پرش به محتوا

هشام بن حکم: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
'''عصمت'''{{سخ}}
'''عصمت'''{{سخ}}
بر اساس نوشته‌های [[اشعری]]<ref>ص ۴۸</ref> و بغدادی،<ref>ص ۶۷ ۶۸</ref> هشام به دلیل ارتباط [[پیامبر]] با [[عالم غیب|غیب]] به وسیلۀ وحی، [[عصمت پیامبران|عصمت پیامبر]] را ضروری نمی‌دانسته است، چرا که هرگاه مرتکب گناهی شود، خداوند با وحی او را به خطایش آگاه می‌سازد. اما چون امام از ارتباط وحیانی با خداوند محروم است، باید از عصمت برخوردار باشد.
بر اساس نوشته‌های [[اشعری]]<ref>ص ۴۸</ref> و بغدادی،<ref>ص ۶۷ ۶۸</ref> هشام به دلیل ارتباط [[پیامبر]] با [[عالم غیب|غیب]] به وسیلۀ وحی، [[عصمت پیامبران|عصمت پیامبر]] را ضروری نمی‌دانسته است، چرا که هرگاه مرتکب گناهی شود، خداوند با وحی او را به خطایش آگاه می‌سازد. اما چون امام از ارتباط وحیانی با خداوند محروم است، باید از عصمت برخوردار باشد.
 
احتمال داده شده است که هشام، این سخن را در مقام الزام خصم گفته باشد.<ref>رجوع کنید به: نعمه، ص۲۰۳</ref> بنابراین، هشام در مقام اثبات [[عصمت امامان|عصمت امام]] بوده است، نه انکار عصمت پیامبر.  
بر فرض اثبات چنین انتسابی به هشام، معنای سخن او انکار [[عصمت]] به طور مطلق، حتی در تلقی و ابلاغ وحی، نیست، بلکه شواهدی وجود دارد که بر اساس آنها هشام نمی‌توانسته است به نفی عصمت باور داشته باشد.<ref>رجوع کنید به: اسعدی، ص۱۸۹- ۱۹۱</ref> از این رو، احتمال داده شده است که هشام، این سخن را در مقام الزام خصم گفته باشد.<ref>رجوع کنید به: نعمه، ص۲۰۳</ref> بنابراین، هشام در مقام اثبات [[عصمت امامان|عصمت امام]] بوده است، نه انکار عصمت پیامبر. البته این احتمال با آن چه از او دربارۀ معصیت کردن پیامبر گزارش شده است، ناسازگار می‌نماید، مگر آنکه گفته شود آنان که الزام را به نام خود او ترویج کرده‌اند، این مورد را نیز به نام هشام ساخته و پرداخته‌اند.<ref>اسعدی، ص۱۹۱</ref>


'''معجزه '''{{سخ}}
'''معجزه '''{{سخ}}
ویژگی دیگر پیامبران، [[معجزه]] است. هشام اموری را که خارق عادت نامیده می‌شود، به سه دسته تقسیم کرده است: برخی خوارق عادات فقط کار پیامبران است و در توان دیگران نیست. این خوارق عادات، در اصطلاح کلامی، معجزه نامیده می‌شود.<ref>بغدادی، ص۶۸</ref> بعضی خوارق عادات منحصر به [[پیامبر|پیامبران]] نیست و امکان آن برای دیگران نیز وجود دارد. بر اساس برخی گزارش‌ها، هشام راه رفتن بر روی آب را برای غیرپیامبران نیز ممکن دانسته است.<ref>رجوع کنید به: اشعری، ص۶۳؛ بغدادی، ص۶۸</ref> این دسته از خوارق عادات، در اصطلاح، کرامت نامیده می‌شوند. گزارشهایی در دست است دالّ بر اینکه هشام انجام دادن خوارق عادات و کراماتی را از [[ائمه]]، به ویژه [[امام صادق]] و [[امام کاظم]] علیهماالسلام، نقل کرده است.<ref>رجوع کنید به: کشّی، ص۲۷۱، ۳۱۰؛ قطب راوندی، ج۱، ص۳۲۵؛ مجلسی، ج۴۸، ص۳۱، ۳۳ ۳۴</ref> دستۀ سوم از آنچه خارق عادت نامیده می‌شود، در حقیقت، فریب است. [[سحر]] از این دسته شمرده می‌شود. لذا، ساحر نمی‌تواند انسانی را به حمار یا عصایی را به مار بدل کند.<ref>اشعری، ص۶۳</ref>
ویژگی دیگر پیامبران، [[معجزه]] است. هشام اموری را که خارق عادت نامیده می‌شود، به سه دسته تقسیم کرده است: برخی خوارق عادات فقط کار پیامبران است و در توان دیگران نیست. این خوارق عادات، در اصطلاح کلامی، معجزه نامیده می‌شود.<ref>بغدادی، ص۶۸</ref> بعضی خوارق عادات اصطلاحاً کرامت نامدارند(مانندراه رفتن برروی آب) ومنحصر به [[پیامبر|پیامبران]] نیست.<ref>رجوع کنید به: اشعری، ص۶۳؛ بغدادی، ص۶۸</ref> گزارشهایی در دست است دالّ بر اینکه هشام انجام دادن خوارق عادات و کراماتی را از [[ائمه]]، به ویژه [[امام صادق]] و [[امام کاظم]] علیهماالسلام، نقل کرده است.<ref>رجوع کنید به: کشّی، ص۲۷۱، ۳۱۰؛ قطب راوندی، ج۱، ص۳۲۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۸، ص۳۱، ۳۳ و۳۴</ref> دستۀ سوم از آنچه خارق عادت نامیده می‌شود، در حقیقت، فریب است. [[سحر]] از این دسته شمرده می‌شود. لذا، ساحر نمی‌تواند انسانی را به حمار یا عصایی را به مار بدل کند.<ref>اشعری، ص۶۳</ref>


'''ضرورت نبوت'''{{سخ}}
'''ضرورت نبوت'''{{سخ}}
موضوع دیگر در [[نبوت]]، دیدگاه هشام دربارۀ دلیل ضرورت نبوت است. از دیدگاه وی ضرورت نبوت و [[امامت]] یکی است. بیان او را می‌توان تقریری از برهان مدنی بالطبع بودن انسان یا [[قاعده لطف|برهان لطف]] دانست. بر اساس مناظره‌ای که از او نقل شده است، جلوگیری از ایجاد تفرقه و اختلاف و نزاع در جامعه و ایجاد الفت میان مردم و آگاه ساختن مردم از قوانین الهی، مهم‌ترین وجوه ضرورت نبوت است.<ref>رجوع کنید به: کلینی، ج۱، ص۱۷۲؛ برای تفصیل استدلال وی رجوع کنید به: به اسعدی، ص۱۹۴ ۱۹۶</ref>
موضوع دیگر در [[نبوت]]، دیدگاه هشام دربارۀ دلیل ضرورت نبوت است. از دیدگاه وی ضرورت نبوت و [[امامت]] یکی است. بیان او را می‌توان تقریری از برهان مدنی بالطبع بودن انسان یا [[قاعده لطف|برهان لطف]] دانست. بر اساس مناظره‌ای که از او نقل شده است، جلوگیری از ایجاد تفرقه و اختلاف و نزاع در جامعه و ایجاد الفت میان مردم و آگاه ساختن مردم از قوانین الهی، مهم‌ترین وجوه ضرورت نبوت است.<ref>رجوع کنید به: کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۷۲؛ برای تفصیل استدلال وی رجوع کنید به: اسعدی، ص۱۹۴ ۱۹۶</ref>


=== امامت ===
=== امامت ===
۱۸٬۴۱۲

ویرایش