Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۰۰۸
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (− رده:مقالههای جدید (هاتکت)) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''وَسوَسه''' فکر و القائات درونی است که انسان را به سمت انجام کارهای بیخیر و اندیشههای باطل سوق میدهد. وسوسه را نوعی کلام دانستهاند که نه از طریق زبان بلکه از طریق القای معانی در ذهن انسان شکل میگیرد. وسوسه بیشتر درباره نفوذ [[شیطان]] در دل انسانها به کار برده میشود. این واژه در چند جای قرآن بهویژه درباره داستان [[آدم (پیامبر)|آدم]] و [[حوا]] استفاده شده است. | '''وَسوَسه''' فکر و القائات درونی است که انسان را به سمت انجام کارهای بیخیر و اندیشههای باطل سوق میدهد. وسوسه را نوعی کلام دانستهاند که نه از طریق زبان بلکه از طریق القای معانی در ذهن انسان شکل میگیرد. وسوسه بیشتر درباره نفوذ [[شیطان]] در دل انسانها به کار برده میشود. این واژه در چند جای [[قرآن]] بهویژه درباره داستان [[آدم (پیامبر)|آدم]] و [[حوا]] استفاده شده است. | ||
شیطان از طریق زیبا نشان دادن کارهای زشت، حق جلوه دادن باطل و وعدههای دورغ، انسانها را وسوسه میکند. همچنین بر اساس آنچه در [[خطبه قاصعه]] آمده، شیطان با ابتلای انسان به [[تکبر|کبر]]، [[تعصب]] و [[جهل]] و همچنین غافل کردن او از نعمتهای الهی، زمینه نفوذ و وسوسه در دل انسان | شیطان از طریق زیبا نشان دادن کارهای زشت، حق جلوه دادن باطل و وعدههای دورغ، انسانها را وسوسه میکند. همچنین بر اساس آنچه در [[خطبه قاصعه]] آمده، شیطان با ابتلای انسان به [[تکبر|کبر]]، [[تعصب]] و [[جهل]] و همچنین غافل کردن او از نعمتهای الهی، زمینه نفوذ و وسوسه را در دل انسان فراهم میکند. در متون دینی و بهویژه [[تفسیر قرآن|تفاسیر]]، پیامدهایی برای وسوسه از جمله انجام ندادن [[اعمال صالح]]، ترغیب بر گناه و دشمنی میان مردم برای وسوسه برشمرده شده است. | ||
به گفته [[مفسران]] شیطان با انجام وسوسه هیچ سلطهای نه بر ظاهر و نه بر باطن مردم پیدا نمیکند تا آنها را مجبور بر انجام [[گناه]] کند؛ بلکه کار شیطان فقط دعوت است و صرف دعوت، ایجاد سلطه و در نتیجه سلب اختیار از انسان نمیکند. البته به باور آنها، پذیرش مکرر دعوت شیطان باعث رام شدن انسان میگردد و به نوعی اسباب تسلط شیطان را فراهم میکند؛ ولی این به معنای تسلط شیطان نیست؛ بلکه کار دعوتشده است که با زودباوری، دل خود را مُلک شیطان کرده تا به هر طرفی سوق دهد. | به گفته [[مفسران]] شیطان با انجام وسوسه هیچ سلطهای نه بر ظاهر و نه بر باطن مردم پیدا نمیکند تا آنها را مجبور بر انجام [[گناه]] کند؛ بلکه کار شیطان فقط دعوت است و صرف دعوت، ایجاد سلطه و در نتیجه سلب اختیار از انسان نمیکند. البته به باور آنها، پذیرش مکرر دعوت شیطان باعث رام شدن انسان میگردد و به نوعی اسباب تسلط شیطان را فراهم میکند؛ ولی این به معنای تسلط شیطان نیست؛ بلکه کار دعوتشده است که با زودباوری، دل خود را مُلک شیطان کرده تا به هر طرفی سوق دهد. | ||
==تعریف و جایگاه== | ==تعریف و جایگاه== | ||
وسوسه را به معنای فکر یا احساسی دانستهاند که دائم انسان را به انجام کاری تحریک و تشویق میکند.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ذیل واژه.</ref> به باور [[محمدمهدی نراقی]]، اندیشههایی که به دل نفوذ میکند اگر انسان را به شر دعوت کند وسوسه، و اگر به سوی خیر بخواند، [[الهام]] نامیده میشود.<ref>نراقی، جامع السعادات، بیروت، ج۱، ص۱۷۹.</ref> وسوسه بیشتر درباره نفوذ [[شیطان]] در دل انسانها بهکار برده شده است؛ زمانی که با القای هواهای نفسانی، بنده را از [[تقرب|قرب خدا]] دور میکند.<ref>حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۳۴۹-۳۵۰؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ذیل واژه؛ معینی، «وسوسه / وسواس»، ص۲۳۰۷.</ref> در [[کتاب جامع السعادات]] آمده است، شیطان وسوسه را در دل انسان ایجاد میکند و آنچیزی که زمینه آن را فراهم کرده، اغواء و خذلان است.<ref>نراقی، جامع السعادات، بیروت، ج۱، ص۱۷۹.</ref> به گفته [[علیاکبر دهخدا|دهخدا]] شیطان با وسوسه، چیزی بدون نفع و خیر یا اندیشههای بد را در دل انسان جای میدهد.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل واژه.</ref> وسوسه همچنین کاری دانسته شده که در خفا صورت میگیرد و به صورت [[حدیث نفس]] انجام میشود.<ref>حمیری، شمس العلوم، ۱۴۲۰ق، ج ۱۱، ص ۱۳؛ حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۳۴۹-۳۵۰.</ref> [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبائی]] نیز وسوسه را نوعی کلام دانسته که نه از فضای دهان و توسط زبان، بلکه به صورت غیر محسوس<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۸، ص۴۴.</ref> از طریق القای معانی به ذهن انسان منتقل میشود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۳، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref> | وسوسه را به معنای فکر یا احساسی دانستهاند که دائم انسان را به انجام کاری تحریک و تشویق میکند.<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ذیل واژه.</ref> به باور [[محمدمهدی نراقی]]، اندیشههایی که به دل نفوذ میکند اگر انسان را به شر دعوت کند وسوسه، و اگر به سوی خیر بخواند، [[الهام]] نامیده میشود.<ref>نراقی، جامع السعادات، بیروت، ج۱، ص۱۷۹.</ref> وسوسه بیشتر درباره نفوذ [[شیطان]] در دل انسانها بهکار برده شده است؛ زمانی که با القای هواهای نفسانی، بنده را از [[تقرب|قرب خدا]] دور میکند.<ref>حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۳۴۹-۳۵۰؛ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ذیل واژه؛ معینی، «وسوسه / وسواس»، ص۲۳۰۷.</ref> در [[جامع السعادات (کتاب)|کتاب جامع السعادات]] آمده است، شیطان وسوسه را در دل انسان ایجاد میکند و آنچیزی که زمینه آن را فراهم کرده، اغواء و خذلان است.<ref>نراقی، جامع السعادات، بیروت، ج۱، ص۱۷۹.</ref> به گفته [[علیاکبر دهخدا|دهخدا]] شیطان با وسوسه، چیزی بدون نفع و خیر یا اندیشههای بد را در دل انسان جای میدهد.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل واژه.</ref> وسوسه همچنین کاری دانسته شده که در خفا صورت میگیرد و به صورت [[حدیث نفس]] انجام میشود.<ref>حمیری، شمس العلوم، ۱۴۲۰ق، ج ۱۱، ص ۱۳؛ حسینی دشتی، معارف و معاریف، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۳۴۹-۳۵۰.</ref> [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبائی]] نیز وسوسه را نوعی کلام دانسته که نه از فضای دهان و توسط زبان، بلکه به صورت غیر محسوس<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۸، ص۴۴.</ref> از طریق القای معانی به ذهن انسان منتقل میشود.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۳، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref> | ||
طبق آنچه در [[دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی (کتاب)|دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی]] آمده، واژه وسوسه ۵ بار در [[آیه|آیات قرآن]] به کار رفته است که دو مورد آن به وسوسه [[آدم (پیامبر)|آدم]] و [[حوا]] توسط شیطان اشاره دارد.<ref>معینی، «وسوسه / وسواس»، ص۲۳۰۷.</ref> به گفته [[فضل بن حسن طبرسی|شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر مجمع البیان]]، شیطان یک بار به صورت پنهانی (وسوس الیه) به دل آدم نفوذ کرد و یک بار از در خیرخواهی (وسوس له) بر او وارد شد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳ و ۴، ص۶۲۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۱۷ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> | طبق آنچه در [[دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی (کتاب)|دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی]] آمده، واژه وسوسه ۵ بار در [[آیه|آیات قرآن]] به کار رفته است که دو مورد آن به وسوسه [[آدم (پیامبر)|آدم]] و [[حوا]] توسط شیطان اشاره دارد.<ref>معینی، «وسوسه / وسواس»، ص۲۳۰۷.</ref> به گفته [[فضل بن حسن طبرسی|شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر مجمع البیان]]، شیطان یک بار به صورت پنهانی (وسوس الیه) به دل آدم نفوذ کرد و یک بار از در خیرخواهی (وسوس له) بر او وارد شد.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳ و ۴، ص۶۲۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۱۷ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==راهها و زمینههای وسوسه انسان توسط شیطان== | ==راهها و زمینههای وسوسه انسان توسط شیطان== | ||
===زمینهها=== | ===زمینهها=== | ||
به گفته پژوهشگران بر اساس آنچه که [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] در [[خطبه قاصعه]] در [[نهج البلاغه|نهجالبلاغه]] میفرماید، شیطان با ابتلای انسان به [[تکبر|کبر]]، [[تعصب]] و [[جهل]] و همچنین غافل کردن او از نعمتهای الهی، زمینه وسوسه انسان را فراهم میکند.<ref>فتاحی و همکاران، «مراحل نفوذ شیطان و راهکارهای مقابله با آن برمبنای تحلیل محتوای مضمونی خطبۀ قاصعۀ امام علی(ع)»، ص۱۹-۲۳.</ref> همچنین گفته شده بر اساس آیات قرآن، آرزوهای دراز و دنیاطلبانه، حسادت و انحصارطلبی نیز از زمینههای نفوذ شیطان در دل انسان است.<ref>کوشا، «وسوسه»، ص۱۱۶۲.</ref> همچنین [[سید قطب]] میگوید، ما از چگونگی وسوسه شیطان آگاه نیستیم، ولی از آموزههای دینی و [[روایات]] دریافتهایم که شیطان با استفاده از نقاط ضعف انسان، او را به بدیها سوق میدهد.<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۲۶۹.</ref> | به گفته پژوهشگران بر اساس آنچه که [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] در [[خطبه قاصعه]] در [[نهج البلاغه|نهجالبلاغه]] میفرماید، شیطان با ابتلای انسان به [[تکبر|کبر]]، [[تعصب]] و [[جهل]] و همچنین غافل کردن او از نعمتهای الهی، زمینه وسوسه انسان را فراهم میکند.<ref>فتاحی و همکاران، «مراحل نفوذ شیطان و راهکارهای مقابله با آن برمبنای تحلیل محتوای مضمونی خطبۀ قاصعۀ امام علی(ع)»، ص۱۹-۲۳.</ref> همچنین گفته شده بر اساس آیات قرآن، آرزوهای دراز و دنیاطلبانه، حسادت و انحصارطلبی نیز از زمینههای نفوذ شیطان در دل انسان است.<ref>کوشا، «وسوسه»، ص۱۱۶۲.</ref> همچنین [[سید قطب]] میگوید، ما از چگونگی وسوسه شیطان آگاه نیستیم، ولی از آموزههای دینی و [[حدیث|روایات]] دریافتهایم که شیطان با استفاده از نقاط ضعف انسان، او را به بدیها سوق میدهد.<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۲۶۹.</ref> | ||
===راهها=== | ===راهها=== | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
طبق آنچه در [[تفسیر مفاتیح الغیب]] اثر [[فخر رازی]] ذیل آیه ۲۲ [[سوره ابراهیم]] آمده، [[حشویه]] و برخی از عوام معتقدند که شیطان انسانهایی که وسوسه او را میپذیرند، مجبور بر انجام [[گناه]] میکند و بر آنها سلطه دارد؛ البته به باور فخر رازی شیطان از طریق اجبار فیزیکی یا تصرف در عقل، انسانها را مجبور بر انجام گناه نمیکند؛ ولی زمانیکه در دل انسان ایجاد وسوسه میکند و او را تحریک و تشویق به انجام کاری مینمايد، این خود یک نوع تسلط بر انسانها است و میتواند آنها را وادار بر انجام کاری کند.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۹، ص۸۵.</ref> | طبق آنچه در [[تفسیر مفاتیح الغیب]] اثر [[فخر رازی]] ذیل آیه ۲۲ [[سوره ابراهیم]] آمده، [[حشویه]] و برخی از عوام معتقدند که شیطان انسانهایی که وسوسه او را میپذیرند، مجبور بر انجام [[گناه]] میکند و بر آنها سلطه دارد؛ البته به باور فخر رازی شیطان از طریق اجبار فیزیکی یا تصرف در عقل، انسانها را مجبور بر انجام گناه نمیکند؛ ولی زمانیکه در دل انسان ایجاد وسوسه میکند و او را تحریک و تشویق به انجام کاری مینمايد، این خود یک نوع تسلط بر انسانها است و میتواند آنها را وادار بر انجام کاری کند.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۹، ص۸۵.</ref> | ||
در مقابل مفسرانی چون [[علامه طباطبایی]]، [[محمد صادقی تهرانی]] و [[ناصر مکارم شیرازی]] معتقدند، شیطان هیچ سلطهای نه بر ظاهر و نه بر باطن مردم ندارد تا آنها را مجبور بر انجام گناه کند؛ بلکه کار شیطان فقط دعوت است و صرف دعوت، ایجاد سلطه و در نتیجه سلب اختیار از انسان نمیکند. البته به باور آنها، پذیرش مکرر دعوت شیطان باعث رام شدن انسان میگردد و به نوعی اسباب تسلط شیطان را فراهم میکند؛ ولی این به معنای تسلط شیطان نیست؛ بلکه کار دعوتشده است که با زودباوری دل خود را مُلک شیطان کرده تا به هر طرفی سوق دهد و این با آزادی و اختیار مردم تنافی ندارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۴۷-۴۸؛ صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۴۰۶ق، ج۱۶، ص۶۰-۶۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۳۲۷.</ref> علامه طباطبایی در جایی دیگر، سلطه ابلیس بر مردم را نتیجه معامله طرفینی آدمیان با شیاطین میداند که از طرفی انسانها به خاطر منافع و فوایدی به پیروی از شیطان میپردازند و از طرف دیگر فریفتن انسانها توسط شیطان به خاطر منافعی است که در ولایت بر انسانها دارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۵۲.</ref> | در مقابل مفسرانی چون [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]]، [[محمد صادقی تهرانی]] و [[ناصر مکارم شیرازی]] معتقدند، شیطان هیچ سلطهای نه بر ظاهر و نه بر باطن مردم ندارد تا آنها را مجبور بر انجام گناه کند؛ بلکه کار شیطان فقط دعوت است و صرف دعوت، ایجاد سلطه و در نتیجه سلب اختیار از انسان نمیکند. البته به باور آنها، پذیرش مکرر دعوت شیطان باعث رام شدن انسان میگردد و به نوعی اسباب تسلط شیطان را فراهم میکند؛ ولی این به معنای تسلط شیطان نیست؛ بلکه کار دعوتشده است که با زودباوری دل خود را مُلک شیطان کرده تا به هر طرفی سوق دهد و این با آزادی و اختیار مردم تنافی ندارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۴۷-۴۸؛ صادقی تهرانی، الفرقان، ۱۴۰۶ق، ج۱۶، ص۶۰-۶۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۳۲۷.</ref> علامه طباطبایی در جایی دیگر، سلطه ابلیس بر مردم را نتیجه معامله طرفینی آدمیان با شیاطین میداند که از طرفی انسانها به خاطر منافع و فوایدی به پیروی از شیطان میپردازند و از طرف دیگر فریفتن انسانها توسط شیطان به خاطر منافعی است که در ولایت بر انسانها دارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۳۵۲.</ref> | ||
==پیامدهای وسوسه شیطان== | ==پیامدهای وسوسه شیطان== |