Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۵۰۰
ویرایش
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
ظاهر برخی از روایات نیز به این مطلب دلالت دارد. [[کلینی]] در کتاب [[الکافی]] از [[امام صادق (ع)]] روایت کرده است که آن امام در پاسخ به این سؤال که آیا خداوند به [[بنی امیه]] پادشاهی داد؟ فرمود اینگونه نیست. خدا مُلک را برای ما [[اهل بیت]] قرار داده بود که بنی امیه آن را غصب کردند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۶۶.</ref> | ظاهر برخی از روایات نیز به این مطلب دلالت دارد. [[کلینی]] در کتاب [[الکافی]] از [[امام صادق (ع)]] روایت کرده است که آن امام در پاسخ به این سؤال که آیا خداوند به [[بنی امیه]] پادشاهی داد؟ فرمود اینگونه نیست. خدا مُلک را برای ما [[اهل بیت]] قرار داده بود که بنی امیه آن را غصب کردند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۶۶.</ref> | ||
اما [[علامه طباطبایی]] میگوید: مُلک و پادشاهی از مواهب ونعمت های الهی است که میتواند منشأ آثار نیکی در جامعه باشد ومُلک و پادشاهی برای کسی که اهلش باشد نعمتی است از سوی خدای سبحان در حق او و برای کسی که شایستگی اش را نداشته باشد نقمت و عذاب است و در هر حال (حکومت و پادشاهی، چه خوب و چه ) منسوب به خداست و آزمونی است که خداوند با آن بندگانش را میآزماید. <ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۱.</ref> و این که در آیه آمده هر که را بخواهد پادشاهی میبخشد و از هر که بخواهد باز میگیرد معنایش این نیست که خدا کارهایش را دلبخواهی انجام میدهد؛ بلکه میخواهد بگوید اگر خدا پادشاهی میدهد یا آن را میگیرد این کارها را با خواست و مشیّت و اراده مطلقه اش انجام میدهد و کسی او را مجبور به کاری نمیکند و تمام کار هایش همواره بر اساس مصلحت است.<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۱.</ref>{{یاد| ازمالک المُلک بودن خدا سه نکته استفاده می شود ۱-خداوند مالک هر مُلک و پادشاهی است یعنی مَلِک المُلوک (پادشاه پادشاهان) ۲-علت مالکالمُلک بودن خدواند این است که او «الله»است یعنی در بردارنده تمام کمالات۳- مالکیت خداوند هم بر مِلک حقیقی است مانند تصرفاتش در جهان هستی و هم بر مِلک و مُلک اعتباری مانند بخشیدن و ستاندن پادشاهی. المیزان، ج۳، ص۱۳۱}} مکارم شیرازی نیز معتقد است این آیه یک مفهوم کلی دارد که طبق آن تمام حکومتهای خوب و بد با خواست خداوند به حکومت دست یافتهاند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۹۲.</ref>'''خواست خداوند و حاکمان ظالم''' | اما [[علامه طباطبایی]] میگوید: مُلک و پادشاهی از مواهب ونعمت های الهی است که میتواند منشأ آثار نیکی در جامعه باشد ومُلک و پادشاهی برای کسی که اهلش باشد نعمتی است از سوی خدای سبحان در حق او و برای کسی که شایستگی اش را نداشته باشد نقمت و عذاب است و در هر حال (حکومت و پادشاهی، چه خوب و چه ) منسوب به خداست و آزمونی است که خداوند با آن بندگانش را میآزماید. <ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۱.</ref> و این که در آیه آمده هر که را بخواهد پادشاهی میبخشد و از هر که بخواهد باز میگیرد معنایش این نیست که خدا کارهایش را دلبخواهی انجام میدهد؛ بلکه میخواهد بگوید اگر خدا پادشاهی میدهد یا آن را میگیرد این کارها را با خواست و مشیّت و اراده مطلقه اش انجام میدهد و کسی او را مجبور به کاری نمیکند و تمام کار هایش همواره بر اساس مصلحت است.<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۱.</ref>{{یاد| ازمالک المُلک بودن خدا سه نکته استفاده می شود ۱-خداوند مالک هر مُلک و پادشاهی است یعنی مَلِک المُلوک (پادشاه پادشاهان) ۲-علت مالکالمُلک بودن خدواند این است که او «الله»است یعنی در بردارنده تمام کمالات۳- مالکیت خداوند هم بر مِلک حقیقی است مانند تصرفاتش در جهان هستی و هم بر مِلک و مُلک اعتباری مانند بخشیدن و ستاندن پادشاهی. (طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۱)}} مکارم شیرازی نیز معتقد است این آیه یک مفهوم کلی دارد که طبق آن تمام حکومتهای خوب و بد با خواست خداوند به حکومت دست یافتهاند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۹۲.</ref> | ||
'''خواست خداوند و حاکمان ظالم''' | |||
این که حکومتهای بد از ناحیه خداست، به این معنا نیست که حکومت حاکمان ظالم مورد تأیید و رضایت خداوند است. [[مکارم شیرازی]] میگوید خداوند عوامل و اسبابی را برای رسیدن به حکومت در این دنیا قرار داده است؛ حال اگر ستمگرانی در دنیا از آن اسباب استفاده کرده و به حکومت رسیدند و ملتها به آن تن دادند و حکومتِ آنها را تحمل کردند، این نتیجه اعمال خود آن ملتها است ولی اگر ملتها آن عوامل و اسباب را از دست ستمگران گرفته و به دست صالحان دادند، حكومتهاى عادلانهاى به وجود میآید. کوتاه سخن آنکه خداوند در این دنیا اسباب را آفریده و این ملتها هستند که چگونگی استفاده از آن اسباب را تعیین میکنند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۹۲ـ۴۹۳.</ref> | این که حکومتهای بد از ناحیه خداست، به این معنا نیست که حکومت حاکمان ظالم مورد تأیید و رضایت خداوند است. [[مکارم شیرازی]] میگوید خداوند عوامل و اسبابی را برای رسیدن به حکومت در این دنیا قرار داده است؛ حال اگر ستمگرانی در دنیا از آن اسباب استفاده کرده و به حکومت رسیدند و ملتها به آن تن دادند و حکومتِ آنها را تحمل کردند، این نتیجه اعمال خود آن ملتها است ولی اگر ملتها آن عوامل و اسباب را از دست ستمگران گرفته و به دست صالحان دادند، حكومتهاى عادلانهاى به وجود میآید. کوتاه سخن آنکه خداوند در این دنیا اسباب را آفریده و این ملتها هستند که چگونگی استفاده از آن اسباب را تعیین میکنند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۹۲ـ۴۹۳.</ref> |