پرش به محتوا

قاعده بسیط الحقیقه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
گفته می‌شود این قاعده از قواعدی است که [[ملاصدرا]] در [[فلسفه]] بنا نهاده است.<ref>سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۰.</ref> ملاصدرا در کتاب [[اسفار اربعه]] پس از ذکر و بیان این قاعده، آن را از ابتکارات خود دانسته و گفته است کسی را سراغ ندارد که به درک این مطلب رسیده باشد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۰.</ref> او همچنین این مطلب را به‌عنوان برهانی عرشی برای اثبات [[توحید ذاتی|توحید واجب الوجود]] مختص به خود دانسته است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۵.</ref>
گفته می‌شود این قاعده از قواعدی است که [[ملاصدرا]] در [[فلسفه]] بنا نهاده است.<ref>سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۰.</ref> ملاصدرا در کتاب [[اسفار اربعه]] پس از ذکر و بیان این قاعده، آن را از ابتکارات خود دانسته و گفته است کسی را سراغ ندارد که به درک این مطلب رسیده باشد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۳، ص۴۰.</ref> او همچنین این مطلب را به‌عنوان برهانی عرشی برای اثبات [[توحید ذاتی|توحید واجب الوجود]] مختص به خود دانسته است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۵.</ref>


[[ملاهادی سبزواری]]، [[عارف]] و [[فیلسوف]] ایرانی قرن سیزدهم قمری، این قاعده را مسئله‌ای پیچیده دانسته که در بیشتر کتاب‌های ملاصدرا، حتی کتاب‌های مختصر او مانند [[المشاعر]] و [[الحکمة العرشیة]] نیز آمده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸، تعلیقه سبزواری.</ref> به‌گفته سبزواری، بسیاری از عرفای پیش از ملاصدرا به این قاعده توجه داشته‌اند؛<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸، تعلیقه سبزواری.</ref> از جمله [[میرداماد]]، فیلسوف شیعه قرن یازدهم و استاد ملاصدرا.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰، تعلیقه سبزواری.</ref>
[[ملاهادی سبزواری]]، [[عارف]] و [[فیلسوف]] ایرانی قرن سیزدهم قمری، این قاعده را مسئله‌ای پیچیده دانسته که در بیشتر کتاب‌های ملاصدرا، حتی کتاب‌های مختصر او مانند [[المشاعر]] و [[الحکمة العرشیة]] نیز آمده است.<ref>سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۲، ص۳۶۸.</ref> به‌گفته سبزواری، بسیاری از عرفای پیش از ملاصدرا به این قاعده توجه داشته‌اند؛<ref>سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۲، ص۳۶۸.</ref> از جمله [[میرداماد]]، فیلسوف شیعه قرن یازدهم و استاد ملاصدرا.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶؛ سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۱۰.</ref>


قاسم غنی، ادیب و نویسنده معاصر ایرانی، در کتابی با عنوان «بحثی در تصوف»، متن این قاعده را از ابتکارات ملاهادی سبزواری و اساس تعالیم فلسفی او دانسته است،<ref>غنی، بحثی در تصوف، ۱۳۳۱ش، ص۱۰.</ref> اما [[مرتضی مطهری]] با رد این سخن، معتقد است قاعده بسیط الحقیقه گرچه ریشه در کلمات عرفا دارد، ولی به‌صورت یک برهان فلسفی، از ابتکارات ملاصدرا است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۱۱، ص۶۱۰.</ref>
قاسم غنی، ادیب و نویسنده معاصر ایرانی، در کتابی با عنوان «بحثی در تصوف»، متن این قاعده را از ابتکارات ملاهادی سبزواری و اساس تعالیم فلسفی او دانسته است،<ref>غنی، بحثی در تصوف، ۱۳۳۱ش، ص۱۰.</ref> اما [[مرتضی مطهری]] با رد این سخن، معتقد است قاعده بسیط الحقیقه گرچه ریشه در کلمات عرفا دارد، ولی به‌صورت یک برهان فلسفی، از ابتکارات ملاصدرا است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۱۱، ص۶۱۰.</ref>


==اثبات قاعده==
==اثبات قاعده==
ملاصدرا برای اثبات اینکه «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» است، چنین استدلال کرده که اگر بسیط الحقیقه کل الاشیاء نباشد و چیزی از آن سلب شود، در این صورت لازم می‌آید ذاتش مرکب از «وجود یک شئ» و «عدم شئ دیگر»، یا به‌عبارتی مرکب از وجود و عدم باشد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref> برای مثال اگر گفته شود «الف» «ب» نیست، یعنی «الف» مرکب از یک جنبه وجودیِ «الف بودن» و یک جنبه عدمیِ «ب نبودن» است و این دو جنبه یکی نیستند؛ چون واحد بودن وجود و عدم لازم می‌آید که باطل است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref> بنابراین «هر هویتی که چیزی از آن سلب شود مرکب می‌شود» و عکس نقیض{{یاد|عکس نقیض اصطلاحی در علم منطق است که بر اساس آن نقیض موضوع در یک قضیه به جای محمول و نقیض محمول به جای موضوع قرار داده می‌شود، بدون آنکه در کیف قضیه تغییری صورت گیرد. مثلا عکس نقیض قضیه «هر پستانداری مهره‌دار است.» قضیه «هر غیر مهره‌داری غیر پستاندار است.» می‌باشد. (خوانساری، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ۱۳۷۶ش، ص۱۵۳.)}} این قضیه چنین است: «هر غیرمرکبی (یعنی بسیط الحقیقه) هیچ وجود و کمالی از آن صحت سلب ندارد.» پس بسیط الحقیقه، کل الاشیاء است.<ref>طباطبایی، مجموعه رسائل، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰، تعلیقه طباطبایی.</ref>  
ملاصدرا برای اثبات اینکه «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» است، چنین استدلال کرده که اگر بسیط الحقیقه کل الاشیاء نباشد و چیزی از آن سلب شود، در این صورت لازم می‌آید ذاتش مرکب از «وجود یک شئ» و «عدم شئ دیگر»، یا به‌عبارتی مرکب از وجود و عدم باشد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref> برای مثال اگر گفته شود «الف» «ب» نیست، یعنی «الف» مرکب از یک جنبه وجودیِ «الف بودن» و یک جنبه عدمیِ «ب نبودن» است و این دو جنبه یکی نیستند؛ چون واحد بودن وجود و عدم لازم می‌آید که باطل است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref> بنابراین «هر هویتی که چیزی از آن سلب شود مرکب می‌شود» و عکس نقیض{{یاد|عکس نقیض اصطلاحی در علم منطق است که بر اساس آن نقیض موضوع در یک قضیه به جای محمول و نقیض محمول به جای موضوع قرار داده می‌شود، بدون آنکه در کیف قضیه تغییری صورت گیرد. مثلا عکس نقیض قضیه «هر پستانداری مهره‌دار است.» قضیه «هر غیر مهره‌داری غیر پستاندار است.» می‌باشد. (خوانساری، فرهنگ اصطلاحات منطقی، ۱۳۷۶ش، ص۱۵۳.)}} این قضیه چنین است: «هر غیرمرکبی (یعنی بسیط الحقیقه) هیچ وجود و کمالی از آن صحت سلب ندارد.» پس بسیط الحقیقه، کل الاشیاء است.<ref>طباطبایی، مجموعه رسائل، ج۱، ص۳۲-۳۳؛ طباطبایی، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۱۰.</ref>  


[[ملاصدرا]] در [[اسفار اربعه|اسفار]] برای اثبات قاعده بسیط الحقیقه به آیاتی استشهاد کرده؛ مانند آیه ۱۷ [[سوره انفال]] (وَ مَا رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللهَ رَمَی) و آیات ۳ و ۴ [[سوره حدید]] (هُوَ الاوَّلُ وَ آلاخِرُ وَالظَّاهِرُ وَ الْبَـٰطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ...وَ هُوَ مَعَکُم أَیْنَمَا کُنتُم).<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ج۲، ص۳۶۸-۳۷۲.</ref>
[[ملاصدرا]] در [[اسفار اربعه|اسفار]] برای اثبات قاعده بسیط الحقیقه به آیاتی استشهاد کرده؛ مانند آیه ۱۷ [[سوره انفال]] (وَ مَا رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَ لَکِنَّ اللهَ رَمَی) و آیات ۳ و ۴ [[سوره حدید]] (هُوَ الاوَّلُ وَ آلاخِرُ وَالظَّاهِرُ وَ الْبَـٰطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ...وَ هُوَ مَعَکُم أَیْنَمَا کُنتُم).<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸-۳۷۲.</ref>


==کاربرد در فلسفه ملاصدرا==
==کاربرد در فلسفه ملاصدرا==
ملاصدرا برای اثبات [[توحید ذاتی|توحید واجب الوجود]] و تام‌الحقیقه بودن آن به این قاعده چنین استدلال کرده است:<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸.</ref> واجب الوجود، بسیط الحقیقه یا به‌عبارتی در غایت بساطت است و هر آنچه بسیط الحقیقه باشد، کل الاشیاء است، پس واجب الوجود کل الاشیاء است؛ یعنی واجب الوجود ذات بسیطی است که همه کمالات و جنبه‌های وجودی همه اشیاء را دارد و هیچ‌یک از اشیاء از جهت کمال و وجودش خارج از حقیقت او نیست و از نقائص و جنبه‌های عدمی آنان مبرا است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸.</ref>  
ملاصدرا برای اثبات [[توحید ذاتی|توحید واجب الوجود]] و تام‌الحقیقه بودن آن به این قاعده چنین استدلال کرده است:<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸.</ref> واجب الوجود، بسیط الحقیقه یا به‌عبارتی در غایت بساطت است و هر آنچه بسیط الحقیقه باشد، کل الاشیاء است، پس واجب الوجود کل الاشیاء است؛ یعنی واجب الوجود ذات بسیطی است که همه کمالات و جنبه‌های وجودی همه اشیاء را دارد و هیچ‌یک از اشیاء از جهت کمال و وجودش خارج از حقیقت او نیست و از نقائص و جنبه‌های عدمی آنان مبرا است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۶۸.</ref>  


ملاصدرا همچنین برای اثبات [[عینیت صفات الهی با ذات|عینیت صفات الهی با ذاتش]]،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۴۵.</ref> و همچنین رد [[شبهه ابن کمونه|شبهه معروف ابن‌کمونه]]،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۵.</ref> {{یاد| شبهه ابن‌کمونه در رد توحید واجب الوجود است و بر پایه آن مانعی ندارد دو ذات بسیط واجب الوجود را که به تمام ذات با هم اختلاف دارند فرض شود و مفهوم واجب الوجود از آنها انتزاع شده و بر هر دوی آنها عارض شود.(طباطبایی، بدایه الحکمه، مؤسسة النشر الاسلامی، ص۱۵۷.)}} تبیین چگونگی علم خداوند به ذاتش و به موجودات،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۲۱۷، تعلیقه سبزواری.</ref> و اثبات وحدت نفس ناطقه نسبت به قوای خود<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.</ref> به این قاعده استدلال کرده است.
ملاصدرا همچنین برای اثبات [[عینیت صفات الهی با ذات|عینیت صفات الهی با ذاتش]]،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۴۵.</ref> و همچنین رد [[شبهه ابن کمونه|شبهه معروف ابن‌کمونه]]،<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۱۳۵.</ref> {{یاد| شبهه ابن‌کمونه در رد توحید واجب الوجود است و بر پایه آن مانعی ندارد دو ذات بسیط واجب الوجود را که به تمام ذات با هم اختلاف دارند فرض شود و مفهوم واجب الوجود از آنها انتزاع شده و بر هر دوی آنها عارض شود.(طباطبایی، بدایه الحکمه، مؤسسة النشر الاسلامی، ص۱۵۷.)}} تبیین چگونگی علم خداوند به ذاتش و به موجودات،<ref>سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۲۱۷.</ref> و اثبات وحدت نفس ناطقه نسبت به قوای خود<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۱۳۴-۱۳۵.</ref> به این قاعده استدلال کرده است.


==انتقادات==
==انتقادات==
ملاهادی سبزواری در کتاب [[اسرار الحکم]] یکی از نقدهایی که به تطبیق قاعده بسیط الحقیقه بر واجب الوجود شده را چنین بیان کرده است: اگر واجب الوجود که بسیط الحقیقه است، کل الاشیاء باشد لازم می‌آید که جمادات و نباتات و... همگی واجب الوجود باشند.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶.</ref>
ملاهادی سبزواری در کتاب [[اسرار الحکم]] یکی از نقدهایی که به تطبیق قاعده بسیط الحقیقه بر واجب الوجود شده را چنین بیان کرده است: اگر واجب الوجود که بسیط الحقیقه است، کل الاشیاء باشد لازم می‌آید که جمادات و نباتات و... همگی واجب الوجود باشند.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶.</ref>


بنا به نظر سبزواری، کسی که این اشکال را مطرح کرده دچار مغالطه ایهام انعکاس{{یاد|نوعی مغالطه که مطابق آن چون یک طرف قضیه درست است، عکس آن نیز درست است، در صورتی که همیشه چنین نیست. مثلاً قضیه «هر عسلی سیال و زردرنگ است» درست است، اما عکس آن «هر سیال و زردرنگی عسل است» درست نیست.(سبزواری، شرح منطق منظومه، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۵۴.)}} شده است.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰، تعلیقه سبزواری.</ref> در این قاعده گفته شده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»، و از درست بودن این جمله لازم نمی‌آید که عکس آن یعنی «کل الاشیاء بسیط الحقیقه» نیز درست باشد.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶.</ref> بنابراین بسیط الحقیقه از جهت وجود و کمالات وجودی کل الاشیاء است، اما همه اشیاء بسیط الحقیقه نیستند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۱۱۰، تعلیقه سبزواری.</ref>
بنا به نظر سبزواری، کسی که این اشکال را مطرح کرده دچار مغالطه ایهام انعکاس{{یاد|نوعی مغالطه که مطابق آن چون یک طرف قضیه درست است، عکس آن نیز درست است، در صورتی که همیشه چنین نیست. مثلاً قضیه «هر عسلی سیال و زردرنگ است» درست است، اما عکس آن «هر سیال و زردرنگی عسل است» درست نیست.(سبزواری، شرح منطق منظومه، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۵۴.)}} شده است.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶؛ سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۱۰.</ref> در این قاعده گفته شده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء»، و از درست بودن این جمله لازم نمی‌آید که عکس آن یعنی «کل الاشیاء بسیط الحقیقه» نیز درست باشد.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۶.</ref> بنابراین بسیط الحقیقه از جهت وجود و کمالات وجودی کل الاشیاء است، اما همه اشیاء بسیط الحقیقه نیستند.<ref>سبزواری، «تعلیقه»، در الحکمة المتعالیة، ج۶، ص۱۱۰.</ref>


[[شیخ احمد احسائی]]، [[فقیه]] و [[متکلم]] شیعه و بنیان‌گذار مکتب [[شیخیه]]، در کتاب [[شرح العرشیه]] که شرحی بر کتاب [[العرشیه]] ملاصدرا است، انتقاداتی به قاعده بسیط الحقیقه وارد کرده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به احسائی، شرح العرشیه، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۱۴۵-۱۵۵.</ref> او همچنین در رساله‌ای با عنوان [[معنی بسیط الحقیقه کل الاشیاء]] ضمن وارد کردن نقدهایی به این قاعده، آن را مخالف با ظواهر آیات و روایات دانسته و بر این باور است که از روایات و نظرات علما چنین برداشت می‌شود که معتقدان به این قاعده که اعتقاد به آن مستلزم اعتقاد به [[وحدت وجود]] است، در مسیر انحراف و مستحق عذاب اخروی‌اند.<ref>احسائی، معنی بسیط الحقیقه کل الاشیاء، ۱۴۳۰ق، ص۵۴-۵۵.</ref> [[محمود شهابی]]، مجتهد و استاد دانشگاه تهران، و [[غلامحسین ابراهیمی دینانی]]، نویسنده، فیلسوف و استاد دانشگاه تهران، این نوع نگرش احسائی به قاعده بسیط الحقیقه و بسیاری از نظریات فلسفی را ناشی از عدم فهم صحیح قاعده و بسیاری دیگر از مسائل حکمت دانسته‌اند.<ref>شهابی، النظرة الدقیقة فی قاعدة بسیط الحقیقة، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ص۹-۱۰، مقدمه؛ ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۱۳۷۹ش، ج۳، ۳۷۰-۳۷۱.</ref>
[[شیخ احمد احسائی]]، [[فقیه]] و [[متکلم]] شیعه و بنیان‌گذار مکتب [[شیخیه]]، در کتاب [[شرح العرشیه]] که شرحی بر کتاب [[العرشیه]] ملاصدرا است، انتقاداتی به قاعده بسیط الحقیقه وارد کرده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به احسائی، شرح العرشیه، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۱۴۵-۱۵۵.</ref> او همچنین در رساله‌ای با عنوان [[معنی بسیط الحقیقه کل الاشیاء]] ضمن وارد کردن نقدهایی به این قاعده، آن را مخالف با ظواهر آیات و روایات دانسته و بر این باور است که از روایات و نظرات علما چنین برداشت می‌شود که معتقدان به این قاعده که اعتقاد به آن مستلزم اعتقاد به [[وحدت وجود]] است، در مسیر انحراف و مستحق عذاب اخروی‌اند.<ref>احسائی، معنی بسیط الحقیقه کل الاشیاء، ۱۴۳۰ق، ص۵۴-۵۵.</ref> [[محمود شهابی]]، مجتهد و استاد دانشگاه تهران، و [[غلامحسین ابراهیمی دینانی]]، نویسنده، فیلسوف و استاد دانشگاه تهران، این نوع نگرش احسائی به قاعده بسیط الحقیقه و بسیاری از نظریات فلسفی را ناشی از عدم فهم صحیح قاعده و بسیاری دیگر از مسائل حکمت دانسته‌اند.<ref>شهابی، النظرة الدقیقة فی قاعدة بسیط الحقیقة، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ص۹-۱۰، مقدمه؛ ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۱۳۷۹ش، ج۳، ۳۷۰-۳۷۱.</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۴۷۳

ویرایش