اسماعیل پسر امام صادق(ع): تفاوت میان نسخهها
←ارتباط با خلفای بنیعباس
imported>Fayaz جز (←منابع) |
Ahmadnazem (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
===ارتباط با خلفای بنیعباس=== | ===ارتباط با خلفای بنیعباس=== | ||
اسماعیل بنا به گزارش برخی منابع تاریخی، حداقل در دو مورد، تصمیم افراد علیه [[بنیعباس|خلفای عباسی]] را به آنان گزارش داده است: | اسماعیل بنا به گزارش برخی منابع تاریخی، حداقل در دو مورد، تصمیم افراد علیه [[بنیعباس|خلفای عباسی]] را به آنان گزارش داده است: | ||
#اولین مورد [[سال ۱۳۴ هجری قمری|سال ۱۳۴ق]] درباره بسام بن ابراهیم رخ داد. بسام که اهل [[خراسان بزرگ|خراسان]] بود، با [[ابومسلم خراسانی|ابومسلم]] در سرنگونی [[بنیامیه|اُمویان]] همکاری داشت ولی در آن سال علیه او و [[سفاح عباسی|سفاح]]، خلیفه عباسی شورید و به [[مکه]] گریخت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۸۷۹م، ج۶، ص۱۱۳.</ref> در آنجا وی به [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] نامه نوشت که او را کمک کند و در مقابل، او نیز خراسانیان را به حضرت صادق دعوت کرده و از آنان برایش بیعت میگیرد. جعفر بن محمد | #اولین مورد [[سال ۱۳۴ هجری قمری|سال ۱۳۴ق]] درباره بسام بن ابراهیم رخ داد. بسام که اهل [[خراسان بزرگ|خراسان]] بود، با [[ابومسلم خراسانی|ابومسلم]] در سرنگونی [[بنیامیه|اُمویان]] همکاری داشت ولی در آن سال علیه او و [[سفاح عباسی|سفاح]]، خلیفه عباسی شورید و به [[مکه]] گریخت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۸۷۹م، ج۶، ص۱۱۳.</ref> در آنجا وی به [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] نامه نوشت که او را کمک کند و در مقابل، او نیز خراسانیان را به حضرت صادق دعوت کرده و از آنان برایش بیعت میگیرد. جعفر بن محمد که بیمناک بود آن نامه توطئه سفاح برای محک زدن او باشد، نامه را به سفاح داد. خلیفه از او تشکر کرد و از او خواست که با بسام وعده ملاقات بگذارد. در زمان دیدار، اسماعیل همراه ابوغسان، مامور سفاح حاضر شد. بسام دستگیر شد و سپس به قتل رسید.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۱۷۱.</ref> | ||
#همچنین در [[سال ۱۴۰ هجری قمری|۱۴۰ق]] که [[منصور عباسی]] برای [[حج]] به [[مکه]] رفته بود، تعدادی از [[علویان]] مانند [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد نفس زکیه]] و [[ابراهیم بن عبدالله|ابراهیم]]، فرزندان [[عبدالله بن حسن مثنی|عبدالله محض]] و جمعی از خراسانیان هوادارش نیز در مکه اجتماع کردند. بعضی از آنان تصمیم گرفتند منصور را ترور کنند ولی محمد مخالفت کرد. این تصمیم را اسماعیل به اطلاع منصور رساند و او عبدالله را بازداشت و فرزندانش را از او | #همچنین در [[سال ۱۴۰ هجری قمری|۱۴۰ق]] که [[منصور عباسی]] برای [[حج]] به [[مکه]] رفته بود، تعدادی از [[علویان]] مانند [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد نفس زکیه]] و [[ابراهیم بن عبدالله|ابراهیم]]، فرزندان [[عبدالله بن حسن مثنی|عبدالله محض]] و جمعی از خراسانیان هوادارش نیز در مکه اجتماع کردند. بعضی از آنان تصمیم گرفتند منصور را ترور کنند ولی محمد مخالفت کرد. این تصمیم را اسماعیل به اطلاع منصور رساند و او عبدالله را بازداشت کرد و فرزندانش را از او خواست، ولی عبدالله خودداری کرد و به زندان افتاد و اموالش فروخته شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۵۲۴.</ref> | ||
==ادعای امامت اسماعیل== | ==ادعای امامت اسماعیل== |