بحث:قاعده فراغ
- سلام وادب و خدا قوت...شاید با ذکر سال وفات نیازی به از فقیهان معاصر نباشد.(سید محمود هاشمی شاهرودی (درگذشت: ۱۳۹۷ش)، از فقیهان معاصر.)الامرالیکم.--Mahdi1382 (بحث) ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۲ (+0330)
- (نه اینکه مانند اصول عملیه صرفا مجتهد را از سرگردانی درآورده و تکلیف را مشخص کند.) (ولی کاربرد اصل عملی زمانی است که مجتهد پس از جستجو و دست نیافتن به دلیل معتبر، برای رفع سرگردانی و تعیین تکلیف، از آن استفاده میکند) آیا اصول عملیه فقط برای رفع تحیر مجتهد است؟(لان الاصول العملیة لا تثبت متعلقاتها، لانه لیس لسانها لسان إثبات الواقع والحکایة عنه، وانما هی فی حقیقتها مرجع للمکلف فی مقام العمل عند الحیرة والشک فی الواقع وعدم ثبوت حجة علیه. وغایة شأنها انها تکون معذرة للمکلف.) اصول فقه، ج۲، ص۱۵.--Mahdi1382 (بحث) ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۰ (+0330)
- -- علیکم السلام، اشکال مطلب را نفهمیدم. مشهور درباره اصول عملیه آن است که برای رفع تحیر و تعیین تکلیف استفاده میشود.Rezai.mosavi (بحث) ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۶ (+0330)
با سلام
ضمن تشکر از زحمات نویسنده محترم:
- این بیان «اماره بودن قاعدۀ فراغ و کشف واقع توسط آن نیز اینگونه ترسیم شده که انسان وقتی قصد انجام کاری را داشته و نسبت به آن کار شناخت و آگاهی دارد، آن را به طور صحیح انجام میدهد و اگر در پایان، شک کند که آیا همۀ اجزای آن عمل را صحیح انجام دادم، عُقَلا بنا را بر صحت عمل میگذارند؛ زیرا طبیعت انسان اینگونه است که در هنگام بجا آوردن عمل، به آن توجه داشته و آن را با تمام اجزا و شرایط انجام میدهد.» برای اماره بودن قاعده فراغ کافی نیست و با این بیان میشود اصل بودن آن را نیز که ناظر به مقام شک و برای رفع تحیر است را اثبات کرد.
- --تمام امارات و حتی ادله یقینآور، این ویژگی را دارند که رفع تحیر کرده و تکلیف را مشخص میکنند. صحبت این است که آیا اعتبار این تعیین تکلیف (مانند اصول عملیه) از خارج و توسط شارع به آنها داده شده یا اینکه خود آنها کشف از واقعیت دارند. مدعی این است که اماره از جمله قاعده فراغ خودش کشف از واقع دارد. چرا؟ چون فرد شاک در زمان عمل آگاهی بیشتری به عملش دارد. این اصل عقلایی، وجه امتیازش با اصول عملیه خواهد بود.
- «به این معنا که احادیث معصومان(ع) افزون بر محتوا، عین الفاظ این قاعده را بیان نمودهاند.» منظور کدام الفاظ است؟ مگر الفاظ خاصی دارد مثل قاعده لاضرر و لاضرار که خودش عیناً برگرفته از روایات است؟
- -- منظور الفاظی است که در تعریف این قاعده بیان میشود (جایی که انسان شک کند باید بنا را بر صحت عمل گذشته بگذارد)، کلیت این الفاظ، مثلا در این حدیث آمده است: «کُلُّ مَا شَکَکْتَ فِیهِ مِمَّا قَدْ مَضَی فَامْضِهِ کَمَا هُوَ».
- خوب است اشارهای بشود به این که این قاعده بهصورت یک قاعده کلی مورد توجه قدماء نبوده است و فقط در موارد جزئی به روایات آن استناد شده است.
H.ahmadi (بحث) ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۰۶ (+0330)
@H.ahmadi: علیکم السلام، از توجه شما به این مدخل متشکرم. -- Rezai.mosavi (بحث) ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۹ (+0330)