روح انسان: تفاوت میان نسخهها
←مفهومشناسی
(←جایگاه) |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
گفته میشود در تعالیم [[اسلام|دین اسلام]] تعریف خاصی برای روح، ارائه نشده و فقط به وجود آن تصریح شده است.<ref>کاشف الغطاء، البرزخ و الروح بین الالهیین و المادیین، ۲۰۰۲م، ص۲۷.</ref> به ادعای تهانوی در «کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم»، بسیاری از دانشمندان و [[متکلم|متکلمان]] گفتهاند حقیقت روح را نمیدانیم و روح، از چیزهایی است که انسانها نسبت به حقیقت آن جاهلند با اینکه به وجودش یقین دارند.<ref>تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۸۷۵.</ref> به گفته [[ملا احمد نراقی]] از آنجا که روح، مجرد است، به حقیقت آن نمیتوان پی برد و به همین جهت [[خدا|خداوند]] در سؤال از روح به [[پیامبر(ص)]] فرمود: «... قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی؛ بگو كه روح از امر پروردگار است»؛ البته اگر کسی نفس خود را کامل کند و علاقه و ارتباطش با بدن کم شده باشد، میتواند فی الجمله آن را بشناسد.<ref>نراقی، معراج السعاده، انتشارات هجرت، ص۱۹.</ref> | گفته میشود در تعالیم [[اسلام|دین اسلام]] تعریف خاصی برای روح، ارائه نشده و فقط به وجود آن تصریح شده است.<ref>کاشف الغطاء، البرزخ و الروح بین الالهیین و المادیین، ۲۰۰۲م، ص۲۷.</ref> به ادعای تهانوی در «کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم»، بسیاری از دانشمندان و [[متکلم|متکلمان]] گفتهاند حقیقت روح را نمیدانیم و روح، از چیزهایی است که انسانها نسبت به حقیقت آن جاهلند با اینکه به وجودش یقین دارند.<ref>تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۸۷۵.</ref> به گفته [[ملا احمد نراقی]] از آنجا که روح، مجرد است، به حقیقت آن نمیتوان پی برد و به همین جهت [[خدا|خداوند]] در سؤال از روح به [[پیامبر(ص)]] فرمود: «... قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی؛ بگو كه روح از امر پروردگار است»؛ البته اگر کسی نفس خود را کامل کند و علاقه و ارتباطش با بدن کم شده باشد، میتواند فی الجمله آن را بشناسد.<ref>نراقی، معراج السعاده، انتشارات هجرت، ص۱۹.</ref> | ||
بهگفته [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]] روح، مشترک لفظی است و برای آن ده معنا ذکر شده است: [[وحی]]، [[جبرئیل]]، [[عیسی(ع)]]، [[اسم اعظم]]، فرشتهای | بهگفته [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]] روح، مشترک لفظی است و برای آن ده معنا ذکر شده است: [[وحی]]، [[جبرئیل]]، [[عیسی(ع)]]، [[اسم اعظم]]، فرشتهای تنومند و بزرگ(عظیم الجثه)، رحمت، راحتی، [[انجیل]]، [[قرآن]]، حیات یا منشأ حیات.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۸، ص۱۰۱.</ref> برای روح تا ۲۸<ref>محسنی قندهاری، روح از نظر دین، عقل و علم روحی جدید، ۱۳۷۶ش، ص۱۹-۲۳.</ref> و صد معنا و تعریف<ref>تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۸۷۶.</ref> ذکر شده است. | ||
سید محمد خامنهای، معتقد است که در اثر ورود فلسفه یونانی به کشورهای اسلامی، نوعی آشفتگی میان اصطلاحات قرآنی و اسلامی به وجود آمد و متکلمان و فیلسوفان مسلمان نتوانستند به خوبی میان نفس و [[روح (قرآن)|روح در قرآن]] و فلسفه مرزبندی و تمایز قائل شوند و برخی همچون [[شیخ صدوق]] آن دو را به صورت مطلق یکی شمردند.<ref>خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰-۱۳.</ref> | سید محمد خامنهای، معتقد است که در اثر ورود فلسفه یونانی به کشورهای اسلامی، نوعی آشفتگی میان اصطلاحات قرآنی و اسلامی به وجود آمد و متکلمان و فیلسوفان مسلمان نتوانستند به خوبی میان نفس و [[روح (قرآن)|روح در قرآن]] و فلسفه مرزبندی و تمایز قائل شوند و برخی همچون [[شیخ صدوق]] آن دو را به صورت مطلق یکی شمردند.<ref>خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰-۱۳.</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
از نظر [[سید اسماعیل نوری طبرسی]] در کتاب کفایة الموحدین، حقیقت انسان در فلسفه نفس و در قرآن و روایات روح نامیده میشود.<ref>نوری طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۲ و ۲۸۳.</ref> | از نظر [[سید اسماعیل نوری طبرسی]] در کتاب کفایة الموحدین، حقیقت انسان در فلسفه نفس و در قرآن و روایات روح نامیده میشود.<ref>نوری طبرسی، کفایة الموحدین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۲۸۲ و ۲۸۳.</ref> | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان = [[ابوالحسن شعرانی|علامه شعرانی]]| نقلقول = <big>{{وسطچین}}«روح مجرد است و غیرجسمانی | {{جعبه نقل قول| عنوان = [[ابوالحسن شعرانی|علامه شعرانی]]| نقلقول = <big>{{وسطچین}}«روح مجرد است و غیرجسمانی الّا آن که عوام را دشوار است تصور مجرد کردن و بهترین تمثیل برای آنان باد است که خود دیده نمیشود و آثار آن مرئی است....بهتر آن است که روح را تشبیه را به نور آفتاب کنیم که چون بر در و دیوار تابد، روشن کند و اگر دیوار خراب شود، نور بماند...چنانکه قوام نور به آفتاب است نه به دیوار، قوام روح به عالم اعلی است و امر خدا نه بدن». {{پایان}}</big>{{حدیث||}}|تاریخ بایگانی| | ||
| منبع = <small>شعرانی، پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۸۳.</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۰۰px| اندازه خط = ۱۱px|رنگ پسزمینه=#۹ef9ff| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | | منبع = <small>شعرانی، پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۸۳.</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۰۰px| اندازه خط = ۱۱px|رنگ پسزمینه=#۹ef9ff| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
===نظر عارفان=== | ===نظر عارفان=== | ||
روح در [[عرفان]] «نَفَس رَحْمانی» نامیده میشود که نَفَسی است که هستی جهان، از آن نَفَس است و | روح در [[عرفان]] «نَفَس رَحْمانی» نامیده میشود که نَفَسی است که هستی جهان، از آن نَفَس است و نَفْخ یا وزِش این نَفَس، موجودات جهان را میآفریند. ازاینرو، عارفان کلمه روح را به هر آنچه که دل عارفان را حیات بخشد، اطلاق میکنند.<ref>خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.</ref> مُؤیّدالدین جَنْدی، از عارفان قرن هفتم قمری، گفته است روح، همان نَفَس رحمانی است که ماهیت ممکن را به عرصه ظهور درآورده و حقیقت مظاهر و قابلیات ممکنات به شمار میرود.<ref>جندی، شرح فصول الحکم، ۱۳۶۱ش، ص۸۳.</ref> روح در عرفان به دو قسم تقسیم شده است: مخلوق خاص خدا که سلسلهجنبان موجودات و رویدادهای اصلی جهان است و روح مخلوقی که در [[آدم (پیامبر)|آدم(ع)]] و [[عیسی(ع)]] دمیده شد.<ref>خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۳.</ref> در عرفان کمتر از روح بخاری سخن گفته شده است.<ref>خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.</ref> به ادعای سید محمد خامنهای، به ندرت میان نظریات [[عارف|عارفان]] و [[صوفیه]] با قرآن اختلاف دیده میشود.<ref>خامنهای، روح و نفس، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۱ و ۱۰۲.</ref> | ||
===وجه نامگذاری=== | ===وجه نامگذاری=== |