پرش به محتوا

بحث:اهدای عضو

محتوای صفحه در زبان‌های دیگر پشتیبانی نمی‌شود
از ویکی شیعه

@Rezashams: با سلام و احترام. ضمن عرض خدا قوت برای نگارش این مقاله بسیار علمی، چند نکته عرض می‌شود.

  • به نظر می‌رسد مشکل اصلی مقاله ادبیات فوق‌العاده دشوار آن است که فهم آن را سخت کرده است. در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.
در این مقاله تعابیر طلبگی، نامفهوم و دشوارفهم دیده می‌شود: مانند «اهمیت گشایش چالش فقهی»Х ، «متوقف به»Х ، «نافذ است»Х ، «سالب حیات» ✓

، «محتمل می‌داند»Х ، «مصداق اضرار به نفس»✓

، «تسلط به نحو محدود»✓ 
، «حرمت اهدای اعضای اصلی به‌جهت تغییر در خلقت است»،✓ 
«از جمله دیدگاه‌های قائل به جوازِ اهدای بدون ضرر»✓ 
، «با وسط کشاندن پای دلیل عقل»✓ 
و ....
در این مقاله، در موارد متعددی از فعل مرکب استفاده شده، اما بین ترکیب فعل فاصله افتاده است و همین امر موجب دشواری فهم آن شده است. مثلا در جمله «به گفته پژوهشگران عده‌ای از فقیهان مسلمان معتقد به حرام‌بودن انتقال عضو از مردگان به افراد نیازمند به اهدا هستند.» تعبیر «معتقد هستند» فعل مرکب است اما بین این دو کلمه ، فاصلۀ بسیاری افتاده است. این جمله فقط یک مثال از مثالهای متعدد بود.Х
همچنین دو تیترِ «حکم شرعی اهداکردن عضو توسط شخص اهداکننده زنده» و «حکم شرعی اهداشدن اعضای فرد فوت‌شده یا مرگ مغزی» اگر چه بسیار دقیق، اما بسیار ناواضح‌اند. مثلا می توان گفت: «اهدای اعضای فرد زنده از نظر فقهی» و «اهدای اعضای میت از نظر فقهی»Х
چنان‌که طولانی شدن جملات، توالی زیاد قیدها و مضاف‌ و مضاف‌الیه‌ها، خوانش متن را دشوار کرده است. تنها برخی مواردی که پیچیدگی آنها از این حیث واضح است اشاره می‌شود: «در مقابل برخی پژوهشگران در ضمن مقاله‌ای با استناد به آیات قرآن، مذاق شریعت که از روایات کشف شده و با وسط کشاندن پای دلیل عقل، فقه حکومتی و حکم حکومتی به بررسی مبانی فقهی وجوب اهدای عضو پرداخته‌اند» ، «به گفته پژوهشگران عده‌ای از فقیهان مسلمان معتقد به حرام‌بودن انتقال عضو از مردگان به افراد نیازمند به اهدا هستند» ، «به گفته او با توجه به نهی در برخی معارف دینی چون آیه ۱۹۵ سوره بقره تسلط به نحو محدود بر اعضای بدن، نسبت به سایر نظریات موافقت بیشتری با عقل و شرع دارد»Х
جمله ذیل بسیار تخصصی و پیچیده است و فهم آن از متخصصان هم بر‌نمی‌آید. «مجازات با اهدای عضو یک راه برای برون‌رفت از انحصار اهدای عضو در بیماران مرگ مغزی دانسته شده است»✓
  • ساختار برخی جملات ناتمام است. مانند:
«به عنوان نمونه علی سیستانی و محمداسحاق فیاض معتقدند برخی اعضای بدن مانند قطعه‌ای از پوست یا یک کلیه (در صورتی که کلیه دیگر سالم باشد) جایز است»✓
امام خمینی معتقد است حرام بودن خرید و فروش خون در دیدگاه آیات، روایات و فقیهانِ عصرِ نزدیک به معصوم، استفاده خوراکی خون بوده است.✓
« اگر اعضای بیمار فوت‌شده یا مرگ مغزی که وصیتی ندارند عضوی اهدا شود ...»✓
  • در موارد متعددی از مقاله (تأکید می‌شود: موارد متعددی) توضیحات زاید ارائه شده است. برای نمونه (برای نمونه) در مقاله آمده است: «اهدای عضوی که جدا شدن آن ضرر مهمی ندارد حتی در صورت غیراضطرار نیز جایز است. به عنوان نمونه علی سیستانی و محمداسحاق فیاض معتقدند برخی اعضای بدن مانند قطعه‌ای از پوست یا یک کلیه (در صورتی که کلیه دیگر سالم باشد) جایز است.[۲۸] همچنین یوسف صانعی اهدایی که موجب مرگ نشود و در نزد عقلا ناپسند نباشد را جایز دانسته است.[۲۹] بشیر نجفی معتقد است انسان زنده می‌تواند اعضای بدن خود را که با اهدایش منجر به مرگش نشود بفروشد، اهدا کند یا اجاره دهد» در این بند تنها می‌توان به جمله نخست بسنده کرد و گفت «سیستانی، فیاض و ... چنین دیدگاهی دارند» چون بقیه توضیحاتی که ذیل نام افراد آمده، در واقع توضیح همان جمله اول است! و نیازی به گفتن آنها نیست.
  • از کاف و یاء عربی به وفور استفاده شده است.Х به وفور نیافتم
  • سرشناسه دقیقا تکرار همان جمله ابتدایی بخش معرفی و اهمیت است. معمولا سرشناسه باید اهمیت و جایگاه موضوع را روشن کند. این در حالیست که سرشناسۀ حاضر، شرح اللفظ است. مثلا مثلا مثلا به جای آن می‌توان گفت: «اهدای عضور از مسائل مستحدثه فقهی است که در آن عضو انسانی به انسان دیگری واگذار می‌شود تا به بدنش پیوند داده ‌شود»Х موافق نیستم. به نظرم سرشناسه خوب است
  • به نظر می‌رسد تعبیرِ «بیمار مرگ مغزی» دو اشکال دارد: 1. عرفی نیست (به فرد مرگ مغزی شده بیمار گفته نمی‌شود) 2. جانبدارانه است. (شخص را زنده فرض کرده است)Х در مقالات فرد مرگ مغزی را بیمار میگویند. خب چی جاش بگیم انسان مرگ مغزی؟ فرد مرگ مغزی شده؟ فرد دچار مرگ مغزی؟ همون بیمار بهتره ک
  • در شناسه آمده است «از دیدگاه فقه شیعه گرفتن پول در مقابل اهدای عضو جایز دانسته شده است» اما در متن مقاله از چنین گزارۀ کلی استفاده نشده است.✓
  • شناسه جای مناسبی برای استدلال نیست: «محمدحسین فضل‌الله وصیت به اهدا را چشم‌پوشی از حقوق شرعی و سبب جواز اهدای عضو می‌داند»Х
  • گفتن تعابیری مانند «مجلس شورای اسلامی» (در شناسه) بدون ذکر کشور مربوطه مقاله را مبهم می‌کند.✓
  • در شناسه آمده است: «پزشکان از پرداخت دیه جراحات وارده بر میت معاف باشند» اما در متن این گزاره وجود ندارد!✓
  • تاسیس (به جای تأسیس)، موثر (مؤثر)، مساله (مسئله)، موسسه (مؤسسه) مطابق دستور زبان فارسی نیست.✓
  • در موارد متعددی تعبیر «به‌عنوان» استفاده شده است. در مورد این تعبیر ، آقای مطهری در تحریریه، بحث مناسبی ارائه داده‌اند.✓
  • نیازی نیست جملات واضح و بدیهی که برای همه روشن است، به صورت گزارشی نوشته شود، بلکه در چنین مواردی گزارشی نوشتن، نقصان است. «اهدای عضو از مسائل مستحدثه فقه شیعه دانسته می‌شود» ، «به باور پژوهشگران مسئله اهدای عضو و پیوند اعضا ... در فقه مورد بحث است»Х
  • گزاره‌های احتمالی مانند «در مقابل ابوالقاسم علیدوست فقیه شیعی جواز اهدای عضو به کافر غیرحربی را محتمل می‌داند.» مناسب مقاله‌های تخصصی است، نه ویکی. علاوه بر اینکه آقای علیدوست اصلا چنین احتمالی را مطرح نکرده است. ایشان گفته «درباره اهدای عضو پنج مانع محتمل وجود دارد» بعد 5 مانع را برشمرده که یکی از آنها اهدای آن به کافر غیرحربی است که ظاهرا احتمال می‌دهند این امر مانع نباشد. اما درباره 4 مانع قبلی اظهار نظر نکرده‌اند. شاید از اساس اهدای عضو را ناصحیح بدانند.
  • در مقاله آمده است: «سیدعلی خامنه‌ای اهدای عضو به کافر غیرحربی را مستحب و ناصر مکارم شیرازی به احتیاط واجب در این مسئله نظر دارد» در منبع آدرس‌داده شده آمده است: «حفظ جان کافر غیرحربی عمل راجحی است که برخی فقها آن را مستحب (فتوای آیت الله خامنه‌ای)[۱] و برخی بنابراحتیاط، آن را واجب می‌دانند(آیت الله مکارم» چند اشکال در اینجا وجود دارد:
در سایت مورد نظر، منبع مقاله ذکر شده است. بنابراین باید به جای سایت ‌آدرس ‌داده شده به کتاب یا سایت آقای مکارم و رهبری آدرس داده شود.
با مراجعه به کتاب آقای مکارم می‌یابیم که مطلب ایشان هیچ ارتباطی به بحث اهدای عضو ندارد.
آنچه در منبع ذکر شده، این است که حفظ جانِ کافر غیرحربی مستحب یا بنابراحتیاط واجب است. اما تطبیق این مسئله بر اهدای عضو مسلمان به کافر غیرحربی در اینجا نیامده است. در واقع آقای علی‌دوست می‌خواهد بگوید چنین مبنایی وجود دارد که حفظ جان کافر غیرحربی مستحب و یا واجب باشد، اما اینکه این مبنا بر این مورد به خصوص تطبیق بشود یا نه، اول الکلام است.Х آنچه در مقاله ادعا شده مطابق قول آقای علیدوست است و گزارشی از ایشان است ارجاع به کلام ایشان و نقل قول از او را اینقدر سخت لازم نیست بکنیم.
  • لینک‌های نادرست: دو کلمه پشت سر هم (بدون هیچ فاصله‌ای) لینک نمی‌شوند ([اسحاق فیاض] [حرمت]) ، مضاف به تنهایی و مضاف‌الیه به تنهایی لینک نمی‌شوند ([حرمت] اهدای اعضای اصلی)✓
  • آمده است:‌ «به باور او [مکارم] این مبلغ باید در کارهای خیر در راه میت مصرف شود» اما در منبع مورد اشاره، ایشان احتیاط واجب کرده است (ولى احتیاط صرف دیه آن در خیرات براى میّت است).Х این احتیاط واجب منافات با انچه گفتم ندارد
  • بعد از کپی کردن یک متن از یک سایت، لااقل آن را اصلاح کنید: «آیت الله» و «آیةالله» (آیت‌الله) ، « إسلامی » (اسلامی)، «ومبانی» (و مبانی)، «اهل بیت(ع)» (اهل‌بیت(ع))، و نیز مانند کاف و یاء عربی.Х نیافتم
  • در مواردی که مؤلفان بیش از دو نفرند به جای «غفوری، خالد، شریف‌طبع، محمدیحیی، سعیدی، محمدمهدی» چنین آورده می‌شود: « غفوری، خالد، و دیگران» Х مگه کتابه جا بگیره؟ 3نفر در حکم دو نفر :))
  • در بخش منابع در مواردی تنها به نام‌خانوادگی بسنده شده است، مثل مکارم شیرازی، سیستانی، فیاض، وحید خراسانی.Х لینک شدند کافی است
  • از رده «اصلاحات فقهی» استفاده شده است. اما به نظر می‌رسد این اصطلاح فقهی نیست، بلکه تنها مسئله فقهی است.Х
  • برای این مقاله می‌توان به راحتی از «پیوند به بیرون» بهره برد.✓
  • کتاب‌های متعددی دراین باره نوشته شده است که می‌توان بخشی را به معرفی آنها اختصاص داد.✓
  • عرفاً به اهدای خون، اهدای عضو گفته نمی‌شود. از این رو به به نظر می‌رسد «بخش اهدای خون» به این مقاله ارتباطی ندارد.Х به نظرم تا مقاله اهدای خون نوشته نشده این باشد خوبه
  • فهم بخش وسیعی از مقاله بدون دانستن مبانی فقهی اهدای عضو ، میسر نیست. از‌این‌رو همانطور که بخش مفهوم‌شناسی در ابتدا قرار می‌گیرد، بهتر است بخشِ «مبانی فقهی اهدای عضو» نیز در بخش‌های نخستین مدخل آورده شود.Х حتی میشه این بخش مبانی حذف شه و خللی نباشه
  • Alikhani (بحث) ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۱۴ (+0330)

چند نکته

@Rezashams: با سلام

  1. مقاله بسیار طولانی است و بحث‌های مفصل غیر ضروری مثل اهدای عضو به مثابه جریمه که می‌شد در یک خط فقط به آن اشاره کرد.
  2. چرا به فتاوا تا این حد اشاره شده است. فقط کافی است نظرات دسته بندی شود. راهنمای فقهی که نیست.
  3. عبارت پردازی دشوار و با اطناب زیاد
  4. عدم تناسب تیتر و محتوا - مثلا در قسمت اهمیت بحث قوانین نامربوط است. اهمیت باید ناظر به اهمیت موضوع در فقه یا محل ابتلا بودن در دوره معاصر باشد. اقدامات قانونی و غیره خودش تیتر جدا می‌خواهد.

Salar (بحث) ‏۵ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۴۶ (+0330)