عزالدین محمد آملی

از ویکی شیعه

شمس‌الدین محمد الکاکیانی الخورانی الانزانی (درگذشت۷۵۳ق)، مشهور به عزالدین محمد آملی، دانشمند و نویسنده شیعه[۱]. از شاگردان علامه حلی بوده و چندین کتاب از او در دست است.

در تبریز

قاضی نورالله شوشتری[۲]، شیعه بودن عزالدین محمد آملی را به دلایل گوناگون ثابت کرده است. درباره تاریخ وفاتش اختلاف است.[۳]

از منابع موجود و از آنچه در نفائس الفنون او می‌توان یافت، چنین برمی‌آید که وی چندی در تبریز به سر برده[۴] و به شهادت جنید شیرازی که با وی معاصر بوده، در مدرسه غازانیه تبریز به کار تدریس پرداخته است.[۵] احتمالاً اندکی پس از ایجاد مدرسه سلطانیه و موسسات وابسته به آن در حدود سال ۷۱۰ق، به شهر سلطانیه که به گفته خود او در ۷۰۴ق بنیاد نهاده شده بود، رفته است.[۶]

اساتید

آملی در محضر علامه حلی (۶۴۸-۷۲۶ق/۱۲۵۰-۱۳۲۶م) که از علمای درگاه اولجایتو بود،[۷] دانش آموخته است. آقابزرگ تصریح می‌کند که وی از فارغ‌التحصیلان مدرسه سیار علامه بوده است و می‌افزاید که او نسخه‌ای از کتاب کشف المراد استاد را در المدرسه السیارۀ کرمانشاه تحریر کرده و آن را در ۲۰ محرم ۷۱۳ق به انجام رسانده است.[۸] وی علاوه بر این، کتاب کاشف المعانی استاد دیگرش، عبادبن احمدبن اسماعیل گلستانه، را نیز در ۷۲۶ق استنساخ کرده است.[۹]

در دوران الجایتو و ابوسعید

آملی در سراسر دوران اولجایتو و جانشینش سلطان ابوسعید بهادر (۷۱۶-۷۳۶ق) در مدرسه سلطانیه به کار مدرسی اشتغال داشت و ظاهراً مورد تکریم هر دو پادشاه بوده، و وی از آنان با اکرام تمام نام برده است.[۱۰]

در دوران آرپاخان

پس از ابوسعید، آرپاخان[۱۱] به جای او نشست. در خلال سلطنت چندماهه او اوضاع کشور پریشان شد و هرج و مرج و قتل و غارت اوج گرفت. شاید گلایه‌هایی که او از فرو کشیدن کار علم و رونق جهل دارد[۱۲] به همین دوران مربوط باشد. احتمالاً وی تا سال روی کار آمدن ابواسحاق‌ بن محمودشاه در فارس (۷۴۲ق) در سلطانیه مانده و وقت خود را سراسر وقف نگارش نفائس کرده است. اندکی پس از آنکه «منشور سلطنت به نام خدایگان» ابواسحاق زده شد، وی با کتاب نفائس که گویا در آن تاریخ به پایان رسیده بود، آهنگ درگاه او کرد.[۱۳]

در شیراز

از زندگی او در شیراز هم چیزی به‌دست نیامده است. ظاهراً وی در آنجا مورد احترام سلطان و اهل علم بوده و در اواخر زندگی به تألیف شرح قانون ابن سینا پرداخته و چنانکه از کهن‌ترین نسخه موجود برمی‌آید، آن را در ۷۵۳ق به پایان رسانده است.[۱۴]

تالیفات

از آملی چندین کتاب به جای مانده است:

  1. نفائس الفنون فی عرائس العیون دائره‌المعارفی است که در دو بخش (علوم اوایل و علوم اواخر) به فارسی تنظیم شده است. وی آن را قبل از ۷۳۶ق آغاز کرده و در حدود ۷۴۲ق به پایان رسانیده و به ابواسحاق‌ بن محمودشاه در شیراز تقدیم داشته است.[۱۵] نفائس که گویا برای تدریس به طلاب مدرسه سلطانیه تألیف شده، در سدۀ ۱ق شهرتی گسترده یافته است. مؤلف خود، نفائس را برای سلطان ابواسحاق خلاصه کرده و آقابزرگ[۱۶] به نسخه‌ای از آن زیر عنوان مختصر نفائس الفنون، موجود در کتابخانه آستان قدس، اشاره کرده است.
  2. شرح قانون ابن سینا: آملی این شرح را در محرم ۷۵۳ق/ژانویه ۱۳۵۲م نوشته است. وی در مقدمه اشاره می‌کند که هیچ‌یک از شروح کتاب را شایسته نیافته و تنها به شرح قطب‌الدین شیرازی توجه داشته که آن هم در باب کالبد شکافی نارساست.[۱۷] کثرت نسخه‌های شرح قانونِ وی بر دقت علمی و روشنی بیان آملی در آن کتابت دلالت دارد.
  3. شرح بر کلیات طب ایلاقی (از شاگردان ابن‌سینا، د ۵۳۶ق/۱۱۴۲م): نسخه‌ای از آن که در ۸۴۹ق تحریر شده، در کتابخانه مدرسه فاضلیه مشهد موجود است.
  4. کتابی منسوب به او که شرحی بوده بر مختصر الاصول ابن حاجب (۵۷۰-۶۴۶ق) و ظاهراً وی آن را در جوانی، و در دفاع از شیعه و رد عضدالدین ایجی نگاشته است.[۱۸]

شیوه تحقیق آملی

آملی فارسی را روان و روشن و بسیار دقیق می‌نوشت و شیوۀ کلی او همان شیوۀ دانشمندان سده‌های ۷ و ۸ق/۱۳ و ۱۴م است و با اسلوب خواجه نصیرالدین طوسی و قطب‌الدین شیرازی تشابه بسیار دارد و حتی در مقدمه و بابهای ادب و شعر نفائس، تمایلی به سجع‌پردازی مشهود است. با اینهمه، در جاهای دیگر، خاصه در مسائل علمی، بیان مقصود به زبانی ساده بیش‌تر مورد توجه او بوده است. در ابواب تاریخ و ادب، عبارات فارسی او از استواری و اصالت برخوردار است، اما در برخی موضوعات چون ریاضیات، هندسه، نجوم و موسیقی تأثیر زبان عربی در نثر وی محسوس است. اشعار فارسی و عربی متعددی که سروده و در مقدمه کتاب یا بابهای ادبیات افزوده، همه صحیح و دقیق، اما خالی از هنر شاعرانه است.

پانویس

  1. آقابزرگ، الذریعه، ج۱۷، ص۲۴۰، به نقل از کاشف المعانی به خط آملی
  2. شوشتری، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۶
  3. جنید، ص۴۵۱: هفتصد و پنجاه و...؛ بغدادی، ج۲، ص۱۵۹: ۷۵۳ق/۱۳۵۲م؛ آقابزرگ، الذریعه، ج۲۴، ص۲۴۱: ۷۵۲ق؛ آقابزرگ، طبقات، ص۲۰۳: ۷۵۳ق؛ GAL, I/597: 753ق؛ آربری، صVI/47: 756ق
  4. نفائس الفنون، ج۲، ص۱۵۱
  5. جنید شیرازی، ص۴۵۰
  6. نفائس الفنون، ج۲، ص۲۵۷، ۲۶۱
  7. آملی، ج۲، ص۲۵۹
  8. طبقات، ص۲۰۴؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱۸، ص۶۰
  9. آقا بزرگ تهرانی، طبقات، ص۲۰۴
  10. آملی، ج۲، ص۲۵۹-۲۶۱
  11. آملی، ج۲، ص۲۶۳؛ ارپاکون
  12. آملی،ج۱، ص۴-۵، ج۲، ص۲۶۳
  13. آملی، ج۱، ص۶-۸
  14. مشکوة، ج۳(۲)، ص۷۷۹
  15. آملی، ج۱، ص۷-۸
  16. الذریعه، ج۲۰، ص۲۱۵
  17. مشکوه، ج۳، ص۷۷۸
  18. شوشتری، ج۲، ص۲۱۴؛ آقابزرگ، الذریعه، ج۱۴، ص۵۶

منابع

  • آستان قدس، فهرست، ۸/۳۸۴.
  • آصفیه، خطی، ۲/۷۳.
  • آقابزرگ، الذریعه.
  • آقابزرگ، طبقات الاعلام الشیعه، (قرن ۸)، بیروت، ۱۹۷۵.
  • آملی، محمدبن محمود، نفائس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۷۵-۱۳۷۹ق.
  • بغدادی، اسماعیل پاشا، ایضاح المکنون، استانبول، ۱۳۶۶ق، ۱/۶۶۳.
  • ثروتیان، بهروز، فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفائس الفنون، تبریز، ۱۳۵۲ش.
  • مقدمه؛ جامعه، خطی؛ جنید شیرازی، ابوالقاسم، شدالازار، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۲۸ش.
  • حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۴۱م، ۲/۱۹۶۶.
  • حقوق، خطی، ص۲۱۹؛ رشت و همدان، خطی، ص۱۲۷۷.
  • ره‌آورد، حسن، فهرست کتب خطی دانشکدۀ پزشکی، تهران، ۱۳۳۳ش.
  • سپهسالار، خطی، ۵/۷۲۰؛ شورا، خطی، ۲/۴۹، ۱۱/۳۱۴-۳۱۵، ۱۹/۵۱، ۱۹۶.
  • شوشتری، قاضی نوراله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۷۵ق.
  • صفا، ذبیح‌اللـه، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
  • فاضلیه، خطی
  • گوهرشاد، خطی، ۱/۱۱۶
  • مرعشی، خطی، ۳/۳۳۰-۳۳۱
  • مرکزی، خطی
  • مرکزی و مرکز اسناد، خطی، ۱۶/۶۹۵.
  • مشار، چاپی عربی.
  • مشار، چاپی فارسی
  • مشکوه، خطی
  • مشهد ۲، خطی.۲/۱۰۵۹-۱۰۶۰
  • مشهد ۴، خطی، ۱/۵۵، ۱۹۴.
  • ملک، خطی، ۱/۴۲۴
  • منزوی، خطی، ۱/۱۶۶، ۴/۱۴۰۸
  • همدان، خطی، ص۵۰.
  • Arthur J. Arberry, A Handlist of the Arabic Manuscripts, Dublin, 1963
  • GAL; GAL, S.

پیوند به بیرون