واقعه کربلا: تفاوت میان نسخهها
جز
←امام در کربلا
جز (←امام در کربلا) |
|||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
==امام در کربلا == | ==امام در کربلا == | ||
===ورود امام به کربلا=== | ===ورود امام حسین (ع) به کربلا=== | ||
بیشتر منابع، در گزارشهای خود از روز [[پنج شنبه]]، [[۲ محرم|دوم محرّم]] سال [[سال ۶۱ هجری قمری|۶۱ق]]، به عنوان روز ورود [[امام حسین(ع)]] و یارانش به [[کربلا]] یاد کردهاند.<ref>نگاه کنید به: ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۳؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۴؛ طبری، تاریخ الأمم | بیشتر منابع، در گزارشهای خود از روز [[پنج شنبه]]، [[۲ محرم|دوم محرّم]] سال [[سال ۶۱ هجری قمری|۶۱ق]]، به عنوان روز ورود [[امام حسین(ع)]] و یارانش به [[کربلا]] یاد کردهاند.<ref>نگاه کنید به: ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۳؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۴؛ طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۰۹؛ ابنمسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۶۸؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۲؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، نشر رضی، ج۱، ص۱۸۱؛ ابنشهر آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۹۶.</ref> اما دینوری، مورخ قرن سوم قمری، روز ورود امام به کربلا را روز [[چهارشنبه]]، [[۱ محرم|اول محرم]] ذکر کرده است.<ref> الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۵۳.</ref> | ||
وقتی که [[حر بن یزید ریاحی|حُر]] به حسین(ع) گفت: «همین جا فرود آی که [[فرات]] نزدیک | وقتی که [[حر بن یزید ریاحی|حُر]] به حسین(ع) گفت: «همین جا فرود آی که [[فرات]] نزدیک است»، امام حسین (ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟» گفتند: [[کربلا]]. امام فرمود: اینجا، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حرکتش به سوی [[صفّین]]، از اینجا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از نام آن را پرسید. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اینجا، جایگاه فرود آمدن مَرکبهایشان، و جایگاه ریخته شدن خونهایشان است». موضوع را پرسیدند. فرمود: «کاروانی از خاندان [[محمد (ص)]]، اینجا فرود میآیند.»<ref> مقرم، مقتلالحسین(ع)، دار الکتاب الاسلامیة، ص۱۹۲.</ref> سپس امام حسین (ع) فرمود: «اینجا، جایگاه مَرکبها و خیمهگاه ما و قتلگاه مردان ما و جای ریخته شدن خونهایمان است.»<ref>سید ابن طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۸۰؛ إربلی، کشفالغمة، ۱۳۸۱ق، ج۲، ص۴۷؛ ابنشهر آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۹۷.</ref> آنگاه فرمان داد که بارهایشان را در آنجا فرود آوردند. | ||
نقل شده پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست؛ سپس فرمود: «خداوندا بدرستی که ما [[اهل البیت علیهم السلام|عترت]] و خاندان پیامبرت محمد(ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان [رسول خدا(ص)] بیرون شدیم و [[بنی امیه]] به ما تعرض | نقل شده پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین (ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست؛ سپس فرمود: «خداوندا بدرستی که ما [[اهل البیت علیهم السلام|عترت]] و خاندان پیامبرت محمد (ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان [رسول خدا(ص)] بیرون شدیم و [[بنی امیه]] به ما تعرض کردند. خدایا پس حقمان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده». پس رو به اصحاب کرده فرمود: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = {{حدیث|اَلنَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیا | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول = {{حدیث|اَلنَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیا وَالدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ{{سخ}}|ترجمه=مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه است پس هرگاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم میشوند.}}|تاریخ بایگانی| منبع = خوارزمی، مقتلالحسین (ع)، مکتبة المفید، ج۱، ص۳۳۷| تراز = وسط| عرض = ۵۴۰px| اندازه خط = ۱۴px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
پس از آن امام، زمین کربلا را که چهار میل در چهار میل وسعت داشت، از ساکنان آنجا به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را به سوی قبرش راهنمایی کنند و از زائرانش سه روز پذیرایی کنند.<ref> | پس از آن امام، زمین کربلا را که چهار میل در چهار میل وسعت داشت، از ساکنان آنجا به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را به سوی قبرش راهنمایی کنند و از زائرانش سه روز پذیرایی کنند.<ref> الطریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ش، ج۵، ص۴۶۲-۴۶۲؛ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۱۰، ص۳۲۱.</ref> | ||
[[حر بن یزید ریاحی]] نامهای به عبیداللّه بن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن حسین(ع) در این سرزمین با خبر ساخت.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۴؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۳۹.</ref> در پی این نامه، عبیداللّه نامهای خطاب به حسین(ع) نوشت: | [[حر بن یزید ریاحی]] نامهای به عبیداللّه بن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن حسین(ع) در این سرزمین با خبر ساخت.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۴؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۳۹.</ref> در پی این نامه، عبیداللّه نامهای خطاب به امام حسین (ع) نوشت: | ||
:::::«امّا بعد،ای حسین از فرود آمدنت در کربلا با خبر شدم؛ امیرمؤمنان -[[یزید بن معاویه]]- به من فرمان داده که لحظهای چشم بر هم ننهم و شکم از غذا سیر نسازم تا آن که تو را به خدای دانای لطیف ملحق ساخته یا تو را به پذیرش حکم خود و حکم یزید بن معاویه وادار نمایم. والسّلام»<ref>ابن شهر آشوب، | :::::«امّا بعد،ای حسین از فرود آمدنت در کربلا با خبر شدم؛ امیرمؤمنان -[[یزید بن معاویه]]- به من فرمان داده که لحظهای چشم بر هم ننهم و شکم از غذا سیر نسازم تا آن که تو را به خدای دانای لطیف ملحق ساخته یا تو را به پذیرش حکم خود و حکم یزید بن معاویه وادار نمایم. والسّلام».<ref>ابن شهر آشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۹۸.</ref> | ||
نقل شده حسین(ع) پس از خواندن این نامه، آن را به کناری پرتاب کرد و فرمود: «قومی که رضایت خود را بر رضایت آفریدگارشان مقدّم بدارند رستگار نخواهند شد.» پیک ابن زیاد به حضرت(ع) عرض کرد: یا ابا عبدالله پاسخ نامه را نمیدهی؟ [[امام حسین(ع)]] فرمود: «پاسخش عذاب دردناک الهی است که به زودی او را فرا میگیرد.» پیک نزد ابن زیاد بازگشت و سخن حضرت را به او بازگفت. عبیدالله نیز دستور تجهیز سپاه برای جنگ با حسین(ع) را داد.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۵؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۳۹؛ ابنشهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۹۸.</ref> | نقل شده حسین(ع) پس از خواندن این نامه، آن را به کناری پرتاب کرد و فرمود: «قومی که رضایت خود را بر رضایت آفریدگارشان مقدّم بدارند رستگار نخواهند شد.» پیک ابن زیاد به حضرت(ع) عرض کرد: یا ابا عبدالله پاسخ نامه را نمیدهی؟ [[امام حسین(ع)]] فرمود: «پاسخش عذاب دردناک الهی است که به زودی او را فرا میگیرد.» پیک نزد ابن زیاد بازگشت و سخن حضرت را به او بازگفت. عبیدالله نیز دستور تجهیز سپاه برای جنگ با حسین(ع) را داد.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۵؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۳۹؛ ابنشهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۹۸.</ref> | ||
=== ورود عمر بن سعد به کربلا === | === ورود عمر بن سعد به کربلا === | ||
[[عمر بن سعد]] روز [[۳ محرم|سوم محرم]]، به همراه چهار هزار نفر از مردم [[کوفه]] وارد [[کربلا]] شد.<ref> | [[عمر بن سعد]] روز [[۳ محرم|سوم محرم]]، به همراه چهار هزار نفر از مردم [[کوفه]] وارد [[کربلا]] شد.<ref> الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۳؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۶؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۰۹؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۲.</ref> درباره چگونگی آمدن عمر بن سعد به کربلا گفته شده: عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد را فرمانده چهار هزار تن از کوفیان کرده و به او دستور داده بود به [[ری]] و [[دستبی|دَستَبی]] رفته با [[دیلمیان]]ی که بر این منطقه چیره شده بودند، مبارزه کند. عبیداللَّه، فرمان حکومت ری را نیز به نام ابن سعد نوشته و او را به سمت فرمانداری این شهر برگزیده بود. پسر سعد به همراه یاران خود در منطقهای در بیرون کوفه به نام [[حمام اعین]] اردو زد. او برای رفتن به ری آماده میشد که چون امام حسین (ع) به سوی کوفه حرکت کرد، ابن زیاد، به عمر بن سعد دستور داد به جنگ امام حسین (ع) برود و پس از فارغ شدن از آن، به سوی ری حرکت کند. ابن سعد جنگ با امام حسین (ع) را خوش نمیداشت. از این رو از عبیدالله خواست تا او را از این کار معاف بدارد؛ اما ابن زیاد معافیت او را منوط به پس دادن حکومت ری کرد.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۳؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۶؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۰۹.</ref> | ||
عمر بن سعد چون اصرار عبیدالله بن زیاد را دید، رفتن به کربلا را پذیرفت<ref>طبری، تاریخ الامم | عمر بن سعد چون اصرار عبیدالله بن زیاد را دید، رفتن به کربلا را پذیرفت<ref>طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۰؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۶؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref> و با سپاهش به سمت کربلا حرکت کرد و فردای روزی که امام حسین(ع) در [[نینوا]] فرود آمده بود، به آن جا رسید.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۳؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۶؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۰۹.</ref> | ||
=== آغاز | === آغاز گفت و گوهای امام حسین(ع) و عمر بن سعد === | ||
عمر بن سعد پس از آمدن به کربلا، خواست پیکی سوی امام بفرستد تا از او بپرسد برای چه به این سرزمین آمده است و چه میخواهد؟ این کار را به [[عزره بن قیس احمسی]] و دیگر بزرگانی که نامه دعوت به آن حضرت | عمر بن سعد پس از آمدن به کربلا، خواست پیکی سوی امام بفرستد تا از او بپرسد برای چه به این سرزمین آمده است و چه میخواهد؟ این کار را به [[عزره بن قیس احمسی]] و دیگر بزرگانی که نامه دعوت به آن حضرت نوشته بودند، پیشنهاد کرد؛ اما آنان از انجام این کار خودداری کردند.<ref> طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۰؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۶؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، صص۸۴-۸۵.</ref> اما [[کثیر بن عبدالله شعیبه]] پذیرفت و به سوی اردوگاه امام حسین (ع) حرکت کرد. چون [[ابوثمامه صائدی]] نگذاشت کثیر همراه با سلاح خود نزد حسین(ع) برود، بینتیجه پیش عمر بن سعد بازگشت.<ref> طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۰؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۶-۸۷؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۵؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۰.</ref> | ||
پس از بازگشت کثیر بن عبداللَّه، عمر سعد از [[قرة بن قیس حنظلی]]<ref> | پس از بازگشت کثیر بن عبداللَّه، عمر سعد از [[قرة بن قیس حنظلی]]<ref> الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۳.</ref> خواست تا نزد امام حسین(ع) برود و او پذیرفت. حسین(ع) در جواب پیام عمر سعد به قرة فرمود: «مردم شهرتان به من نامه نوشتند که بدین جا بیایم. اکنون اگر مرا نمیخواهند باز میگردم». عمر سعد از این پاسخ شاد شد.<ref> دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۳-۲۵۴؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۱؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۵-۸۶.</ref> پس نامهای به ابن زیاد نوشت و او را از سخن حسین (ع) آگاه کرد.<ref> طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۱؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۶؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۱.</ref> [[عبیدالله بن زیاد]] در جواب نامه عمر سعد، [[بیعت]] حسین(ع) و یارانش با یزید را خواست.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۱؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۶.</ref> | ||
=== تلاش ابن زیاد برای فرستادن سپاه به کربلا === | === تلاش ابن زیاد برای فرستادن سپاه به کربلا === | ||
پس از آمدن امام حسین(ع) به کربلا، عبیداللّه بن زیاد، مردم را در [[مسجد کوفه]] جمع کرد و عطایای یزید- تا چهار هزار دینار و دویست هزار درهم- را در میان بزرگانشان تقسیم کرد و آنان را به یاری عمر بن سعد در جنگ با امام حسین(ع) فرا خواند. | پس از آمدن امام حسین (ع) به کربلا، عبیداللّه بن زیاد، مردم را در [[مسجد کوفه]] جمع کرد و عطایای یزید- تا چهار هزار دینار و دویست هزار درهم- را در میان بزرگانشان تقسیم کرد و آنان را به یاری عمر بن سعد در جنگ با امام حسین (ع) فرا خواند. | ||
<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۹؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، مکتبة المفید، ص۲۴۲.</ref> | <ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۹؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، مکتبة المفید، ص۲۴۲.</ref> | ||
عبیدالله بن زیاد [[عمرو بن حریث مخزومی|عَمرو بن حُرَیث]] را به کارگزاری کوفه گماشت و خود نیز با یارانش از کوفه بیرون آمد و در [[نخیله|نُخَیله]] اردو زد و مردم را وادار به حرکت به نخیله کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۶؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸.</ref> و [جهت جلوگیری از پیوستن کوفیان به سپاه امام حسین(ع)] پل کوفه را در اختیار گرفت و اجازه نداد کسی از آن عبور کند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۶.</ref> | عبیدالله بن زیاد [[عمرو بن حریث مخزومی|عَمرو بن حُرَیث]] را به کارگزاری کوفه گماشت و خود نیز با یارانش از کوفه بیرون آمد و در [[نخیله|نُخَیله]] اردو زد و مردم را وادار به حرکت به نخیله کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۶؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸.</ref> و [جهت جلوگیری از پیوستن کوفیان به سپاه امام حسین(ع)] پل کوفه را در اختیار گرفت و اجازه نداد کسی از آن عبور کند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۶.</ref> | ||
[[پرونده:واقعه طف.jpg|بندانگشتی|راست|تصویر سازی نبرد در کربلا]] | [[پرونده:واقعه طف.jpg|بندانگشتی|راست|تصویر سازی نبرد در کربلا]] | ||
به دستور عبیدالله بن زیاد، [[حصین بن تمیم]] و چهار هزار سپاهی تحت امر او از [[قادسیه]] به نخیله فرا خوانده شدند.<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸.</ref> [[محمد بن اشعث بن قیس کندی]] و [[کثیر بن شهاب]] و [[قعقاع بن سوید]] نیز از سوی ابن زیاد مأموریت یافتند تا مردم را آماده نبرد با اباعبدالله الحسین(ع) کنند.<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.</ref> ابن زیاد همچنین [[سوید بن عبدالرحمن منقری]] را به همراه چند سوار به کوفه فرستاد و به او دستور داد تا در کوفه جستجو کند و هر کس را که از رفتن به جنگ اباعبدالله(ع) خودداری کرده است، پیش او بیاورد. سوید در کوفه به جستجو پرداخت پس مردی از شامیان را که برای مطالبه میراث خود به کوفه آمده بود، بازداشت کرده، نزد ابن زیاد فرستاد. ابن زیاد نیز [جهت ترساندن مردم کوفه] دستور قتل او را صادر کرد. مردم که چنین دیدند همگی حرکت کردند و به نخیله رفتند.<ref> دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۴-۲۵۵؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.</ref> | به دستور عبیدالله بن زیاد، [[حصین بن تمیم]] و چهار هزار سپاهی تحت امر او از [[قادسیه]] به نخیله فرا خوانده شدند.<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸.</ref> [[محمد بن اشعث بن قیس کندی]] و [[کثیر بن شهاب]] و [[قعقاع بن سوید]] نیز از سوی ابن زیاد مأموریت یافتند تا مردم را آماده نبرد با اباعبدالله الحسین (ع) کنند.<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.</ref> ابن زیاد همچنین [[سوید بن عبدالرحمن منقری]] را به همراه چند سوار به کوفه فرستاد و به او دستور داد تا در کوفه جستجو کند و هر کس را که از رفتن به جنگ اباعبدالله (ع) خودداری کرده است، پیش او بیاورد. سوید در کوفه به جستجو پرداخت پس مردی از شامیان را که برای مطالبه میراث خود به کوفه آمده بود، بازداشت کرده، نزد ابن زیاد فرستاد. ابن زیاد نیز [جهت ترساندن مردم کوفه] دستور قتل او را صادر کرد. مردم که چنین دیدند همگی حرکت کردند و به نخیله رفتند.<ref> دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۴-۲۵۵؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.</ref> | ||
با گردآمدن مردم در نخیله، عبیدالله به [[حصین بن نمیر|حُصَین بن نُمَیر]] و [[حجار بن ابجر عجلی|حَجّار بن اَبجَر]] و [[شبث بن ربعی تمیمی|شَبَث بن رِبعی]] و [[شمر بن ذی الجوشن|شمر بن ذیالجوشن]] دستور داد تا جهت یاری ابن سعد به لشکرگاه او بپیوندند.<ref> | با گردآمدن مردم در نخیله، عبیدالله به [[حصین بن نمیر|حُصَین بن نُمَیر]] و [[حجار بن ابجر عجلی|حَجّار بن اَبجَر]] و [[شبث بن ربعی تمیمی|شَبَث بن رِبعی]] و [[شمر بن ذی الجوشن|شمر بن ذیالجوشن]] دستور داد تا جهت یاری ابن سعد به لشکرگاه او بپیوندند.<ref> الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۴؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸.</ref> شمر اولین نفری بود که فرمان او را اجرا کرد و آماده حرکت شد<ref>دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۴؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۹؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲.</ref> پس از شمر، [[یزید بن رکاب کلبی|زید (یزید) بن رَکاب کلْبی]] با دو هزار نفر، [[حصین بن نمیر|حُصَین بن نُمَیر سَکونی]] با چهار هزار نفر، [[مصاب ماری]] ([[مُضایر بن رهینه مازِنی]]) با سه هزار تن<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۹؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲؛ ابنشهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۹۸.</ref> و [[حصین بن تمیم طهوی]] با دو هزار سپاهی<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۶۶.</ref> و [[نصر بن حربه|نصر بن حَربه (حَرَشه)]] با دو هزار تن از کوفیان حرکت کردند و به سپاه عمر بن سعد پیوستند.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۹؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲.</ref> آنگاه ابن زیاد، مردی را به سوی [[شبث بن ربعی|شَبَث بن رِبعی ریاحی]] فرستاد و از او خواست که به سوی عمر بن سعد حرکت کند. شبث نیز با هزار سوار، به عمر بن سعد پیوست.<ref> الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۴؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۹؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲.</ref> پس از شبث، [[حجار بن ابجر|حجّار بن اَبجَر]] با هزار سوار<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۸۹؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲.</ref> و پس از او [[محمد بن اشعث بن قیس کندی]] با هزار سوار<ref> صدوق، الامالی، ۱۴۱۷ق، ص۱۵۵.</ref> و [[حارث بن یزید بن رویم]] نیز از پی حجار بن ابجر روانه کربلا شدند.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۴؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.</ref> | ||
عبیدالله بن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دستههای بیست، سی، پنجاه تا صد نفری، به کربلا میفرستاد<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.</ref> تا این که در ششم محرم تعداد نفرات سپاه عمربن سعد به بیش از بیست هزار تن رسید.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۰؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲-۲۴۳؛ ابن نما حلی، | عبیدالله بن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دستههای بیست، سی، پنجاه تا صد نفری، به کربلا میفرستاد<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۷۹.</ref> تا این که در ششم محرم تعداد نفرات سپاه عمربن سعد به بیش از بیست هزار تن رسید.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۰؛ خوارزمی، مقتلالحسین، مکتبة المفید، ص۲۴۲-۲۴۳؛ ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۵۰.</ref> عبیداللّه، عمربن سعد را فرمانده همه آنان نمود. | ||
===تلاش حبیب بن مظاهر برای گردآوری نیرو === | ===تلاش حبیب بن مظاهر برای گردآوری نیرو === | ||
پس از گرد آمدن سپاهیان دشمن در کربلا، [[حبیب بن مظاهر|حبیب بن مظاهر اسدی]] با دیدن یاران اندک حسین(ع) با اجازه امام خود را به طور ناشناس به طایفهای از [[بنی اسد|قبیله بنی اسد]] رساند و درخواست یاری فرزند [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|دختر پیامبر خدا]](ص) را خواستار شد. بنی اسد، همراه حبیب بن مظاهر اسدی شبانه به سوی لشکرگاه امام حسین(ع) در حرکت بودند که چهارصد یا پانصد سوار از سپاه عمر بن سعد به سردستگی [[ازرق بن حرب صیداوی]] در کناره [[فرات]] راه را بر آنان بستند. کار به درگیری کشیده شده و بنی اسد به خانههایشان بازگشتند و حبیب به تنهایی نزد حسین(ع) بازگشت.{{مدرک}} | پس از گرد آمدن سپاهیان دشمن در کربلا، [[حبیب بن مظاهر|حبیب بن مظاهر اسدی]] با دیدن یاران اندک حسین (ع) با اجازه امام خود را به طور ناشناس به طایفهای از [[بنی اسد|قبیله بنی اسد]] رساند و درخواست یاری فرزند [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|دختر پیامبر خدا]](ص) را خواستار شد. بنی اسد، همراه حبیب بن مظاهر اسدی شبانه به سوی لشکرگاه امام حسین (ع) در حرکت بودند که چهارصد یا پانصد سوار از سپاه عمر بن سعد به سردستگی [[ازرق بن حرب صیداوی]] در کناره [[فرات]] راه را بر آنان بستند. کار به درگیری کشیده شده و بنی اسد به خانههایشان بازگشتند و حبیب به تنهایی نزد حسین (ع) بازگشت.{{مدرک}} | ||
=== هفتم محرم و بسته شدن آب === | === هفتم محرم و بسته شدن آب === | ||
در [[۷ محرم|هفتم محرم]]، عبیدالله بن زیاد در نامهای به [[عمر بن سعد]]، خواستار بسته شدن آب به روی امام حسین(ع) و یارانش شد. چون نامه به دست عمر بن سعد رسید، به [[عمرو بن حجاج زبیدی|عَمْرو بن حَجّاج زُبَیْدی]] فرمان داد تا با پانصد سوار به کنار شریعه فرات برود و مانع دسترسی حسین(ع) و یارانش به آب شود.<ref> | در [[۷ محرم|هفتم محرم]]، عبیدالله بن زیاد در نامهای به [[عمر بن سعد]]، خواستار بسته شدن آب به روی امام حسین (ع) و یارانش شد. چون نامه به دست عمر بن سعد رسید، به [[عمرو بن حجاج زبیدی|عَمْرو بن حَجّاج زُبَیْدی]] فرمان داد تا با پانصد سوار به کنار شریعه فرات برود و مانع دسترسی حسین(ع) و یارانش به آب شود.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۵؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۰؛ طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۲؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۶.</ref> | ||
در برخی منابع نقل شده پس از بستهشدن آب و شدتگرفتن تشنگی، امام حسین(ع) برادرش [[حضرت عباس علیه السلام|عباس]] را با سی سوار و بیست پیاده به همراه بیست مشک به طلب آب فرستاد. آنان شبانه در حالی که [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال بَجَلی]] با پرچم در پیشاپیش گروه در حرکت بود، به راه افتادند و خود را به نهر فُرات رساندند. عمرو بن حجّاج که مأمور حراست از فرات بود، به مقابله با یاران امام حسین(ع) برخاست. گروهی از یاران حسین(ع) مشکهای آب را پر کردند و گروهی دیگر از جمله ابوالفضل(ع) و نافع بن هلال مشغول جنگ شدند و از آنان در برابر هجوم دشمنان محافظت میکردند تا بتوانند آب را به سلامت به خیمهها برسانند. یاران حسین(ع) موفق شدند آب را به خیمههای حسین(ع) برسانند.<ref>نگاه کنید به: بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۱؛ طبری، تاریخ الامم | در برخی منابع نقل شده پس از بستهشدن آب و شدتگرفتن تشنگی، امام حسین (ع) برادرش [[حضرت عباس علیه السلام|عباس]] را با سی سوار و بیست پیاده به همراه بیست مشک به طلب آب فرستاد. آنان شبانه در حالی که [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال بَجَلی]] با پرچم در پیشاپیش گروه در حرکت بود، به راه افتادند و خود را به نهر فُرات رساندند. عمرو بن حجّاج که مأمور حراست از فرات بود، به مقابله با یاران امام حسین (ع) برخاست. گروهی از یاران حسین (ع) مشکهای آب را پر کردند و گروهی دیگر از جمله حضرت ابوالفضل العباس (ع) و نافع بن هلال مشغول جنگ شدند و از آنان در برابر هجوم دشمنان محافظت میکردند تا بتوانند آب را به سلامت به خیمهها برسانند. یاران حسین (ع) موفق شدند آب را به خیمههای حسین (ع) برسانند.<ref>نگاه کنید به: بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۱؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۲-۴۱۳؛ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفة، ص۱۱۷-۱۱۸؛ خوارزمی، مقتل الحسین (ع)، مکتبة المفید، ج۱، ص۲۴۴.</ref> | ||
=== آخرین گفتگوهای امام حسین(ع) با عمر بن سعد و اتمام حجت ابن زیاد با عمر بن سعد === | === آخرین گفتگوهای امام حسین(ع) با عمر بن سعد و اتمام حجت ابن زیاد با عمر بن سعد === |