پرش به محتوا

آیه ۲۵۹ سوره بقره: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
== پیام اصلی آیه ==
== پیام اصلی آیه ==
آیه ۲۵۹ سوره بقره [[خدا|خداوند]] با یادآوری سرگذشت یکی از [[پیامبران]]، شاهدی را بر [[معاد]] ذکر شده است.<ref>مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۴.</ref> [[عبدالله جوادی آملی]] از مفسران شیعه معتقد است واقعه‌ای که آیه به آن اشاره دارد، نمونه‌ای از [[حشر اکبر]] است؛ زیرا خداوند در این واقعه، هم به جماد (غذا و نوشیدنی)، هم به حیوان (الاغ) و هم به انسان حیاتی دوباره بخشید.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۷۸.</ref> همچنین این آیه را یکی از آیات مربوط به بحث [[معاد جسمانی]] دانسته‌اند.<ref>عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۱، ص۵۲۶.</ref> [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] مؤلف [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر المیزان]] معتقد است این آیه به زنده شدن مردگان در همین دنیا اشاره دارد.<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.</ref> چنان‌که [[محسن قرائتی]] نیز این آیه را از جمله آیات مربوط به [[رجعت]] دانسته است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۲۵.</ref> ایمان داشتن به قدرت نامحدود خدا از دیگر نکات ذکر شده برای این آیه است.<ref>مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۴۴۹.</ref> به گفته [[محمدجواد مغنیه]]، از مفسران [[لبنان|اهل لبنان]]، از این آیه استفاده می‌شود نباید هر آنچه را که عقل از درک آن عاجز است، انکار کرد، چنان‌که برخی واقعیت‌ها بر خلاف قانون طبیعت است.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۹.</ref>
آیه ۲۵۹ سوره بقره [[خدا|خداوند]] با یادآوری سرگذشت یکی از [[پیامبران]]، شاهدی را بر [[معاد]] ذکر شده است.<ref>مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۹۴.</ref> [[عبدالله جوادی آملی]] از مفسران شیعه معتقد است واقعه‌ای که آیه به آن اشاره دارد، نمونه‌ای از [[حشر اکبر]] است؛ زیرا خداوند در این واقعه، هم به جماد (غذا و نوشیدنی)، هم به حیوان (الاغ) و هم به انسان حیاتی دوباره بخشید.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۷۸.</ref> همچنین این آیه را یکی از آیات مربوط به بحث [[معاد جسمانی]] دانسته‌اند.<ref>عاملی، تفسیر عاملی، ۱۳۶۰ش، ج۱، ص۵۲۶.</ref> [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] مؤلف [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر المیزان]] معتقد است این آیه به زنده شدن مردگان در همین دنیا اشاره دارد.<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.</ref> چنان‌که [[محسن قرائتی]] نیز این آیه را از جمله آیات مربوط به [[رجعت]] دانسته است.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۲۵.</ref> ایمان داشتن به قدرت نامحدود خدا از دیگر نکات ذکر شده برای این آیه است.<ref>مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۴۴۹.</ref> به گفته [[محمدجواد مغنیه]]، از مفسران [[لبنان|اهل لبنان]]، از این آیه استفاده می‌شود نباید هر آنچه را که عقل از درک آن عاجز است، انکار کرد، چنان‌که برخی واقعیت‌ها بر خلاف قانون طبیعت است.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۹.</ref>
== فرد مورد اشاره و محل وقوع در آیه ==
طبق نظریه مشهور، واقعه ذکر شده در آیه، برای [[عزیر (پیامبر)|حضرت عُزَیر]] رخ داده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۹۵.</ref> به گفته [[محمد صادقی تهرانی]] در منابع اسلامی گزارش‌های متعددی وجود دارد که این آیه را بر حضرت عزیر تطبیق کرده‌اند.<ref>صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۳۹.</ref>  بر اساس برخی احادیث حضرت عزیر در آن هنگام جوانی سی ساله<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۹۹.</ref> یا مردی پنجاه ساله بوده است.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۴.</ref> با این حال در روایت دیگری او [[ارمیا (پیامبر)|حضرت امریا]]<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۶.</ref> و در برخی دیگر [[حضرت خضر]] معرفی شده است.<ref>ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۲۷.</ref>
عزیر را پس از گذشت صد سال کسی نمی‌شناخت؛ او برای آنکه هویت خود را برای [[بنی‌اسرائیل]] ثابت کند به درخواست‌های بنی‌اسرائیل برای اثبات ادعای زنده شدنش عمل کرد؛ برای مثال او به دنبال درخواست زنی نابینا که از وی طلب سلامتی کرده بود، برای او [[دعا]] کرد و چشمانش بینا شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵.</ref> عزیر برای جلب اعتماد فرزندان سالخورد‌ه‌اش، به درخواست آنان نشانه‌ای که روی کتفش بود را به آنان نشان داد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق،  ج۲، ص۴۵.</ref> بنی‌اسرائیل که هنوز باور نمی‌کردند این فرد همان عزیر صدسال پیش است از وی خواستند [[تورات]] را که پس از سوزاندن [[بخت النصر]] به فراموشی سپرده شده بود برای قوم بنی‌اسرائیل بخواند. عزیر نیز تورات را از حفظ برای آنان قرائت کرد. [[زمخشری]] در کشاف می‌گوید پیش از عزیر هیچ کس تورات را تلاوت نکرده بود برای همین او به عنوان آیه و نشانه‌ای برای مردمان شد.(وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ) تو را برای مردم نشانه قرار دادیم.<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۳۰۷.</ref> به گفته دروزه بسیاری از تفصیلاتی که ذیل این آیه نقل شده، از اسرائیلیات است.<ref>دروزه، التفسیر الحدیث، ۱۳۸۳ق، ج۶، ص۴۷۵.</ref>
طبق نظریه مشهور، محلی که این واقعه در آن رخ داده، بیت‌المقدس بوده است.<ref>ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۲۷.</ref> اما مکارم شیرازی این نظریه را بعید می‌داند.<ref>مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۹۵.</ref> اینکه شخص با الاغ خود رفته و با خود غذا و نوشیدنی همراه داشته، نشان از آن دارد که آن قریه در فاصله دوری از محل زندگی شخص بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref>


== نکات تفسیری ==
== نکات تفسیری ==
بر اساس این آیه خداوند قادر است زنده‌کردن را به هر صورتی انجام دهد: زنده کردن به صورت بازگرداندن روح (بازگرداندن روح شخص بدون آنکه بدنش پوسیده شده باشد)، زنده کردن به صورت حفظ و نگهداری از خراب شدن (چنان‌که غذا و نوشیدنی را نگهداری کرد) و زنده کردن به صورت بازگرداندنِ جسم متلاشی شده (چنان‌که جسم پوسیده الاغ را بازگرداند).<ref>ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۱۰.</ref> به گفته ابن‌عاشور این واقعه تقریبا در سال ۵۶۰ پیش از میلاد رخ داده است.<ref>ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۰۹.</ref> فرد ذکر شده در آیه، از روی شک و شبهه سؤال نکرده است، بلکه دوست داشت خداوند چگونگی زنده کردن مردگان را به او نشان دهد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۲، ۶۴۰.</ref> در این آیه اگرچه کلمه اهل قریه ذکر نشده، اما از آنجا که سؤال از زنده شدن مردگان بوده، روشن می‌شود که سؤال او از زنده شدن اهل قریه بوده است.<ref>بلاغی، آلاء الرحمن، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۳۱.</ref> با توجه به اینکه در آیه از چگونگی زنده شدن مرگان سؤال شده، روشن می‌شود که آن شخص در آن قریه استخوان‌های پوسیده اهل آن قریه را دیده که چنین سؤالی پرسیده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref> از آنجا که شخص مقدار خواب خود را یک روز یا بخشی از آن دانسته، روشن می‌شود که مردن و زنده شدن او در دو بخش متفاوت از روز انجام شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۴.</ref>
بر اساس این آیه خداوند قادر است زنده‌کردن را به هر صورتی انجام دهد: زنده کردن به صورت بازگرداندن روح (بازگرداندن روح شخص بدون آنکه بدنش پوسیده شده باشد)، زنده کردن به صورت حفظ و نگهداری از خراب شدن (چنان‌که غذا و نوشیدنی را نگهداری کرد) و زنده کردن به صورت بازگرداندنِ جسم متلاشی شده (چنان‌که جسم پوسیده الاغ را بازگرداند).<ref>ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۱۰.</ref> به گفته ابن‌عاشور این واقعه تقریبا در سال ۵۶۰ پیش از میلاد رخ داده است.<ref>ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۰۹.</ref> فرد ذکر شده در آیه، از روی شک و شبهه سؤال نکرده است، بلکه دوست داشت خداوند چگونگی زنده کردن مردگان را به او نشان دهد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۲، ۶۴۰.</ref> در این آیه اگرچه کلمه اهل قریه ذکر نشده، اما از آنجا که سؤال از زنده شدن مردگان بوده، روشن می‌شود که سؤال او از زنده شدن اهل قریه بوده است.<ref>بلاغی، آلاء الرحمن، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۳۱.</ref> با توجه به اینکه در آیه از چگونگی زنده شدن مرگان سؤال شده، روشن می‌شود که آن شخص در آن قریه استخوان‌های پوسیده اهل آن قریه را دیده که چنین سؤالی پرسیده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref> از آنجا که شخص مقدار خواب خود را یک روز یا بخشی از آن دانسته، روشن می‌شود که مردن و زنده شدن او در دو بخش متفاوت از روز انجام شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۴.</ref>


مطابق این آیه خداوند با فرد مورد اشاره، سخن گفته و آن فرد با وحی مأنوس بوده است؛ ازاین‌رو علامه طباطبایی چنین برداشت کرده، که آن فرد قطعا پیامبر بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref> اما سید محمدحسین فضل‌الله این دلیل علامه را ناکافی دانسته است.<ref>فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۷۲.</ref> به گفته علامه طباطبایی، ذکر نشدن نام فرد در آیه به این دلیل بوده که خداوند زنده کردن مردگان را کاری ساده نشان دهد؛ زیرا مردم زنده‌شدن مردگان را کاری شگفت‌انگیز و ناشدنی می‌پندارند، اما خداوند با ذکر نکردن جزئیات واقعه، آن را کاری بی‌اهمیت نشان می‌دهد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.</ref>
مطابق این آیه خداوند با فرد مورد اشاره، سخن گفته و آن فرد با وحی مأنوس بوده است؛ ازاین‌رو علامه طباطبایی چنین برداشت کرده، که آن فرد قطعا پیامبر بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref> اما سید محمدحسین فضل‌الله این دلیل علامه را ناکافی دانسته است.<ref>فضل‌الله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۷۲.</ref> به گفته علامه طباطبایی، ذکر نشدن نام فرد در آیه به این دلیل بوده که خداوند زنده کردن مردگان را کاری ساده نشان دهد؛ زیرا مردم زنده‌شدن مردگان را کاری شگفت‌انگیز و ناشدنی می‌پندارند، اما خداوند با ذکر نکردن جزئیات واقعه، آن را کاری بی‌اهمیت نشان می‌دهد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۰.</ref>
خط ۵۲: خط ۴۴:
گفته شده نوشیدنی‌ او شیر یا آب‌میوه و غذای او انگور یا انجیر بوده است در حالی که این سه از هر چیز دیگری زودتر فاسد می‌شود، اما با این حال خداوند آنها به مدت صد سال تازه نگه‌ داشت؛<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۲.</ref> به همین دلیل این واقعه معجزه‌ای عجیب دانسته شده است؛ زیرا حیوانی که عمر طولانی دارد، متلاشی شده، اما غذا و نوشیدنی که زودتر فاسد می‌شوند، سالم مانده بودند.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۰۱.</ref> محمد صادقی تهرانی، معتقد است با این آیه می‌توان افرادی را که عمر طولانی حضرت مهدی(عج) را انکار کرده‌اند، جواب داد؛ زیرا همان خدایی که قدرت دارد غذا و نوشیدنی را به مدت صد سال نگهداری کند، می‌تواند به انسانی، عمر طولانی دهد.<ref>صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۴۴.</ref>
گفته شده نوشیدنی‌ او شیر یا آب‌میوه و غذای او انگور یا انجیر بوده است در حالی که این سه از هر چیز دیگری زودتر فاسد می‌شود، اما با این حال خداوند آنها به مدت صد سال تازه نگه‌ داشت؛<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۲.</ref> به همین دلیل این واقعه معجزه‌ای عجیب دانسته شده است؛ زیرا حیوانی که عمر طولانی دارد، متلاشی شده، اما غذا و نوشیدنی که زودتر فاسد می‌شوند، سالم مانده بودند.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۰۱.</ref> محمد صادقی تهرانی، معتقد است با این آیه می‌توان افرادی را که عمر طولانی حضرت مهدی(عج) را انکار کرده‌اند، جواب داد؛ زیرا همان خدایی که قدرت دارد غذا و نوشیدنی را به مدت صد سال نگهداری کند، می‌تواند به انسانی، عمر طولانی دهد.<ref>صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۴۴.</ref>


== ارتباط آیه به آیات قبل و بعد ==
== ارتباط با آیات پسین و پیشین ==
در آیه ۲۵۷ سخن از هدایت الهی بود (یخرجهم من الظلمات الی النور) و در آیات بعدی راه‌های هدایت الهی بیان می‌شود؛ ازاین‌رو در آیه ۲۵۸ استدلال عقلی به عنوان یکی از راه‌ها و در آیه ۲۵۹ هدایت به صورت حسی و قابل مشاهده، با نشان دادن میراندن و زنده کردن آنچه در آیه ذکر شده، صورت می‌پذیرد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۵۹.</ref> چنان‌که [[محمدجواد مغنیه]] معتقد است این آیه مثال برای مؤمنی است که خدا او را از ظلمات به نور هدایت می‌کند که در آیه ۲۵۷ ذکر شد.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۶.</ref> ولی جوادی آملی در [[تفسیر تسنیم (کتاب)|تفسیر تسنیم]] دیدگاه علامه طباطبایی را رد کرده است؛ زیرا به باور او، اگرچه با زیاد شدن علم شهودی (در برابر علم حصولی) درجات شخص افزایش می‌یابد، ولی زیاد شدن علم مصداقی برای بیرون شدن از ظلمات نیست.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref> جوادی آملی در تبیین ارتباط این آیات، معتقد است در آیه ۲۵۷ ولایت خدا بر مؤمنان مطرح شده است و در آیات ۲۵۸، ۲۵۹ و ۲۶۰ سوره بقره نمونه‌هایی از ولایت خدا ذکر می‌شود.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref>
در آیه ۲۵۷ سخن از هدایت الهی بود (یخرجهم من الظلمات الی النور) و در آیات بعدی راه‌های هدایت الهی بیان می‌شود؛ ازاین‌رو در آیه ۲۵۸ استدلال عقلی به عنوان یکی از راه‌ها و در آیه ۲۵۹ هدایت به صورت حسی و قابل مشاهده، با نشان دادن میراندن و زنده کردن آنچه در آیه ذکر شده، صورت می‌پذیرد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۵۹.</ref> چنان‌که [[محمدجواد مغنیه]] معتقد است این آیه مثال برای مؤمنی است که خدا او را از ظلمات به نور هدایت می‌کند که در آیه ۲۵۷ ذکر شد.<ref>مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۴۰۶.</ref> ولی جوادی آملی در [[تفسیر تسنیم (کتاب)|تفسیر تسنیم]] دیدگاه علامه طباطبایی را رد کرده است؛ زیرا به باور او، اگرچه با زیاد شدن علم شهودی (در برابر علم حصولی) درجات شخص افزایش می‌یابد، ولی زیاد شدن علم مصداقی برای بیرون شدن از ظلمات نیست.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref> جوادی آملی در تبیین ارتباط این آیات، معتقد است در آیه ۲۵۷ ولایت خدا بر مؤمنان مطرح شده است و در آیات ۲۵۸، ۲۵۹ و ۲۶۰ سوره بقره نمونه‌هایی از ولایت خدا ذکر می‌شود.<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۲، ص۲۶۳.</ref>


در این آیه و نیز [[آیه ۲۶۰ سوره بقره]] پیرامون معاد گفتگو می‌شود به طوری که هدایت از طریق نمایش و به صورت محسوس و عملی بوده است.<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۹۷۳م، ج۲، ص۳۵۹.</ref> در آيه ۲۵۹ ماجرای زنده شدن یک انسان و در آیه بعدی زنده شدن [[چهار مرغ ابراهیم]] نقل شده است. [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] معتقد است این آیه عطف به [[آیه ۲۵۸ سوره بقره]] است که درباره میراندن و زنده‌کردن از سوی خدا در آن سخن گفته شده است. به گفته طبرسی شخص مورد اشاره در داستان «[[عزیر (پیامبر)|عُزَیر]]» از [[پیامبران]] [[بنی‌اسرائیل]] است.<ref>طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۰ش، ص۶۴۰.</ref> او هم‌چنین قریه‌ای که این واقعه رخ داده است را [[بیت‌المقدس]] دانسته است.<ref>طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۰ش، ص۶۳۹.</ref>
در این آیه و نیز [[آیه ۲۶۰ سوره بقره]] پیرامون معاد گفتگو می‌شود به طوری که هدایت از طریق نمایش و به صورت محسوس و عملی بوده است.<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۹۷۳م، ج۲، ص۳۵۹.</ref> در آيه ۲۵۹ ماجرای زنده شدن یک انسان و در آیه بعدی زنده شدن [[چهار مرغ ابراهیم]] نقل شده است. [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] معتقد است این آیه عطف به [[آیه ۲۵۸ سوره بقره]] است که درباره میراندن و زنده‌کردن از سوی خدا در آن سخن گفته شده است. به گفته طبرسی شخص مورد اشاره در داستان «[[عزیر (پیامبر)|عُزَیر]]» از [[پیامبران]] [[بنی‌اسرائیل]] است.<ref>طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۰ش، ص۶۴۰.</ref> او هم‌چنین قریه‌ای که این واقعه رخ داده است را [[بیت‌المقدس]] دانسته است.<ref>طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۰ش، ص۶۳۹.</ref>
== فرد مورد اشاره و محل وقوع در آیه ==
طبق نظریه مشهور، واقعه ذکر شده در آیه، برای [[عزیر (پیامبر)|حضرت عُزَیر]] رخ داده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۹۵.</ref> به گفته [[محمد صادقی تهرانی]] در منابع اسلامی گزارش‌های متعددی وجود دارد که این آیه را بر حضرت عزیر تطبیق کرده‌اند.<ref>صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ۱۳۶۵ش، ج۴، ص۲۳۹.</ref>  بر اساس برخی احادیث حضرت عزیر در آن هنگام جوانی سی ساله<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۹۹.</ref> یا مردی پنجاه ساله بوده است.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۴.</ref> با این حال در روایت دیگری او [[ارمیا (پیامبر)|حضرت امریا]]<ref>قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۶.</ref> و در برخی دیگر [[حضرت خضر]] معرفی شده است.<ref>ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۲۷.</ref>
عزیر را پس از گذشت صد سال کسی نمی‌شناخت؛ او برای آنکه هویت خود را برای [[بنی‌اسرائیل]] ثابت کند به درخواست‌های بنی‌اسرائیل برای اثبات ادعای زنده شدنش عمل کرد؛ برای مثال او به دنبال درخواست زنی نابینا که از وی طلب سلامتی کرده بود، برای او [[دعا]] کرد و چشمانش بینا شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۵.</ref> عزیر برای جلب اعتماد فرزندان سالخورد‌ه‌اش، به درخواست آنان نشانه‌ای که روی کتفش بود را به آنان نشان داد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق،  ج۲، ص۴۵.</ref> بنی‌اسرائیل که هنوز باور نمی‌کردند این فرد همان عزیر صدسال پیش است از وی خواستند [[تورات]] را که پس از سوزاندن [[بخت النصر]] به فراموشی سپرده شده بود برای قوم بنی‌اسرائیل بخواند. عزیر نیز تورات را از حفظ برای آنان قرائت کرد. [[زمخشری]] در کشاف می‌گوید پیش از عزیر هیچ کس تورات را تلاوت نکرده بود برای همین او به عنوان آیه و نشانه‌ای برای مردمان شد.(وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ) تو را برای مردم نشانه قرار دادیم.<ref>زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۳۰۷.</ref> به گفته دروزه بسیاری از تفصیلاتی که ذیل این آیه نقل شده، از اسرائیلیات است.<ref>دروزه، التفسیر الحدیث، ۱۳۸۳ق، ج۶، ص۴۷۵.</ref>
طبق نظریه مشهور، محلی که این واقعه در آن رخ داده، بیت‌المقدس بوده است.<ref>ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۲۷.</ref> اما مکارم شیرازی این نظریه را بعید می‌داند.<ref>مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۲۹۵.</ref> اینکه شخص با الاغ خود رفته و با خود غذا و نوشیدنی همراه داشته، نشان از آن دارد که آن قریه در فاصله دوری از محل زندگی شخص بوده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۳۶۳.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
confirmed، movedable، protected، templateeditor
۵٬۶۹۱

ویرایش