confirmed، templateeditor
۱۱٬۴۲۴
ویرایش
(ویکی سازی) |
(تمیزکاری) |
||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
}} | }} | ||
در کتاب "رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب" که توسط آیت الله سید [[سید محمدحسین حسینی تهرانی]] نگاشته و شرح و تقریرات درس [[سید محمدحسین طباطبائی]] بوده است به نقل از وی آمده است که در حالت خواب(نُعاس) ادریس نبی را ملاحظه کرده و از او شنیده است :«در زندگانی من اتّفاقات و حوادث هولناکی روی داد و به حسب جریانات عادّیّه و طبیعیّه حلّ آنها محال به نظر میرسید و از ممتنعات شمرده میشد ولی ناگهان برای من حلّ شده، و روشن شد که دستی ما فوق اسباب و مسبّبات عادّیّه از عالم غیب حلّ این عقدهها نمود و رفع این مشکلات فرمود.» علامه طباطبایی پس از نقل این مکاشفه گفته که این اوّلین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوست و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.» <ref>{{یادکرد وب | نشانی=https://article.tebyan.net/169011/%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%8A%D8%B3-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA- | عنوان=ادریس پیامبر به علامه چه گفت؟ | ناشر=وبگاه تبیان}} طهرانی، محمدحسین، رساله لب اللباب در سیر وسلوک اولی الالباب، ص ۸۸.</ref>{{یاد| [[سید محمدحسین حسینی تهرانی|علامه طهرانی]] در رساله لب اللباب بخش نخست ماجرا را به نقل مستقیم از [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] اینگونه گزارش کرده است:به ياد دارم هنگامى که در [[نجف]]، تحت تربيت اخلاقى و عرفانى مرحوم [[سید علی قاضی طباطبایی]] - رضوان الله عليه - بویم؛ سحرگاهى بر بالاى بام بر سجّاده عبادت نشسته بودم در اين موقع "نُعاسى" به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشستهاند يکى از آنها حضرت ادريس - على نبيّنا و آله و عليه السلام - بود و ديگرى برادر عزيز و ارجمندم خودم آقاى حاج سيّد [[محمّد حسن طباطبائى]] که فعلا در [[تبریز | در کتاب "رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب" که توسط آیت الله سید [[سید محمدحسین حسینی تهرانی]] نگاشته و شرح و تقریرات درس [[سید محمدحسین طباطبائی]] بوده است به نقل از وی آمده است که در حالت خواب(نُعاس) ادریس نبی را ملاحظه کرده و از او شنیده است :«در زندگانی من اتّفاقات و حوادث هولناکی روی داد و به حسب جریانات عادّیّه و طبیعیّه حلّ آنها محال به نظر میرسید و از ممتنعات شمرده میشد ولی ناگهان برای من حلّ شده، و روشن شد که دستی ما فوق اسباب و مسبّبات عادّیّه از عالم غیب حلّ این عقدهها نمود و رفع این مشکلات فرمود.» علامه طباطبایی پس از نقل این مکاشفه گفته که این اوّلین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوست و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.» <ref>{{یادکرد وب | نشانی=https://article.tebyan.net/169011/%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%8A%D8%B3-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA- | عنوان=ادریس پیامبر به علامه چه گفت؟ | ناشر=وبگاه تبیان}} طهرانی، محمدحسین، رساله لب اللباب در سیر وسلوک اولی الالباب، ص ۸۸.</ref>{{یاد| [[سید محمدحسین حسینی تهرانی|علامه طهرانی]] در رساله لب اللباب بخش نخست ماجرا را به نقل مستقیم از [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] اینگونه گزارش کرده است:به ياد دارم هنگامى که در [[نجف]]، تحت تربيت اخلاقى و عرفانى مرحوم [[سید علی قاضی طباطبایی]] - رضوان الله عليه - بویم؛ سحرگاهى بر بالاى بام بر سجّاده عبادت نشسته بودم در اين موقع "نُعاسى" به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشستهاند يکى از آنها حضرت ادريس - على نبيّنا و آله و عليه السلام - بود و ديگرى برادر عزيز و ارجمندم خودم آقاى حاج سيّد [[محمّد حسن طباطبائى]] که فعلا در [[تبریز]] سکونت دارند. حضرت ادريس با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولى طورى بود که ایشان القاء كلام مینمودند و تکلّم و صحبت میکردند ولى سخنان ایشان به واسطه کلام آقاى اخوى استماع میشد.}} | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |