پرش به محتوا

ابوبکر بن ابی‌قحافه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '==پانویس==↵{{پانویس۲}}' به '== پانویس == {{پانوشت}} == یادداشت == {{یادداشت‌ها}}')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
در الامامه والسیاسه دو خبر در این‌باره روایت شده که از دیگر اخبار جامع‌تر است:
در الامامه والسیاسه دو خبر در این‌باره روایت شده که از دیگر اخبار جامع‌تر است:


در خبر اول چنین آمده: [[عمر بن خطاب|عمر]] با گروهی که [[اسید بن حضیر]] و [[سلمه بن اسلم]] در میان آنان بودند، به در خانه علی(ع) رفتند و از او و [[بنی هاشم]] خواستند که برای بیعت با ابوبکر راهی [[مسجد]] شوند، ولی آنان نپذیرفتند و [[زبیر بن عوام]] با شمشیربیرون آمد. سلمه به فرمان عمر برجست و شمشیرش را گرفت و بر دیوار زد. آنان زبیر را با خود بردند و او بیعت کرد و بنی‌هاشم نیز بیعت کردند، اما علی(ع) در برابر ابوبکر ایستاد و با استناد بر ادعا و احتجاج ابوبکر بر [[انصار]]، خلافت را حق خویش خواند. عمر گفت: دست از تو بر نمی‌داریم تا بیعت کنی. علی(ع) بدو گفت: شیر خلافت را نیک بدوش که ترا نیز نصیبی خواهد بود و امارت را امروز برای او استوار ساز تا فردا آن را به تو سپارد. پس ابوبکر به او گفت: اگر بیعت نمی‌کنی، ترا بدان مجبور نمی‌سازم، آنگاه [[ابوعبیده جراح]] به علی(ع) توصیه کرد که خلافت را به ابوبکر واگذارد. پس علی(ع) سخنانی در حقانیت خویش و اهل بیت در امر خلافت خطاب به مهاجران بیان کرد و آنان را از پیروی هوای نفس و انحراف از راه خدا برحذر داشت. [[بشیربن سعد|بشیربن سعد انصاری]] خطاب به علی(ع) گفت: اگر انصار پیش از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو شنیده بودند، حتی دو تن درباره تو با هم اختلاف نمی‌کردند. شبانگاه علی(ع)، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(ع)]]، دختر پیامبر خدا(ص) را بر چارپایی نشاند و برای طلب یاری از انصار بدانان مراجعه کرد، ولی آنان می‌گفتند:‌ ای دختر پیامبر خدا، اگر همسرت پیش از ابوبکر از ما خواسته بود، وی را با او برابر نمی‌داشتیم....<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۱-۱۲؛ قس: مفید، الاختصاص، ۱۳۵۷ش، ۱۸۴-۱۸۷؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۹۵-۹۶.</ref>
در خبر اول چنین آمده: [[عمر بن خطاب|عمر]] با گروهی که [[اسید بن حضیر]] و [[سلمه بن اسلم]] در میان آنان بودند، به در [[خانه حضرت فاطمه(س)|خانه علی(ع)]] رفتند و از او و [[بنی هاشم]] خواستند که برای بیعت با ابوبکر راهی [[مسجد]] شوند، ولی آنان نپذیرفتند و [[زبیر بن عوام]] با شمشیربیرون آمد. سلمه به فرمان عمر برجست و شمشیرش را گرفت و بر دیوار زد. آنان زبیر را با خود بردند و او بیعت کرد و بنی‌هاشم نیز بیعت کردند، اما علی(ع) در برابر ابوبکر ایستاد و با استناد بر ادعا و احتجاج ابوبکر بر [[انصار]]، خلافت را حق خویش خواند. عمر گفت: دست از تو بر نمی‌داریم تا بیعت کنی. علی(ع) بدو گفت: شیر خلافت را نیک بدوش که ترا نیز نصیبی خواهد بود و امارت را امروز برای او استوار ساز تا فردا آن را به تو سپارد. پس ابوبکر به او گفت: اگر بیعت نمی‌کنی، ترا بدان مجبور نمی‌سازم، آنگاه [[ابوعبیده جراح]] به علی(ع) توصیه کرد که خلافت را به ابوبکر واگذارد. پس علی(ع) سخنانی در حقانیت خویش و اهل بیت در امر خلافت خطاب به مهاجران بیان کرد و آنان را از پیروی هوای نفس و انحراف از راه خدا برحذر داشت. [[بشیربن سعد|بشیربن سعد انصاری]] خطاب به علی(ع) گفت: اگر انصار پیش از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو شنیده بودند، حتی دو تن درباره تو با هم اختلاف نمی‌کردند. شبانگاه علی(ع)، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(ع)]]، دختر پیامبر خدا(ص) را بر چارپایی نشاند و برای طلب یاری از انصار بدانان مراجعه کرد، ولی آنان می‌گفتند:‌ ای دختر پیامبر خدا، اگر همسرت پیش از ابوبکر از ما خواسته بود، وی را با او برابر نمی‌داشتیم....<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۱-۱۲؛ قس: مفید، الاختصاص، ۱۳۵۷ش، ۱۸۴-۱۸۷؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۹۵-۹۶.</ref>


در خبر دوم که احتمالاً باید بخشی جا به جا شده از خبر اول باشد، چنین آمده است: ابوبکر درباره گروهی که از بیعت با او خودداری کرده و پیرامون علی(ع) گرد آمده بودند، پرسش کرد و عمر را پیش آنان فرستاد. عمر به در خانه علی(ع) آمد و آنان را آواز داد، ولی آنان بیرون نیامدند. پس عمر هیزم خواست و گفت: سوگند به آنکه جان عمر در دست اوست، اگر بیرون نیایید، خانه را با هر که در آن است، به آتش خواهم کشید. بدو گفتند:‌ای ابوحفص، اگر فاطمه در آنجا باشد، چه؟ گفت: حتی اگر او در آنجا باشد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۸۶.</ref> پس همه، جز علی(ع) بیرون آمدند و بیعت کردند....<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۲.</ref> در دنبال این مطالب، جزئیات آنچه روی داده، یعنی پیام علی(ع)، سخنان عتاب‌آلود فاطمه(ع)، گسیل داشتن پی در پی گروه‌ها به تحریک عمر برای اخذ بیعت از علی(ع)، بردن علی(ع) به مسجد، تهدید او به قتل، سخنان تند علی(ع)، آه و نفرین فاطمه(ع) و سرانجام گریستن ابوبکر و درخواست اقاله بیعت از سوی او گزارش شده است.<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ قس: ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۲۵۹-۲۶۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۲۶؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲؛ مفید، الارشاد، مکتبه بصیرتی، ۱۸۵-۱۸۷.</ref>
در خبر دوم که احتمالاً باید بخشی جا به جا شده از خبر اول باشد، چنین آمده است: ابوبکر درباره گروهی که از بیعت با او خودداری کرده و پیرامون علی(ع) گرد آمده بودند، پرسش کرد و عمر را پیش آنان فرستاد. عمر به در خانه علی(ع) آمد و آنان را آواز داد، ولی آنان بیرون نیامدند. پس عمر هیزم خواست و گفت: سوگند به آنکه جان عمر در دست اوست، اگر بیرون نیایید، خانه را با هر که در آن است، به آتش خواهم کشید. بدو گفتند:‌ای ابوحفص، اگر فاطمه در آنجا باشد، چه؟ گفت: حتی اگر او در آنجا باشد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۸۶.</ref> پس همه، جز علی(ع) بیرون آمدند و بیعت کردند....<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۲.</ref> در دنبال این مطالب، جزئیات آنچه روی داده، یعنی پیام علی(ع)، سخنان عتاب‌آلود فاطمه(ع)، گسیل داشتن پی در پی گروه‌ها به تحریک عمر برای اخذ بیعت از علی(ع)، بردن علی(ع) به مسجد، تهدید او به قتل، سخنان تند علی(ع)، آه و نفرین فاطمه(ع) و سرانجام گریستن ابوبکر و درخواست اقاله بیعت از سوی او گزارش شده است.<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۳-۱۴؛ قس: ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۲۵۹-۲۶۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۲۶؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲؛ مفید، الارشاد، مکتبه بصیرتی، ۱۸۵-۱۸۷.</ref>
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
هواداران امام علی(ع) در هنگام بیعت، عقیده یا احساس خویش را نسبت به علی(ع) و خلافت به زبان آوردند. سخن [[سلمان فارسی|سلمان]] را که بخشی از آن به فارسی و بخش دیگر آن به عربی است، منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] نیز آورده‌اند. وی گفت: کرداذ و ناکرداذ، یعنی کردید و نکردید، اگر با علی(ع) بیعت کرده بودند، سراپا بهره‌مند می‌شدند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۹۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۹۹.</ref>
هواداران امام علی(ع) در هنگام بیعت، عقیده یا احساس خویش را نسبت به علی(ع) و خلافت به زبان آوردند. سخن [[سلمان فارسی|سلمان]] را که بخشی از آن به فارسی و بخش دیگر آن به عربی است، منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] نیز آورده‌اند. وی گفت: کرداذ و ناکرداذ، یعنی کردید و نکردید، اگر با علی(ع) بیعت کرده بودند، سراپا بهره‌مند می‌شدند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۹۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۹۹.</ref>


برخی از منابع، اگرچه بنابر ملاحظات سیاسی یا اعتقادی از نقل کامل این خبر یا حتی اشاره بدان در جای خود اجتناب کرده‌اند، ولی آگاهانه یا ناآگاهانه با ذکر سخنان ابوبکر در بستر بیماری، این حادثه را تأیید کرده‌اند. بنابراین روایات، ابوبکر در آخرین روزهای زندگانی گفته است: آری، از آنچه در دنیا رخ داده، تأسف ندارم، جز اینکه سه کار کردم که کاش نکرده بودم و سه کار نکردم که کاش کرده بودم... کاش خانه فاطمه را، اگر هم به قصد جنگ بسته بودند، برنگشوده بودم....<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۳۰-۴۳۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۸؛ قس: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۲۶۸.</ref> نیز هنگامیکه بنی‌هاشم از بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] خودداری کردند و وی آنها را تهدید به سوزاندن کرد، برادرش عروة بن زبیر در توجیه این کار به جریان هجوم به خانه حضرت زهرا(س) استناد کرد.<ref>مسعودی، مروج‌ الذهب، ۱۳۸۷ق، ج‌۳، ص۷۷.</ref>
برخی از منابع، اگرچه بنابر ملاحظات سیاسی یا اعتقادی از نقل کامل این خبر یا حتی اشاره بدان در جای خود اجتناب کرده‌اند، ولی آگاهانه یا ناآگاهانه با ذکر سخنان ابوبکر در بستر بیماری، این حادثه را تأیید کرده‌اند. بنابراین روایات، ابوبکر در آخرین روزهای زندگانی گفته است: آری، از آنچه در دنیا رخ داده، تأسف ندارم، جز اینکه سه کار کردم که کاش نکرده بودم و سه کار نکردم که کاش کرده بودم... کاش خانه فاطمه را، اگر هم به قصد جنگ بسته بودند، برنگشوده بودم....<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۳۰-۴۳۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۸؛ قس: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۲۶۸.</ref> نیز هنگامیکه بنی‌هاشم از بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] خودداری کردند و وی آنها را تهدید به سوزاندن کرد، برادرش عروة بن زبیر در توجیه این کار به جریان [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|هجوم به خانه حضرت زهرا(س)]] استناد کرد.<ref>مسعودی، مروج‌ الذهب، ۱۳۸۷ق، ج‌۳، ص۷۷.</ref>


با آنکه عمر بن خطاب در خطبه خویش بر منبر مسجد مدینه ضمن گزارش جریان سقیفه می‌گوید: «علی و زبیر و عده‌ای دیگر، از ما رو تافته و در خانه فاطمه گرد آمده بودند»<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۴، ص۳۰۸-۳۱۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۵</ref> و با این سخن به امتناع علی(ع) و پیوستن گروهی به وی اعتراف می‌کند، اما مورخان اهل سنت، جز تنی چند، تمایلی به ذکر یا تفصیل این مطلب نشان نداده‌اند. حتی در یکی از این روایات که نام سیف نیز در سلسله اسناد آن دیده می‌شود{{یاد|برای اطلاع از مردود بودن روایات سیف، رجوع کنید به: عسکری، خمسون و مائه الصحابی المختلق، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۶۹-۸۶؛ ج۲، ص۲۹-۳۴}}، چنین آمده است: هنگامی که علی(ع) شنید که ابوبکر برای بیعت نشسته است، از بیم تأخیر در این کار شتابان، بی‌اِزار و ردا، با پیراهنی بر تن به مسجد آمد، تا بیعت کند و پس از آنکه در کنار او نشست، کسی را به خانه فرستاد تا جامه‌هایش را به مسجد آورند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۷</ref>
با آنکه عمر بن خطاب در خطبه خویش بر منبر مسجد مدینه ضمن گزارش جریان سقیفه می‌گوید: «علی و زبیر و عده‌ای دیگر، از ما رو تافته و در خانه فاطمه گرد آمده بودند»<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۴، ص۳۰۸-۳۱۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۵</ref> و با این سخن به امتناع علی(ع) و پیوستن گروهی به وی اعتراف می‌کند، اما مورخان اهل سنت، جز تنی چند، تمایلی به ذکر یا تفصیل این مطلب نشان نداده‌اند. حتی در یکی از این روایات که نام سیف نیز در سلسله اسناد آن دیده می‌شود{{یاد|برای اطلاع از مردود بودن روایات سیف، رجوع کنید به: عسکری، خمسون و مائه الصحابی المختلق، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۶۹-۸۶؛ ج۲، ص۲۹-۳۴}}، چنین آمده است: هنگامی که علی(ع) شنید که ابوبکر برای بیعت نشسته است، از بیم تأخیر در این کار شتابان، بی‌اِزار و ردا، با پیراهنی بر تن به مسجد آمد، تا بیعت کند و پس از آنکه در کنار او نشست، کسی را به خانه فرستاد تا جامه‌هایش را به مسجد آورند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۷</ref>
Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۶۹

ویرایش