واقعه کربلا: تفاوت میان نسخهها
←آخرین گفتگوی امام حسین(ع) با عمر بن سعد و اتمام حجت ابن زیاد با عمر بن سعد
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
به گزارش شعرانی، پس از گرد آمدن سپاهیان عمر بن سعد در کربلا، [[حبیب بن مظاهر|حبیب بن مظاهر اسدی]] با دیدن یاران اندک حسین(ع) با اجازه امام خود را به طور ناشناس به طایفهای از [[بنیاسد|قبیله بنیاسد]] رساند و از آنان خواست که امام حسین را یاری کنند. بنیاسد، همراه حبیب بن مظاهر اسدی شبانه به سوی لشکرگاه امام حسین(ع) در حرکت بودند که سپاهیان عمر بن سعد به فرماندهی [[ازرق بن حرب صیداوی]] در کناره [[فرات]] راه را بر آنان بستند. کار به درگیری کشیده شده و بنیاسد به خانههایشان بازگشتند و حبیب به تنهایی نزد حسین (ع) بازگشت. <ref>شعرانی، دمع السجوم، تر جمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۰۹.</ref> | به گزارش شعرانی، پس از گرد آمدن سپاهیان عمر بن سعد در کربلا، [[حبیب بن مظاهر|حبیب بن مظاهر اسدی]] با دیدن یاران اندک حسین(ع) با اجازه امام خود را به طور ناشناس به طایفهای از [[بنیاسد|قبیله بنیاسد]] رساند و از آنان خواست که امام حسین را یاری کنند. بنیاسد، همراه حبیب بن مظاهر اسدی شبانه به سوی لشکرگاه امام حسین(ع) در حرکت بودند که سپاهیان عمر بن سعد به فرماندهی [[ازرق بن حرب صیداوی]] در کناره [[فرات]] راه را بر آنان بستند. کار به درگیری کشیده شده و بنیاسد به خانههایشان بازگشتند و حبیب به تنهایی نزد حسین (ع) بازگشت. <ref>شعرانی، دمع السجوم، تر جمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۰۹.</ref> | ||
=== آخرین گفتگوی امام حسین(ع) با عمر بن سعد و | === آخرین گفتگوی امام حسین(ع) با عمر بن سعد === | ||
به فاصله شب چهارم تا ششم محرم الحرام برای آخرین بار امام حسین(ع) با عمر سعد در جایی میان دو لشکر با یکدیگر ملاقات کرده و با یکدیگر گفتگو کردند. در این گفتگو تنها امام حسین به همراه برادرش عباس و عمر سعد به همراه پسر و غلامش حضور داشتند. به گفته طبری از محتوای گفتگوی آنها اطلاع دقیقی در دسترس نبوده و نقلهای تاریخی ضد و نقیض است. | {{جعبه نقل قول | ||
|عنوان= گفتوگوی امام حسین(ع) با عمر سعد بنابر نقل خوارزمی: | |||
|نقلقول=فرزند سعد، آیا می خواهی با من بجنگی در حالی که مرا میشناسی و میدانی پدر من چه کسی است و آیا از خدایی که برگشت تو به سوی اوست نمیترسی؟ آیا نمیخواهی با من باشی و از اینها (بنی امیه) دست برداری که این عمل تو را بیشتر به خدا نزدیک میکند. | |||
عمر در پاسخ گفت: میترسم در اینصورت خانه مرا در کوفه ویران کنند. | |||
امام فرمود: من به هزینه خودم، خانهات را میسازم. | |||
عمر سعد گفت: می ترسم باغ و نخلستانم را مصادره کنند. | |||
امام فرمود: من در حجاز بهتر از این باغ ها را که در کوفه داری به تو میدهم. | |||
عمر سعد گفت: زن و فرزندم در کوفه هستند و می ترسم آنها را به قتل برسانند. | |||
امام گفت: من سلامت آنها را ضمانت میکنم. | |||
عمر سعد سکوت کرد و جوابی نداد. و امام حسین(ع) از جای خود برخواست در حالیکه میگفت: تو را چه شده است؟... خدا تو را نبخشد... من گمان نمیکنم که تو از گندم عراق بخوری مگر مقداری کم. | |||
عمر سعد پاسخ داد: گندم نباشد جو هست.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۴۷.</ref> | |||
|منبع= | |||
|تراز=چپ | |||
|عرض=220px | |||
|حاشیه= | |||
|اندازه خط= | |||
|رنگ پسزمینه = | |||
|شکلبندی = | |||
|پسزمینه عنوان = | |||
|رنگ خط عنوان= | |||
|شکلبندی عنوان= | |||
|تراز نقلقول= | |||
|شکلبندی نقلقول = | |||
|گیومه نقلقول = | |||
|تراز منبع = | |||
|شکلبندی منبع = | |||
}} | |||
به فاصله شب چهارم تا ششم محرم الحرام برای آخرین بار امام حسین(ع) با عمر سعد در جایی میان دو لشکر با یکدیگر ملاقات کرده و با یکدیگر گفتگو کردند. در این گفتگو پیشنهاداتی برای خاتمه جنگ ارائه شده است. تنها امام حسین به همراه برادرش عباس و عمر سعد به همراه پسر و غلامش در جریان این گفتگو حضور داشتند. به گفته طبری از محتوای گفتگوی آنها اطلاع دقیقی در دسترس نبوده و نقلهای تاریخی در این باره ضد و نقیض است. | |||
برخی با استناد به برخی نقلهای تاریخی از این گفتگو و سخنان دیگر امام حسین(ع)، هر گونه گزارشی که حاکی از پیشنهاد امام مبنی بر تسلیم در برابر یزید یا رفتن نزد وی باشد را نادرست دانستهاند. در مقابل برخی پژوهشگران معتقدند نامهای که عمر سعد بهدنبال این گفتگو به یزید بن معاویه نوشت، افشا کننده محتوا و مفاد این گفتگو است. او بعد از گفتگو با امام حسین(ع) طی نامهای خطاب به عبید الله بن زیاد نوشت: «... حسین بن علی(ع) با من پیمان بست که از همانجا که آمده، به همانجا بازگردد یا به یکی از مناطق مسلمانان برود و در حقوق و [[تکلیف|تکالیف]] همانند دیگر مسلمانان باشد، یا به نزد [[یزید بن معاویه|یزید]] برود تا هر چه او حکم داد درباره او اجرا کنند{{یادداشت|این مطلب مورد پذیرش علمای شیعه نیست و آن را ساخته بنیامیه میدانند. چراکه عقبة بن سمعان گفته است من از مدینه تا شهادت امام همراه او بودم و هرگز سخنی مبنی بر بیعت با یزید از او نشنیدم. همچنین این مساله را برخلاف دیگر سخنان و اهداف آن حضرت میدانند.}} و این مایه رضای شما و صلاح امت است».<ref> طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۷؛ ابنمسکویه، تجاربالامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۷۱؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۵.</ref> عبیدالله، چون نامه را خواند گفت: «به درستی که این نامه مردی است کهاندرزگوی امیر خویش و مشفق قوم خویش است!» او درصدد بود این پیشنهاد را بپذیرد که [[شمر بن ذیالجوشن]] مانع شد.<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹؛ ابنمسکویه، تجاربالامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۷۱-۷۲؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۵.</ref> | برخی با استناد به برخی نقلهای تاریخی از این گفتگو و سخنان دیگر امام حسین(ع)، هر گونه گزارشی که حاکی از پیشنهاد امام مبنی بر تسلیم در برابر یزید یا رفتن نزد وی باشد را نادرست دانستهاند. در مقابل برخی پژوهشگران معتقدند نامهای که عمر سعد بهدنبال این گفتگو به یزید بن معاویه نوشت، افشا کننده محتوا و مفاد این گفتگو است. او بعد از گفتگو با امام حسین(ع) طی نامهای خطاب به عبید الله بن زیاد نوشت: «... حسین بن علی(ع) با من پیمان بست که از همانجا که آمده، به همانجا بازگردد یا به یکی از مناطق مسلمانان برود و در حقوق و [[تکلیف|تکالیف]] همانند دیگر مسلمانان باشد، یا به نزد [[یزید بن معاویه|یزید]] برود تا هر چه او حکم داد درباره او اجرا کنند{{یادداشت|این مطلب مورد پذیرش علمای شیعه نیست و آن را ساخته بنیامیه میدانند. چراکه عقبة بن سمعان گفته است من از مدینه تا شهادت امام همراه او بودم و هرگز سخنی مبنی بر بیعت با یزید از او نشنیدم. همچنین این مساله را برخلاف دیگر سخنان و اهداف آن حضرت میدانند.}} و این مایه رضای شما و صلاح امت است».<ref> طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۷؛ ابنمسکویه، تجاربالامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۷۱؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۵.</ref> عبیدالله، چون نامه را خواند گفت: «به درستی که این نامه مردی است کهاندرزگوی امیر خویش و مشفق قوم خویش است!» او درصدد بود این پیشنهاد را بپذیرد که [[شمر بن ذیالجوشن]] مانع شد.<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۸۹؛ ابنمسکویه، تجاربالامم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۷۱-۷۲؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۵.</ref> |