مسلم بن عقیل: تفاوت میان نسخهها
جز
←دستگیری و شهادت مسلم
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
مسلم پس از تنهایی و بیسرپناهی به زنی به نام [[طوعه]] پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۱؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۰.</ref> | مسلم پس از تنهایی و بیسرپناهی به زنی به نام [[طوعه]] پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۱؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۰.</ref> | ||
پس از زد و خوردی که میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد، [[محمد بن اشعث بن قیس|محمد بن اشعث]] به مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین طریق مسلم، تسلیم شد<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۰ و ۳۷۴.</ref> و به قصر آورده شد ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و پس از مشاجراتی که میان وی و مسلم گذشت، دستور داد، [[بکیر بن حمران]]<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۳؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۳۵.</ref> <small>(که در درگیری با مسلم زخمی شده بود)</small> وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۵۳-۶۳.</ref> پس از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۶۵، به نقل از میرزا خلیل کمرهای، عنصر شجاعت، ج۴، ص۷۷۳.</ref> | پس از زد و خوردی که میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد، [[محمد بن اشعث بن قیس|محمد بن اشعث]] که نتوانسته بود به راحتی موفق به شکست یا دستگیری مسلم بشودبه مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین طریق مسلم، تسلیم شد<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۵۰ و ۳۷۴.</ref> و به قصر آورده شد ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و پس از مشاجراتی که میان وی و مسلم گذشت، دستور داد، [[بکیر بن حمران]]<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۳؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۳۵.</ref> <small>(که در درگیری با مسلم زخمی شده بود)</small> وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۵۳-۶۳.</ref> پس از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۶۵، به نقل از میرزا خلیل کمرهای، عنصر شجاعت، ج۴، ص۷۷۳.</ref> | ||
بنا بر برخی گزارشهای تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.<ref>جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۸.</ref> | بنا بر برخی گزارشهای تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد.<ref>جعفریان، تاملی در نهضت عاشورا، ۱۳۸۱ش، ص۱۶۸.</ref> |