آیه ۱۰ سوره عنکبوت
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۴ توسط کاربر:Abbasahmadi برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
| مشخصات آیه | |
|---|---|
| جزء | ۲۰ |
| اطلاعات محتوایی | |
| مکان نزول | مکه |
| موضوع | ویژگی منافقان |
آیه ۱۰ سوره عنکبوت بخشی از شخصیتشناسی منافقان در قرآن است که به رفتار دوگانه و انگیزههای پنهان آنها میپردازد. بر اساس این آیه منافق آزار مردم را با عذاب خدا یکی میبیند و همانطور که کافران با دیدن عذاب خدا از کفر منصرف میشوند، با رسیدن آزار مردم از ایمان به خدا دست میکشد.
همچنین به فرصتطلبی سیاسی-اجتماعی منافقان اشاره دارد که هرگاه مؤمنان به پیروزی میرسند، خود را در صف آنان معرفی میکنند تا از فایدههای مادی و موقعیت اجتماعی آن بهره ببرند. این آیه در سیاق کلی سوره عنکبوت قرار دارد که بر سنّت گریزناپذیر آزمایش بشر تأکید میورزد و نشان میدهد که سختیها، محکی برای سنجش ایمان حقیقی از ادعای دروغین است.
بخش پایانی آیه به آگاهی خدا از درون انسانها میپردازد و یادآور میشود خدا باطن پنهان منافقان را میبیند. درباره مکی یا مدنی بودن این آیه اختلاف نظر است؛ بیشتر تفاسیر شیعه این آیه را مکی شمردهاند.
معرفی اجمالی
جمله کلیدی: در پیروزیها شریکند اما در مشکلات نه.[۱]
ایمان، در زندگیِ مؤمنان پیامدهای دشواری به همراه دارد؛ زیرا آنان در رویارویی با کفر و کافران، تحت فشارهای سختی قرار میگیرند — از شکنجه و آزار گرفته تا تبعید و آوارگی — تا از ایمان خود بازگردند یا از مواضع خود دست بردارند. از اینرو، لازم است خود را برای چنین شرایطی آماده کنند، با روحیهای سرشار از نیرویی که از ارتباط با خدا سرچشمه میگیرد؛ روحیهای که بر درد و رنج برتری مییابد، در برابر فشارها تسلیم نمیشود، و در برابر چالشها فرو نمیپاشد. و این، ویژگیِ مؤمنانی است که ایمان را چون اندیشهای ریشهدار در عقل خود، یقینی استوار در دل خود، و پایداری و ثباتی روشن در مواضع خود تجربه کردهاند. اما برخی از مردم توان تحمل این شرایط را ندارند؛ زیرا احساس مسئولیتِ ایمان را در خود زنده نکردهاند و از اهمیت و خطر آن آگاه نیستند. آنان ایمان را تنها یک موضعگیری میدانند که از طریق آن میتوانند به هدفها و منافع شخصی خود برسند، و در پیِ تحقق خواستهها و طمعهای خویشاند. از اینرو، مسألهی ایمان را با میزان نتایج مثبت یا منفیای میسنجند که در دایرهی زندگی شخصیشان به دست میآید؛ چرا که آنان اهل اصول و ارزشها نیستند، بلکه اهل منفعتاند. پس هرگاه منافعشان به خطر افتد، بر ایمان و مؤمنان میشورند، از آنان دوری میکنند، و ایمان را باری سنگین و زیانآور برای خود میپندارند. اما اگر فرصتی برای سود و منفعت پدید آید، به مؤمنان نزدیک میشوند و با ظاهری آراسته، وابستگی خود را به ایمان و اسلام اعلام میکنند. آری، آنان همان منافقانی هستند که خدا از درون و رازهای پنهانشان آگاه است، و هیچ چیز از علم او پوشیده نمیماند.[۲]
درباره برخی مردم است که شیطان برای آنها چنین جلوه داده است که آنان از اهل تقوا و ایماناند، و آنان نیز فریب این نیرنگ را خورده و وسوسهها و دامهای شیطان را باور کردهاند، تا جایی که خود را از پرهیزگاران میپندارند، در حالی که در واقع و در درون خود، به هیچ چیز ایمان ندارند و جز منافع و مصالح شخصی خویش چیزی نمیبینند. هیچ نشانهای گویاتر از این نیست که ایمانشان توهّمی و خیالی است، تا زمانی که در برابر حق، یا آنگاه که حق را میبینند، از آن روی میگردانند یا خود را به نادانی میزنند، تنها از ترس اینکه مبادا کوچکترین زیانی به منافعشان برسد. آنان از مردم میترسند اگر در گفتار یا کردار از حق و عدالت حمایت کنند، همانگونه که دوستان خدا و پرهیزگاران از خدا میترسند اگر فرمان او را ترک کنند یا از نهی او سرپیچی نمایند.[۳]
متن آیه و ترجمه
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ۚ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ[۴]
و بعضى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: «به خدا ايمان آوردهايم.» امّا هنگامى كه در راه خدا آزار مىبينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مىشمارند (و از آن وحشت مىكنند)؛ ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت براى شما فرا رسد، مىگويند: «ما هم با شما بوديم (و در اين پيروزى شريكيم)». آيا خداوند به آنچه در سينههاى جهانيان است آگاهتر نيست؟![۵]
فضای نزول آیه
روایات درباره سبب نزول آیه مختلف است.
در تسنیم: اختلاف روایات در سبب نزول آیه، فراوان است[۶] در المیزان چندین روایت از کتب اهل سنت نقل شده که روایات و سبب نزول آن اختلافی است. یعنی برخی روایات مدنی و برخی مکی معرفی کردهاند[۷]
سیوطی در الدر المنثور دو نظر مکی بودن و مدنی بودن آیه رو ذکر کرده است.[۸]
فضل الله هم به روایات مکی بودنش اشاره کرده[۹] و هم مدنی بودنش[۱۰]
نظر نهایی فضل الله این است که: و اگر یاری و پیروزیای از سوی پروردگارت برسد، حتماً خواهند گفت: «ما هم با شما بودیم.» این گفته دربارهی زمانی است که مؤمنان در عرصهی دعوت الهی و گسترش ایمان به پیروزیهایی دست مییابند، زمانی که اوضاع آرام میشود و فضای شکنجه و آزار از میان میرود. برخی مفسران این آیه را به پیروزیهایی تفسیر کردهاند که مسلمانان پس از هجرت به دست آوردند؛ زیرا پیش از آن، هیچ موقعیتی از قدرت نداشتند تا بتوان آن را «پیروزی» نامید، بلکه در جایگاه ضعف بودند، تا آنجا که برخی از آنان ناچار شدند به حبشه هجرت کنند. بر این اساس، آیه میتواند مدنی باشد نه مکی — برخلاف آنچه مشهور است. و این دیدگاه قابل قبول است، هرچند میتوان این نکته را نیز مطرح کرد که آیه در حقیقت به نمونههایی از انسانهای منافق میپردازد در فضای کلیِ حرکت دعوت اسلامی، میان دوران ضعف و دوران قدرت، نه صرفاً در چارچوب رویدادی خاص در مرحلهای معین از زندگی آنان.[۱۱]
مکی یا مدنی
طبری سنی ظاهرش این است که قول مدنی بودنش رو پذیرفته است.
از آیه ۱۰ و ۱۱ استفاده شده که سوره یا لااقل این آیات مدنیاند؛ زرا موضوع ایه نفاق است و نفاق پس از هجرت در مینه ظهور یافت و در مکه که مسلمانان ذیلل و تحت فشار بودند کسی انگیزه نفاق نداشت. علاوه بر آن از پیروزی و فتح و غنیمت خبر داده شده و این در مدینه بوده نه مکه.[۱۲]
نظر طباطبایی این است که مکی هستند.[۱۳]
اما سیاق آیات سوره، بیانکنننده مکی بودن آن است.[۱۴]
آیت الله مکارم هم میگوید مکی است در نمونه[۱۵] یا کتاب دیگرش.
درباره مردمی است از منافقین در مکه[۱۶]
در المیزان چندین روایت از کتب اهل سنت نقل شده که روایات و سبب نزول آن اختلافی است. یعنی برخی روایات مدنی و برخی مکی معرفی کردهاند[۷] تسنیم از تفسیرهای التفسیر الکبیر طبرانی، النکت و العیون ماوردی و روحالمعانی نقل کرده به استناد آیات ۱۰ و ۱۱، سوره عنکبوت را مدنی شمردهاند.[۱۷] چون از یاریرسانی خدای سبحان به مسلمانان یاد شده حال آنکه مسلمانان در مکه، پیروزیهای ظاهری نداشه و از منافع مادی بیبهره بودند و پس از هجرت به مدینه در نبردهای متعدد با کمک خدای سبخان بر مشرکان پیروز گشته و از غنایم و منافع مادی نیز شوکت اجماعی برخورداد شدند. بر این پایه نصرت الهی نیز زمینههای نفاق در مدینه تحقق یاتفهاند؛ نه در مکه.[۱۸]
هرگاه نصرت خدای سبحان به مسلمانان برسد، منافقان نیز مدعی اسلام شده و سهم خواهی میکنند. البته یاری الهی، تنها به پیروزی ظاهری بر دشمن و غنائم مادی اختصاص ندارد بلکه هرگونه پیروزی از جمله شکوه و محبوبیت اجتماعی را فرامی گیرد گرچه مسلمانان در مکه از منافع مادی بی بهره بودند از سویی جلال و محبوبیت رسول اکرم بده و از سوی دیگر، امید دستیابی به منافع مادی و منزلت اجتماعی در آینده، سبب شد اشخاصی منافقانه ایمان ابراز کنند از این رو سخن از نفاق یا نصرت الهی در این آیه دلیلی بر مکی نبودن آیه یا سوره عنکبوت» نیست.[۱۹]
این سؤال پیش میاید که خداوند درمکه کدام پیروزی نصیب مسلمانان کمرده بود که منافقین خود را در آن سهیم بدانند؟ جمله فوق به صورت شرطیه است و می ٔانیم جمله شرطیه دلیل بر وجود شرط نیست، بلکه مفهومش این است که اگر در آینده پیروزیهایی نصیب شما شود این منافقان سست ایمان خود را در آن شریک میدانند. اضافه بر این در مکه نیز مسلمنان پیروزیهایی در برابر دشمنان کسب کردند هر چند پیروزی نظامی نبود بلکه پیروزی در تبلیغات و نفوذ افکار عمومی و پیشرفت اسلام در میان قشرهای مردم بود. همچنین تعبیر به اذیت و آزار مؤمنان مناسب با محیط مکه است نه مدینه که کمتر چنین چیزی اتفاق میافتاد.[۲۰]
تعبیر به منافق دلیل بر این نیست که این آیات در مدینه نازل شده است، چون نفاق معنی وسیعی دارد و افراد ضعیف الایمانی را که با مختصر فشاری تغییر عقدیه میدهند نیز شامل میشود.[۱۵]
پاسخ علامه طباطبایی این است که معیار نفاق در این آیه فقط این است که به سخن میگفتد ایمان آوردیم ولی وقتی آزار میدیدند از گفتار خود بازگشتند. اینم که تو مکه هم بوده. درباره بحث نصرت و پیروزی، نصرت فقط به فتح و غنیمت نیست. بلکه مصداقهای دیگهای هم داره. ضمن اینکه آیه در مورد نصرت به گونهای خبر نمیدهد که دلالت بر تحقق قطعی آن کند زیرا در جمله از ان شرطیه استفاده کرده که بر امکان وقوع دلالت میکند نه تحقق وقع آن.[۲۱]
مستفاد از اینگونه روایات که از جامع البیان و الدر المنثور روایت شده، (عن عبيد، قال: سمعت الضحاك يقول: قوله: ﴿و مِنَ النَّاسِ مَن يَقول امنا بالله الآية نزلت في ناس من المنافقين بمكة كانوا يؤمنون فإذا أوذوا و أصابهم بلاء من المشركين رجعوا إلى الكفر مخافة من يؤذيهم و جعلوا أذى الناس في الدنيا كَعَذاب الله) وجود منافقان درمکه پیش از هجرت و پس ازان است.[۲۲] یعنی منافقان توی مکه هم بودند پس اشاکالی به مکی بودنش نیست.
جایگاه آیه در سوره عنکبوت (ارتباط با آیات قبل و بعد)
سوره عنکبوت با طرح مفهوم آزمایش ایمان آغاز میشود و آیه ۱۰ این سوره نمونهای عینی از چگونگی واکنش برخی افراد به این آزمایش را نشان میدهد. (آیه اول و آیه سوم) همان سنت آزمایش
در آیات قبل درباره مؤمنان و مشرکان به شکل صریح صحبت کرد از این آیه به بعد میخواهد درباره گروه سوم یعنی منافقان صحبت کند.[۲۳]
و چون حقتعالی ذکر خیار مؤمنین کرد در عقب آن بیان احوال ضعفای اهل ایمان یا ذکر منافقان میکند.[۲۴]
آیه ۱۱ سوره عنکبوت تتمه کلامی است که در آیه قبلی بود و حاصل معنای آن این است که:خدا با همه این احوال به وسیله امتحان بین مؤمنین واقعی و منافقین جدایی خواهد انداخت و از یکدیگر متمایزشان خواهد کرد. (این جمله ادامهی آیهی پیشین است و نتیجهاش این است که خدا با فتنه و امتحان میان مؤمنان و منافقان تمییز قائل میشود.)[۲۵]
نخست یادآور میشود که خدای دانا از هر انسانی به نهان و نهاد او داناتر است و سپس بر پایه این علم برتر و فراگیر، در آیه دوم از علم الهی به مؤمنان و منافقان خبر میدهد که بشارتی راستین برای مؤمنان و تهدیدی سخت برای منافقان است.[۲۶]
آگاهی خدای سبحان به نهان انسانها در جمله أو لَيْسَ اللهُ بِأَعْلَمَ بِما في صدور العلمينَ با استفهام انکاری، داناتر بودن خدای سبحان از هر انسانی به نهان خود او را یادآور شده و بر این پایه بطلان پندار منافقان و ناکامی آنها در رسیدن به اهدافشان، آشکار می گردد زیرا منافقان میپندارند که با ادعای ایمان میتوانند خدا و مؤمنان را بفریبند.[۲۷]
سنت ناگزیر امتحان
چون ایمان آنها مقید به عدم فتنه است (مقید به اینکه دردسری برایشان ایجاد نکند) ولی در ظاهر وانمود میکرد که ما در هر حال ایمان داریم، ولی سنت الهی بر امتحان اشخاص کار خود را کرده رسواشان ساخت؛ چون هیچ چیز جلوی این سنت را نمیگیرد.[۲۸]
در برابر سنت الهی و قانون فراگیر امتحان انسانها چند گروه می شوند ۱.مؤمنان قوی ایمان که ایمانی راسخ دارند از این رو در شدائد صابرند و فتنه توطئه گران و آسیبهای دنیایی را مانند عذاب سخت الهی نمی دانند. ۲. مؤمنان سست ایمان که ضعف ایمان در آنها سبب می شود در سختی ها گاهی به شکوه زبان بگشایند؛ اما در دل به خدای سبحان و پیامبران الهی ایمان دارند . منافقان که در آیه نخست از آنها یاد شد و خدای سبحان در این آیه از شناخت مؤمنان و منافقان خبر می دهد (و لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ ءامَنوا وَلَيَعْلَمَنَّ المُنفِقِينَ). این علم متقن الهي، بشارتی راستین برای مؤمنان و انذاری سخت برای منافقان است.[۲۹]
در برابر سنت الهی و قانون فراگیر امتحان، انسانها چند گروهاند که در آیه ۱۰ و ۱۱ به دو گروه از آنها اشاره شده است:۱.مؤمنا که در آیات پیشین از آنان و پاداشهایشان یاد شد. ۲.منافقان که در این دو آیه شناسانده و ویژگیهای آنها بر شمرده و درپایان علم خدای سبحان به هر دو گروه یاد شده است.[۳۰]
از مجازات الهی تعبیر به عذاب می کند و از آزارهای مردم تعبیر به فتنه، اشاره به اینکه آزارهای مدرم در حقیقت عذاب نیست، بلکه آزمایش است و وسیله تکامل برای انسان و به این ترتیب به آنها تعلیم میدهد که این دو را با هم مقایسه نکنند و با این بهانه که مخالفان آنها را آزار و شکنجه میکنند دست از ایمان خود برندارند که این جزیی از برنامه کلی امتحان در این دنیا است.[۳۱]
و جعلت الفتنة كالبلاء في أنهما يستعملان فيما يدفع إليه الإنسان من شدّة و رخاء، و هما في الشّدّة أظهر معنى و أكثر استعمالا،[۳۲]
مراد از فتنه مردم، آزار و اذیت آنها است.[۳۳]
شخصیتشناسی منافقان
به گفته بسیاری از مفسران شیعه مراد از افرادی که در آیه ۱۰ سوره عنکبوت درباره آنها صحبت میشود منافقان هستند.[۳۴] ویژگیهای آنان در این آیه چنین بیان شده است:
ایمان زبانی
منافقان در باطن کافرند؛ اما به زبان میگویند به خدا و پیامبر(ص) ایمان دارند.[۳۵] به گفته عبدالله جوادی، فیلسوف و مفسر شیعه، آیه شامل افراد دارای ایمان ضعیف نیست و فقط شامل کسانی میشود که در دل بیایماناند.[۳۶] در مقابل مکارم شیرازی، فقیه و مفسر شیعه، منافقان را شامل کسانی که ایمان ضعیفی دارند و تحت فشار، عقیده خود را عوض میکنند نیز دانسته و احتمال داده مراد از آیه همین دسته از منافقان باشند.[۳۷]
همسان دیدن آزار مردم و عذاب خدا
منافقان آزار و اذیت مردم را همسان عذاب الهی میبینند.[۳۸] بر اساس تفاسیر شیعه آنها از آزار مردم مانند عذاب خدا میترسند[۳۹] و با دیدن آزار آنها از ایمان خود دست میکشند.[۴۰] البته به گفته محمدحسن فضلالله، مفسر شیعه، آیه از بازگشت آنان از اسلام سخنی نمیگوید.[۴۱] (این بخش را احتمالا باید جابهجا کرد) به گفته وی آنها در برابر آزار مردم بیتابی میکنند ولی ایمانشان را نگه میدارند.[۴۲] (تا اینجا)
طباطبایی،[۴۳] جوادی[۴۴] و فضلالله،[۴۵] مفسران شیعه مراد از آیه را آزار به دلیل اصل ایمان به خدا دانستهاند، یعنی وقتی که به خاطر گفتنِ «پروردگار ما خداست» آزار ببیند. اگرچه مکارم شیرازی مراد از آن را آزار برای پیمودن راه خدا دانسته است.[۴۶] (احتمالا برخی تفاسیر اهل سنت نیز اینگونه معنا کردهاند. باید دید.)
ادعای همراهی هنگام پیروزی
هرگاه یاری خدا به مسلمانان برسد، منافقان مدعی اسلام میشوند.[۴۷] مراد از یاری خدا پیروزی[۴۸] و کسب غنیمت،[۴۹] شمرده شده و انگیزه منافقان را از این همراهی، سهمخواهی دانستهاند.[۵۰] جوادی، مفسر شیعه، انگیزه منافقان برای ادعای همراهی را شامل دستیابی به منزلت اجتماعی نیز دانسته است.[۵۱]
تفسیر روایی قمی مراد از یاری خدا را در آیه ۱۰ سوره عنکبوت، امام مهدی(ع) شمرده است.[۵۲] جوادی، مفسر شیعه، با اشاره به این مطلب، امام مهدی و حکومت جهانی او را یکی از مصداقهای یاری خداوند برای مؤمنان شمرده و معنای یاری خدا در این آیه را گستردهتر از آن میداند.[۵۳]
آگاهی خدا از باطن انسان
بر اساس بخش پایانی آیه ده سوره عنکبوت، خدا به آنچه در سینه جهانیان است آگاهتر است. به گفته شیخ طوسی، محدث و مفسر شیعه قرن پنجم قمری، مراد از بخش پایانی آیه این است که خدا از آنچه منافقان پنهان میکنند با خبر است و بر اساس آن مجازاتشان خواهد کرد.[۵۴] جوادی، مفسر شیعه، مراد از جهانیان را انسانها یا گروههایی از صاحبان خرد از جمله انسان، جن و فرشته دانسته است.[۵۵] به گفته او بر پایه این بخش از آیه، خدا از خود شخص نیز به درون او آگاهتر است.[۵۶]
شبکه معنایی آیه در قرآن
چون ایمان این افراد وابسته به آسایش و سلامت است و با آزار و آزمایش پایان مییابد، نگفت من الناس من یؤمن بالله بلکه گفت و من الناس من یقول آمنا بالله پس از این جهت شبیه آیه ۱۱ سوره حج است.[۵۷] وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ يَعْبُدُ اَللّٰهَ عَلىٰ حَرْفٍ، فَإِنْ أَصٰابَهُ خَيْرٌ اِطْمَأَنَّ بِهِ، وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَةٌ اِنْقَلَبَ عَلىٰ وَجْهِهِ سوره حج، آیه ۱۱.
همچنین مغنیه شبیه آیه ۷۷ سوره نساء فَلَمّٰا كُتِبَ عَلَيْهِمُ اَلْقِتٰالُ إِذٰا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ اَلنّٰاسَ كَخَشْيَةِ اَللّٰهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً دانسته است.[۵۸]
همچنین از این لحاظ که به زبان چیزی میگویند که در باطن ندارند شبیه آیه وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ آیه ۸ سوره بقره است. و من الناس من یقول ... از این نظر که فکر میکنند میتوانند خدا و مؤمنان را فریب دهند چون آخر آیه گفته خدا داناتر است به صدور عالمینبه این آیه شبیه است که سوره بقره آیات ۸ و ۹. چون در آیه ۹ می؛ه یخادعون الله و الذین آمنو و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون.[۵۹]
از این نشر که به درون شام داناتر است یعنی علم او از خود شما به درون شما بیشتر است شبیه این آیه است که ان تجهر بالقول فانه یعلم السر و اخفی یعنی بلکه از حقایق پوشیده بر خودتان نیز اطلاع دارد.[۶۰]
الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، آیه ۱۴۱ سوره نساء بیشتر به فرصتطلبی شبیه است. چون در این آیه بخش ترس نیامده است.
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۸۰ش، ج۱۶، ص۲۲۰.
- ↑ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۳ و ۲۱۴.
- ↑ مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۸ق، ج۶، ص۹۶.
- ↑ سوره عنکبوت، آیه ۱۰.
- ↑ القرآن الکریم، ترجمه مکارم شیرازی، ۱۳۸۹ش، ص۳۹۷.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۸.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۰۹.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۴۵۳.
- ↑ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۵.
- ↑ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۵.
- ↑ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۰۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۱۰.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۸.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۸۰ش، ج۱۶، ص۲۲۰.
- ↑ فضلالله، من و حی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۳.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۴.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۴.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۰.
- ↑ مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۸۰ش، ج۱۶، ص۲۲۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۰۶ و ۱۰۷.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۸.
- ↑ مکارم شیرازی، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ۱۳۷۹ش، ج۱۲، ص۳۴۵.
- ↑ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ۱۳۹۳ق، ص۱۰۶.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۰.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ۱۳۹۳ق، ص۱۰۶.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۶.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۰ و ۵۲۱.
- ↑ مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۸۰ش، ج۱۶، ص۲۲۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۶۲۳.
- ↑ مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۸ق، ج۶، ص۹۶.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ۱۳۹۳ق، ص۱۰۶؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹؛ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۳ و ۲۱۴؛ سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۹، ص۱۶۵؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۱.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۹۰؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۰۵؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۱۹.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۲ و ۵۲۶.
- ↑ مکارم شیرازی، نمونه، ۱۳۸۰ش، ج۱۶، ص۲۲۰.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۹۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۸، ص۴۳۱؛ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۵۳؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۰۵؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۱۹.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۹۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۸، ص۴۳۱؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹؛ فضلالله، من و حی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۳.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۹۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۸، ص۴۳۱؛ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۵۳؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۰۵.
- ↑ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۳ و ۲۱۴.
- ↑ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۳ و ۲۱۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۰۵.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۴.
- ↑ فضلالله، من وحی القرآن، ۱۴۳۹ق، ج۱۴، ص۲۱۵.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۲۲۱.
- ↑ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۰.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۱۱۲؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۹۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۱۱۲؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۹۰؛ کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ۱۳۳۶ش، ج۷، ص۱۱۹؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۱.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۰.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۴۹؛ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۵۳.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۹.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۹۰.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۶.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۵ و ۵۲۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۳ق، ج۱۶، ص۱۰۵.
- ↑ مغنیه، التفسیر الکاشف، ۱۴۲۸ق، ج۶، ص۹۶.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۵.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۴۰۱ش، ج۱۶، ص۵۲۶.
منابع
- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحیق صفوان عدنان داوودی، بیروت، دارالشامیه، ۱۴۱۲ق.
- سیوطی، عبدالرحمن، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۰ق.
- کاشانی، فتحالله بن شکرالله، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی و چاپخانه محمدحسن علمی، ۱۳۳۶ش.
- جوادی آملی، عبداالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، به تحقیق روحالله رزقی شهرودی و حسینعلی محمدی، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۴۰۱ش.
- حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
- سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۳ش.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۳ق،
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضلالله یزدی، ۱۴۰۶ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- فضلالله، محمدحسین، من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک، ۱۴۳۹ق.
- فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۷۳ش.
- القرآن الکریم، ترجمه مکارم شیرازی، قم، انتشارات امام علی بن ابیطالب(ع)، ۱۳۸۹ش.
- قمی، ابوالحسن علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سید طیب جزایری، قم، مؤسسه دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، قم، مدرسة الامام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۹ش.
- مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۰ش.
- مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۸ق.