پرش به محتوا

هشام بن عبدالملک: تفاوت میان نسخه‌ها

imported>S.bagheri
imported>S.bagheri
خط ۶۲: خط ۶۲:
فرزدق برای معرّفی امام سجّاد (ع) یک قصیده‌ی بلند سرود. اما هشام که انتظار تعریف و تمجید اهل بیت(ع) را نداشت، از سروده‌ی فرزدق، ناراحت شد و دستور داد مواجب و حقوق ماهانه و جوایز او را قطع کرده و او را در مکانی میان مکه و [[مدینه|مدینه]]، معروف به (عسفان) زندانی نمایند.<ref>ابن‌شهر آشوب مازندرانی،‏ مناقب آل أبی طالب (ع)، بی‌تا، ج۴، ص۱۶۹.</ref>
فرزدق برای معرّفی امام سجّاد (ع) یک قصیده‌ی بلند سرود. اما هشام که انتظار تعریف و تمجید اهل بیت(ع) را نداشت، از سروده‌ی فرزدق، ناراحت شد و دستور داد مواجب و حقوق ماهانه و جوایز او را قطع کرده و او را در مکانی میان مکه و [[مدینه|مدینه]]، معروف به (عسفان) زندانی نمایند.<ref>ابن‌شهر آشوب مازندرانی،‏ مناقب آل أبی طالب (ع)، بی‌تا، ج۴، ص۱۶۹.</ref>


*امام باقر (ع)
*امام باقر و امام صادق(ع)
هشام بن عبدالملک، که یکی از خلفای معاصر [[امام باقر(ع)]] بود، همیشه از محبوبیت امام(ع) در بین مردم می‌ترسید و تلاش می‌کرد مانع گسترش نفوذ معنوی و افزایش پیروان آن حضرت شود.<ref>الطبری، دلائل الامامه، ۱۳۸۳ق، ص۱۰۵.</ref>
هشام بن عبدالملک، که یکی از خلفای معاصر [[امام باقر(ع)]] بود، همیشه از محبوبیت امام(ع) در بین مردم می‌ترسید و تلاش می‌کرد مانع گسترش نفوذ معنوی و افزایش پیروان آن حضرت شود.<ref>الطبری، دلائل الامامه، ۱۳۸۳ق، ص۱۰۵.</ref>
طبری نقل کرده که: در یکی از سال‌ها که امام باقر(ع) همراه فرزند خود «[[امام صادق علیه‌السلام|جعفر بن محمد(ع)]]» به زیارت خانه خدا مشرف شده بود، هشام هم عازم حج شد. در ایام حج، حضرت صادق(ع) در میان جمعی از مسلمانان سخنانی در فضیلت و [[امامت]] [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت]](ع) بیان فرمود که بلافاصله توسط ماموران به گوش هشام رسید. هشام، که وجود امام باقر(ع) را خطری برای حکومت خود می دانست، از این سخن بشدت تکان خورد، ولی در مراسم حج متعرض امام(ع) و فرزند آن حضرت نشد، ولی به محض آنکه به پایتخت خود ([[دمشق]]) بازگشت به حاکم مدینه دستور داد امام باقر(ع) و فرزندش جعفر بن محمد را روانه شام کند.<ref>الطبری، دلائل الامامه، ۱۳۸۳ق، ص۱۰۵.</ref>
طبری نقل کرده که: در یکی از سال‌ها که امام باقر(ع) همراه فرزند خود «[[امام صادق علیه‌السلام|جعفر بن محمد(ع)]]» به زیارت خانه خدا مشرف شده بود، هشام هم عازم حج شد. در ایام حج، حضرت صادق(ع) در میان جمعی از مسلمانان سخنانی در فضیلت و [[امامت]] [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت]](ع) بیان فرمود که بلافاصله توسط ماموران به گوش هشام رسید. هشام، که وجود امام باقر(ع) را خطری برای حکومت خود می دانست، از این سخن بشدت تکان خورد، ولی در مراسم حج متعرض امام(ع) و فرزند آن حضرت نشد، ولی به محض آنکه به پایتخت خود ([[دمشق]]) بازگشت به حاکم مدینه دستور داد امام باقر(ع) و فرزندش جعفر بن محمد را روانه شام کند.<ref>الطبری، دلائل الامامه، ۱۳۸۳ق، ص۱۰۵.</ref>
امام(ع) به اجبار همراه فرزند خود وارد دمشق شد. هشام برای اینکه عظمت ظاهری خود را به رخ امام بکشد، سه روز اجازه ملاقات نداد! شاید هم در این سه روز در این فکر بود که چگونه با [[امامت|امام]](ع) روبرو شود و چه طرحی بریزد که از مقام امام(ع) در بین مردم کم شود؟!
 
امام(ع) به اجبار، همراه فرزند خود وارد دمشق شد. هشام برای اینکه عظمت ظاهری خود را به رخ امام بکشد، سه روز اجازه ملاقات نداد! شاید هم در این سه روز در این فکر بود که چگونه با [[امامت|امام]](ع) روبرو شود و چه طرحی بریزد که از مقام امام(ع) در بین مردم کم شود؟!
او به فکر تشکیل مجلس مناظره علمی نیفتاد؛ چون به خوبی می‌دانست که اگر از این راه وارد شود هیچ کدام از درباریان او توان مناظره با امام باقر(ع) را ندارند و از این جهت تصمیم گرفت از راه دیگری وارد شود که به نظرش پیروزی او مسلم بود.<ref>محمد بن جریر بن رستم الطبری، دلائل الامامه، ۱۳۸۳ق، ص۱۰۵.</ref>
او به فکر تشکیل مجلس مناظره علمی نیفتاد؛ چون به خوبی می‌دانست که اگر از این راه وارد شود هیچ کدام از درباریان او توان مناظره با امام باقر(ع) را ندارند و از این جهت تصمیم گرفت از راه دیگری وارد شود که به نظرش پیروزی او مسلم بود.<ref>محمد بن جریر بن رستم الطبری، دلائل الامامه، ۱۳۸۳ق، ص۱۰۵.</ref>
هشام تصمیم گرفت یک مسابقه تیراندازی ترتیب داده امام(ع) را در آن مسابقه شکست بدهد تا امام در نظر مردم کوچک جلوه کند. امام باقر(ع) وارد مجلس شد و هشام به امام(ع) گفت: آیا مایلید در مسابقه تیراندازی شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده‌ام و وقت تیراندازیم گذشته است. هشام که خیال می‌کرد فرصت خوبی به دست آورده و امام باقر(ع) را در دو قدمی شکست قرار داده است، اصرار و پافشاری کرد که تیر و کمان خود را به آن حضرت بدهد.<ref>محمد بن جریر بن رستم الطبری، دلائل الامامه، ۱۳۸۳ق، ص۱۰۵.</ref>
هشام تصمیم گرفت یک مسابقه تیراندازی ترتیب داده امام(ع) را در آن مسابقه شکست بدهد ولی در آن مسابقه نیز نتوانست به هدف خود برسد.<ref>محمد بن جریر بن رستم الطبری، دلائل الامامه، ۱۳۸۳ق، ص۱۰۵.</ref>
امام(ع) کمان را گرفت و تیری در چله کمان قرار داد و نشانه گیری کرد و تیر را درست به هدف زد! آنگاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلی نشست! تیر سوم به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب نه تیر پرتاب کرد که هر کدام به چوبه تیر قبلی خورد!<ref> پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۹.</ref>
پس از شکست در آن مسابقه، امام باقر(ع) و فرزندش را در جایگاه مخصوص کنار خود جای داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرده گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سروری بر [[عرب]] و [[عجم]] است.<ref>پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۹.</ref>
این تیراندازی شگفت انگیز، حاضران را بشدت تحت تاثیر قرار داده و سبب تحسین همه شد. هشام که نقشه اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تاثیر قرار گرفت و بی اختیار گفت: آفرین بر تو ای اباجعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستی، چگونه می گفتی پیر شده ام؟! لحظه ای به فکر فرو رفت. سپس امام باقر(ع) و فرزندش را در جایگاه مخصوص کنار خود جای داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرده گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سروری بر [[عرب]] و [[عجم]] است.<ref>پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۹.</ref>
 
*امام صادق(ع)
در زمان حکومت هشام، یک بار که [[امام صادق علیه‌السلام|امام صادق(ع)]] به همراه پدرش در مراسم حج شرکت کرده بود، در اجتماع عظیم حاجیان خطابه‌ای ایراد کرد و در مورد رهبری و امامت خاندان پیامبر(ص) فرمود: «سپاس خدای را که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد(ص)]] را به راستی فرستاد، و ما را به او گرامی ساخت، ما برگزیدگان [[خدا]] در میان آفریدگان و جانشینان خدا در زمین هستیم، رستگار کسی است که پیرو ما باشد و شوربخت آن که به ما دشمنی ورزد».<ref>طبری شیعی، دلائل الامامة، بی‌تا، ص۱۰۴ - ۱۰۶.</ref>
 
گفتار امام را به هشام گزارش دادند و هشام پس از مراسم حج و بازگشت زائران، به حاکم خود در مدینه دستور داد امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را به دمشق بفرستد. آن دو امام(ع) به دمشق رفتند و در آنجا اتفاقاتی افتاد که در بخش مربوط به امام باقر(ع) به صورت تفصیلی بیان شد<ref> پیشوایی، سیره پیشوایان، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۹.</ref>


==وضعیت شیعیان در زمان حکومت هشام==
==وضعیت شیعیان در زمان حکومت هشام==
کاربر ناشناس