پرش به محتوا

پشیمانی ابوبکر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
به گزارش [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]](تألیف: [[سال ۳۰۳ هجری قمری|۳۰۳ق]])، [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] در آخرین ساعت‌های عمرش در حضور [[عبدالرحمن بن عوف]]، از انجام نُه کار ابراز تأسف و پشیمانی کرد و گفت: «دوست داشتم این کار را نمی‌کردم»؛ از جمله در سه مورد زیر:
به گزارش [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]](تألیف: [[سال ۳۰۳ هجری قمری|۳۰۳ق]])، [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] در آخرین ساعت‌های عمرش در حضور [[عبدالرحمن بن عوف]]، از انجام نُه کار ابراز تأسف و پشیمانی کرد و گفت: «دوست داشتم این کار را نمی‌کردم»؛ از جمله در سه مورد زیر:
*درِ [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|خانه فاطمه]] را در هیچ صورتی نمی‌گشودم، هرچند به قصد جنگ با ابوبکر بسته شده بود.
*درِ [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|خانه فاطمه]] را در هیچ صورتی نمی‌گشودم، هرچند به قصد جنگ با ابوبکر بسته شده بود.
*[[فجائة سلمی|فُجائة سُلَمی]] را به آتش نمی‌سوزاندم؛{{یاد|فجائه سلمی از قبیله بنی‌سلیم در نخستین روزهای شورش قبایل و ادعای پیامبری برخی افراد، نزد ابوبکر آمد و برای جنگ با اهل رده از او نیرو و سلاح خواست و ابوبکر شماری مرد جنگی با ابزار نظامی به وی داد. وی از مدینه بیرون رفت و به جای جنگ با شورشیان به راهزنی و قتل و غارت مردم پرداخت. ابوبکر ناچار سپاهی برای سرکوب او فرستاد. او را گرفته به مدینه آوردند و ابوبکر دستور داد او را زنده در آتش بسوزانند و چنین کردند. (ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، دارصادر، ۱۳۸۵ش، ج ۲، ص۳۵۰-۳۵۱.)}} بلکه یا او را می‌کشتم یا می‌بخشیدم.
*[[فجائة سلمی|فُجائة سُلَمی]] را به آتش نمی‌سوزاندم؛{{یاد|فجائه سلمی از قبیله بنی‌سلیم در نخستین روزهای شورش قبایل و ادعای پیامبری برخی افراد، نزد ابوبکر آمد و برای جنگ با اهل رده از او نیرو و سلاح خواست و ابوبکر شماری مرد جنگی با ابزار نظامی به وی داد. وی از مدینه بیرون رفت و به جای جنگ با شورشیان به راهزنی و قتل و غارت مردم پرداخت. ابوبکر ناچار سپاهی برای سرکوب او فرستاد. او را گرفته به مدینه آوردند و ابوبکر دستور داد او را زنده در آتش بسوزانند و چنین کردند. (ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ش، ج ۲، ص۳۵۰-۳۵۱.)}} بلکه یا او را می‌کشتم یا می‌بخشیدم.
*روز [[سقیفه بنی‌ساعده]]، [[خلافت]] را به گردن یکی از آن دو مرد ([[ابوعبیده جراح|ابوعبیده]] یا [[عمر بن خطاب|عمر]]) می‌انداختم و او امیر می‌بود و من وزیر.<ref>طبری، تاریخ طبری، بیروت، ج۳، ص۴۳۰.</ref>
*روز [[سقیفه بنی‌ساعده]]، [[خلافت]] را به گردن یکی از آن دو مرد ([[ابوعبیده جراح|ابوعبیده]] یا [[عمر بن خطاب|عمر]]) می‌انداختم و او امیر می‌بود و من وزیر.<ref>طبری، تاریخ طبری، بیروت، ج۳، ص۴۳۰.</ref>


confirmed، protected، templateeditor
۱٬۹۵۷

ویرایش