه تو\\به سرها که شد خاک در راه تو | |||
نه از غیر تنها رهاند مرا | به افتادگان سر کوی تو\\به حسرت کشان بلا جوی تو | ||
به درد دل دردمندان تو\\به سوز دل مستمندان تو | |||
به حق سبوکش به میخوارگان\\که هستند از خویش آوارگان | |||
به پیر مُغان و می و میکده\\به رندان مست صبوحی زده | |||
یکی گو یکی دان یکی بین یکی... | که فرمان دهی چون قضا را که هان\\ز «اسرار» نقد روانش ستان | ||
نخستین ز آلایشش پاک کن\\پس آنگاه منزلگهش خاک کن<ref>https://motaghin.com/fa_booksPage_781.aspx?gid=761</ref> | |||
}} | |||
همین بر زبانم بود نام یار | |||
نه حرفم جز از عشق تلقین دهید | |||
نیاید کسی بر سر تربتم | |||
مُغنّی کشد سرخوش آهنگرا | |||
که هست این شهید ره عشق یار | |||
شهادت کنند این چنین بر [[کفن]] | |||
ز دُردی کشان می وحدتست | |||
به یک دَمزدن عاشق باده کش... | |||
به سرها که شد خاک در راه تو | |||
به حسرت کشان بلا جوی تو | |||
به سوز دل مستمندان تو | |||
که هستند از خویش آوارگان | |||
به رندان مست صبوحی زده | |||
ز «اسرار» نقد روانش ستان | |||
پس آنگاه منزلگهش خاک کن | |||
==همایش ها== | ==همایش ها== |