پرش به محتوا

شیخ بهائی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۱
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:


== زندگی‌نامه ==
== زندگی‌نامه ==
بهاءالدین عاملی در [[۱۷ ذی‌الحجه|۱۷]] یا [[۲۷ ذی‌الحجه]] سال ۹۵۳ق در [[بعلبک]] به دنیا آمد. محل زندگی وی جُبَع یا جُباع، از روستاهای [[جبل عامل]] بوده است.<ref>مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴</ref> پدرش، [[حسین بن عبدالصمد حارثی|عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی]] (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان [[شهید ثانی]] (متوفی ۹۶۶ق) بود.
بهاءالدین عاملی در [[۱۷ ذی‌الحجه|۱۷]] یا [[۲۷ ذی‌الحجه]] سال ۹۵۳ق در [[بعلبک]] به دنیا آمد. محل زندگی وی جُبَع یا جُباع، از روستاهای [[جبل عامل]] بوده است.<ref>مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴.</ref> پدرش، [[حسین بن عبدالصمد حارثی|عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی]] (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان [[شهید ثانی]] (متوفی ۹۶۶ق) بود.


نسب وی به [[حارث همدانی|حارث هَمْدانی]] (متوفی [[سال ۶۵ قمری|۶۵ق]]) از اصحاب [[امیرالمومنین(ع)]] می‌رسد؛ از این رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.
نسب وی به [[حارث همدانی|حارث هَمْدانی]] (متوفی [[سال ۶۵ قمری|۶۵ق]]) از اصحاب [[امیرالمومنین(ع)]] می‌رسد؛ از این رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.
خط ۴۲: خط ۴۲:
[[پرونده:خانه تاریخی شیخ بهایی.jpg|400px|بندانگشتی|خانه منسوب به شیخ بهایی]]
[[پرونده:خانه تاریخی شیخ بهایی.jpg|400px|بندانگشتی|خانه منسوب به شیخ بهایی]]
[[پرونده:خانه تاریخی شیخ بهایی2.jpg|300px|بندانگشتی|خانه منسوب به شیخ بهایی]]
[[پرونده:خانه تاریخی شیخ بهایی2.jpg|300px|بندانگشتی|خانه منسوب به شیخ بهایی]]
یک سال بعد از تولد او در بعلبک، خانواده‌اش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت [[شهید ثانی]] و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق [[شاه تهماسب اول|شاه طهماسب اول]] و [[علی بن هلال کرکی]] معروف به شیخ علی مِنشار، [[شیخ الاسلام]] [[اصفهان]]، از جبل عامل به [[ایران]] نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای [[شیعه]] در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی [[صفویه|صفوی]]، به ایران مهاجرت کردند.<ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴</ref>
یک سال بعد از تولد او در بعلبک، خانواده‌اش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت [[شهید ثانی]] و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق [[شاه تهماسب اول|شاه طهماسب اول]] و [[علی بن هلال کرکی]] معروف به شیخ علی مِنشار، [[شیخ الاسلام]] [[اصفهان]]، از جبل عامل به [[ایران]] نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای [[شیعه]] در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی [[صفویه|صفوی]]، به ایران مهاجرت کردند.<ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴.</ref>


بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در [[قزوین]] نوشته شده، او هنگام ورود به ایران ۱۳ ساله بود،{{مدرک}} اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانسته‌اند.<ref>اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶</ref>  
بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در [[قزوین]] نوشته شده، او هنگام ورود به ایران ۱۳ ساله بود،{{مدرک}} اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانسته‌اند.<ref>اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶.</ref>  


بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان، [[شاه تهماسب اول|شاه طهماسب اول]] به توصیه و تأکید [[شیخ علی منشار]]، عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و [[منصب شیخ الاسلامی]] شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.{{مدرک}}
بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان، [[شاه تهماسب اول|شاه طهماسب اول]] به توصیه و تأکید [[شیخ علی منشار]]، عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و [[منصب شیخ الاسلامی]] شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.{{مدرک}}


به نوشته شیخ بهائی <ref>بهائی، الاربعون ص۶۳</ref>، وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در [[مشهد]] بوده است.<ref>بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶</ref> بعدها پدرش برای مدتی [[شیخ الاسلام]] [[هرات]] شد، اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد.<ref>مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶</ref> در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر [[حج]] از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد.<ref>افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹</ref>
به نوشته شیخ بهائی <ref>بهائی، الاربعون ص۶۳.</ref>، وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در [[مشهد]] بوده است.<ref>بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶.</ref> بعدها پدرش برای مدتی [[شیخ الاسلام]] [[هرات]] شد، اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد.<ref>مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶.</ref> در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر [[حج]] از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد.<ref>افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.</ref>


===همسر و فرزندان===
===همسر و فرزندان===
همسر شیخ بهائی، دختر [[علی منشار عاملی]]، زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر، کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به [[ارث]] برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق [[وقف]] کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی، به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت.<ref>نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰</ref> برخی بر این عقیده‌اند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده، می‌توان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانسته‌اند.<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲</ref>
همسر شیخ بهائی، دختر [[علی منشار عاملی]]، زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر، کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به [[ارث]] برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق [[وقف]] کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی، به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت.<ref>نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰.</ref> برخی بر این عقیده‌اند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده، می‌توان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانسته‌اند.<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲.</ref>


== تحصیلات و اساتید ==
== تحصیلات و اساتید ==
خط ۶۴: خط ۶۴:
* [[شیخ احمد گچایی]]؛
* [[شیخ احمد گچایی]]؛
* [[شیخ عبدالعالی کرکی]] (درگذشت ۹۹۳ق) فرزند [[محقق کرکی]]؛
* [[شیخ عبدالعالی کرکی]] (درگذشت ۹۹۳ق) فرزند [[محقق کرکی]]؛
* [[محمود دهدار]] (درگذشت۱۰۱۶ق)؛<ref>میرجهانی طباطبائی، ص۱۰۰</ref>
* [[محمود دهدار]] (درگذشت۱۰۱۶ق)؛<ref>میرجهانی طباطبائی، ص۱۰۰.</ref>
* [[محمد بن محمد بن ابی اللطیف مقدسی|محمّد بن محمّدبن ابی اللّطیف مقدسی شافعی]].<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶، ۱۶۸؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۵؛ بحرانی، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱؛ امین، ج۹، ص۲۴۳؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۷۵؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۵، ص۳۷۸، ج۱، ص۵۱۹؛ نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۵۲</ref>
* [[محمد بن محمد بن ابی اللطیف مقدسی|محمّد بن محمّدبن ابی اللّطیف مقدسی شافعی]].<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶، ۱۶۸؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۵؛ بحرانی، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱؛ امین، ج۹، ص۲۴۳؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۷۵؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۵، ص۳۷۸، ج۱، ص۵۱۹؛ نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۵۲.</ref>
{{پایان}}
{{پایان}}
===شاگردان===
===شاگردان===
شهرت علمی و موقعیت اجتماعی بهائی موجب شد شاگردان بسیاری داشته باشد. [[علامه امینی|امینی]]، <ref>ج ۱۱، ص۲۵۲ ـ ۲۶۰</ref>کاملترین گزارش از اسامی شاگردان شیخ و راویان او را گردآوری کرده است. وی از ۹۷ نفر با ذکر منبع نام می‌برد که مشهورترین آنها عبارت‌اند از:
شهرت علمی و موقعیت اجتماعی بهائی موجب شد شاگردان بسیاری داشته باشد. [[علامه امینی|امینی]]، <ref>ج ۱۱، ص۲۵۲ ـ ۲۶۰.</ref>کاملترین گزارش از اسامی شاگردان شیخ و راویان او را گردآوری کرده است. وی از ۹۷ نفر با ذکر منبع نام می‌برد که مشهورترین آنها عبارت‌اند از:
{{ستون-شروع|3}}
{{ستون-شروع|3}}
*[[محمدتقی مجلسی]]
*[[محمدتقی مجلسی]]
*[[محمد محسن فیض کاشانی]]
*[[محمد محسن فیض کاشانی]]
*[[صدرالمتألهین شیرازی]]
*[[صدرالمتألهین شیرازی]]
*[[سید ماجد بحرانی]]، که بر الاثناعشریة بهائی تعلیقه نگاشته است.<ref>امینی، ج۱۱، ص۲۶۲</ref>
*[[سید ماجد بحرانی]]، که بر الاثناعشریة بهائی تعلیقه نگاشته است.<ref>امینی، ج۱۱، ص۲۶۲.</ref>
*شیخ جواد بن سعد بغدادی معروف به [[فاضل جواد]]، شارح خلاصة الحساب و زبدة الاصول شیخ بهائی.
*شیخ جواد بن سعد بغدادی معروف به [[فاضل جواد]]، شارح خلاصة الحساب و زبدة الاصول شیخ بهائی.
*[[ملا حسنعلی شوشتری]] که در ۱۰۳۰ق از بهائی اجازه روایت دریافت داشته است.<ref>مجلسی، محمدباقر، ج۱۰۷، ص۲۳ ـ ۲۴</ref>
*[[ملا حسنعلی شوشتری]] که در ۱۰۳۰ق از بهائی اجازه روایت دریافت داشته است.<ref>مجلسی، محمدباقر، ج۱۰۷، ص۲۳ ـ ۲۴.</ref>
*[[ملا خلیل بن غازی قزوینی]] (متوفی ۱۰۸۹ق)
*[[ملا خلیل بن غازی قزوینی]] (متوفی ۱۰۸۹ق)
*[[شیخ زین الدّین بن محمد]] نواده [[شهید ثانی]]
*[[شیخ زین الدّین بن محمد]] نواده [[شهید ثانی]]
*[[ملا صالح مازندرانی]]
*[[ملا صالح مازندرانی]]
*رفیع الدین محمد نائینی مشهور به [[میرزا رفیعا]]<ref>مجلسی، محمدباقر، ج۱۰۶، ص۱۴۶ ـ ۱۵۱؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱، ص۲۳۷ ـ ۲۳۹</ref>
*رفیع الدین محمد نائینی مشهور به [[میرزا رفیعا]]<ref>مجلسی، محمدباقر، ج۱۰۶، ص۱۴۶ ـ ۱۵۱؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱، ص۲۳۷ ـ ۲۳۹.</ref>
{{پایان}}
{{پایان}}


خط ۸۷: خط ۸۷:
بهائی پس از مدتی برای سفر حج، از [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]] کناره گرفت و مسافرت طولانی خود را آغاز کرد و در ۱۰۲۵ق به [[اصفهان]] بازگشت و از آن پس تا آخر عمر همراه شاه عباس بود. وی در این سفر، به [[عراق]] و [[حلب]]، [[شام]] و [[مصر]] و سَراَندیب (سِیلان)، [[حجاز]] و [[بیت المقدس]] رفته و در سفر خود، توانست بسیاری از علما و بزرگان [[صوفیه]] را ببیند.{{مدرک}}
بهائی پس از مدتی برای سفر حج، از [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]] کناره گرفت و مسافرت طولانی خود را آغاز کرد و در ۱۰۲۵ق به [[اصفهان]] بازگشت و از آن پس تا آخر عمر همراه شاه عباس بود. وی در این سفر، به [[عراق]] و [[حلب]]، [[شام]] و [[مصر]] و سَراَندیب (سِیلان)، [[حجاز]] و [[بیت المقدس]] رفته و در سفر خود، توانست بسیاری از علما و بزرگان [[صوفیه]] را ببیند.{{مدرک}}


بهائی در سفرهای خود، ناشناس و در کسوت فقر و درویشی سیر کرده و با ارباب ادیان و مذاهب اسلامی به بحث و احتجاج پرداخته و در بعضی موارد [[تقیه]] می‌کرده است.<ref>محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷؛ مدرس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳</ref>
بهائی در سفرهای خود، ناشناس و در کسوت فقر و درویشی سیر کرده و با ارباب ادیان و مذاهب اسلامی به بحث و احتجاج پرداخته و در بعضی موارد [[تقیه]] می‌کرده است.<ref>محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷؛ مدرس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳.</ref>


او در راه بازگشت از [[حج]] به [[تبریز]] رفت و حدود یک سال در آنجا ماند.<ref>بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۰</ref> وی سفری نیز به [[کرک نوح|کَرْک نوح]] در [[جبل عامل]] داشته و در آنجا با شیخ حسن [[صاحب معالم]] (متوفی ۱۰۱۱ق) دیدار کرده است.<ref>حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۵۸</ref> از آثار وی چنین برمی آید که وی به شهرهای دیگری چون [[کاظمین]]، [[هرات]]، [[آذربایجان (ایران)|آذربایجان]] و [[قم]] و شیروان مسافرت کرده است.<ref>بهائی، مشرق، ص۴۸۰؛ بهائی، الاربعون، ص۵۰۷؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۹، ۷۰، ۲۳۶ و ج۲، ص۳۳؛ بهائی، الحدیقة، ص۱۵۶؛ بهائی، مفتاح، ص۸۰۰</ref>
او در راه بازگشت از [[حج]] به [[تبریز]] رفت و حدود یک سال در آنجا ماند.<ref>بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۰.</ref> وی سفری نیز به [[کرک نوح|کَرْک نوح]] در [[جبل عامل]] داشته و در آنجا با شیخ حسن [[صاحب معالم]] (متوفی ۱۰۱۱ق) دیدار کرده است.<ref>حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۵۸.</ref> از آثار وی چنین برمی آید که وی به شهرهای دیگری چون [[کاظمین]]، [[هرات]]، [[آذربایجان (ایران)|آذربایجان]] و [[قم]] و شیروان مسافرت کرده است.<ref>بهائی، مشرق، ص۴۸۰؛ بهائی، الاربعون، ص۵۰۷؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۹، ۷۰، ۲۳۶ و ج۲، ص۳۳؛ بهائی، الحدیقة، ص۱۵۶؛ بهائی، مفتاح، ص۸۰۰.</ref>


===سفر پیاده به مشهد===
===سفر پیاده به مشهد===
از سفرهای تاریخی شیخ بهائی، سفر پیاده او به [[مشهد]] است. بار اول، در [[۲۵ ذی‌الحجه]] ۱۰۰۸ق بود. در این زمان، شاه عباس به شکرانه فتح [[خراسان]]، از [[طوس]] تا [[حرم امام رضا (ع)]] را پیاده رفت و شیخ بهایی نیز او را همراهی کرد.{{مدرک}}
از سفرهای تاریخی شیخ بهائی، سفر پیاده او به [[مشهد]] است. بار اول، در [[۲۵ ذی‌الحجه]] ۱۰۰۸ق بود. در این زمان، شاه عباس به شکرانه فتح [[خراسان]]، از [[طوس]] تا [[حرم امام رضا (ع)]] را پیاده رفت و شیخ بهایی نیز او را همراهی کرد.{{مدرک}}


سه سال بعد، شاه عباس به سبب [[نذر|نذری]] كه داشت دوباره با پای پياده از [[اصفهان]] به مشهد رفت و ۳ ماه در اين شهر ماند كه در اين سفر نيز شيخ بهائی همراه او بود.<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۵۶۸ و ج۲، ص۶۱۰ ـ ۶۱۲؛ فلسفی، ج۳، ص۸۵۹ ـ ۸۶۰، ۸۶۳ ـ ۸۶۴؛ مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۴؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۲؛ شاملو، ج۱، ص۱۸۳ـ ۱۸۴؛ خراسانی، ص۵۷۰؛ اعتمادالسلطنه، ص۶۱۱ ـ ۶۱۳</ref>
سه سال بعد، شاه عباس به سبب [[نذر|نذری]] كه داشت دوباره با پای پياده از [[اصفهان]] به مشهد رفت و ۳ ماه در اين شهر ماند كه در اين سفر نيز شيخ بهائی همراه او بود.<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۵۶۸ و ج۲، ص۶۱۰ ـ ۶۱۲؛ فلسفی، ج۳، ص۸۵۹ ـ ۸۶۰، ۸۶۳ ـ ۸۶۴؛ مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۴؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۲؛ شاملو، ج۱، ص۱۸۳ـ ۱۸۴؛ خراسانی، ص۵۷۰؛ اعتمادالسلطنه، ص۶۱۱ ـ ۶۱۳.</ref>


==موقعیت اجتماعی==
==موقعیت اجتماعی==
=== انتصاب به مقام شیخ‌الاسلامی ===
=== انتصاب به مقام شیخ‌الاسلامی ===
شیخ بهائی پس از مرگ پدرش در ۹۸۴ق، در [[بحرین]]<ref>بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹</ref> به امر [[شاه طهماسب]] به هرات رفت و به جای او به [[شیخ الاسلام]]ی هرات منصوب شد. این اولین منصب رسمی وی بود.<ref>مهاجر، ص۱۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۸</ref>
شیخ بهائی پس از مرگ پدرش در ۹۸۴ق، در [[بحرین]]<ref>بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.</ref> به امر [[شاه طهماسب]] به هرات رفت و به جای او به [[شیخ الاسلام]]ی هرات منصوب شد. این اولین منصب رسمی وی بود.<ref>مهاجر، ص۱۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۸.</ref>


پس از وفات پدر همسرش (شیخ علی منشار) در همان سال، [[شیخ الاسلام]] [[اصفهان]] شد. حکم [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]] او را [[شاه اسماعیل دوم]] (حک: ۹۸۴ ـ ۹۸۵) یا [[شاه محمد خدابنده]] (حک: ۹۸۵ ـ ۹۹۵) صادر کرد. عده‌ای گفته‌اند [[شاه عباس اول]] که در ۹۹۶ق به حکومت رسید، فرمان [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]] او را صادر کرده است.<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۴؛ حبیب آبادی، ج۳، ص۸۲۲؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات، ص۱۶۳</ref>
پس از وفات پدر همسرش (شیخ علی منشار) در همان سال، [[شیخ الاسلام]] [[اصفهان]] شد. حکم [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]] او را [[شاه اسماعیل دوم]] (حک: ۹۸۴ ـ ۹۸۵) یا [[شاه محمد خدابنده]] (حک: ۹۸۵ ـ ۹۹۵) صادر کرد. عده‌ای گفته‌اند [[شاه عباس اول]] که در ۹۹۶ق به حکومت رسید، فرمان [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]] او را صادر کرده است.<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۴؛ حبیب آبادی، ج۳، ص۸۲۲؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات، ص۱۶۳.</ref>


این منصب مورد رضایت و علاقه او نبود و همچنان گرایش به عزلت داشت و در [[زهد]] و درویشی به سر می‌برد،<ref>مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳؛ مدنی، سلافة، ص۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ محبّی، نفحة الرّیحانة، ج۲، ص۲۹۲؛ امین، ج۹، ص۲۳۷</ref> حتی پیوسته سعی در کناره‌گیری و استعفا از [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]] داشت و به گزارش بعضی منابع برای مدتی از این مقام کناره گرفت.{{مدرک}}
این منصب مورد رضایت و علاقه او نبود و همچنان گرایش به عزلت داشت و در [[زهد]] و درویشی به سر می‌برد،<ref>مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳؛ مدنی، سلافة، ص۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ محبّی، نفحة الرّیحانة، ج۲، ص۲۹۲؛ امین، ج۹، ص۲۳۷.</ref> حتی پیوسته سعی در کناره‌گیری و استعفا از [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]] داشت و به گزارش بعضی منابع برای مدتی از این مقام کناره گرفت.{{مدرک}}


نقل می‌کنند،‌ بهائی گذشته از [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]]، منزلت و قرب خاصی در دربار صفوی داشت و در دانش، [[تقوا]]، کفایت و کاردانی مورد اعتماد [[شاه عباس اول]] و طرف مشورت او قرار می‌گرفت. به نوشته اسکندر منشی<ref>ج ۱، ص۱۵۷</ref>، شاه از محضر بهائی بهره می‌برد و وجود او را بسیار مغتنم می‌شمرد، تا آنجا که پس از بازگشت بهائی از سفر طولانی، به استقبال او آمد و ریاست علمای ایران را به او پیشنهاد کرد که بهائی نپذیرفت.<ref>طوقان، ص۴۷۴</ref> شاه در امور شرعی خانوادگی نیز به وی رجوع می‌کرد.<ref>فلسفی، ج۲، ص۵۶۳، ۵۷۴؛ منجم یزدی، ص۱۰۹، ۲۶۸، ۳۰۱، ۳۴۷</ref>
نقل می‌کنند،‌ بهائی گذشته از [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]]، منزلت و قرب خاصی در دربار صفوی داشت و در دانش، [[تقوا]]، کفایت و کاردانی مورد اعتماد [[شاه عباس اول]] و طرف مشورت او قرار می‌گرفت. به نوشته اسکندر منشی<ref>ج ۱، ص۱۵۷.</ref>، شاه از محضر بهائی بهره می‌برد و وجود او را بسیار مغتنم می‌شمرد، تا آنجا که پس از بازگشت بهائی از سفر طولانی، به استقبال او آمد و ریاست علمای ایران را به او پیشنهاد کرد که بهائی نپذیرفت.<ref>طوقان، ص۴۷۴.</ref> شاه در امور شرعی خانوادگی نیز به وی رجوع می‌کرد.<ref>فلسفی، ج۲، ص۵۶۳، ۵۷۴؛ منجم یزدی، ص۱۰۹، ۲۶۸، ۳۰۱، ۳۴۷.</ref>
===اقامه نمازجمعه===
===اقامه نمازجمعه===
بهائی اقامه [[نماز جمعه]] اصفهان را بر عهده داشت.<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶</ref>
بهائی اقامه [[نماز جمعه]] اصفهان را بر عهده داشت.<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶.</ref>


==مذهب و مشرب شیخ بهائی==
==مذهب و مشرب شیخ بهائی==
شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانواده‌اش به شیعیان جبل عامل و نیز تالیف‌های بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانسته‌اند. از شاخص‎ترین این آثار قصیده معروف «وسیله الفوز و الامان» او در مدح [[امام زمان(عج)]] و نیز صلوات مشهوری است که برای [[امامان شیعه|۱۴ معصوم]] ساخت و با عبارت «اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة» شروع می‌شود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در [[آستان قدس رضوی]] و [[حضرت معصومه(س)]] و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی می‌خوانند. <ref>امین، سید حسن، شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون، ص۱۶-۱۷.</ref> بهاء‌الدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان<ref>خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹</ref>، در مواردی از مخالفان آنها [[تبری]] جسته است.<ref>جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲</ref>  
شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانواده‌اش به شیعیان جبل عامل و نیز تالیف‌های بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانسته‌اند. از شاخص‎ترین این آثار قصیده معروف «وسیله الفوز و الامان» او در مدح [[امام زمان(عج)]] و نیز صلوات مشهوری است که برای [[امامان شیعه|۱۴ معصوم]] ساخت و با عبارت «اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة» شروع می‌شود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در [[آستان قدس رضوی]] و [[حضرت معصومه(س)]] و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی می‌خوانند. <ref>امین، سید حسن، شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون، ص۱۶-۱۷.</ref> بهاء‌الدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان<ref>خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹.</ref>، در مواردی از مخالفان آنها [[تبری]] جسته است.<ref>جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲.</ref>  


محمدامین محبّی<ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰ ـ ۴۴۱</ref> و احمد خَفاجی<ref>ص۱۰۴</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از [[شاه عباس اول]] که شیعه بود، پنهان می‌کرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت [[ائمه اطهار|ائمه]] شیعه داشته است، شیعه شمرده‌اند.<ref>بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲</ref> احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود [[تقیه]] می‌کرد و به سبب مشرب [[عرفان|عرفانی]] خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می‌نمود.
محمدامین محبّی<ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰ ـ ۴۴۱.</ref> و احمد خَفاجی<ref>ص۱۰۴.</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از [[شاه عباس اول]] که شیعه بود، پنهان می‌کرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت [[ائمه اطهار|ائمه]] شیعه داشته است، شیعه شمرده‌اند.<ref>بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود [[تقیه]] می‌کرد و به سبب مشرب [[عرفان|عرفانی]] خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می‌نمود.


بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در [[توثیق]] او تردید کرده‌اند،<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳</ref> ولی مسلم است که شیخ بهائی [[فقیه]] شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی‌رغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است.<ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹</ref>
بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در [[توثیق]] او تردید کرده‌اند،<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳.</ref> ولی مسلم است که شیخ بهائی [[فقیه]] شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی‌رغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است.<ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹.</ref>


از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علی‌رغم آمد و شد به دربار [[صفویان|صفوی]]، مشرب [[تصوف]] و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و‌ گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. [[معصوم علیشاه]]<ref>ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵</ref>، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون [[میرداماد]]، [[میرفندرسکی]]، [[ملا صدرا]]، [[محمدتقی مجلسی|مجلسی اول]] و [[فیض کاشانی]]، به سلسله [[سلسله نوربخشیه|نوربخشیه]] و [[سلسله نعمة اللهیه|نعمت اللهیه]] منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از [[محیی الدین ابن عربی]] با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴</ref> از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفته‌اند.<ref>تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲</ref>
از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علی‌رغم آمد و شد به دربار [[صفویان|صفوی]]، مشرب [[تصوف]] و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و‌ گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. [[معصوم علیشاه]]<ref>ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵.</ref>، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون [[میرداماد]]، [[میرفندرسکی]]، [[ملا صدرا]]، [[محمدتقی مجلسی|مجلسی اول]] و [[فیض کاشانی]]، به سلسله [[سلسله نوربخشیه|نوربخشیه]] و [[سلسله نعمة اللهیه|نعمت اللهیه]] منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از [[محیی الدین ابن عربی]] با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴.</ref> از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفته‌اند.<ref>تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲.</ref>


بهائی بیش از سایر علما و فقهای [[امامیه]] تمایل به عرفان داشته است. به گفته [[علامه مجلسی]]، وی اهل [[چله نشینی]] و [[ریاضات شرعی]] بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است.<ref>جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴</ref> با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است.<ref>کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷</ref> خود بهائی نیز در داستان رمزی گربه و موش<ref>مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶</ref> و در اشعارش، از صوفیان [[ریا|ریاکار]] انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است.<ref>حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴</ref>
بهائی بیش از سایر علما و فقهای [[امامیه]] تمایل به عرفان داشته است. به گفته [[علامه مجلسی]]، وی اهل [[چله نشینی]] و [[ریاضات شرعی]] بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است.<ref>جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴.</ref> با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است.<ref>کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷.</ref> خود بهائی نیز در داستان رمزی گربه و موش<ref>مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶.</ref> و در اشعارش، از صوفیان [[ریا|ریاکار]] انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است.<ref>حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref>


==مقام علمی==
==مقام علمی==
شیخ بهایی در تمام علوم رسمی زمان خود دست داشت و در شماری از آنها منحصر به فرد بود. او در حوزه معارف دینی و علوم اسلامی استاد بود. در سلسله [[اجازه روایت|اجازات روایی]]، از [[محدث|محدثان]] [[امامی]] برجسته قرن یازدهم به شمار می‌رود و طرق بسیاری از اجازات محدّثین در قرون اخیر به او و از او به [[حسین بن عبدالصمد حارثی|پدرش]] و [[شهید ثانی]] منتهی می‌شود.<ref>خوانساری، ج۷، ص۶۰؛ بهائی، الاربعون حدیثا، ص۶۳ ـ ۶۵</ref>
شیخ بهایی در تمام علوم رسمی زمان خود دست داشت و در شماری از آنها منحصر به فرد بود. او در حوزه معارف دینی و علوم اسلامی استاد بود. در سلسله [[اجازه روایت|اجازات روایی]]، از [[محدث|محدثان]] [[امامی]] برجسته قرن یازدهم به شمار می‌رود و طرق بسیاری از اجازات محدّثین در قرون اخیر به او و از او به [[حسین بن عبدالصمد حارثی|پدرش]] و [[شهید ثانی]] منتهی می‌شود.<ref>خوانساری، ج۷، ص۶۰؛ بهائی، الاربعون حدیثا، ص۶۳ ـ ۶۵.</ref>


وی از ۲۵ سالگی در [[تفسیر قرآن]] به خوض و تدقیق پرداخته و آن را اشرف علوم دانسته است.<ref>بهائی، العروة الوثقی، ص۴۲ ـ ۴۳</ref> مهمترین کوشش بهائی، ارائه توجیه و تعلیلی در مورد وضع معانی جدید برای تقسیم‌بندی احادیث از سوی متأخران است. به گفته وی، وقوع فاصله زمانی بین متأخرین و سلف صالح و احتمال از میان رفتن کتب اصول اخبار، و اشتباه بین احادیث مورد اعتماد قدما با غیر آن، و به طور خلاصه انسداد طرق تشخیص احادیث مورد وثوق قدما، باعث شد تا متأخران به وضع معانی جدید برای اصطلاحاتی چون [[حدیث صحیح|صحیح]]، [[حدیث_(اقسام)#حدیث_حَسَن|حَسَن]] و [[حدیث_(اقسام)#حدیث_مُوَثَّق|موثّق]] دست یازند و ملاک جدیدی برای تمیز اخبار ارائه دهند. وی همچنین به ریشه‌های تقسیم‌بندی قدما و تعریف آنان از صحیح و حسن و موثق اشاره می‌کند.<ref>بهائی، مشرق الشمسین، ص۲۴، ۳۵؛ نوری، خاتمه، ج۳، ص۴۸۱ ـ ۴۸۲</ref>
وی از ۲۵ سالگی در [[تفسیر قرآن]] به خوض و تدقیق پرداخته و آن را اشرف علوم دانسته است.<ref>بهائی، العروة الوثقی، ص۴۲ ـ ۴۳.</ref> مهمترین کوشش بهائی، ارائه توجیه و تعلیلی در مورد وضع معانی جدید برای تقسیم‌بندی احادیث از سوی متأخران است. به گفته وی، وقوع فاصله زمانی بین متأخرین و سلف صالح و احتمال از میان رفتن کتب اصول اخبار، و اشتباه بین احادیث مورد اعتماد قدما با غیر آن، و به طور خلاصه انسداد طرق تشخیص احادیث مورد وثوق قدما، باعث شد تا متأخران به وضع معانی جدید برای اصطلاحاتی چون [[حدیث صحیح|صحیح]]، [[حدیث_(اقسام)#حدیث_حَسَن|حَسَن]] و [[حدیث_(اقسام)#حدیث_مُوَثَّق|موثّق]] دست یازند و ملاک جدیدی برای تمیز اخبار ارائه دهند. وی همچنین به ریشه‌های تقسیم‌بندی قدما و تعریف آنان از صحیح و حسن و موثق اشاره می‌کند.<ref>بهائی، مشرق الشمسین، ص۲۴، ۳۵؛ نوری، خاتمه، ج۳، ص۴۸۱ ـ ۴۸۲.</ref>


گذشته از علوم و معارف اسلامی، مهمترین حوزه فعالیت علمی بهائی، ریاضی و سپس معماری و مهندسی بوده و در جغرافیا و نجوم نیز تبحر داشته است.
گذشته از علوم و معارف اسلامی، مهمترین حوزه فعالیت علمی بهائی، ریاضی و سپس معماری و مهندسی بوده و در جغرافیا و نجوم نیز تبحر داشته است.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
#ساختن [[منارجنبان]] اصفهان
#ساختن [[منارجنبان]] اصفهان
#طراحی گنبد مسجد امام اصفهان که صدا را ۷ مرتبه منعکس می‌کند
#طراحی گنبد مسجد امام اصفهان که صدا را ۷ مرتبه منعکس می‌کند
#ساختن ساعتی که نیاز به کوک کردن نداشت.<ref>مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۵؛ امین، ج۹، ص۲۴۰؛ نعمه، ص۵۵ ـ ۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمة نفیسی، ص۵۱؛ هنرفر، ص۴۵۵؛ رفیعی مهرآبادی، ص۴۶۷، ۴۷۱؛ همایی، ج۱، ص۱۷</ref>
#ساختن ساعتی که نیاز به کوک کردن نداشت.<ref>مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۵؛ امین، ج۹، ص۲۴۰؛ نعمه، ص۵۵ ـ ۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمة نفیسی، ص۵۱؛ هنرفر، ص۴۵۵؛ رفیعی مهرآبادی، ص۴۶۷، ۴۷۱؛ همایی، ج۱، ص۱۷.</ref>


*آثاری که انتساب آنها به شیخ بهائی بعید است و بیشتر نبوغ و شخصیت نادر بهائی دستمایه انتساب این خوارق عادات و افسانه‌های تاریخی به وی شده است، مانند حمّام معروف شیخ بهائی در اصفهان که می‌گویند مدت زیادی آب آن تنها با نور شمعی گرم بوده است.<ref>نعمه، ص۵۵؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۵۲؛ رفیعی مهرآبادی، ص۳۹۷، ۴۰۷</ref>
*آثاری که انتساب آنها به شیخ بهائی بعید است و بیشتر نبوغ و شخصیت نادر بهائی دستمایه انتساب این خوارق عادات و افسانه‌های تاریخی به وی شده است، مانند حمّام معروف شیخ بهائی در اصفهان که می‌گویند مدت زیادی آب آن تنها با نور شمعی گرم بوده است.<ref>نعمه، ص۵۵؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۵۲؛ رفیعی مهرآبادی، ص۳۹۷، ۴۰۷.</ref>


===آثار ادبی===
===آثار ادبی===
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
==وفات==
==وفات==
[[پرونده:قبر شیخ بهایی در جوار حرم امام رضا(ع).jpg|250px|بندانگشتی|قبر شیخ بهایی در [[حرم امام رضا(ع)]]]]
[[پرونده:قبر شیخ بهایی در جوار حرم امام رضا(ع).jpg|250px|بندانگشتی|قبر شیخ بهایی در [[حرم امام رضا(ع)]]]]
بهاءالدین عاملی چند روز قبل از مرگ با جمعی از همراهان و شاگردان خود به زیارت قبر [[بابا رکن الدین شیرازی]] رفت و [[مکاشفه]]‌ای برایش روی داد که از آن نزدیک بودن مرگش را استنباط کرد. [[محمد تقی مجلسی|محمدتقی مجلسی]]، <ref>مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵</ref> که خود از همراهان شیخ بوده، این مکاشفه را گزارش کرده است.<ref>مدنی، سلافه، ص۲۹۱؛ اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۵۴ ـ ۴۵۵</ref>
بهاءالدین عاملی چند روز قبل از مرگ با جمعی از همراهان و شاگردان خود به زیارت قبر [[بابا رکن الدین شیرازی]] رفت و [[مکاشفه]]‌ای برایش روی داد که از آن نزدیک بودن مرگش را استنباط کرد. [[محمد تقی مجلسی|محمدتقی مجلسی]]، <ref>مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵.</ref> که خود از همراهان شیخ بوده، این مکاشفه را گزارش کرده است.<ref>مدنی، سلافه، ص۲۹۱؛ اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۵۴ ـ ۴۵۵.</ref>


بهائی از آن پس خلوت گزید و بعد از ۷ روز بیماری از دنیا رفت و طبق [[وصیت|وصیتش]] او را به [[مشهد]] انتقال دادند و در مَدْرس سابق خودِ او در پایین پای [[امام رضا(ع)]] به خاک سپردند.<ref>اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷ ـ ۹۶۸؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۵ ـ ۴۴۷؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۷</ref>
بهائی از آن پس خلوت گزید و بعد از ۷ روز بیماری از دنیا رفت و طبق [[وصیت|وصیتش]] او را به [[مشهد]] انتقال دادند و در مَدْرس سابق خودِ او در پایین پای [[امام رضا(ع)]] به خاک سپردند.<ref>اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷ ـ ۹۶۸؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۵ ـ ۴۴۷؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۷.</ref>


اسکندر منشی، <ref>ج ۲، ص۹۶۷</ref> وقایع‌نگار روزانه شاه عباس، و نیز مظفر بن محمدقاسم گنابادی، منجم معروف آن عصر، در تنبیهات المنجمین<ref>ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴</ref> که چند ماه پس از مرگ بهائی نوشته، سال وفات شیخ بهایی را ۱۰۳۰ق ذکر کرده‌اند.<ref>مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۵؛ حسینی استرآبادی، ص۲۱۷؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۸۵ ـ ۸۶</ref>
اسکندر منشی، <ref>ج ۲، ص۹۶۷.</ref> وقایع‌نگار روزانه شاه عباس، و نیز مظفر بن محمدقاسم گنابادی، منجم معروف آن عصر، در تنبیهات المنجمین<ref>ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴.</ref> که چند ماه پس از مرگ بهائی نوشته، سال وفات شیخ بهایی را ۱۰۳۰ق ذکر کرده‌اند.<ref>مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۵؛ حسینی استرآبادی، ص۲۱۷؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۸۵ ـ ۸۶.</ref>


[[پرونده:پوستر سریال شیخ بهایی.jpg|150px|بندانگشتی|پوستر [[سریال شیخ بهایی]] با حضور علی نصیریان در نقش شیخ.]]
[[پرونده:پوستر سریال شیخ بهایی.jpg|150px|بندانگشتی|پوستر [[سریال شیخ بهایی]] با حضور علی نصیریان در نقش شیخ.]]
اما [[نظام الدین ساوجی]]، شاگرد بهائی و تمام‌کننده [[جامع عباسی]]، وفات وی را در ۱۰۳۱ق ذکر کرده است<ref>شیخ بهائی، جامع عباسی، ص۹۶</ref> و بسیاری از [[تذکره‌نویسی|تذکره‌نویسان]] از وی پیروی نموده‌اند.<ref>تنکابنی، ص۲۴۵؛ خراسانی، ص۶۴۰؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷، ۶۷۶ </ref>
اما [[نظام الدین ساوجی]]، شاگرد بهائی و تمام‌کننده [[جامع عباسی]]، وفات وی را در ۱۰۳۱ق ذکر کرده است<ref>شیخ بهائی، جامع عباسی، ص۹۶.</ref> و بسیاری از [[تذکره‌نویسی|تذکره‌نویسان]] از وی پیروی نموده‌اند.<ref>تنکابنی، ص۲۴۵؛ خراسانی، ص۶۴۰؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷، ۶۷۶ .</ref>


== مجموعه تلویزیونی ==
== مجموعه تلویزیونی ==
۳۶۲

ویرایش