پرش به محتوا

حدیث ثقلین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
خط ۴۵: خط ۴۵:
حدیث ثقلین در [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]] از [[زید بن ارقم|زید بن اَرقَم]] چنین نقل شده است: «... وَأَنَا تَارِکٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ: أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللهِ، وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللهِ وَرَغَّبَ فِيهِ، ثُمَّ قَالَ: «وَأَهْلُ بَيْتِی أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی، أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی، أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی.»<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاء‌التراث العربی، ج۴،‌ ص۱۸۷۳، حدیث ۳۶.</ref> من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می‌گذارم: نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است. پس به کتاب خدا تمسک کنید. پیامبر بر کتاب خدا تشویق و ترغیب کرد و سپس فرمود: و اهل‌بیتم، خدا را در حقّ اهل بيتم فراموش نکنید؛ اشاره به اینکه مسئولیت الهی خود درباره اهل‌بیت را فراموش نکنید.<ref>مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶، ج۹، ص۶۳.</ref>
حدیث ثقلین در [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]] از [[زید بن ارقم|زید بن اَرقَم]] چنین نقل شده است: «... وَأَنَا تَارِکٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ: أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللهِ، وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللهِ وَرَغَّبَ فِيهِ، ثُمَّ قَالَ: «وَأَهْلُ بَيْتِی أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی، أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی، أُذَكِّرُكُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَيْتِی.»<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاء‌التراث العربی، ج۴،‌ ص۱۸۷۳، حدیث ۳۶.</ref> من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می‌گذارم: نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است. پس به کتاب خدا تمسک کنید. پیامبر بر کتاب خدا تشویق و ترغیب کرد و سپس فرمود: و اهل‌بیتم، خدا را در حقّ اهل بيتم فراموش نکنید؛ اشاره به اینکه مسئولیت الهی خود درباره اهل‌بیت را فراموش نکنید.<ref>مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶، ج۹، ص۶۳.</ref>


در بعضی از منابع نیز به‌جای «ثقلین»،‌ واژه «خَلیفَتَین» (دو جانشین)<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن‌حنبل، مسند احمد بن حنبل، ۱۴۱۶ق، ج۳۵، ص۴۵۶، ۵۱۲؛ هیثمی، مجمع‌الزوائد، دارالکتاب العربی، ج۹، ص۱۶۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۱۸۶؛ شوشتری، احقاق‌الحق، ۱۴۰۹ق، ج۹، ص۳۷۵ ، ج۱۸، ص۲۷۹-۲۸۱.</ref> یا «اَمرَین» (دو امر)<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۹۴.</ref> نقل شده است. در برخی از منابع به‌جای عبارت «‌عِترتی‌»، کلمه «‌سنّتی‌» آمده است.<ref>نگاه کنید به صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۲۳۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۱۷۳، ۱۸۷.</ref> [[ناصر مکارم شیرازی]]، [[مرجع تقلید|مرجع‌تقلید]] و صاحب [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]]، بر این باور است که نقل‌هایی که در آنها به‌جای عبارت «‌عترتی‌»، «‌سنّتی‌» آمده، نمی‌تواند قابل‌استناد باشد؛ بر فرض صحت نیز منافاتی میان این نقل‌ها و نقل‌های دیگر وجود ندارد؛ زیرا پیامبر یکجا توصیه به کتاب و سنت کرده و جای دیگر به کتاب و عترت.<ref>مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش،‌ ج۹، ص۷۶ و ۷۷.</ref>  
در بعضی از منابع نیز به‌جای «ثقلین»،‌ واژه «خَلیفَتَین» (دو جانشین)<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن‌حنبل، مسند احمد بن حنبل، ۱۴۱۶ق، ج۳۵، ص۴۵۶، ۵۱۲؛ هیثمی، مجمع‌الزوائد، دارالکتاب العربی، ج۹، ص۱۶۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۱۸۶؛ شوشتری، احقاق‌الحق، ۱۴۰۹ق، ج۹، ص۳۷۵ ، ج۱۸، ص۲۷۹-۲۸۱.</ref> یا «اَمرَین» (دو امر)<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۹۴.</ref> نقل شده است. در برخی از منابع به‌جای عبارت «‌عِترتی‌»، کلمه «‌سنّتی‌» آمده است.<ref>نگاه کنید به صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۲۳۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۱۷۳، ۱۸۷.</ref> [[ناصر مکارم شیرازی]]، [[مرجع تقلید|مرجع‌تقلید]] و صاحب [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]]، بر این باور است که نقل‌هایی که در آنها به‌جای عبارت «‌عترتی‌»، «‌سنّتی‌» آمده، نمی‌تواند قابل‌استناد باشد؛ بر فرض صحت نیز منافاتی میان این نقل‌ها و نقل‌های دیگر وجود ندارد؛ زیرا پیامبر یکجا توصیه به کتاب و سنت کرده و جای دیگر به کتاب و عترت.<ref>مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش،‌ ج۹، ص۷۶، ۷۷.</ref>  
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = [[عبدالله جوادی آملی|آیت‌الله جوادی آملی]]:{{سخ}} انسان کامل معصوم که مصادیق منحصر آن عترت طاهره‌اند، عِدل و همتای قرآن است و براساس حدیث متواتر ثقلین، به هیچ وجه از یکدیگر جدایی نمی‌پذیرند. قرآن تجلّی کتاب تدوینی خدا و انسان کامل معصوم تجلّی کتاب تکوینی اوست. ... روایات معصومان(ع) نیز گویای تبیین پیوند ناگسستنی قرآن و عترت‌اند و همسو با حدیث ثقلین، گواه جدایی‌ناپذیری این دو حقیقت و احکام آن‌ها از یکدیگرند ... هیچ‌یک [از آن‌دو] را بی‌دیگری نمی‌توان شناخت.<ref>«[https://javadi.esra.ir/fa/w/فضیلت-نیمه-شعبان-و-همتایی-آن-با-شب-قدر-از-منظر-آیت-ا فضیلت نیمه شعبان و همتایی آن با شب قدر از منظر آیت‌الله جوادی آملی]»، وبگاه دفتر مرجعیت.</ref> |تاریخ بایگانی | | منبع =|تراز = چپ| عرض = 450px | اندازه خط = 13px|رنگ پس‌زمینه =#FFF7E6| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = [[عبدالله جوادی آملی|آیت‌الله جوادی آملی]]:{{سخ}} انسان کامل معصوم که مصادیق منحصر آن عترت طاهره‌اند، عِدل و همتای قرآن است و براساس حدیث متواتر ثقلین، به هیچ وجه از یکدیگر جدایی نمی‌پذیرند. قرآن تجلّی کتاب تدوینی خدا و انسان کامل معصوم تجلّی کتاب تکوینی اوست. ... روایات معصومان(ع) نیز گویای تبیین پیوند ناگسستنی قرآن و عترت‌اند و همسو با حدیث ثقلین، گواه جدایی‌ناپذیری این دو حقیقت و احکام آن‌ها از یکدیگرند ... هیچ‌یک [از آن‌دو] را بی‌دیگری نمی‌توان شناخت.<ref>«[https://javadi.esra.ir/fa/w/فضیلت-نیمه-شعبان-و-همتایی-آن-با-شب-قدر-از-منظر-آیت-ا فضیلت نیمه شعبان و همتایی آن با شب قدر از منظر آیت‌الله جوادی آملی]»، وبگاه دفتر مرجعیت.</ref> |تاریخ بایگانی | | منبع =|تراز = چپ| عرض = 450px | اندازه خط = 13px|رنگ پس‌زمینه =#FFF7E6| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}


== اعتبار حدیث ==
== اعتبار حدیث ==
عالمان شیعه حدیث ثقلین را [[تواتر|متواتر]] شمرده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: ابن عطیه، ابهی المداد، ۱۴۲۳ق، ج۱،‌ ص۱۳۰؛ بحرانی، منار الهدی، ۱۴۰۵ق، ص۶۷۰؛ مظفر، دلائل الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۶،‌ ص۲۴۰؛ میر حامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۶۶ش،‌ ج۱۸، ص۷؛ سبحانی، الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل‏،‌ ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۰۶؛ شرف‌الدین، المراجعات،‌ ۱۴۲۶ق، ص۷۰.</ref> از نظر [[یوسف بن احمد بحرانی|صاحبْ‌حَدائق]]،‌ فقیه و محدث شیعی در قرن دوازدهم قمری، این حدیث [[تواتر معنوی|متواتر معنوی]] میان شیعه و اهل‌سنت است.<ref>بحرانی، الحدائق الناظرة، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۹، ص۳۶۰.</ref> به گفته عالمانی چون [[محمدصالح بن احمد مازندرانی|ملاصالح مازندرانی]]، از عالمان شیعه قرن یازدهم قمری، شیعه و اهل‌سنت بر مضمون این حدیث و صحت آن [[اجماع|اتفاق‌نظر]] دارند.<ref>مازندرانی، شرح الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۶، ص۱۲۴ و ج۱۰، ص۱۱۸؛ میر حامد حسین، عبقات الانوار، ۱۳۶۶ش،‌ ج۱۸، ص۷؛ خرازی، بدایة المعارف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۹.</ref> [[جعفر سبحانی]]، متکلم شیعی گفته است که هیچ‌کس جز جاهل یا مُعانِد در صحیح بودن این حدیث شک نمی‌کند.<ref>سبحانی، الإلهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل‏،‌ ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۰۵؛ سبحانی، سیمای عقاید شیعه،‌ ۱۳۸۶ش، ص۲۳۲.</ref>  
عالمان شیعه حدیث ثقلین را [[تواتر|متواتر]] شمرده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابن‌عطیه، ابهی‌المداد، ۱۴۲۳ق، ج۱،‌ ص۱۳۰؛ بحرانی، منارالهدی، ۱۴۰۵ق، ص۶۷۰؛ مظفر، دلائل‌الصدق، ۱۴۲۲ق، ج۶،‌ ص۲۴۰؛ میر حامد حسین، عبقات‌الانوار، ۱۳۶۶ش،‌ ج۱۸، ص۷؛ سبحانی، الالهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل‏،‌ ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۰۶؛ شرف‌الدین، المراجعات،‌ ۱۴۲۶ق، ص۷۰.</ref> از نظر [[یوسف بن احمد بحرانی|صاحبْ‌حَدائق]]،‌ فقیه و محدث شیعی در قرن دوازدهم قمری، این حدیث [[تواتر معنوی|متواتر معنوی]] میان شیعه و اهل‌سنت است.<ref>بحرانی، الحدائق الناظرة، مؤسسة النشر الاسلامی، ج۹، ص۳۶۰.</ref> به گفته عالمانی چون [[محمدصالح بن احمد مازندرانی|ملاصالح مازندرانی]]، از عالمان شیعه قرن یازدهم قمری، شیعه و اهل‌سنت بر مضمون این حدیث و صحت آن [[اجماع|اتفاق‌نظر]] دارند.<ref>مازندرانی، شرح‌الکافی، ۱۳۸۲ق، ج۶، ص۱۲۴، ج۱۰، ص۱۱۸؛ میر حامد حسین، عبقات‌الانوار، ۱۳۶۶ش،‌ ج۱۸، ص۷؛ خرازی، بدایةالمعارف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۹.</ref> [[جعفر سبحانی]]، متکلم شیعی گفته است که هیچ‌کس جز جاهل یا مُعانِد در صحیح بودن این حدیث شک نمی‌کند.<ref>سبحانی، الالهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل‏،‌ ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۰۵؛ سبحانی، سیمای عقاید شیعه،‌ ۱۳۸۶ش، ص۲۳۲.</ref>  


افزون بر نقل این حدیث در [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]]،<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴،‌ ص۱۸۷۳، حدیث ۳۶.</ref> مهم‌ترین کتاب حدیثی [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] پس از [[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح بخاری]]، [[حاکم نیشابوری]]، محدث اهل‌سنت هم در [[المستدرک علی الصحیحین (کتاب)|المستدرک]]، آن را از [[زید بن ارقم|زید بن اَرقم]] نقل کرده و بر [[حدیث صحیح|صحیح]] بودن آن براساس شروط [[محمد بن اسماعیل بخاری|بُخاری]] و [[مسلم بن حجاج نیشابوری|مُسْلم نیشابوری]] برای صحیح‌بودن حدیث تصریح کرده است.<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۶۰.</ref> [[ابن حجر هیتمی|ابن‌حَجَر هَیْتَمی]]، از عالمان شافعی‌مذهب، نیز این حدیث را صحیح دانسته است.<ref>ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ۱۴۱۷ق، ج۲،‌ ص۴۳۹ و ۶۵۳.</ref> عبدالرَّؤُوف مَناوی در کتاب فَیْضُ‌القَدیر از هیثمی نقل کرده که راویان این حدیث همه [[ثقه]] هستند.<ref>مناوی، فیض القدیر، ۱۳۹۱ق، ج۳، ص۱۵.</ref> علی بن عبدالله سَمْهودی، از عالمان شافعی‌مذهب در [[جواهر العقدین فی فضل الشرفین (کتاب)|جَواهِرُالعِقْدَیْن]] گفته است [[احمد بن حنبل|احمد بن حَنْبَل]] در کتاب مُسندش با سند خوب و صحیح و سلیمان‌ بن‌ احمد طَبَرانی در کتاب مُعْجَمُ‌الکبیر با سندی که راویان آن ثقه هستند، این روایت را نقل کرده‌اند.<ref>سمهودی، جواهر العقدين، ۱۴۰۵ق، ج۲،‌ بخش اول، ص۸۲.</ref>
افزون بر نقل این حدیث در [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]]،<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴،‌ ص۱۸۷۳، حدیث ۳۶.</ref> مهم‌ترین کتاب حدیثی [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] پس از [[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح بخاری]]، [[حاکم نیشابوری]]، محدث اهل‌سنت هم در [[المستدرک علی الصحیحین (کتاب)|المستدرک]]، آن را از [[زید بن ارقم|زید بن اَرقم]] نقل کرده و بر [[حدیث صحیح|صحیح]] بودن آن براساس شروط [[محمد بن اسماعیل بخاری|بُخاری]] و [[مسلم بن حجاج نیشابوری|مُسْلم نیشابوری]] برای صحیح‌بودن حدیث تصریح کرده است.<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۶۰.</ref> [[ابن حجر هیتمی|ابن‌حَجَر هَیْتَمی]]، از عالمان شافعی‌مذهب، نیز این حدیث را صحیح دانسته است.<ref>ابن‌حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ۱۴۱۷ق، ج۲،‌ ص۴۳۹ و ۶۵۳.</ref> عبدالرَّؤُوف مَناوی در کتاب فَیْضُ‌القَدیر از هیثمی نقل کرده که راویان این حدیث همه [[ثقه]] هستند.<ref>مناوی، فیض‌القدیر، ۱۳۹۱ق، ج۳، ص۱۵.</ref> علی بن عبدالله سَمْهودی، از عالمان شافعی‌مذهب در [[جواهر العقدین فی فضل الشرفین (کتاب)|جَواهِرُالعِقْدَیْن]] گفته است [[احمد بن حنبل|احمد بن حَنْبَل]] در کتاب مُسندش با سند خوب و صحیح و سلیمان‌ بن‌ احمد طَبَرانی در کتاب مُعْجَمُ‌الکبیر با سندی که راویان آن ثقه هستند، این روایت را نقل کرده‌اند.<ref>سمهودی، جواهرالعقدين، ۱۴۰۵ق، ج۲،‌ بخش اول، ص۸۲.</ref>


ابن‌جوزی، از علمای حنبلی‌مذهب در قرن ششم قمری، در کتاب العِلَل المُتَناهیه حدیث ثقلین را با سندی خاص نقل کرده و آن را به‌جهت ضعیف‌بودن برخی راویانش، ضعیف شمرده است.<ref>ابن‌جوزی، العلل المتناهیة فی الاحادیث الواهیة، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۶۸.</ref> عالمانی همچون سمهودی و ابن‌حجر هیتمی، ابن‌جوزی را در ضعیف‌دانستن سند این حدیث برحق ندانسته‌اند؛ زیرا این حدیث در صحیح مسلم و غیر آن با سندهای مختلف نقل شده است.<ref> سمهودی، جواهر العقدين، ۱۴۰۵ق، ج۲،‌ بخش اول،‌ ص۷۳؛ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ۱۴۱۷ق، ج۲،‌ ص۶۵۲.</ref>
ابن‌جوزی، از علمای حنبلی‌مذهب در قرن ششم قمری، در کتاب العِلَل المُتَناهیه حدیث ثقلین را با سندی خاص نقل کرده و آن را به‌جهت ضعیف‌بودن برخی راویانش، ضعیف شمرده است.<ref>ابن‌جوزی، العلل المتناهیة فی الاحادیث الواهیة، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۶۸.</ref> عالمانی همچون سمهودی و ابن‌حجر هیتمی، ابن‌جوزی را در ضعیف‌دانستن سند این حدیث برحق ندانسته‌اند؛ زیرا این حدیث در صحیح مسلم و غیر آن با سندهای مختلف نقل شده است.<ref> سمهودی، جواهرالعقدين، ۱۴۰۵ق، ج۲،‌ بخش اول،‌ ص۷۳؛ ابن‌حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ۱۴۱۷ق، ج۲،‌ ص۶۵۲.</ref>


== راویان و منابع ==
== راویان و منابع ==
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۲۵۸

ویرایش