پرش به محتوا

حلف الفضول: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۰: خط ۲۰:
علت شکل‌گیری پیمان جوانمردان، واکنش در برابر ظلم و ستم برخی از [[قریش|قریشیان]] به افراد بی‌یاور در مکه بود.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷.</ref> روزی مردی از زَبیدِ [[یمن]] با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر [[عمرو بن عاص]]) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی او را یاری نکرد. از این رو تصمیم گرفت برای احقاق حق و بیان اعتراض خود، بر فراز [[کوه ابوقبیس|کوه ابوقبیس]] (نزدیک [[مسجدالحرام]]) رود. وی در این مکان ایستاد و با صدای بلند این اشعار را خواند:
علت شکل‌گیری پیمان جوانمردان، واکنش در برابر ظلم و ستم برخی از [[قریش|قریشیان]] به افراد بی‌یاور در مکه بود.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷.</ref> روزی مردی از زَبیدِ [[یمن]] با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر [[عمرو بن عاص]]) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی او را یاری نکرد. از این رو تصمیم گرفت برای احقاق حق و بیان اعتراض خود، بر فراز [[کوه ابوقبیس|کوه ابوقبیس]] (نزدیک [[مسجدالحرام]]) رود. وی در این مکان ایستاد و با صدای بلند این اشعار را خواند:


{{شعر}}
{{شعر جدید
{{آغاز عربی}}
|'''يا للرجال لمظلوم بضاعته'''\\'''ببطن مكّة نائي الدار والنفر'''
{{ب|'''يا للرجال لمظلوم بضاعته''' | '''ببطن مكّة نائي الدار والنفر'''}}
'''ومحرم أشعث لم يقض عمرته'''\\'''يا للرجال وبين الحجر والحجر'''
{{ب|'''ومحرم أشعث لم يقض عمرته''' | '''يا للرجال وبين الحجر والحجر'''}}
'''إنّ الحرام لمن تمت كرامته'''\\'''ولا حرام لثوب الفاجر الغدر'''
{{ب|'''إنّ الحرام لمن تمت كرامته''' | '''ولا حرام لثوب الفاجر الغدر'''}}
}}
{{پایان عربی}}
{{پایان شعر}}
که مضمونش دادخواهی بود.{{یاد|اى مردان بداد ستمديده‌اى  برسید كه در وسط شهر مكه كالايش را به ستم برده‌اند و دستش از خانه و كسان دور است، و اى مردان به داد مُحرمى برسید که  هنوز ژوليده است و عمره‌اش را بجاى نياورده و ميان حِجر (اسماعيل) و حجر الاسود گرفتار است. براستى كه حرمت و احترام براى آن كسى است كه در بزرگوارى تمام باشد، و دو جامۀ فريبكار احترامى ندارد.  }}<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق، ص۵۲ـ۵۳، ۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۹؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷.</ref>
که مضمونش دادخواهی بود.{{یاد|اى مردان بداد ستمديده‌اى  برسید كه در وسط شهر مكه كالايش را به ستم برده‌اند و دستش از خانه و كسان دور است، و اى مردان به داد مُحرمى برسید که  هنوز ژوليده است و عمره‌اش را بجاى نياورده و ميان حِجر (اسماعيل) و حجر الاسود گرفتار است. براستى كه حرمت و احترام براى آن كسى است كه در بزرگوارى تمام باشد، و دو جامۀ فريبكار احترامى ندارد.  }}<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق، ص۵۲ـ۵۳، ۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۹؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷.</ref>