پرش به محتوا

ماجرای فدک: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۳۸۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:


==مصادره فدک و باغ‌های هفتگانه==
==مصادره فدک و باغ‌های هفتگانه==
{{اصلی|حیطان سبعه}}
[[فدک]] تا زمان وفات [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در دست حضرت [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]] بود و افرادی به عنوان وکیل، کارگزار و کارگر در فدک کار می‌کردند.<ref> طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۱؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۱۸، ص۲۴۱.</ref> پس از [[واقعه سقیفه بنی‌ساعده|واقعه سقیفه]] و به خلافت رسیدن [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]]، او اعلام کرد فدک ملک کسی نیست؛ از این‌رو آن را به نفع [[خلافت]] خود مصادره کرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳؛ شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۲۸۹ و ۲۹۰.</ref> مالکیت فدک در دوران [[عمر بن خطاب]]<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۳۶.</ref> و [[عثمان بن عفان|عثمان]]<ref>ابن‌قتیبه، المعارف، ص۸۴؛ تاریخ ابوالفدا، ج۱، ص۱۶۸؛ سنن بیهقی، ج۶، ص۳۰۱؛ العقد الفرید، ج۵، ص۳۳؛ به نقل از: شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۶.</ref> نیز به خاندان پیامبر(ص) بازنگشت.
[[فدک]] تا زمان وفات [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در دست حضرت [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]] بود و افرادی به عنوان وکیل، کارگزار و کارگر در فدک کار می‌کردند.<ref> طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۱؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۱۸، ص۲۴۱.</ref> پس از [[واقعه سقیفه بنی‌ساعده|واقعه سقیفه]] و به خلافت رسیدن [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]]، او اعلام کرد فدک ملک کسی نیست؛ از این‌رو آن را به نفع [[خلافت]] خود مصادره کرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳؛ شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۲۸۹ و ۲۹۰.</ref> مالکیت فدک در دوران [[عمر بن خطاب]]<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۳۶.</ref> و [[عثمان بن عفان|عثمان]]<ref>ابن‌قتیبه، المعارف، ص۸۴؛ تاریخ ابوالفدا، ج۱، ص۱۶۸؛ سنن بیهقی، ج۶، ص۳۰۱؛ العقد الفرید، ج۵، ص۳۳؛ به نقل از: شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا، ۱۳۶۲ش، ص۱۱۶.</ref> نیز به خاندان پیامبر(ص) بازنگشت.


گفته شده است [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|خلیفه اول]] علاوه بر فدک، باغ‌های هفتگانه (الحوائط السبعة) را از فاطمه گرفت. نقل شده این باغ‌ها اموال [[مخیریق |مُخَیرق یهودی]] بود که [[وصیت]] کرد باغ‌هایش از آنِ پیامبر(ص) باشد.<ref>حسینی جلالی در کتاب فدک و العوالی، صفحه ۶۱ می‌نویسد این وصیت را این آثار نقل کرده‌اند: فتح الباری، ج۶، ص۱۴۰؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۲۲۹؛ الاصابة، ج۶، ص۴۶؛ معجم البلدان، ج۵، ص۲۴۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۰۹.</ref> پیامبر(ص) نیز این هفت باغ را با فدک به [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|زهرا]] بخشید.<ref>حسینی جلالی، فدک و العوالی، ص۳۷۷۴. بنابر کتاب فدک و العوالی آثاری که این بخشیدن را نقل کرده‌اند چنین‌اند: شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۰۹؛ دلائل الصدق، ج۳، ص۵۷۸؛ الطرائف، ج۱، ص۲۴۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۱۹۹ و دیگر منابع.</ref>
گفته شده است [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|خلیفه اول]] علاوه بر فدک، باغ‌های هفتگانه (الحوائط السبعة) را از فاطمه گرفت. نقل شده این باغ‌ها اموال [[مخیریق |مُخَیرق یهودی]] بود که [[وصیت]] کرد باغ‌هایش از آنِ پیامبر(ص) باشد.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref> پیامبر(ص) نیز این هفت باغ را با فدک به [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|زهرا]] بخشید.<ref>حسینی جلالی، فدک و العوالی، ص۳۷۷۴.</ref>


===دادخواهی فاطمه===
===دادخواهی فاطمه===
پس از تصرف [[فدک]]، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]] نزد [[ابوبکر]] رفت و برای بازگردان مالکیت فدک با او گفتگو کرد. در این گفتگو که در منابع تاریخی و روایی با اختلافاتی جزئی نقل شده، آمده است؛ ابوبکر در جواب فاطمه گفت: از پیامبر(ص) شنیده است که اموالش پس از او به [[اسلام|مسلمانان]] می‌رسد و از او میراثی نمی‌ماند.{{یادداشت|«إِنّی سَمعتُ رسول الله یقول: إنا (نحن) مَعاشرَ الأَنبیاء لا نُوَّرِثُ ما ترکناه صدقةً»}}<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۴۰ و ۴۱.</ref> فاطمه(س) پاسخ داد: «پدرم این ملک را به من بخشیده است.» ابوبکر از حضرت فاطمه(س) برای اثبات آنکه پیامبر(ص) فدک را بدو بخشیده است، شاهد خواست. به نقل برخی منابع [[امام علی علیه‌السلام|حضرت علی(ع)]] و [[ام ایمن]] شهادت دادند<ref>حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲.</ref> و بنابر برخی دیگر، ام ایمن و یکی از [[ولاء عتق|موالی]] پیامبر(ص)<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶.]</ref> و بنابر برخی دیگر امام علی(ع)، [[ام‌ایمن]] و [[حسنین]] گواه شدند.<ref>کلینی، اصول الکافی، ترجمه کمره‌ای، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۰۹.</ref> ابوبکر پذیرفت و کاغذی نوشت تا کسی به فدک دست‌درازی نکند. وقتی [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]] از مجلس بیرون آمد، [[عمر بن خطاب]] او را دید و نوشته را گرفت و پاره کرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳. حلبی می‌نویسد عمر برگه را از دست ابوبکر گرفت و پاره کرد (حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲).</ref> بنابر برخی منابع ([[اهل سنت]]) ابوبکر شاهدان فاطمه را نپذیرفت و دو مرد را برای شهادت طلبید.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۴۰.</ref> [[ابن‌ابی‌الحدید|ابن ابی الحدید]] عالم سنی می‌گوید: «از ابن فارقی مدرس مدرسه غربی [[بغداد]] پرسیدم آیا فاطمه راست می‌گفت؟ ابن فارقی گفت آری. پرسیدم پس چرا ابوبکر فدک را به او نداد؟ گفت (با این که اهل شوخی نبود، تبسمی کرد و در جمله ای لطیف و نیکو گفت) اگر چنین می‌کرد فردا خلافت را برای شوهرش ادعا می‌کرد و ابوبکر نمی‌توانست سخنش را نپذیرد؛ چرا که درباره فدک حرف او را بدون شاهد پذیرفته بود». ابن ابی الحدید در ادامه می‌نویسد: «ابن فارقی اگرچه به شوخی این سخن را گفت، حرفش صحیح بود».<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۲۸۴.</ref>
پس از تصرف [[فدک]]، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]] نزد [[ابوبکر]] رفت و برای بازگردان مالکیت فدک با او گفتگو کرد. در این گفتگو که در منابع تاریخی و روایی با اختلافاتی جزئی نقل شده، آمده است؛ ابوبکر در جواب فاطمه گفت: از پیامبر(ص) شنیده است که اموالش پس از او به [[اسلام|مسلمانان]] می‌رسد و از او میراثی نمی‌ماند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۴۰ و ۴۱.</ref> فاطمه(س) پاسخ داد: «پدرم این ملک را به من بخشیده است.» ابوبکر از حضرت فاطمه(س) برای اثبات آنکه پیامبر(ص) فدک را بدو بخشیده است، شاهد خواست. به نقل برخی منابع [[امام علی علیه‌السلام|حضرت علی(ع)]] و [[ام ایمن]] شهادت دادند<ref>حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲.</ref> و بنابر برخی دیگر، ام ایمن و یکی از [[ولاء عتق|موالی]] پیامبر(ص)<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۹، ص۵۰۶.</ref> و بنابر برخی دیگر امام علی(ع)، [[ام‌ایمن]] و [[حسنین]] گواه شدند.<ref>کلینی، اصول الکافی، ترجمه کمره‌ای، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۰۹.</ref>{{منبع بهتر}} ابوبکر پذیرفت و کاغذی نوشت تا کسی به فدک دست‌درازی نکند. وقتی [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه(س)]] از مجلس بیرون آمد، [[عمر بن خطاب]] او را دید و نوشته را گرفت و پاره کرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳؛ نگاه کنید به حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲.</ref> بنابر برخی منابع [[اهل سنت]] ابوبکر شاهدان فاطمه را نپذیرفت و دو مرد را برای شهادت طلبید.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۴۰.</ref> [[ابن‌ابی‌الحدید]] عالم سنی می‌گوید: «از ابن‌فارقی مدرس مدرسه غربی [[بغداد]] پرسیدم آیا فاطمه راست می‌گفت؟ ابن‌فارقی گفت آری. پرسیدم پس چرا ابوبکر فدک را به او نداد؟ گفت اگر چنین می‌کرد فردا خلافت را برای شوهرش ادعا می‌کرد و ابوبکر نمی‌توانست سخنش را نپذیرد؛ چرا که درباره فدک حرف او را بدون شاهد پذیرفته بود». ابن‌ابی‌الحدید در ادامه می‌نویسد: «ابن‌فارقی اگرچه به شوخی این سخن را گفت، حرفش صحیح بود».<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۲۸۴.</ref>


اگرچه منابع تاریخی، سقط‌شدن [[محسن بن علی(ع)|محسن]] را مربوط به ماجرای [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|حمله به خانه زهرا(س)]] دانسته‌اند، کتاب [[الاختصاص (کتاب)|الاختصاص]]، منسوب به [[شیخ مفید]]، آن را  براساس روایتی از [[امام صادق علیه‌السلام|امام صادق(ع)]] در ماجرای اعتراض به غصب [[فدک]] ذکر کرده و نوشته است در ماجرای فدک پس از اینکه [[عمر بن خطاب|عمر]] نوشته را خواست، فاطمه(س) آن را نداد و عمر با لگد به او زد، در حالی که فاطمه(س) محسن را حامله بود و او با این لگد محسن را سقط کرد. سپس سیلی بر گونه فاطمه(س) زد. امام صادق(ع) در ادامه این روایت می‌فرماید: گویا الان می‌نگرم که با این سیلی گوشواره شکسته شد و از گوش او افتاد و پراکنده شد و پس از آن عمر نامه را گرفت و پاره کرد.<ref>«...فلقیها عمر، فقال: یا بنت محمد! ما هذا الکتاب الذی معک؟ فقالت: کتاب کتب لی ابوبکر برد فدک، فقال هلّمیه الی، فابت ان تدفعه الیه، فرفسها برجله و کانت علیهماالسلام حاملة بابن اسمه المحسن. فاسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها، فکانی انظر الی قرط فی اذنها حین نُقِفت ثم اخذ الکتاب فخرقه...» (شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۵).</ref>
در کتاب [[الاختصاص (کتاب)|الاختصاص]]، براساس روایتی از [[امام صادق علیه‌السلام|امام صادق(ع)]]، سقط محسن، در ماجرای اعتراض فاطمه به غصب [[فدک]] ذکر شده است.<ref>شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۸۵.</ref> اما منابع تاریخی، سقط‌شدن [[محسن بن علی(ع)|محسن]] را مربوط به ماجرای [[واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)|حمله به خانه زهرا(س)]] دانسته‌اند.{{مدرک}}


===دادخواهی امیرالمؤمنین===
===دادخواهی امیرالمؤمنین===
نقل شده است پس از مصادره فدک، [[امام علی علیه‌السلام|امیرالمؤمنین]] به [[مسجد]] آمد و در حضور [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]] به ابوبکر اعتراض کرد چرا فاطمه را از چیزی که [[پیامبر(ص)]] به او بخشیده، منع کرده است. پس از آن ابوبکر شاهدِ [[عادل]] طلبید که امام علی(ع) استدلال کرد اگر چیزی در دست کسی باشد و دیگری مدعی آن شود، فرد مدعی باید برای خود بینه (دلیل و شاهد) بیاورد نه فاطمه که فدک از قبل در دستش بوده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، دارالرضا، ج۲۹، ص۱۲۴.</ref>
نقل شده است پس از مصادره فدک، [[امام علی علیه‌السلام|امیرالمؤمنین]] به [[مسجد]] آمد و در حضور [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]] به ابوبکر اعتراض کرد چرا فاطمه را از چیزی که [[پیامبر(ص)]] به او بخشیده، منع کرده است. پس از آن ابوبکر شاهدِ [[عادل]] طلبید که امام علی(ع) استدلال کرد اگر چیزی در دست کسی باشد و دیگری مدعی آن شود، مدعی باید بینه (دلیل و شاهد) بیاورد نه فاطمه که فدک از قبل در دستش بوده است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، دارالرضا، ج۲۹، ص۱۲۴.</ref> امام علی(ع) در ادامه [[آیه تطهیر]] را [[تلاوت]] کرد و از ابوبکر اقرار گرفت که این آیه در شأن امام و خانواده‌اش نازل شده است. سپس پرسید اگر دو شاهد بگویند فاطمه مرتکب فحشا شده چه کار خواهی کرد؟ [[ابوبکر]] گفت بر فاطمه [[حد شرعی|حد]] خواهم زد. امام گفت بنابراین تو شهادت خلق را بر شهادت [[خدا|خداوند]] ترجیح داده‌ای و [[کفر|کافر]] خواهی بود. در این هنگام مردم گریستند و پراکنده شدند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، دارالرضا، ج۲۹، ص۱۲۴.</ref> نقل شده است امام علی(ع) همچنین نامه‌ای به ابوبکر نوشت و در کلامی تهدیدآمیز، از [[غصب خلافت]] و [[فدک]] سخن گفت.<ref>برای دیدن متن نامه رجوع کنید به: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۵.</ref>
 
امام علی(ع) در ادامه [[آیه تطهیر]] را [[تلاوت]] کرد و از ابوبکر اقرار گرفت که این آیه در شأن امام و خانواده‌اش نازل شده است. سپس پرسید اگر دو شاهد بگویند فاطمه مرتکب فحشا شده چه کار خواهی کرد؟ که [[ابوبکر]] گفت بر فاطمه [[حد]] خواهم زد. [[امام علی علیه‌السلام |امیرالمؤمنین]] گفت بنابراین تو شهادت خلق را بر شهادت [[خدا|خداوند]] ترجیح داده‌ای و [[کفر|کافر]] خواهی بود. در این هنگام مردم گریستند و پراکنده شدند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، دارالرضا، ج۲۹، ص۱۲۴.</ref> نقل شده است امام علی(ع) همچنین نامه‌ای به ابوبکر نوشت و در کلامی تهدیدآمیز، از غصب [[خلافت]] و [[فدک]] سخن گفت.<ref>برای دیدن متن نامه رجوع کنید به: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۵.</ref>


===استدلال ابوبکر بر ارث نگذاشتن انبیا===
===استدلال ابوبکر بر ارث نگذاشتن انبیا===
{{اصلی|نحن معاشر الانبیاء لا نورث}}
{{اصلی|نحن معاشر الانبیاء لا نورث}}
گزارش شده است [[ابوبکر]] در پاسخِ دادخواهی [[فاطمه]] گفت: «از [[پیامبر(ص)]] شنیدم: ما ([[نبوت|انبیا]]) [[ارث]] نمی‌گذاریم و آنچه از ما باقی می‌ماند، [[صدقه]] است».<ref>«إِنّی سَمعتُ رسول الله یقول: «لا نُوَّرِثُ ما ترکناه صدقةً» (بخاری، صحیح، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۷۹؛ مسلم، صحیح،‌دار احیاء التراث، ج۳، ص۱۳۸۱.</ref> در مقابل حضرت زهرا(س) در [[خطبه فدکیه]] به آیاتی از [[قرآن]]<ref>سوره نمل، آیه ۱۶: «سلیمان از داوود ارث برد»؛ سوره مریم، آیه ۵ و ۶. سوره انفال، آیه ۷۵؛ سوره نساء، آیه ۱۱؛ سوره بقره، آیه ۱۸۰.</ref> اشاره کرد و این سخن ابوبکر را مخالف قرآن دانست.<ref>مجلسی کوپائی، فدک از غصب تا تخریب، ۱۳۸۸ش، ص۹۴.</ref> همچنین علمای [[شیعه]] علاوه بر اینکه [[آیه|آیاتی]]<ref>سوره مریم، آیه ۵ و ۶. در این آیه حضرت زکریا از خداوند می‌خواهد برای او جانشینی قرار دهد که از زکریا و آل یعقوب ارث ببرد.</ref> را مخالف سخن ابوبکر دانسته‌اند، گفته‌اند این [[حدیث]] را به غیر از ابوبکر هیچ‌کدام از [[صحابه]] پیامبر(ص) نقل نکرده‌اند.<ref>رجوع کنید به: سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۴۲.</ref> [[ابن ابی الحدید]] (عالم سنی) نیز می‌گوید این روایت را فقط ابوبکر نقل کرده است.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۴، ص۸۲ و ۸۵، به نقل از: سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۴۲.</ref>
گزارش شده است [[ابوبکر]] در پاسخِ دادخواهی [[فاطمه]] گفت: «از [[پیامبر(ص)]] شنیدم: ما ([[نبوت|انبیا]]) [[ارث]] نمی‌گذاریم و آنچه از ما باقی می‌ماند، [[صدقه]] است».<ref> بخاری، صحیح، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۷۹؛ مسلم، صحیح،‌دار احیاء التراث، ج۳، ص۱۳۸۱.</ref> در مقابل حضرت زهرا(س) در [[خطبه فدکیه]] به آیاتی از [[قرآن]]<ref>سوره نمل، آیه ۱۶: «سلیمان از داوود ارث برد»؛ سوره مریم، آیه ۵ و ۶؛ سوره انفال، آیه ۷۵؛ سوره نساء، آیه ۱۱؛ سوره بقره، آیه ۱۸۰.</ref> اشاره کرد و این سخن ابوبکر را مخالف قرآن دانست.<ref>مجلسی کوپائی، فدک از غصب تا تخریب، ۱۳۸۸ش، ص۹۴.</ref> همچنین علمای [[شیعه]] علاوه بر اینکه [[آیه|آیاتی]]<ref>سوره مریم، آیه ۵ و ۶. در این آیه حضرت زکریا از خداوند می‌خواهد برای او جانشینی قرار دهد که از زکریا و آل یعقوب ارث ببرد.</ref> را مخالف سخن ابوبکر دانسته‌اند، گفته‌اند این عبارت را به غیر از ابوبکر هیچ‌کدام از [[صحابه]] پیامبر(ص) نقل نکرده‌اند.<ref> نگاه کنید به: سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۴۲.</ref> [[ابن‌ابی‌الحدید]] (عالم سنی) نیز می‌گوید این روایت را فقط ابوبکر نقل کرده است.<ref>سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۲۴۲ به نقل از ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۴، ص۸۲ و ۸۵.</ref>


همچنین نقل شده است هنگامی که [[عثمان بن عفان |عثمان]] به [[خلافت]] رسید، [[عایشه]] و [[حفصه دختر عمر بن خطاب|حفصه]] پیش او رفتند و از او خواستند آنچه پدرانشان (خلیفه اول و دوم) به آنان می‌دادند، مجدد به آنان بدهد؛ اما عثمان گفت به [[خدا]] [[سوگند]] چنین چیزی به شما نمی‌دهم... آیا شما دو نفر نبودید که نزد پدرتان شهادت دادید... پیامبران ارث نمی‌گذارند. روزی چنین شهادت دادید و روزی میراث [[پیامبر(ص)]] را درخواست می‌کنید؟<ref>طبری، المسترشد، ۱۴۱۵ق، ص۵۹۷؛ حلبی، تقریب المعارف، ۱۴۰۴ق، ص۲۸۶.</ref>
همچنین نقل شده است هنگامی که [[عثمان بن عفان |عثمان]] به [[خلافت]] رسید، [[عایشه]] و [[حفصه دختر عمر بن خطاب|حفصه]] پیش او رفتند و از او خواستند آنچه پدرانشان (خلیفه اول و دوم) به آنان می‌دادند، مجدد به آنان بدهد؛ اما عثمان گفت به [[خدا]] [[سوگند]] چنین چیزی به شما نمی‌دهم... آیا شما دو نفر نبودید که نزد پدرتان شهادت دادید... پیامبران ارث نمی‌گذارند. روزی چنین شهادت دادید و روزی میراث [[پیامبر(ص)]] را درخواست می‌کنید؟<ref>طبری، المسترشد، ۱۴۱۵ق، ص۵۹۷؛ حلبی، تقریب المعارف، ۱۴۰۴ق، ص۲۸۶.</ref>