پرش به محتوا

مسلم بن عقیل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
{{ب|قُتلتَ ولم تبكك الباكيات|
{{ب|قُتلتَ ولم تبكك الباكيات|
أمالك في المصر من نائحه}}{{پایان شعر}} ترجه:«تو را با دست‌های بسته از بالای قصر دارالاماره به زمین انداختند، آیا  پس ازآن عضوی ازبدنت سالم ماند؟! در بازارها بدنت راکشاندند مگر تو تا دیروز امیرشان نبودی (و با تو بیعت نکره بودند؟!) کشته شدی ولی کسی بر تو نگریست مگر در شهر گریه کننده‌ای نداشتی؟!» <ref>شُبَّر، أدب الطّف أو شعراء الحسين(ع)، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۲۲۱.</ref>
أمالك في المصر من نائحه}}{{پایان شعر}} ترجمه: «تو را با دست‌های بسته از بالای قصر دارالاماره به زمین انداختند، آیا  پس ازآن عضوی ازبدنت سالم ماند؟! در بازارها بدنت راکشاندند مگر تو تا دیروز امیرشان نبودی (و با تو بیعت نکره بودند؟!) کشته شدی ولی کسی بر تو نگریست مگر در شهر گریه کننده‌ای نداشتی؟!» <ref>شُبَّر، أدب الطّف أو شعراء الحسين(ع)، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۲۲۱.</ref>


بنا بر برخی گزارش‌های تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.<ref>القمی، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم و يليه نفثة المصدور فيما يتجدد به حزن العاشور، الناشر : المكتبة الحيدرية‌، ص۱۰۶؛ جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۸.</ref>
بنا بر برخی گزارش‌های تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.<ref>القمی، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم و يليه نفثة المصدور فيما يتجدد به حزن العاشور، الناشر : المكتبة الحيدرية‌، ص۱۰۶؛ جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۸.</ref>
۱۷٬۰۱۴

ویرایش