confirmed، templateeditor
۱۱٬۰۷۲
ویرایش
(تمیز کاری) |
(ویکی سازی) |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| وزیران مهم = | | وزیران مهم = | ||
| شخصیتهای مهم =[[میرداماد]]، [[محمدمحسن فیض کاشانی |فیض کاشانی]]، [[ملاصدرا]]، [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]، [[محقق کرکی]]، [[شیخ بهائی]] | | شخصیتهای مهم =[[میرداماد]]، [[محمدمحسن فیض کاشانی |فیض کاشانی]]، [[ملاصدرا]]، [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]، [[محقق کرکی]]، [[شیخ بهائی]] | ||
}} | }} | ||
{{حکومت صفویان}} | {{حکومت صفویان}} | ||
خط ۵۰: | خط ۴۹: | ||
===جانشینان شاه اسماعیل=== | ===جانشینان شاه اسماعیل=== | ||
با مرگ [[شاه | با مرگ [[شاه اسماعیل اول]]، روند تضاد جناحهای درون حکومتی که در ده سال آخر سلطنت او رو به گسترش گذاشته بود، اوجی تازه یافت. پسرش [[شاه طهماسب اول |تهماسب]] در ده سالگی به پادشاهی رسید.<ref>محمد یوسف اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۶</ref> | ||
ستیز امرای قدرتطلب [[قزلباش |قزلباشان]] دیو سلطان [[روملو]]، سلطان [[تکلو]] و کپک سلطان [[استاجلو]] و قبایل آنها در کنار تهاجمات خارجی از ناحیه [[ازبکان]] در مرزهای شرقی و پس از آن [[عثمانیان]] در غرب کشور، دوره ۱۰ ساله بیثباتی و کشاکش را رویاروی سلطنت صفوی قرار داد؛ به طوری که به نظر میرسید میراثی را که شاه اسماعیل پس از خود برجای گذاشته بود، چندان دوام و بقا نخواهد یافت.<ref>خواند میر،۱۳۶۲:صص۴۵و۴۶</ref> در این دوره پایههای دولت صفوی مستحکم گردید. هر چند که دهه آخر سلطنت تهماسب با بحرانهای داخلی و تضادهای اجتماعی زمینهساز بیثباتی بعد از خود گردید، اما اساسی که در دوره سلطنت ۵۴ ساله تهماسب گذاشته شده بود، با قوت و ضعف تا پایان حکومت صفویان در [[ایران]] به حیات خود ادامه داد.{{مدرک}} | ستیز امرای قدرتطلب [[قزلباش |قزلباشان]] دیو سلطان [[روملو]]، سلطان [[تکلو]] و کپک سلطان [[استاجلو]] و قبایل آنها در کنار تهاجمات خارجی از ناحیه [[ازبکان]] در مرزهای شرقی و پس از آن [[عثمانیان]] در غرب کشور، دوره ۱۰ ساله بیثباتی و کشاکش را رویاروی سلطنت صفوی قرار داد؛ به طوری که به نظر میرسید میراثی را که شاه اسماعیل پس از خود برجای گذاشته بود، چندان دوام و بقا نخواهد یافت.<ref>خواند میر،۱۳۶۲:صص۴۵و۴۶</ref> در این دوره پایههای دولت صفوی مستحکم گردید. هر چند که دهه آخر سلطنت تهماسب با بحرانهای داخلی و تضادهای اجتماعی زمینهساز بیثباتی بعد از خود گردید، اما اساسی که در دوره سلطنت ۵۴ ساله تهماسب گذاشته شده بود، با قوت و ضعف تا پایان حکومت صفویان در [[ایران]] به حیات خود ادامه داد.{{مدرک}} | ||
خط ۷۰: | خط ۶۹: | ||
به سلطنت رسیدن [[شاه سلیمان صفوی|شاه سلیمان]] ادامه دوباره انحطاط صفویان بود. او از صفات و جنبههای مثبت شاهان قبلی در کشورداری و استقرار نظم و قدرت متمرکز و درایت و کاردانی نیز بیبهره بود. شاه سلیمان پس از هیجده سال زندگی در حرمسرا و تحت تربیت خواجگان، به ناگاه با کاردانی و نفوذ آغا مبارک رئیس خواجگان حرم به سلطنت برداشته شد. عشق به شراب، طلا و زن با بیتدبیری، قساوت، حرص، خشم و شهوت یکجا در خود جمع داشت. او در سال اول سلطنت به بیماری سختی مبتلا گشت و همزمان جامعه با قحطی شدید و طاعون مواجه بودند.<ref>مزاوی،۱۳۶۳:ص۱۱۸</ref> | به سلطنت رسیدن [[شاه سلیمان صفوی|شاه سلیمان]] ادامه دوباره انحطاط صفویان بود. او از صفات و جنبههای مثبت شاهان قبلی در کشورداری و استقرار نظم و قدرت متمرکز و درایت و کاردانی نیز بیبهره بود. شاه سلیمان پس از هیجده سال زندگی در حرمسرا و تحت تربیت خواجگان، به ناگاه با کاردانی و نفوذ آغا مبارک رئیس خواجگان حرم به سلطنت برداشته شد. عشق به شراب، طلا و زن با بیتدبیری، قساوت، حرص، خشم و شهوت یکجا در خود جمع داشت. او در سال اول سلطنت به بیماری سختی مبتلا گشت و همزمان جامعه با قحطی شدید و طاعون مواجه بودند.<ref>مزاوی،۱۳۶۳:ص۱۱۸</ref> | ||
دوره [[شاه سلطان حسین صفوی | دوره [[شاه سلطان حسین صفوی]] در واقع ناقوس مرگ حکومت دویست و سی ساله صفویان بود که با حمله نه چندان سنگین قبایل افغان سقوط کرد. هرچند که همه بار گناه این سقوط را به عهده سلطان حسین انداختن، واقع بینانه و منصفانه نیست و او از پارهای ویژگیهای مثبت نیز برخوردار بوده است؛ اما سلطنتی فردی با ماهیت استبدادی، ویژگیها و لوازم خاصی را میطلبد که آخرین شاه صفوی فاقد آن بود.{{مدرک}} | ||
در دوران پایانی صفویه، تدوین راهنما و دستورالعمل عام برای همه دستگاههای دولتی در دستور کار قرار گرفت و این به خاطر این بود که شاهان اواخر صفوی کفایت اداره امور را نداشتند، تصور میکردند که با پیروی از شیوههای رسمی و دیوانی دورههای عظمت گذشته، بشود سر و سامانی به حکومت آورد. مثلا شاه سلطان حسین دستور نوشتن رسالهای در باب قواعد وضوابط مربوط داد.<ref>القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، تصحیح یوسف رحیملو، ص۱۵</ref> | در دوران پایانی صفویه، تدوین راهنما و دستورالعمل عام برای همه دستگاههای دولتی در دستور کار قرار گرفت و این به خاطر این بود که شاهان اواخر صفوی کفایت اداره امور را نداشتند، تصور میکردند که با پیروی از شیوههای رسمی و دیوانی دورههای عظمت گذشته، بشود سر و سامانی به حکومت آورد. مثلا شاه سلطان حسین دستور نوشتن رسالهای در باب قواعد وضوابط مربوط داد.<ref>القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، تصحیح یوسف رحیملو، ص۱۵</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۷۹: | ||
صفویه در دوران حکومت خود تشیع را مذهب رسمی ایران اعلام کردند. با اینکه برخی از پژوهشگران از آمادگی اجتماعی ایرانیان برای قبول تشیع سخن رانده و به گسترش تشیع در سالهای پیش از قدرت گیری صفویان در ایران اشاره کردهاند،<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین،فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۲۱</ref> منابع تاریخ صفویان، به اقدامات سختگیرانه شاه اسماعیل صفوی برای رسمیت بخشیدن به آیین تشیع در ایران معترفند. شاه اسماعیل دستور داد خطیبان مساجد خطبه به نام امامان دوازدگانه بخوانند و خلفای سهگانه را [[لعن]] و نفرین کنند. وی همچنین گروهی به نام تبرائیان را تشکیل داد که در خیابانها حرکت میکردند و با صدای بلند [[لعن]] خلفا میگفتند.<ref>قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، ج۱، ص: ۷۳</ref> شاه اسماعیل همچنین دستور داد اذان را به روش شیعیان بگویند و هر کس نماز را به مذهب امامیه برپا نکند از دم تیغ بگذرانند.<ref>جنابدی، روضه الصفویه، ص۱۵۴</ref> برخی از منابع از قتل تعداد زیادی از مخالفان تشیع که در برابر سیاست جدید مذهبی ایستادگی میکردند، سخن راندهاند.<ref>نک: شیخ نوری و پرغو، چگونگی رسمیت یافتن تشیع توسط صفویان، ص۴-۵</ref> در مقابل، برخی پژوهشگران علی رغم تهدیدهای شاه اسماعیل، تغییر آیین ایرانیان به تشیع را، حرکتی آرام و تدریجی و بدون برخورد دانستهاند.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۳۴</ref> برخی نیز گزارشهایی را که درباره شدت عمل اسماعیل نسبت به شیعیان در منابع عصر صفوی منعکس شده حاصل داستان پردازی تاریخ نگاران به شمار آورده و با واقعیت تاریخی مطابق نمیدانند و به ارائه شواهدی علیه چنین انگارهای پرداختهاند.<ref>صفا و رضایی، آرایههای داستانی منابع عصر صفوی و رسمیت تشیع در ایران، ص۱۰۸، ۱۱۵</ref> | صفویه در دوران حکومت خود تشیع را مذهب رسمی ایران اعلام کردند. با اینکه برخی از پژوهشگران از آمادگی اجتماعی ایرانیان برای قبول تشیع سخن رانده و به گسترش تشیع در سالهای پیش از قدرت گیری صفویان در ایران اشاره کردهاند،<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین،فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۲۱</ref> منابع تاریخ صفویان، به اقدامات سختگیرانه شاه اسماعیل صفوی برای رسمیت بخشیدن به آیین تشیع در ایران معترفند. شاه اسماعیل دستور داد خطیبان مساجد خطبه به نام امامان دوازدگانه بخوانند و خلفای سهگانه را [[لعن]] و نفرین کنند. وی همچنین گروهی به نام تبرائیان را تشکیل داد که در خیابانها حرکت میکردند و با صدای بلند [[لعن]] خلفا میگفتند.<ref>قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، ج۱، ص: ۷۳</ref> شاه اسماعیل همچنین دستور داد اذان را به روش شیعیان بگویند و هر کس نماز را به مذهب امامیه برپا نکند از دم تیغ بگذرانند.<ref>جنابدی، روضه الصفویه، ص۱۵۴</ref> برخی از منابع از قتل تعداد زیادی از مخالفان تشیع که در برابر سیاست جدید مذهبی ایستادگی میکردند، سخن راندهاند.<ref>نک: شیخ نوری و پرغو، چگونگی رسمیت یافتن تشیع توسط صفویان، ص۴-۵</ref> در مقابل، برخی پژوهشگران علی رغم تهدیدهای شاه اسماعیل، تغییر آیین ایرانیان به تشیع را، حرکتی آرام و تدریجی و بدون برخورد دانستهاند.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۳۴</ref> برخی نیز گزارشهایی را که درباره شدت عمل اسماعیل نسبت به شیعیان در منابع عصر صفوی منعکس شده حاصل داستان پردازی تاریخ نگاران به شمار آورده و با واقعیت تاریخی مطابق نمیدانند و به ارائه شواهدی علیه چنین انگارهای پرداختهاند.<ref>صفا و رضایی، آرایههای داستانی منابع عصر صفوی و رسمیت تشیع در ایران، ص۱۰۸، ۱۱۵</ref> | ||
در کنار سختگیری بر اهل سنت و اجبار مردم به اظهار | در کنار سختگیری بر [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] و اجبار مردم به اظهار [[شیعه|تشیع]]، شاه اسماعیل صفوی از روشهای دیگری برای گسترش تشیع بهره گرفت. از جمله این روشها دعوت از علمای شیعه برای مهاجرت به ایران بود. پس از مدتی با ورود علمای شیعه، مدارس شیعه و مراکز علمی در ایران تشکیل شد. برگزاری آیینهای شیعی از جمله عزاداری محرم از دیگر اقدامات صفویان بود که در برانگیختن احساسات مذهبی و در نتیجه گسترش و تثبیت مذهب تشیع موثر بود.<ref>فروغی، کارکرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمی شدن مذهب شیعه، ۶۷-۶۸</ref> | ||
===تشیع و هویت ملی=== | ===تشیع و هویت ملی=== | ||
برخی پژوهشگران، حکومت صفویه را نخستین حکومت ملی [[ایران]] میدانند. برخی، رسمی و فراگیر شدن مذهب [[شیعه]] در ایران را عاملی اساسی در شکلگیری هویت ملی در عصر صفوی به شمار آوردهاند که به یکپارچگی مردم ایران و در نتیجه توانمندی آنان را در برابر دشمنان سنی مذهب در پی داشت. در این رویکرد مذهب شیعه، عاملی برای وحدت بخشی به جامعه ایرانی و در عین حال ایجاد تمایز و تشخص ایرانیان در برابر دشمنانش، بخصوص حکومت عثمانی بود.<ref>نک: گودرزی، کارکرد هویت بخش مذهب شیعه در دوره صفویه، ص۶۲-۶۳</ref> | |||
===ارتباط علمای شیعه و صفویان=== | ===ارتباط علمای شیعه و صفویان=== |