Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۰
ویرایش
(ویکی سازی) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
== واکنش وی پس از عاشورا == | == واکنش وی پس از عاشورا == | ||
اعتراض به ابن زیاد: | |||
[[علامه مجلسی]] مینویسد: از [[سعید بن معاذ]] و [[عمرو بن سهل]] نقل شده است که در مجلس [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستی خود به چشمها و لب [[امام حسین(ع)]] میزد و نسبت به آن حضرت جسارت میکرد؛ زید بن ارقم حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: ای ابن زیاد چوبدستیات را بردار، چرا که من [[رسول خدا(ص)]] را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان مینهاد، (و آنها را میبوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد. | [[علامه مجلسی]] مینویسد: از [[سعید بن معاذ]] و [[عمرو بن سهل]] نقل شده است که در مجلس [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستی خود به چشمها و لب [[امام حسین(ع)]] میزد و نسبت به آن حضرت جسارت میکرد؛ زید بن ارقم حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: ای ابن زیاد چوبدستیات را بردار، چرا که من [[رسول خدا(ص)]] را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان مینهاد، (و آنها را میبوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
گفتند: زید هنگامی که از کنار ما میگذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; بردهای مالک آزادهای شده است»؛ سپس افزود: {{عربی|«یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِی بِالذُّلِّ»؛|ترجمه=ای مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسی است که خوبان شما را میکشد و بدان شما را به بردگی و فرمانبری میگیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خواری راضی شد.}}<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق/۱۹۹۷م، ج۵، ص۴۵۶ و مجلسی، بحارالانوار، بیتا، ج۴۵، ص۱۱۶ (با مقداری تفاوت).</ref> | گفتند: زید هنگامی که از کنار ما میگذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; بردهای مالک آزادهای شده است»؛ سپس افزود: {{عربی|«یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِی بِالذُّلِّ»؛|ترجمه=ای مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسی است که خوبان شما را میکشد و بدان شما را به بردگی و فرمانبری میگیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خواری راضی شد.}}<ref>طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق/۱۹۹۷م، ج۵، ص۴۵۶ و مجلسی، بحارالانوار، بیتا، ج۴۵، ص۱۱۶ (با مقداری تفاوت).</ref> | ||
نقل روایت قرآنخوانی بر نیزه: | |||
روایت دیگری نیز از زید نقل شده است که میگوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) در [[کوفه]] در حالی که بر نیزه بود در برابرم عبور داده شد من در غرفهای نشسته بودم. چون مقابل من رسید شنیدم میگفت: {{متن قرآن| أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِیمِ كَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا|ترجمه= مگر پنداشتی [[اصحاب کهف]] و [[اصحاب رقیم|رقیم]] [=خفتگان غار لوحهدار] از آیات ما شگفت بوده است؟|سوره= [[سوره کهف|کهف]]|آیه=۹}} پس به خدا سوگند مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: پسر رسول خدا! بخدا سوگند! سر تو شگفتتر و شگفتتر است.<ref>المفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۷.</ref> | روایت دیگری نیز از زید نقل شده است که میگوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) در [[کوفه]] در حالی که بر نیزه بود در برابرم عبور داده شد من در غرفهای نشسته بودم. چون مقابل من رسید شنیدم میگفت: {{متن قرآن| أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِیمِ كَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَبًا|ترجمه= مگر پنداشتی [[اصحاب کهف]] و [[اصحاب رقیم|رقیم]] [=خفتگان غار لوحهدار] از آیات ما شگفت بوده است؟|سوره= [[سوره کهف|کهف]]|آیه=۹}} پس به خدا سوگند مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: پسر رسول خدا! بخدا سوگند! سر تو شگفتتر و شگفتتر است.<ref>المفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۷.</ref> | ||