confirmed، protected، templateeditor
۱٬۸۸۸
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) (+ رده:مقالههای جدید (هاتکت)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''قاعده الواحد''' از قواعد فلسفی است که تبیین نحوه آفرینش مخلوقات از سوی خدا از کاربستهای آن است. قاعده مذکور که به صورت «الواحِدُ لا یصدُرُ منه الّا الواحد» بیان میشود دربردارنده این معناست که از یک علت، جز یک معلول به وجود نمیآید. قاعده الواحد در دیگر علوم نیز بکارگرفته شده است. پیشینه قاعده الواحد را به یونان باستان برگرداندهاند ولی [[ابنسینا]] اولین فیلسوفی است که برای اثبات این قاعده دلیل اقامه کرده است. گفته شده فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که از این قاعده در فلسفه خود استفاده کرده. برخی از [[متکلم|متکلمین]]، [[مجتهد|فقها]]، عرفا و حتی فیلسوفان با این قاعده مخالفت نموده و آن را نقد کردهاند. تعارض با قدرت مطلقه الهی و ناسازگاری با متون دینی از | '''قاعده الواحد''' از قواعد فلسفی است که تبیین نحوه آفرینش مخلوقات از سوی خدا از کاربستهای آن است. قاعده مذکور که به صورت «الواحِدُ لا یصدُرُ منه الّا الواحد» بیان میشود دربردارنده این معناست که از یک علت، جز یک معلول به وجود نمیآید. قاعده الواحد در دیگر علوم نیز بکارگرفته شده است. پیشینه قاعده الواحد را به یونان باستان برگرداندهاند ولی [[ابنسینا]] اولین [[فلسفه اسلامی|فیلسوفی]] است که برای اثبات این قاعده دلیل اقامه کرده است. گفته شده فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که از این قاعده در فلسفه خود استفاده کرده. برخی از [[متکلم|متکلمین]]، [[مجتهد|فقها]]، عرفا و حتی فیلسوفان با این قاعده مخالفت نموده و آن را نقد کردهاند. تعارض با قدرت مطلقه الهی و ناسازگاری با متون دینی از مهمترین اشکالات وارد شده به قاعده الواحد است. در [[عرفان نظری|عرفان]] اسلامی نیز قاعده الواحد با انکار و اصلاح مواجه گردیده است. تشخیص مصادیق مصدر و صادر اول از چالشهای این اصل فلسفی در دستگاه عرفان است. | ||
==اهمیت | ==اهمیت و جایگاه== | ||
از قاعده الواحد به عنوان یکی از | از قاعده الواحد به عنوان یکی از مهمترین قواعد فلسفی نام برده شده است.<ref>پارسایی، «بررسی گستره براهین قاعده الواحد»، ص۴۷.</ref> [[میرداماد]] آن را از فطریات عقل سلیم و اساسیترین اصول عقلی دانسته است. به گفته [[خواجه نصیرالدین طوسی]] چندین مسأله از مهمترین مسائل فلسفی از جمله توضیح کثرت در عالم هستی بر آن مترتب است.<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸.</ref> از این اصل فلسفی در دیگر دانشها از جمله عرفان و [[اصول فقه|علم اصول]] نیز استفاده شده است.<ref>پارسایی، «بررسی گستره براهین قاعده الواحد»، ص۴۷.</ref> | ||
==مفاد قاعده الواحد== | ==مفاد قاعده الواحد== | ||
متن قاعده الواحد عبارت است از «الواحِدُ لایصدُرُ مِنهُ إلّا الواحِدُ: از واحد جز واحد صادر نمیشود».<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۶۴.</ref> براساس نگاه فلسفی مراد از صدور در این عبارت، همان [[اصل علیت|علیت]] فلسفی است<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۳.</ref> و قاعده مذکور بر این معنا دلالت میکند که از علت واحد، فقط یک معلول صادر میشود.<ref>خالقیپور، علی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۴۷.</ref> بر اساس نگاه عرفانی که علیت در آن جایی ندارد و ظهور جای آن را میگیرد،، مفاد قاعده الواحد وحدت در تجلی و ظهور است.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳-۵۴.</ref><br> | متن قاعده الواحد عبارت است از «الواحِدُ لایصدُرُ مِنهُ إلّا الواحِدُ: از واحد جز واحد صادر نمیشود».<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۸، ص۶۴.</ref> براساس نگاه فلسفی مراد از صدور در این عبارت، همان [[اصل علیت|علیت]] فلسفی است<ref>حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۳.</ref> و قاعده مذکور بر این معنا دلالت میکند که از علت واحد، فقط یک معلول صادر میشود.<ref>خالقیپور، علی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۴۷.</ref> بر اساس نگاه عرفانی که علیت در آن جایی ندارد و ظهور جای آن را میگیرد،، مفاد قاعده الواحد وحدت در تجلی و ظهور است.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳-۵۴.</ref><br> | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
===مصداق قاعده الواحد=== | ===مصداق قاعده الواحد=== | ||
فیلسوفان غالبا مصداق الواحد در جانب علت را [[واجب الوجود]] معرفی کردهاند.<ref>جوادی آملی، ج۲، ص۴۱۴، به نقل از: حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۱.</ref> و گفته میشود تقریبا در میان فلاسفه،، جریان قاعده الواحد درباره واجب الوجود محل بحث و اختلاف نیست.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱.</ref> با این وجود برخی از فیلسوفان با استناد به [[قاعده «بسیط الحقیقه»]] معتقدند قاعده الواحد درمورد خالق جهان جاری نمیشود. بلکه صرفا درباره موجودی جاری است که فقط یک سنخ از وجود را داشته باشد.<ref>فیاضی، «تعلیقه»، در النهایه الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۶۴۰</ref>.><br> | فیلسوفان غالبا مصداق الواحد در جانب علت را [[واجب الوجود]] معرفی کردهاند.<ref>جوادی آملی، ج۲، ص۴۱۴، به نقل از: حیدرپور، و فیاضی، «تحلیل و ارزیابی قاعده الواحد در حکمت متعالیه»، ص۸۱.</ref> و گفته میشود تقریبا در میان فلاسفه،، جریان قاعده الواحد درباره واجب الوجود محل بحث و اختلاف نیست.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱.</ref> با این وجود برخی از فیلسوفان با استناد به [[قاعده «بسیط الحقیقه»]] معتقدند قاعده الواحد درمورد خالق جهان جاری نمیشود. بلکه صرفا درباره موجودی جاری است که فقط یک سنخ از وجود را داشته باشد.<ref>فیاضی، «تعلیقه»، در النهایه الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۶۴۰</ref>.><br> | ||
در جانب معلول نیز فلاسفه مصداق الواحد را عقل اول<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸؛ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، بیتا، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref> معرفی میکنند.<br> | در جانب معلول نیز فلاسفه مصداق الواحد را عقل اول<ref>طوسی، اجوبه المسائل النصیریه، ۱۳۸۳ش، ص۲۰۸؛ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، بیتا، ص۱۳۹-۱۴۰.</ref> معرفی میکنند.<br>بر خلاف فلسفه که قاعده الواحد در آن میان واجب الوجود و عقل اول جاری میشود در عرفان این قاعده میان ذات حق و [[نفس رحمانی|نَفَس رَحمانی]] یا [[وجود منبسط]]<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۳۱.</ref> که وحدت سریانی دارد جاری میگردد.<ref>خالقیپور، علی، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۹.</ref> تفاوت این تفسیر با تفسیر فلسفی در آن است که واجب الوجودِِ فلسفه دارای صفاتی است که گرچه در خارج عین یکدیگر و همه عین ذات هستند، لکن از نظر مفهومی متعدد و متکثرتند.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱-۵۲.</ref> ولی «ذات حق» آنگونه که در عرفان گفته میشود عاری از هر اعتباری است و حتی همین عاری بودن از همه اعتبارات نیز بر او صادق نیست.<ref>ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۳۶۰ش. ص۱۱۹.</ref> عرفا مقام ذات را مقام غیب محض مینامند زیرا همه اسماء و صفات گرچه در آن حاضرند لکن هیچ ظهوری ندارند و به صورت اندماجی و مستهلک موجودند.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳.</ref> بنابراین تفسیر عرفانی قاعده الواحد با اشکالی که به تفسیر فلسفی شده و آن را بیمصداق دانسته<ref>محقق خوانساری، الحاشیه علی شروح الإشارات، بیتا، ج۲، ص۳۰۴.</ref> مواجه نمیشود. زیرا برخلاف واجب الوجود فلسفی که تعدد و تکثر مفهومی دارد، «ذات حق» عرفانی، غیب محض است و عاری از هرگونه اعتبار و تکثر میباشد.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، اردیبهشت۱۳۹۵. ص۵۲.</ref> | ||
بر خلاف فلسفه که قاعده الواحد در آن میان واجب الوجود و عقل اول جاری میشود در عرفان این قاعده میان ذات حق و [[نفس رحمانی|نَفَس رَحمانی]] یا [[وجود منبسط]]<ref>ملاصدرا، الحکمه المتعالیه، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۳۱.</ref> که وحدت سریانی دارد جاری میگردد.<ref>خالقیپور، علی، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۹.</ref> تفاوت این تفسیر با تفسیر فلسفی در آن است که واجب الوجودِِ فلسفه دارای صفاتی است که گرچه در خارج عین یکدیگر و همه عین ذات هستند، لکن از نظر مفهومی متعدد و متکثرتند.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۱-۵۲.</ref> ولی «ذات حق» آنگونه که در عرفان گفته میشود عاری از هر اعتباری است و حتی همین عاری بودن از همه اعتبارات نیز بر او صادق نیست.<ref>ابنترکه، تمهید القواعد، ۱۳۶۰ش. ص۱۱۹.</ref> عرفا مقام ذات را مقام غیب محض مینامند زیرا همه اسماء و صفات گرچه در آن حاضرند لکن هیچ ظهوری ندارند و به صورت اندماجی و مستهلک موجودند.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، ص۵۳.</ref> بنابراین تفسیر عرفانی قاعده الواحد با اشکالی که به تفسیر فلسفی شده و آن را بیمصداق دانسته<ref>محقق خوانساری، الحاشیه علی شروح الإشارات، بیتا، ج۲، ص۳۰۴.</ref> مواجه نمیشود. زیرا برخلاف واجب الوجود فلسفی که تعدد و تکثر مفهومی دارد، «ذات حق» عرفانی، غیب محض است و عاری از هرگونه اعتبار و تکثر میباشد.<ref>خالقیپور، و سعیدی، «قاعده الواحد از منظر فلسفه و عرفان اسلامی با تأکید بر آرای ابن عربی و مشائیان»، اردیبهشت۱۳۹۵. ص۵۲.</ref> | |||
==کاربستهای قاعده الواحد== | ==کاربستهای قاعده الواحد== | ||
گرچه قاعده الواحد یک اصل فلسفی است ولی برخی از فلاسفه آن را به عنوان اصلی که بر همه علوم اشراف دارد معرفی میکنند.<ref>عسگری، و خادمی، «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۶۱.</ref><br> | گرچه قاعده الواحد یک اصل فلسفی است ولی برخی از فلاسفه آن را به عنوان اصلی که بر همه علوم اشراف دارد معرفی میکنند.<ref>عسگری، و خادمی، «بررسی پیشینۀ یونانی قاعدۀ الواحد و چگونگی انتقال و نقد آن در فلسفۀ اسلامی»، ص۶۱.</ref><br> |