|
|
خط ۹: |
خط ۹: |
| بحث تعبد در عصر تدوین دانشهای اسلامی در جهان اسلام کانون مجادلات عقلی و نقلی گروههای مختلف قرار گرفت. چراکه رویکرد معنوی قرآن به موضوع تعبد، در قالب نظریههای پیچیده و فروعات متعدد علمی درآمده، و ساختار نسبتاً ساده و بسیط خود را از دست داده است. | | بحث تعبد در عصر تدوین دانشهای اسلامی در جهان اسلام کانون مجادلات عقلی و نقلی گروههای مختلف قرار گرفت. چراکه رویکرد معنوی قرآن به موضوع تعبد، در قالب نظریههای پیچیده و فروعات متعدد علمی درآمده، و ساختار نسبتاً ساده و بسیط خود را از دست داده است. |
|
| |
|
| ==معنای لغوی== | | == اهمیت تعبد در مباحث اسلامی == |
| واژۀ تعبد از ریشۀ «ع ب د» در همۀ اشتقاقاتش، معنای بندگی و فرمان برداری و [[فروتنی]] را دربر دارد.<ref> خلیل بن احمد، ج۲، ص۴۸-۵۰؛ ابن منظور، ذیل واژه عبد</ref> عموم مشتقات این ماده جز برخی از آنها از قبیل عبادت و صیغههای [[ثلاثی مجرد]] آن، برای بندگی انسان در برابر خدا یا انسانی دیگر به طور یکسان به کار میروند.<ref>ابن منظور، ذیل واژه عبد</ref> مصدر تعبد و افعال آن به دو صورت لازم و متعدی به معنای بندگی کردن برای کسی و بنده ساختن کسی کاربرد دارند.<ref> خلیل بن احمد، ج۲، ص۴۸</ref>
| | تَعَبُّد اصطلاحی فقهی و اخلاقی، به معنای تسلیم محض بودن مؤمنان در برابر فرمان خدا است.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۶۶.</ref> بر اساس این اصطلاح، مؤمنان با آنکه علت و مصلحت واقعی دستورات خدا را ندانند، به آن عمل میکنند.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۶۶.</ref> گفته شده شریعت و پایههای اساسی دین را نمیتوان بدون تعبد در نظر گرفت.<ref>عمید زنجانی، دانشنامه فقه سیاسی، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۲۰۱.</ref> ازاینرو تعبد و [[توحید]] را تفکیکناپذیر دانستهاند.<ref>عمید زنجانی، دانشنامه فقه سیاسی، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۲۰۱.</ref> روحِ [[اسلام]] و اساس دینداری، تعبد و تسلیم بودن در برابر [[خدا]]<ref>مصباح یزدی، بر درگاه دوست، ۱۳۸۲ش، ص۸۵.</ref> و دینِ عاری از تعبد را دینِ عاری از حقیقت دانستهاند.<ref>امامی، «روشنفکران دینی و مدرنیزاسیون فقه»، ص۲۱۹.</ref> |
|
| |
|
| ==موارد استعمال واژۀ عبد==
| | در همه [[مذاهب اسلامی]]، تعبد در [[احکام شرعی]] امری پذیرفته شده است.<ref>قانت، «تعبد و تعقل در احکام شرعی از دیدگاه مذاهب اسلامی»، ص۴۲.</ref> شکسته شدن مرز تعبد، نابودی دین را در پی دارد.<ref>مصباح یزدی، بر درگاه دوست، ۱۳۸۲ش، ص۹۴.</ref> تعبد بر دو اصل بینش (ایمان داشتن به حکمت دستورات الهی) و علاقه (عشق به معبود) استوار است.<ref>اکبری، احکام آموزشی دختران، ۱۳۸۷ش، ص۲۲-۲۳.</ref> هر متفکر موحدی، ناگزیر از تعبد است و عقل کل الهی را بر فکر خود مقدم میسازد.<ref>عمید زنجانی، دانشنامه فقه سیاسی، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۲۰۱.</ref> |
| استعمال واژۀ «عبد» با تفاوتهای اندک در زبانهای مختلف سامی به معانیای نزدیک به معنای عربی آن و رواج ترکیبهای «عبدالله »، «عبد شمس» و... در مقام نامگذاری افراد<ref> جفری، ص۲۱۰</ref> از یک سو، و فرهنگ رسوخ یافتۀ برده داری در نظام اخلاقی ـ اجتماعی [[عرب]] [[جاهلیت|پیش از اسلام]] از سوی دیگر زمینۀ بسیار مناسبی برای وام گیری این مفهوم در حوزۀ تبیین نسبت انسان و [[خدا]] در این دین نوظهور فراهم آورده است.
| |
|
| |
|
| البته رابطۀ حقوقی خشک و بیروح میان ارباب و برده در نظام جاهلی به نوعی رابطۀ صمیمانه و مهرآمیز در نظام دینی ـ اخلاقی اسلام تغییر ماهیت داده، و در عین حال مفهوم اقتدار کامل و مطلق به معنای نفی هرگونه مالکیت و هویت مستقل برای بنده نسبت به ارباب خود در حوزۀ عبودیت انسان در برابر خدا همچنان محفوظ مانده است.<ref>برای آگاهی بیشتر از جایگاه برده داری در فرهنگ [[عرب جاهلی]]، نک: علی، ج۴، ص۵۵۵-۵۵۶، ص۵۶۵-۵۶۸، ج۷ص۴۵۳-۴۷۱؛ </ref> برای بررسی تشابه رابطۀ انسان و خدا با رابطۀ ارباب و برده، <ref> نک: ER، ذیل بندگی۱</ref>
| | == تعبد و فلسفه احکام == |
| | روشن نبودن علت احکام، به معنای بیعلت بودن احکام نیست.<ref>جعفری، «جایگاه تعقل و تعبد در معارف اسلامی»، ص۸۱-۸۲.</ref> بر اساس روایتی که از [[امام رضا علیهالسلام|امام رضا(ع)]] نقل شده، اگرچه خداوند از بندگان خواسته در انجام کارها تعبد داشته باشند، اما خدا علاوه بر مصلحت تعبد، به مصالح و مفاسد خود آن افعال نیز توجه دارد.<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۵۹۲.</ref> با این حال [[اسلام]]، همانند دیگر ادیان آسمانی، احکامی دارد که فلسفه آن برای انسانها روشن نیست.<ref>مصباح یزدی، بر درگاه دوست، ۱۳۸۲ش، ص۸۵.</ref> مؤمنان احکامی را که [[فلسفه احکام]] آنها روشن نیست، از روی تعبد به خدا میپذیرند و به آن عمل میکنند.<ref>رضایی اصفهانی، مباحث اعتقادی، ۱۳۹۱ش، ص۹۸.</ref> عبادتهایی که بدون آگاهی از فلسفه احکام صورت میپذیرد، نوعی [[امتحان الهی|آزمایش الهی]] برای شناختن مؤمنان واقعی از غیرواقعی است.<ref>رضایی اصفهانی، مباحث اعتقادی، ۱۳۹۱ش، ص۹۹.</ref> |
|
| |
|
| ==تعبد در مفهوم دینی==
| | در برخی کتابها (مانند [[علل الشرائع (کتاب)|علل الشرایع]]) تلاش شده تا فلسفه احکام تبیین شود.<ref>جعفری، «جایگاه تعقل و تعبد در معارف اسلامی»، ص۸۱-۸۲.</ref> به گفته [[عباسعلی عمید زنجانی]] مؤلف [[فقه سیاسی (کتاب)|کتاب فقه سیاسی]]، احتمالا [[شیخ صدوق]] (درگذشته ۳۸۱ق)، تنها محدث و فقیهی است که به جمعآوری فلسفه احکام پرداخته است.<ref>عمید زنجانی، قواعد فقه، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۳۵۷.</ref> عمید زنجانی معتقد است فقهای شیعه به دلیل ترس از انجام [[قیاس]] در مباحث فقهی و نیز به دلیل ضعیف نشدن روحیه تعبد، به احادیث علل الشرایع توجه کافی نکردهاند.<ref>عمید زنجانی، قواعد فقه، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۳۵۷.</ref> ولی عمید زنجانی این رویکرد را مخالف روش قرآن میداند؛ چرا که در قرآن نیز فلسفه و منافع و ضررهای برخی احکام بیان شده است.<ref>عمید زنجانی، قواعد فقه، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۳۵۷.</ref> [[محمدتقی جعفری]] فیلسوف و متکلم شیعه نیز معتقد است، احکامی عبادی فلسفه متقن دارند و احکام غیرعبادی نیز با عقل سلیم، قابل فهماند.<ref>جعفری، «جایگاه تعقل و تعبد در معارف اسلامی»، ص۸۱-۸۲.</ref> با این حال برخی بر این باورند که بسیاری از معارف اسلامی را تنها باید با تعبد پذیرفت و نمیتوان حکمت و فلسفه آنها را به دست آورد.<ref>جعفری، «جایگاه تعقل و تعبد در معارف اسلامی»، ص۶۹.</ref> |
| رویکرد قوی [[توحید|توحیدی]] در دین اسلام از مفهوم تعبد عنصری مهم و بنیادین ساخته که در متون مقدس دینی به روشنی قابل پی گیری و بازتاب فراگیر آن در حوزههای مختلف اندیشۀ اسلامی قابل ردیابی است.
| |
| === تعبد درقرآن ===
| |
| واژۀ تعبد و مشتقات آن از این مصدر در [[قرآن]] به کار نرفته است؛ اما دیگر مشتقات این ماده بیش از ۲۷۰ بار و غالبا در [[سورههای مکی]] به کار رفتهاند. گفتمان تعبد به نوعی رابطۀ قدسی و معنوی میان انسان و خدا رهنمون است که در ارتباطی ساختاری با فلسفۀ آفرینش انسان است.<ref>نک: ذاریات ص۵۱-۵۶؛ نیز فیض، ج۲ص ۱۰۱</ref> آدم آفریده شد تا [[خلیفه]] خداوند در زمین باشد و در فرایند جای گیری در این مقام در نخستین آزمون، از او اطاعت مطلق و بیچون و چرا خواسته شد، اما بیدرنگ پس از نافرمانی از [[بهشت]] رانده شد، تا این لغزش را با پیروی خود از هدایتهای الهی جبران نماید؛ و بدین سان، نسل وی در زمین به دو دستۀ [[مؤمن]] و [[کافر]] تقسیم میشوند.<ref>بقره/۲/۳۰-۳۹</ref>
| |
|
| |
|
| در ادامۀ ماجرا [[پیامبر|پیامبران]] الهی پیاپی برای ابلاغ فرمان تعبد انسان در برابر خدا و تجدید عهد با وی برانگیخته شدند.<ref>سوره بقره، آیه ۱۳۶ ۱۳۸؛ سوره نحل/۱۶/۳۶؛ مریم/۱۹/۳۰؛ سوره انبیاء/۲۱/۲۵</ref> این فرمان از معنایی ساده و روشن و در عین حال از گسترهای وسیع بهاندازۀ تمام زندگی انسان برخوردار است و هیچ استثنا و تبصرهای نمیپذیرد؛ زیرا انسان همۀ هستی و هویت انسانی خود را از خداوند دارد و خود هیچ استقلالی در زندگی ندارد.<ref> سوره انعام ۱۷-۱۸، ۱۰۲؛ سوره یونس /۱۰/ ۳۱- ۳۵، ۱۰۷؛ سوره شعراء/ ۲۶/ ۷۷-۸۹</ref> از این روی خداوند حتی میتواند جان آدمی را نیز بیهیچ بحث و گفت وگویی از او طلب نماید که جریان [[ابراهیم]](ع) و [[اسماعیل(ع)]] نمونۀ روشن آن است.<ref>سوره صافات/۳۷/۱۰۲-۱۰۵</ref> | | == تعبد و عقلانیت == |
| | تعبدی که در دین وجود دارد، بر پایه تعقل استوار است؛ چنانکه تقلید در احکام، مبتنی بر تحقیق و تعقل است.<ref>غرویان، «میزگرد جایگاه عقل در دین»، ص۱۴.</ref> بنابراین تعبد، به معنای تعطیل کردن عقلانیت نیست؛ چرا که مسائل اصلی دین ([[اصول دین|اعتقادات]]) بر پایه استدلال و تعقل بنا شده است.<ref>جعفری، «مسئله تعبد و چالشهای عقلانی فرارو»، ص۱۰۶.</ref> به گفته [[محمدحسین طباطبایی]] فیلسوف و مفسر قرآن، پیروان برخی ادیان، مسائل غیرمعقولی را در دین خود مطرح ساخته و تلاش کردهاند با این بیان که برخی از مسائل تعبدی، از نظر عقلی محال است، آن را توجیه کنند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref> طباطبایی با متناقض دانستن این رفتار معتقد است، چگونه ممکن است از طرفی، حقانیت دین با عقل ثابت شود، اما از طرف دیگر، همان دین مسائلی داشته باشد که عقل آن را تخطئه کند!<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref> |
|
| |
|
| دین تنها از آن خداوند است<ref>نک: سوره زمر/۳۹/۲-۳، ۱۱، ۱۴؛ سوره غافر/۴۰/۶۵؛ سوره بینه/ ۹۸/۵</ref> و گوهر این دین، تسلیم و تعبد محض در برابر اوست<ref>سوره آل عمران/۳/۱۹-۲۰</ref>؛ <ref>برای آگاهی بیشتر، نک: طبرسی، فضل، ج۳ص۲۷۳؛ مجلسی، ج۸۳، ص۸۲؛ مازندرانی، ج۸، ص۲۷۲، ج۱۲ص۱۳۰</ref>. شرف و کمال انسانی در گرو این حس قدسی بوده <ref>نساء/۴/۱۷۱-۱۷۳؛ سوره زمر/ ۳۹/۱۵</ref>، و انسان بدون حس تعبد در برابر وی پوچ و بیمعنی به شمار رفته <ref>قیامت/۷۵/ ۳۶</ref>؛ <ref>برای آگاهی بیشتر،: نک: طبری، ج۲۹ص ۲۴۹</ref>، و تحت عنوان استکبار مورد مذمت قرار گرفته است <ref>مؤمنون/۲۳/۴۶-۴۷</ref>. این احساس بندگی مطلق نه تنها با جنبۀ تعقل و خردورزی بشر ناسازگار نیست، که اقتضای طبیعی آن است.<ref>بقره/۲/۱۷۰-۱۷۱؛ انبیاء/۲۱/۶۷؛ زمر/۳۹/۱۱- ۱۸، ۶۴؛ غافر/۴۰/۶۵-۶۷؛ برای آگاهی بیشتر، نک: طباطبایی، ج۳ص۳۲۳</ref>
| | موضوع تعقل و تعبد از مباحث مهمی است که در بحث رابطه عقل و [[وحی]] یا [[رابطه علم و دین]] مطرح میشود.<ref>لطفی، «تعقل و تعبد در احکام شرعی»، ص۳۲۸.</ref> به گفته محققان در مقام فهم باید تعقل و در مقام عمل باید تعبد داشت.<ref>لطفی، «تعقل و تعبد در احکام شرعی»، ص۳۴۰.</ref> ازاینرو گفته شده اصول اعتقادات باید از راه تعقل پذیرفته شوند و نباید آنها را با تعبد پذیرفت.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۵۹.</ref> به گفته برخی محققان، مهمترین مؤلفه در پیدایش و افتراق [[مذاهب چهارگانه اهل سنت|مذاهب چهارگانه اهلتسنن]]، نوع نگرش آنها در عقلگرایی یا تعبدگرایی آنها بوده است.<ref>امامی، «جدال تعبد و تعقل در فهم شریعت(۱)»، ص۱۹۰.</ref> |
|
| |
|
| ===تعبد در روایات===
| | == تعبد و استنباط احکام شرعی == |
| در روایات نیز در ادامۀ نگاه قرآنی به موضوع تعبد، آفرینش تمام هستی به منظور تعبد بشر در برابر خدا تلقی شده است <ref>طبرسی، احمد، ج۱ص۱۳۳؛ مجلسی، ج۲۹، ص۲۲۱</ref>. مفهوم [[سعادت]] در ترادف با تعبد مطرح شده <ref>الصحیفةالسجادیة، ص۲۱۱</ref> و در پرتو رویکرد توحیدی اسلام، مفهوم [[اخلاص]] در ارتباط با تعبد به جدا شدن از هرگونه گرایش غیرالهی به پدیدههای دنیوی اشاره دارد <ref>جزایری، ص۷۶؛ قس: نهج البلاغة، خطبۀ ۱۱۱</ref>.
| | تعبد، در برابر تعقل، یکی از اصول حاکم در استنباطات فقهی است.<ref>عمید زنجانی، دانشنامه فقه سیاسی، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۲۰۱.</ref> تعیین حد و مرزِ تعقل و تعبد را یکی از مباحث مهم در احکام شرعی دانستهاند.<ref>لطفی، «تعقل و تعبد در احکام شرعی»، ص۳۲۵.</ref> به باور برخی از فقیهان، دایره تعبد در دین، [[عبادات]] را در بر میگیرد و شامل [[معاملات]] نمیشود؛<ref>معرفت، «اقتراح»، ص۲۶؛ قانت، «تعبد و تعقل در احکام شرعی از دیدگاه مذاهب اسلامی»، ص۴۲.</ref> ازاینرو فقیهان در باب معاملات، باید [[ملاک احکام]] را از روایات استنباط کنند.<ref>معرفت، «اقتراح»، ص۲۷.</ref> به گفته عمید زنجانی، در [[فقه امامیه|فقه شیعه]] تضاد بین تعبد و تعقل، مسئلهای حل شده است؛ چرا که [[مجتهد|فقهای شیعه]] حوزه تعبد را مخصوص احکام مَنْصوص (احکامی که دلیل قرآنی یا روایی دارد) و حوزه تعقل را مخصوص احکام غیرمنصوص (احکامی که دلیل قرآنی یا روایی ندارد) و احکام حکومتی دانستهاند.<ref>عمید زنجانی، دانشنامه فقه سیاسی، ۱۳۸۹ش، ج۲، ص۵۷۱.</ref> |
|
| |
|
| تعبد فرایندی تنها یک طرفه به حساب آمده که در قبال آن بنده از هیچ استحقاقی برخوردار نشده است و خداوند از روی فضل خود در برابر آن پاداش میدهد؛ زیرا انسان هرچه دارد از آن اوست.<ref>الصحیفة السجادیة، ۱۸۷؛ نیز نک: طوسی، مصباح المتهجد، ص۲۶۳</ref> | | == دیدگاه روشنفکران == |
| | مهمترین دغدغه [[روشنفکر|روشنفکران]] نسبت به دین را تقابل عقلانیت با تعبد در دین دانستهاند.<ref>امامی، «روشنفکران دینی و مدرنیزاسیون فقه»، ص۲۳۳.</ref> گفته شده تعبدگریزی مهمترین دستاورد [[مدرنیته]] بوده است.<ref>امامی، «روشنفکران دینی و مدرنیزاسیون فقه»، ص۲۱۳.</ref> [[مصطفی ملکیان]] مؤلف [[راهی به رهایی (کتاب)|کتاب راهی به رهایی]]، معتقد است تعبد در مرحله فکری، با عقلانیت و در مرحله عملی، با آزادی منافات دارد.<ref>ملکیان، «اقتراح؛ سنت و تجدد در نظرخواهی از فرهیخته معاصر»، ص۱۵.</ref> با این حال ملکیان تعبدی را که پشتوانه عقلی داشته باشد، بیاشکال دانسته است.<ref>ملکیان، «اقتراح؛ سنت و تجدد در نظرخواهی از فرهیخته معاصر»، ص۱۶.</ref> |
|
| |
|
| گرچه خداوند آزاد است که تعبد بشر نسبت به خود را در انجام هرگونه کاری قرار دهد <ref>ابن بابویه، ج۱ص۲۷۱، ج۲ص۴۰۶؛ برای آگاهی بیشتر، نک: ابن طاووس، ج۲، ص۲۱</ref>، اما او همواره در این فرایند علاوه بر مصلحت تعبد، به مصالح و مفاسد خود آن افعال نیز توجه دارد <ref>ابن طاووس، ج۲ص۵۹۲؛ مجلسی، ج۶، ص۹۳-۹۴</ref> همان گونه که [[عقل]] در نخستین گام به تعبد رهنمون است <ref>واسطی، ص۱۱۸</ref>، تعبد نیز باید همواره با تعقل و تدبر در مسیر فهم بهتر رابطۀ خود با خدا و مفهوم و مقصود از اعمال عبادی همراه باشد <ref>ابن بابویه، ج۲، ص۵۹۸؛ مجلسی، ج۱ص۲۰۸؛ نوری، ج۴ص۱۰۷</ref>، زیرا «تفقه در دین» به تعبد انسان معنا و ارزش میبخشد <ref>مناوی، ج۶ص۳۳۸</ref> و آن را از آفت مصون میدارد <ref>دارمی، ج۱ص۹۱</ref>.
| | [[عبدالکریم سروش]] صاحب [[بسط تجربه نبوی|نظریه بسط تجربه نبوی]]، معتقد است بخش عبادات در فقه رازآلود است و باید آن را با تعبد پذیرفت، اما او بخش معاملات فقه را فاقد رازآلودگی میداند.<ref>نگاه کنید به: سروش، سیاستنامه، ۱۳۷۹ش، ص۲۵۲-۲۵۶.</ref> [[محمد مجتهد شبستری]] از دیگر روشنفکران شیعه، علاوه بر بخش معاملات، بخش عبادات فقه را نیز فاقد رازآلودگی معرفی میکند.<ref>نگاه کنید به: مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۴-۱۷۵.</ref> به گفته شبستری، بیشتر فتوای فقیهان در [[فقه سیاسی|باب سیاسات]]، توجیه عقلایی ندارد و باعث از بین رفتن مصالح مسلمانان میشود.<ref>مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۸-۱۶۹.</ref> |
| | |
| سفارش به کاربرد نامهای مرکب از عبد و یکی از اسامی الهی در نام گذاری فرزندان به تقویت فرهنگ فروتنی نسبت به خدا در قلمرو روابط اجتماعی توجه داشته <ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱ص۷۴، المعجم الاوسط، ج۱ص۲۱۴؛ مناوی، ج۱ص ۲۱۹</ref>، و عمل نمادین [[سجده]] دربر دارندۀ فروتنی کامل و مطلق بشر در برابر خدا شمرده شده است <ref>حمیری، ص۵؛ فقه الرضا(ع)، ص۱۴۱؛ طوسی، همان، ص۱۷۴، ۵۷۰</ref>. گفتمان تعبد در [[دعا|ادعیه]] و مناجاتهای [[ماثور]] نیز نوع ویژهای از گفت وگو میان انسان و خدا را ترسیم نموده که در عین حال از مایههای ژرف عاشقانه نیز برخوردار است <ref>برای نمونه، نک: مفاتیح...، ذیل دعای کمیل، مناجات شعبانیه، مناجات خمسة عشره</ref>.
| |
| | |
| == تعبد دراسلام و دیگر ادیان==
| |
| تعبد انسان در برابر خداوند در تفاوتی مشهود میان اسلام و دیگر ادیان و تحت تأثیر رویکرد توحیدی، علاوه بر فراگیری مطلق از صبغهای کاملاً انحصاری برخوردار است؛ به گونهای که انسان تنها در برابر او و نه در برابر هیچ موجود دیگری، موظف به احساس تعبد مطلق است <ref>انعام/ ۶/ ۵۶-۵۷؛ اعراف/ ۷/ ۷۰-۷۱؛ یوسف/۱۲/ ۳۹-۴۰؛ </ref> برای آگاهی بیشتر، <ref>نک: طبری، ج۲۰ص۱۵۴، ج۲۳ص ۲۲۷</ref> و بر اساس همین معیار اعتقادی، تقسیم جامعۀ بشری به دو دستۀ مؤمن و کافر به منظور ارائۀ یک مرزبندی صورت میپذیرد <ref>کافرون/ ۱۰۹/۱-۶ برای آگاهی بیشتر، نک: طبری، ج۳۰ص۴۳۰</ref>.
| |
| | |
| ویژگی انحصاری تعبد در اسلام در واکنش به فرهنگ رسوخ یافتۀ [[بت پرستی]]، به شدت از پیدایش نمادهایی طبیعی یا انسانی در این حوزه جلوگیری کرده، و تعیین هرگونه واسطه میان انسان و خداوند، هرچند با مفهوم صرفاً نمادین، نوعی [[شرک]] تلقی شده است <ref>توبه/ ۹/۳۰-۳۱؛ زمر/۳۹/۳</ref> <ref>برای بررسی نقش نمادین پدیدههای طبیعی و انسانی نک: ER، ذیل بندگی</ref>.
| |
| | |
| با این حال ضرورت بازتاب تعبد در زندگی بشر که در قالب مجموعهای از شعایر و سلوک دینی نمود یافته <ref>نک: نراقی، ج۳ص۳۸۳-۳۸۴</ref>، تعریف حداقلی از نمادهای دینی همچون [[کعبه]] در نقش [[قبله]] [[نماز]] و مقصد [[حج]] را ناگزیر ساخته است.<ref>سوره بقره آیه۱۴۴؛ سوره آل عمران، آیه۹۷؛ برای بررسی نقش نمادین سایر اعمال عبادی، نک: فیض، ج۲ص۲۹۰-۲۹۱</ref>
| |
| در جریان دستور به تغییر قبله در قرآن، فلسفه صدور این دستور وسط نماز را خداوند علم به میزان تبعیت افراد بیان کرده است. <ref>وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي کُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلي عَقِبَيْهِ. ترجمه: و قبلهای را که [چندی] بر آن بودی، مقرر نکردیم جز برای آنکه کسی را که از پیامبر پیروی میکند، از آن کس که از عقیده خود برمیگردد بازشناسیم. سوره بقره، آیه۱۴۳.</ref>
| |
| | |
| در همین راستا [[پیامبر اکرم(ص)]] نیز تنها، بندۀ او به شمار رفته، با پذیرش لقب «عبد» از هرگونه منصب الهی برکنار دانسته میشود <ref>نساء/۴/۱۷۲؛ اسراء/۱۷/۱، ۳؛ مریم/۱۹/۳۰؛ برای آگاهی بیشتر، نک: حلبی، ص۵</ref> نیز به صراحت از تعبد انسانها نسبت به یکدیگر حتی در صورت برخورداری آنها از منصبی دینی پرهیز داده شده، و این عمل نوعی شرک تلقی گشته است <ref>آل عمران/۳/۶۴، ۷۹-۸۰؛ توبه/ ۹/۳۰-۳۳</ref>. با این حال، فرمان به پیروی مطلق از پیامبر(ص) نوعی اظهار تعبد، البته به تبع تعبد در برابر خداوند به شمار رفته است و منافاتی با تعبد مطلق و انحصاری در برابر خداوند ندارد <ref>احزاب/۳۳/۳۶؛ حشر/ ۵۹/۷</ref>.
| |
| | |
| ==رابطۀ تعبد انسان و خدا==
| |
| رابطۀ تعبد انسان و خدا در۳ سطح [[حقوق|حقوقی]]، [[اخلاق|اخلاقی]] و [[سلوک|سلوکی]] در [[قرآن]] قابل پیگیری و البته نه چندان قابل تفکیک است: مفهوم عمومی اسلام به معنای لزوم تسلیم مطلق بشر در برابر خداوند<ref> نمل/۲۷/۹۱؛ عنکبوت/ ۲۹/۱۶؛ زمر/ ۳۹/۱۲؛ غافر/۴۰/۶۶</ref>در کنار مفاهیمی چون [[تقوا]]، [[خوف]] و [[خشیت]] <ref>برای نمونه، نک: آل عمران/ ۳/۱۰۲؛ یونس/۱۰/۳۱؛ عنکبوت/۲۹/۱۶</ref> در بسیاری از لایههای معنایی آنها، نوعی رابطۀ حقوقی میان انسان و خداوند را ترسیم میکنند.
| |
| | |
| در این فضا ست که اوامر و نواهی شرعی از سوی خداوند ابلاغ شده <ref>اعراف/۷/۳۱-۳۳</ref>، و تصریح به عادلانه بودن این رابطه و به دور بودن از ستم نسبت به بندگان شده است ا<ref>نفال/ ۸/۵۱؛ حج/۲۲/۱۰؛ غافر/۴۰/۳۱</ref>. در مرحلۀ بعد مفاهیم حمد و شکر <ref>برای نمونه، نک: بقره/۲/۱۷۲؛ زمر/۳۹/۷، ۶۶؛ غافر/ ۴۰/۶۵</ref> درصدد تعریف رابطهای اخلاقی میان انسان و خدا هستند که در آن اظهار تعبد، وظیفۀ اخلاقی انسان در برابر نعمتهای الهی شمرده شده است. و در مرحلۀ سوم مفهوم «حُب» <ref>بقره/۲/۱۶۵؛ آل عمران/۳/۳۱؛ مائده/۵/۵۴</ref> رابطهای سلوکی تعریف مینماید که در فضای فرهنگی و اعتقادی [[عرب جاهلی]] امکان نمود نیافته است.
| |
| ==اندیشه و فرهنگ اسلامی==
| |
| رویکرد معنوی قرآن به موضوع تعبد در عصر تدوین دانشهای اسلامی ناگزیر در قالب نظریههای پیچیده و فروعات متعدد علمی درآمده، و ساختار نسبتاً ساده و بسیط خود را از دست داده است <ref>نک: فیض، ج۱ص۲۶۷ برای آگاهی بیشتر، نک: شرفی، ص۵۹-۸۵</ref>. شاید مسئلۀ تعبد نسبت به [[سنت]] نبوی در کنار قرآن و میزان و محدودۀ آن، نخستین دگردیسی در این فرایند به شمار میرود که از یک سو به نفی اعتبار آن از سـوی گروه مـوسـوم به [[اهـل رای|اهـل رأی]] ــ احتمالاً پارهای [[معتزله (اصول مذهب) |معتزلیان]] و [[حنفی|حنفیـان]] نخستین <ref>شـافعـی، الام، ج۷ص۲۸۷</ref> ــ و از سـوی دیگر به اعتبار حداکثری آن از سوی [[اهل حدیث]] انجامیده، و در طیفهای میانی، مکتب [[شافعی]] با نگاه شدیداً اعتبارآمیز<ref> نک: شـافعـی، الرسالة، ص۲۱۷-۲۱۸</ref> و در عین حال نسبتاً انتقادی به سنت <ref>شـافعـی، ۳۹۹، نیز الام، ج۶، ص۱۱۲، ج۷، ص۲۹۰، اختلاف الحدیث، ص۵۹</ref> را پدید آورده است.
| |
| | |
| در دورۀ بعد معتزلیان و عدهای همراهان حنفی و [[شیعه|شیعی]] آنان با نقد فراگیر احادیث <ref>نک: ابن قتیبه، ص۳-۵۷</ref> و طرح موضوع حجیت تکلیف عقلی در کنار تکلیف سمعی <ref>نک: جصاص، ج۴، ص۳۰۱؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۳۹۵، ج۴ص۱۱۰، ۶ ۴۵۸؛ ابن ابی الحدید، ج۹ص۸۴-۸۵</ref> به سوی نوعی [[عقل گرایی]] انتقادی وگاه حداکثری حرکت نمودند که جریان تعبدگرا را با محوریت [[اهل حدیث]]، [[حنبلی|حنبلیان]] و [[اشاعره]] مورد هدف قرار داده بود.
| |
| | |
| مقارن با این دوره، ورود اندیشههای [[فلسفه|فلسفی]] [[یونان]] و غیر آن به بحث تعارض عقل و دین دامن زد که به سرعت محور مجادلات کلامی ـ فلسفی قرار گرفت <ref>برای مقایسۀ ۳ دیدگاه تفکیک حیثیت تعبدی از حیثیت تعقلی مسائل و مصادرۀ حوزۀ تعبد به سود حوزۀ تعقل و به عکس، نک: ابن سینا، ج۱ص۴۲۳؛ ابن رشد، جم؛ ابن حزم، ج۱ص۵۹، ۶۲-۶۳</ref> و حتی برتلقی [[فقه|فقهی]] از تعبد نیز تأثیر گذاشت؛ گویی تعبد باید الزاماً تهی از تعقل و در برابر آن باشد <ref>نک: علامۀ حلی، ج۲، ص۲۶۶؛ عاملی، ص۳برای بررسی سیر تحول اصطلاح فقهی تعبد، نک: مظفر، ج۱ص۶۵-۶۶</ref>. امکان فهم قرآن و تدبر و تعقل در آن <ref>زرکشی، ج۱، ص۱۷۳، ج۲ص۷۲؛ قس: ابن کثیر، ج۱ص۴۰</ref> نگاه حداکثری به امور تعبدی یا تعقلی <ref>ابن حجر، ج۳، ص۲۱؛ شهید ثانی، ج۸، ص۲۱۹؛ قس: ابن نجیم، ج۱، ص۲۲۵؛ آمدی، ج۳ص ۲۷۹</ref> و به تبع آن، اعطای ارزش اخلاقی و دینی بیشتر به هریک از این دو حوزه <ref>سیوری، ص۳۱؛ نراقی، ج۳ص۳۸۴؛ قس: ابن عابدین، ج۱ص۴۸۲؛ مناوی، ج۴ص۵۴۱</ref>، هریک نشانگر استمرار هر دو رویکرد تعبدگرا و تعقل گرا در اندیشۀ اسلامی است.
| |
| ==گفتمان اجتهاد و تقلید==
| |
| در این میان گفتمان [[اجتهاد]] و [[تقلید]] با سامان دهی اجتماعی جریان تعبدگرا در هر دو حوزۀ [[اصول دین|اصول]] و [[فروع دین]] <ref>برای بررسی شمول معنایی اصطلاح تقلید، نک: غزالی، المستصفی، ص۳۷۰-۳۷۱؛ آخوند خراسانی، ص۴۷۲</ref> به تحکیم پایههای آن و مصونیت جامعۀ اسلامی در برابر کاوشهای شبهه انگیز عقل گرایان حداکثری و حتیگاه انتقادی انجامید که انقراض گروه هایی همچون معتزلیان و [[فلاسفۀ مشاء]] از پیامدهای آن است.
| |
| | |
| جریان اصلاح طلب -با هر دو رویکرد درون دینی و برون دینی- در عصر حاضر در واکنش به غلبۀ تفکر [[اخباری گری]] بر بخش نسبتاً وسیعی از اندیشۀ اسلامی <ref>نک: زنجانی، ص۴۰۶-۴۰۷</ref>، داعیۀ جداسازی قلمرو امور تعبدی از امور غیرتعبدی را به منظور دست یابی به اختیارات بیشتر در همگون سازی اندیشۀ اسلامی با تحولات عصر جدید با شدت فراوان دنبال میکند <ref>برای نمونه، نک: اصفهانی، ص۴۳۱؛ خمینی، روح الله، ص۱۹۹-۲۰۰؛ خمینی، مصطفی، ج۲ص۲۷۱؛ سروش، ص۶-۱۱؛ حنفی، ۱۲۹ بب؛ برای بررسی امکان جداسازی امور اجتماعی از حوزۀ تعبدیات، نک: حکیم، ۶۱؛ فضلی، ۴۰۵-۴۰۶</ref>.
| |
| ==اخلاق و تصوف==
| |
| در کنار تاریخ دراز و پرفراز و نشیب مجادلات گوناگون در این موضوع، جریان اخلاق و [[تصوف]] مسیر دیگری را برای شکوفایی نهال تعبد قرآنی برگزید که بازتاب آن در اندیشههای [[توکل]]، [[رضا]] و [[تسلیم]]، فقر، محبت، [[قرب]] و [[فنا]] به روشنی مشهود است <ref>برای آگاهی از مفهوم این اصطلاحات، نک: شیمل، ۲۱۱ بب؛ نیز بخشهای پراکندهای از احیاءالعلوم غزالی؛ اصطلاحات الصوفیۀ عبدالرزاق کاشی؛ برای مشاهدۀ یک برنامۀ کامل سیر و سلوک بر مبنای مراتب بندگی، نک: ابن قیم، جم </ref> و در عین حال رابطۀ [[مرید]] و [[مراد|مرادی]] تداعی گر نوعی رابطۀ شدید تقلیدی بوده است <ref>نک: شیمل، ص۱۸۸-۲۰۰</ref> و نزاع [[حقیقت]] و [[شریعت]] در تقارب با درگیریهای متداول به مسئلۀ لزوم تعبد اهل حقیقت به آموزهها و دستورات شریعت، و سست و پوچ بودن شریعت بدون حقیقت میپردازد. <ref>برای نمونه، نک: هجویری، ص۳۸۳؛ جامی ص۱۱۷</ref>
| |
|
| |
|
| | === نقد دیدگاه روشنفکران === |
| | به گفته برخی محققان، روشنفکران بین دین و مدرنیته، در تردیدند و این تردید آنها را گرفتار تناقضگویی کرده است؛ زیرا آنان از طرفی، پیوند دین و تعبد را انکار نمیکنند و از طرفی دیگر، پیوسته در تلاشند از مفاهیم دینی تفسیرهایی ارائه دهند که تعبدی نباشد.<ref>امامی، «روشنفکران دینی و مدرنیزاسیون فقه»، ص۲۱۵.</ref> [[محمدتقی جعفری]] معتقد است روشنفکران به این دلیل که تعبد را در مقابل عقلانیت قرار دادهاند، دین و عقلانیت را متضاد دانستهاند.<ref>جعفری، «مسئله تعبد و چالشهای عقلانی فرارو»، ص۱۰۲.</ref> |
|
| |
|
| | به گفته محققان تعبدپذیری و رازباوری در دین بر پایه عقلانیت استوار است؛ زیرا از طرفی، دین با [[عالم غیب]] و راز پیوند دارد و [[پیامبران]] پیام جهان غیب را برای رستگاری انسانها بازگو میکنند؛ و از طرف دیگر، پذیرش سخنان پیامبران برای رستگاری، از احکام عقلانیِ رجوع جاهل به عالم است.<ref>امامی، «روشنفکران دینی و مدرنیزاسیون فقه»، ص۲۱۴.</ref> برخی پژوهشگران افراط در ارائه تفسیرهای تعبدگریز را ناصحیح دانسته، بر این باورند روشنفکران در مواجه با آموزههای دینی دچار پیشداوری هستند؛ چرا که متون دینی را فاقد راز و تعبد تفسیر میکنند.<ref>امامی، «روشنفکران دینی و مدرنیزاسیون فقه»، ص۲۳۳.</ref> [[محمدتقی مصباح یزدی]] معتقد است روشنفکری در مسائل تعبدی، آغاز انحراف در بعضی از گروههای سیاسی بوده است، که ادعای اسلام دارند.<ref>مصباح یزدی، بر درگاه دوست، ۱۳۸۲ش، ص۸۵.</ref> |
| == پانویس == | | == پانویس == |
| {{پانوشت}} | | {{پانوشت}} |