|
|
خط ۲۶: |
خط ۲۶: |
|
| |
|
| ==مذهب== | | ==مذهب== |
| {{شعر۲ | | {{شعر جدید |
| |أمرر علی جدث الحسین|و قل لأعظمه الزکیه | | | جداکننده = \\ |
| |یا أعظما لا زلت من|و طفاء ساکبة رویه
| | | متن = |
| |ما لذّ عیش بعد|رضّک بالجیاد الاعوجیه
| | أمرر علی جدث الحسین\\و قل لأعظمه الزکیه |
| |قبر تضمن طیبا|آباؤه خیر البریه
| | یا أعظما لا زلت من\\و طفاء ساکبة رویه |
| |آباؤه أهل الریا|سة و الخلافة و الوصیه
| | ما لذّ عیش بعد\\رضّک بالجیاد الاعوجیه |
| |و الخیر و الشیم المهذبة|المطیبة الرضیه<ref>شبر، ادب الطف، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹</ref>}}
| | قبر تضمن طیبا\\آباؤه خیر البریه |
| | آباؤه أهل الریا\\سة و الخلافة و الوصیه |
| | و الخیر و الشیم المهذبة\\المطیبة الرضیه<ref>شبر، ادب الطف، ج۱، ص۱۹۸-۱۹۹</ref>}} |
| والدین حمیری از [[خوارج]] و [[اباضیه|اباضیمذهب]] بودند اما او پس از مدتی علاقمند [[اهل البیت علیهم السلام|اهلبیت(ع)]] شد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳.</ref> پدر و مادرش او را ملامت میکردند و او را آزار میدادند که به مذهب خوارج بازگردد و حتی درصدد قتلش برآمدند. حمیری ناچار به عُقبَة بن سَلم بن مُهنّا، امیر شیعی [[بصره]] پناه برد و تا مرگ پدر و مادر در جوار او به سر برد. وی در یک بیت شعر، والدین خود را لعن کرده است.<ref>ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۸.</ref><br> | | والدین حمیری از [[خوارج]] و [[اباضیه|اباضیمذهب]] بودند اما او پس از مدتی علاقمند [[اهل البیت علیهم السلام|اهلبیت(ع)]] شد.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳.</ref> پدر و مادرش او را ملامت میکردند و او را آزار میدادند که به مذهب خوارج بازگردد و حتی درصدد قتلش برآمدند. حمیری ناچار به عُقبَة بن سَلم بن مُهنّا، امیر شیعی [[بصره]] پناه برد و تا مرگ پدر و مادر در جوار او به سر برد. وی در یک بیت شعر، والدین خود را لعن کرده است.<ref>ابن شاکر، فوات الوفیات، ج۱، ص۱۸۸.</ref><br> |
| سید ابتدا به مذهب [[کیسانیه|کیسانی]] گرایید که معتقد به [[امامت]] محمد بن علی بن ابیطالب(ع) معروف به [[محمد بن حنفیه]] بعد از [[امام حسین(ع)]] بودند.<ref>رک: ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۴؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۹، ص۳۹؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۱۴۶.</ref> | | سید ابتدا به مذهب [[کیسانیه|کیسانی]] گرایید که معتقد به [[امامت]] محمد بن علی بن ابیطالب(ع) معروف به [[محمد بن حنفیه]] بعد از [[امام حسین(ع)]] بودند.<ref>رک: ابن حجر، لسان المیزان، ج۱، ص۶۷۴؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۹، ص۳۹؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص۱۴۶.</ref> |
| ===دیدار امام صادق(ع)=== | | ===دیدار امام صادق(ع)=== |
| [[مومن الطاق|محمد بن نعمان]]<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸.</ref> روایت کرده سید حمیری را در کوفه دیدم، سخت بیمار شده و رویش سیاه و چشمانش کبود گشته و از عطش مینالید و گاهی شراب مینوشید. نزد [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] رفتم که در [[کوفه]] بود و از نزد خلیفه برمیگشت. احوال حمیری را به او گفتم و به خانه سید رفتیم. جعفر بن محمد بر بالین او نشست و او را به اسم صدا کرد. سید چشمهای خود را گشود و به امام نگاه میکرد، اما نمیتوانست حرف بزند. آن حضرت لبهای او را تکان داد. حمیری زبان گشود و گفت: فدایت!آیا به کمک اولیایت چنین کردی؟! حضرت جعفر گفت:ای سید! سخن حق بگوی تا خدا بیماری تو را شفا دهد و تو را بیامرزد و به [[بهشت|بهشتی]] که به اولیای خود وعده نموده داخل کند. پس سید اشعاری انشاء نمود که این دو بیت از آن است:<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸.</ref> | | [[مومن الطاق|محمد بن نعمان]]<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸.</ref> روایت کرده سید حمیری را در کوفه دیدم، سخت بیمار شده و رویش سیاه و چشمانش کبود گشته و از عطش مینالید و گاهی شراب مینوشید. نزد [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] رفتم که در [[کوفه]] بود و از نزد خلیفه برمیگشت. احوال حمیری را به او گفتم و به خانه سید رفتیم. جعفر بن محمد بر بالین او نشست و او را به اسم صدا کرد. سید چشمهای خود را گشود و به امام نگاه میکرد، اما نمیتوانست حرف بزند. آن حضرت لبهای او را تکان داد. حمیری زبان گشود و گفت: فدایت!آیا به کمک اولیایت چنین کردی؟! حضرت جعفر گفت:ای سید! سخن حق بگوی تا خدا بیماری تو را شفا دهد و تو را بیامرزد و به [[بهشت|بهشتی]] که به اولیای خود وعده نموده داخل کند. پس سید اشعاری انشاء نمود که این دو بیت از آن است:<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸.</ref> |
| {{شعر۲ | | {{شعر جدید |
| |تَجَعفَرتُ باسم الله و الله اکبر|و أیقنتُ انّ الله یعفو و یغفِر | | | جداکننده = \\ |
| |ودِنتُ بدینٍ غیر ما کنت دایناً|به و نهانی سید الناس جعفرً
| | | متن = |
| |به نام خدا جعفری مذهب شدم|و یقین کردم که خدای میبخشد و میآمرزد
| | تَجَعفَرتُ باسم الله و الله اکبر\\و أیقنتُ انّ الله یعفو و یغفِر |
| |و به دینی غیر از آنچه سابقاً معتقد بودم، عقیده پیدا کردم| سید همه مردم، جعفر مرا از دین سابق نهی فرمود.}}
| | ودِنتُ بدینٍ غیر ما کنت دایناً\\به و نهانی سید الناس جعفرً |
| | به نام خدا جعفری مذهب شدم\\و یقین کردم که خدای میبخشد و میآمرزد |
| | و به دینی غیر از آنچه سابقاً معتقد بودم، عقیده پیدا کردم\\سید همه مردم، جعفر مرا از دین سابق نهی فرمود.}} |
| {{یاد|[[قاضی نورالله شوشتری]] در این باره گفته قضیه سید حمیری نظیر آنچه صاحب کتاب استیعاب، از علمای اهل سنت، درباره نعیمان بن انصاری از صحابه پیامبر روایت کرده بود، است. نعیمان بن انصاری در صدر [[اسلام]] چند روزی [[شرابخواری|شرب خمر]] کرد و پیامبر(ص) او را تازیانه زد. چند باری که این فعل از او صادر شد، یکی از [[صحابه]] او را [[لعن|لعنت]] کرد، پیامبر خشمگین شد و او را از این کار منع کرد و فرمود: «چنین نگوی که او خدا و رسول را دوست میدارد.».(شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۱۱۴.)}} [[شیخ صدوق|ابن بابویه]] در اکمال الدین<ref>صدوق، اکمال الدین، ص۲۰.</ref> و [[شیخ مفید]] در الفصول المختاره<ref>مفید، الفصول المختاره، ص۹۳.</ref> و مرزبانی در اخبار السید<ref>به نقل از الغدیر، ج۲، ۲۴۸.</ref> و ابن معتز در طبقات الشعراء و [[ابن شهر آشوب]] در [[مناقب آل ابی طالب]]<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۲۳.</ref> اخبار [[امامیه|امامی]] شدن سید را به دعوت امام صادق(ع) نقل نموده و به بقای او به این مذهب تا پایان زندگی تصریح کردهاند. | | {{یاد|[[قاضی نورالله شوشتری]] در این باره گفته قضیه سید حمیری نظیر آنچه صاحب کتاب استیعاب، از علمای اهل سنت، درباره نعیمان بن انصاری از صحابه پیامبر روایت کرده بود، است. نعیمان بن انصاری در صدر [[اسلام]] چند روزی [[شرابخواری|شرب خمر]] کرد و پیامبر(ص) او را تازیانه زد. چند باری که این فعل از او صادر شد، یکی از [[صحابه]] او را [[لعن|لعنت]] کرد، پیامبر خشمگین شد و او را از این کار منع کرد و فرمود: «چنین نگوی که او خدا و رسول را دوست میدارد.».(شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۱۱۴.)}} [[شیخ صدوق|ابن بابویه]] در اکمال الدین<ref>صدوق، اکمال الدین، ص۲۰.</ref> و [[شیخ مفید]] در الفصول المختاره<ref>مفید، الفصول المختاره، ص۹۳.</ref> و مرزبانی در اخبار السید<ref>به نقل از الغدیر، ج۲، ۲۴۸.</ref> و ابن معتز در طبقات الشعراء و [[ابن شهر آشوب]] در [[مناقب آل ابی طالب]]<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۲۳.</ref> اخبار [[امامیه|امامی]] شدن سید را به دعوت امام صادق(ع) نقل نموده و به بقای او به این مذهب تا پایان زندگی تصریح کردهاند. |
| آوردهاند که از سید پرسیدند که چگونه شیعه شدی در حالی که از طایفه شام و شهر حمیری؟ سید پاسخ داده: | | آوردهاند که از سید پرسیدند که چگونه شیعه شدی در حالی که از طایفه شام و شهر حمیری؟ سید پاسخ داده: |
خط ۶۲: |
خط ۶۶: |
| [[کشی]] در رجال خود آورده است که [[امام صادق(ع)]] سید را دید و فرمود: ::مادرت اسم تو را سید گذاشته است، تو نیز موفق شدهای و اکنون سید شاعرانی.<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۰۶؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، صص۱۸۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۸.</ref> | | [[کشی]] در رجال خود آورده است که [[امام صادق(ع)]] سید را دید و فرمود: ::مادرت اسم تو را سید گذاشته است، تو نیز موفق شدهای و اکنون سید شاعرانی.<ref>کشی، رجال، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۰۶؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۵۰۳؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج۳، صص۱۸۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۰۸.</ref> |
| [[علامه امینی]] از بیست و یک قصیده [[غدیریه]] او، اشعاری را در [[الغدیر]] آورده است<ref>الغدیر، ج۲، صص۲۱۳، ۲۳۱.</ref> | | [[علامه امینی]] از بیست و یک قصیده [[غدیریه]] او، اشعاری را در [[الغدیر]] آورده است<ref>الغدیر، ج۲، صص۲۱۳، ۲۳۱.</ref> |
| {{شعر}} | | {{شعر جدید |
| {{ب|رَافِعُهَا أَکْرِمْ بِکَفِّ الَّذِی | یَرْفَعُ وَ الْکَفِّ الَّذِی یُرْفَعُ}}
| | | جداکننده = \\ |
| {{ب|یَقُولُ وَ الْأَمْلَاکُ مِنْ حَوْلِهِ | وَ اللَّهُ فِیهِمْ شَاهِدٌ یَسْمَعُ}}
| | | متن =رَافِعُهَا أَکْرِمْ بِکَفِّ الَّذِی \\ یَرْفَعُ وَ الْکَفِّ الَّذِی یُرْفَعُ} |
| {{ب| مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا لَهُ | مَوْلًى فَلَمْ یَرْضَوْا وَ لَمْ یَقْنَعُوا}}
| | یَقُولُ وَ الْأَمْلَاکُ مِنْ حَوْلِهِ \\ وَ اللَّهُ فِیهِمْ شَاهِدٌ یَسْمَعُ |
| {{ب| فَاتَّهَمُوهُ وَ حَنَّتْ مِنْهُمْ | عَلَى خِلَافِ الصَّادِقِ الْأَضْلَعُ}}
| | مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا لَهُ \\ مَوْلًى فَلَمْ یَرْضَوْا وَ لَمْ یَقْنَعُوا |
| {{ب| وَ ضَلَّ قَوْمٌ غَاظَهُمْ فِعْلُهُ | کَأَنَّمَا آنَافُهُمْ تُجْدَعُ}}
| | فَاتَّهَمُوهُ وَ حَنَّتْ مِنْهُمْ \\عَلَى خِلَافِ الصَّادِقِ الْأَضْلَعُ |
| {{ب| حَتَّى إِذَا وَارَوْهُ فِی قَبْرِهِ | وَ انْصَرَفُوا عَنْ دَفْنِهِ ضَیَّعُوا}}
| | وَ ضَلَّ قَوْمٌ غَاظَهُمْ فِعْلُهُ \\ کَأَنَّمَا آنَافُهُمْ تُجْدَعُ |
| {{ب| مَا قَالَ بِالْأَمْسِ وَ أَوْصَى بِهِ | وَ اشْتَرَوُا الضُّرَّ بِمَا یَنْفَعُ}}
| | حَتَّى إِذَا وَارَوْهُ فِی قَبْرِهِ \\وَ انْصَرَفُوا عَنْ دَفْنِهِ ضَیَّعُوا |
| {{ب| وَ قَطَّعُوا أَرْحَامَهُ بَعْدَهُ | فَسَوْفَ یُجْزَوْنَ بِمَا قَطَّعُوا}}
| | مَا قَالَ بِالْأَمْسِ وَ أَوْصَى بِهِ \\ وَ اشْتَرَوُا الضُّرَّ بِمَا یَنْفَعُ |
| {{ب| وَ أَزْمَعُوا غَدْراً بِمَوْلَاهُمُ | تَبّاً لِمَا کَانَ بِهِ أَزْمَعُوا<ref>الامینی، الغدیر،ج۲۷ص۲۲۰.</ref>}}
| | وَ قَطَّعُوا أَرْحَامَهُ بَعْدَهُ \\فَسَوْفَ یُجْزَوْنَ بِمَا قَطَّعُوا |
| {{پایان شعر}}
| | وَ أَزْمَعُوا غَدْراً بِمَوْلَاهُمُ \\ تَبّاً لِمَا کَانَ بِهِ أَزْمَعُوا<ref>الامینی، الغدیر،ج۲۷ص۲۲۰.</ref>}} |
| | |
| ترجمه:رسول خدا میگفت -در حالی که صاحبان قدرت و سلطنت بر عشیره و قوم، در اطراف او بودند، و در حالی که خداوند در میان آنان شاهد و ناظر بود و میشنید: | | ترجمه:رسول خدا میگفت -در حالی که صاحبان قدرت و سلطنت بر عشیره و قوم، در اطراف او بودند، و در حالی که خداوند در میان آنان شاهد و ناظر بود و میشنید: |
| هر کس که من ولیّ و صاحب اختیار او هستم، پس این علی ولیّ و صاحب اختیار اوست! امّا آن طمع کنندگان در إمارت و حکومت، بدین گفتار راضی نشدند، و بدان اکتفا نکردند! | | هر کس که من ولیّ و صاحب اختیار او هستم، پس این علی ولیّ و صاحب اختیار اوست! امّا آن طمع کنندگان در إمارت و حکومت، بدین گفتار راضی نشدند، و بدان اکتفا نکردند! |