کاربر ناشناس
شاه محمد خدابنده صفوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mgolpayegani جز (←پیوند به بیرون) |
imported>Aghaie بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''محمد خدابنده''' | '''محمد خدابنده''' چهارمین پادشاه [[صفوی]] و پسر بزرگ [[شاه طهماسب اول]] است، که به مدت ۹ سال بر ایران حکومت کرد اما حاکمیت او از اقتدار لازم برخوردار نبود و قدرت در بیشتر موارد در دست اطرافیان قرار داشت. با توجه به اوضاع آشفته کشور در دوره حاکمیت خدابنده، عثمانیان از مغرب و [[ازبکان]] از مشرق، به ترتیب به [[آذربایجان]] و [[خراسان]] هجوم آورند. وی در پی بیماری در ۱۰۰۴ در [[قزوین]] درگذشت و در [[عتبات عالیات]] به خاک سپرده شد. | ||
== تولد و رشد == | == تولد و رشد == | ||
[[محمد خدابنده]] | [[محمد خدابنده]] یا سلطان محمد صفوی در ۹۳۸ هجری به دنیا آمد. مادرش، [[سلطانم]]، دختر [[موسی سلطان موصلوی ترکمان]] (از امیران بزرگ [[بایندریه]]) بود. او از کودکی به [[خدابنده]] ملقب شد. هنگامی که شش ساله بود، شاه طهماسب حکومت [[خراسان]] را به او داد و [[محمدخان شرف الدین اغلی تکلو]] را با منصب [[امیرالامرایی]] و همچنین به عنوان [[لله]] خدابنده راهی خراسان کرد <ref> اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۱۲۵</ref>خدابنده تا ۲۶ سالگی در [[هرات]] بود. | ||
در حمله [[ | در حمله [[ازبکان]] به رهبری [[عبیداللّه خان]] به خراسان، در درگیری مستقیم، چشمان وی آسیب جدّی دید و با اینکه شاه طهماسب برای معالجه او اقدام جدّی کرد، هرگز بینایی کامل به دست نیاورد.<ref> عالم آرای شاه طهماسب، ص۳۱۳ـ۳۱۶؛ قس اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۱۲۶.</ref> | ||
== همسر و | == همسر و فرزندان == | ||
خدابنده در | خدابنده در ۹۷۳ با [[خیرالنساءبیگم]] ملقب به [[مهدعلیا]]، در [[قزوین]] ازدواج کرد.<ref> روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۵۵۲، ۶۴۸ـ۶۴۹؛ نویدی، تکملةالاخبار، ص۱۱۱، ۱۲۸؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۱۲۵ـ ۱۲۶.</ref> | ||
خدابنده پنج فرزند داشت: سلطان [[حسن | خدابنده پنج فرزند داشت: سلطان [[حسن میرزا]] که به دستور اسماعیل دوم کشته شد؛ سلطان [[حمزه میرزا]]؛ [[شاه عباس اول]] (عباس میرزا)؛ [[ابوطالب میرزا]] و [[طهماسب میرزا]] <ref> اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۱۲۶ـ۱۳۲. </ref> | ||
== واگذاری مجدد حکومت خراسان به خدابنده == | == واگذاری مجدد حکومت خراسان به خدابنده == | ||
در | در ۹۶۳، [[شاه طهماسب]] او را به قزوین احضار کرد و [[اسماعیل میرزا]]، پسر دیگرش، را به همراه [[علی سلطان تکلو]] به [[هرات]] فرستاد، اما این جایگزینی دوامی نداشت. از آنجا که اسماعیل میرزا طبعی ناآرام داشت، بر پدرش شورید. شاه طهماسب به محض آگاهی از این موضوع، او را به پایتخت فراخواند و پس از محبوس ساختن وی در [[قلعه قهقهه]]، در ۹۶۴ حکومت خراسان را بار دیگر به خدابنده واگذاشت و این بار [[شاه قلی سلطان یکان استاجلو]] را لله (سرپرست) او کرد. | ||
== نبرد با ازبکان == | == نبرد با ازبکان == | ||
در سال | در سال ۹۷۴، [[عبداللّه خان ازبک]] با سی هزار سوار به خراسان حمله کرد. ازاینرو، خدابنده به دفع او مصمم شد و چون نتوانست سپاهی جمع کند، فقط با سیصد سوار به مقابله خان ازبک شتافت و نصایح اطرافیانش را مبنی بر امتناع از حمله با این عده کم نپذیرفت. | ||
او | او برای در امان ماندن از حمله ازبکان، در [[قلعه تربت]] پناه گرفت و در محاصره آنها افتاد، اما نیروهای [[قزلباش]] به موقع به کمک او رسیدند و ازبکان را به [[بخارا]] فراری دادند <ref> روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۵۵۲ـ۵۵۳، ۶۵۰</ref>در همین گیرودار، میانه خدابنده و شاه قلی سلطان به هم خورد و هریک شکایت نامه هایی به شاه طهماسب فرستادند. | ||
عاقبت در | عاقبت در ۹۸۰، خدابنده به دستور شاه به [[شیراز]] رفت. حکومت هرات، نخست به [[حمزه میرزا]]، پسر بزرگ خدابنده، و سپس به پسر کوچکتر خدابنده، عباس میرزا، سپرده شد.<ref> منشی قمی، خلاصةالتواریخ، ج۱، ص۵۶۷؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۱۲۶، ۱۳۱.</ref> | ||
== به قدرت رسیدن خدابنده == | == به قدرت رسیدن خدابنده == | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
=== اختلاف بر سر جانشینی === | === اختلاف بر سر جانشینی === | ||
با درگذشت شاه طهماسب اول در | با درگذشت شاه طهماسب اول در ۹۸۴، اختلاف امیران قزلباش برای انتخاب جانشین بالا گرفت و به درگیریهای خونینی انجامید. عاقبت، حامیان اسماعیل میرزا او را به نام شاه اسماعیل دوم در قزوین بر تخت سلطنت نشاندند. او که به سبب حبس طولانی در قلعه، بیرحمتر و سرکشتر شده بود، پس از جلوس دست به کشتار وسیع شاهزادگان صفوی زد. | ||
دستور | دستور کشتن خدابنده و فرزندانش نیز صادر شده بود، اما پیش از عملی شدن آن، خود اسماعیل با توطئه خواهرش، [[پری خان خانم]]، به قتل رسید.<ref> روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۶۴۶ـ۶۴۷؛ منشی قمی، خلاصةالتواریخ، ج۲، ص۶۵۰ـ ۶۵۳؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۱، ۲۰۴، ۲۰۸ـ ۲۰۹، ۲۱۹.</ref> | ||
=== انتخاب خدابنده === | === انتخاب خدابنده === | ||
پس از | پس از این رویداد، امیران قزلباش با صلاحدید پری خان خانم، خدابنده را جانشین شاه طهماسب اعلام کردند و او را به قزوین فراخواندند. شاید سبب این انتخاب ناتوانی خدابنده در امر حکومت و نابینایی او بود تا قدرت در دست پری خان خانم باقی بماند. تا آمدن خدابنده به قزوین، پری خان خانم به همراهی داییاش، [[شمخال سلطان]]، گرداننده امور بود. | ||
خدابنده هنوز از | خدابنده هنوز از شیراز حرکت نکرده بود که [[میرزاسلمان جابری]] اصفهانی (وزیر شاه اسماعیل)، که برای آگاهی از اوضاع قزوین به آنجا رفته بود، وی را از قدرت پری خان خانم مطّلع کرد. با این همه، خدابنده در ۹۸۵ از شیراز به اصفهان رفت و حکومت آنجا را به پسرش حمزه میرزا و [[میرحسین خان مازندرانی]] سپرد و پس از دیدار مادرش در [[کاشان]]، راهی [[قزوین]] شد. | ||
اطرافیان پری خان خانم که از بیتوجهی خدابنده و [[مهدعلیا]] به خودشان آگاه شده بودند، خواستند به کمک شمخال سلطان آنان را از بین ببرند، اما توفیقی نیافتند و امیران خدابنده با ترفندی شمخال سلطان را از قزوین دور کردند.<ref> روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۶۵۳ـ۶۵۴؛ جُنابدی، روضةالصفویه، ص۵۸۹، ۵۹۰؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۵.</ref> | |||
== نفوذ و قدرت مهدعلیا و وزیر == | == نفوذ و قدرت مهدعلیا و وزیر == | ||
خدابنده در | خدابنده در ۹۸۶ در قزوین مستقر شد و در منابع از این تاریخ به بعد او را [[نواب سکندرشأن]] نامیدهاند. پس از مدت کوتاهی پری خان خانم و شمخال سلطان، ظاهرآ با توطئه مهدعلیا کشته شدند و پس از آن، خدابنده که ارادهای از خود نداشت، کارهای حکومتی را عملا در اختیار مهدعلیا و میرزاسلمانِ وزیر قرار داد <ref> برای نمونه رجوع کنید به اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۲۶؛ افوشتهیی، ص۷۱ـ۷۴، ۱۲۳؛ نیز رجوع کنید به مستوفی، زبدةالتواریخ ص۸۷ </ref> خدابنده برای جلب حمایت امیران قدرتمند [[قزلباش]]، خزاین [[شاه طهماسب]] را به آنان بخشید.<ref> روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۶۵۶.</ref> | ||
== حمله عثمانی به ایران == | == حمله عثمانی به ایران == | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
=== حمله به گنجه === | === حمله به گنجه === | ||
در سال | در سال ۹۸۷، یعنی سال سوم حکومت خدابنده، [[عثمانی ها]] با آگاهی از نابسامانی اوضاع ایران، به دستور [[سلطان مراد سوم]] به [[گنجه]] حمله کردند و با دادن تلفات بسیار بر [[قلعه تفلیس]] دست یافتند.<ref> افوشتهیی، ص۷۵ـ۸۲.</ref> | ||
=== حمله به | === حمله به آذربایجان === | ||
در | در ۹۹۲، هنگامی که نیروهای عثمانی به [[آذربایجان]] حمله کردند، خدابنده همراه حمزه میرزا به آنجا شتافت، اما با کشته شدن [[امیرخان ترکمان]]، والی آذربایجان (که با دسیسه طوایف [[شاملو]] و [[استاجلو]] و به دستور خدابنده صورت گرفت)، نیروهای عثمانی، با وجود رشادتهای حمزه میرزا، بر تبریز دست یافتند. <ref> افوشتهیی، ص۱۶۳ـ۱۶۶؛ اروج بیگ، دونژوان ایرانی، ص۲۰۲ـ۲۰۳، ۲۰۹، ۲۱۵ـ۲۱۶.</ref> | ||
== کشته شدن مهد علیا == | == کشته شدن مهد علیا == | ||
در سال | در سال ۹۹۲ق، امیران قزلباش که از دخالتهای [[مهدعلیا]] در امور حکومتی ناخرسند بودند، او را در حضور خدابنده به قتل رساندند. پادشاه صفوی از بیم قزلباشان و از شدت ناتوانی، این حادثه را از تقدیرات آسمانی شمرد و حتی عاملان این حادثه را تنبیه نکرد.<ref> منشی قمی، خلاصةالتواریخ، ج۲، ص۶۹۶ـ۶۹۹؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۲۴۷ـ۲۵۲؛ نیز رجوع کنید به خیرالنساء بیگم.</ref> | ||
== خدابنده | == خدابنده ناتوانتر از قبل == | ||
از | از این زمان به بعد، اوضاع نابسامانتر شد. حمزه میرزا، با وجود سن کم، سعی کرد به پدرش کمک کند، اما امیران قدرتمند قزلباش مانع کار او شدند. حتی [[مرشدقلی]]، خان استاجلو و [[علی قلی]]، خان شاملو، عباس میرزا را در خراسان پادشاه اعلام کردند، <ref> منشی قمی، خلاصةالتواریخ، ج۲، ص۷۰۴ـ۷۰۵؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۲۷۸؛ منجم یزدی، ص۵۷</ref> لیکن این حادثه با تدبیر میرزاسلمان، که پس از مهدعلیا امور را به دست گرفته بود، حل شد. | ||
با | با کشته شدن میرزاسلمان که با توطئه امیران قزلباش طراحی شده بود، خدابنده که خود از این ماجرا خبر داشت، ناتوانتر از پیش بر مسند حکومت باقی ماند. <ref> اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۲۸۴ـ۲۸۹؛ منجم یزدی، ص۶۳ـ۶۴؛ نیز رجوع کنید به حمزه میرزا.</ref> | ||
== انتخاب جانشین == | == انتخاب جانشین == | ||
در سال | در سال ۹۹۴هجری، در پی قتل [[حمزه میرزا]] که با توطئه امیران قزلباش، به خصوص شاملوها و استاجلوها انجام گرفت، خدابنده بیش از پیش ناتوان و درمانده شد. او از بیم [[قزلباشان]] و برای جلوگیری از تشدیداختلافات داخلی از انتخاب جانشین خودداری کرد، چرا که در این زمان، [[ترکمانان]] و [[تکلوها]] از شاهزاده [[طهماسب میرزا]]، و امیران خراسان و به خصوص شاملوها از عباس میرزا حمایت میکردند و علیقلی خان فتح اوغلی استاجلو و اسماعیل قلی خان که در قتل حمزه میرزا دست داشتند، خواهان جانشینی شاهزاده [[ابوطالب میرزا]] بودند.<ref> اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۳۴۹ـ۳۵۱؛ افوشتهیی، ص۲۱۵ـ ۲۱۶؛ شاملو، قصص الخاقانی، ج۱، ص۱۱۴ـ۱۱۶؛ نیز رجوع کنید به حمزه میرزا.</ref> | ||
سرانجام، خدابنده در برابر | سرانجام، خدابنده در برابر پافشاری طرفداران ابوطالب میرزا تسلیم شد و او را به جانشینی خود انتخاب کرد. | ||
== خلع از خلافت == | == خلع از خلافت == | ||
وقتی خبر انتخاب جانشینی ابوطالب | وقتی خبر انتخاب جانشینی ابوطالب میرزا به [[خراسان]] رسید، مرشدقلی خان به همراه عباس میرزا و برخی از نزدیکانش به جانب قزوین حرکت کردند و این در حالی بود که عبداللّه خان ازبک تدارک حمله به هرات را میدید. در همین گیرودار نیز خدابنده و ابوطالب میرزا برای رتق و فتق امور [[اصفهان]] و [[فارس]] به آن نواحی رفته و از پایتخت دور بودند. | ||
ازاینرو، گروهی از طوایف شاملو که در [[قزوین]] بودند، حمایتشان را از عباس میرزا اعلام کردند و پس از ورود عباس میرزا و همراهانش به قزوین، درباریان از او اطاعت کردند<ref> اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۳۵۸ـ ۳۶۵</ref> در همین زمان، از اردوی خدابنده خبر رسید که در میان حامیان ابوطالب میرزا چنددستگی پیدا شده است و بسیاری از آنان مخفیانه به قزوین بازگشته و از مقابله با طرفداران عباس میرزا خودداری کردهاند. | |||
خدابنده و ابوطالب | خدابنده و ابوطالب میرزا که وضع را چنین دیدند، مجبور به بازگشت به قزوین شدند و عباس میرزا به گرمی از آنان استقبال کرد. خدابنده، خسته از وضع نابسامانش خود را از سلطنت خلع و تاج شاهی را بر سر عباس میرزا گذاشت.<ref> شاملو، قصص الخاقانی، ج۱، ص۳۵۰، ۳۵۹ـ۳۶۵، ۳۷۰ـ۳۷۲. </ref> | ||
== | == ویژگیهای خدابنده == | ||
=== شاعر === | === شاعر === | ||
خدابنده شعر | خدابنده شعر میسرود و فهمی تخلص میکرد. از هزل و شوخ طبعی نیز پرهیز نداشت. | ||
=== حاکم ناتوان === | === حاکم ناتوان === | ||
وی مدت نه سال و شش ماه با بیکفایتی و ناتوانی حکومت کرد و فقط اسمی از سلطنت داشت. او اکثر اوقاتش را به خوشگذرانی سپری میکرد و امور مملکت در دست امیران جاه طلب قزلباش بود.<ref> جُنابدی، روضةالصفویه، ص۶۰۴؛ مستوفی، زبدةالتواریخ ص۸۸. </ref> | |||
هر | هر طایفهای از امرای قزلباش یکی از پسران خدابنده را دستاویز مقاصد سیاسی خود برای رسیدن به قدرت و سرکوب رقیبانشان قرار دادند. این وضع گذشته از نابسامانی داخلی، باعث شد تا عثمانیان از مغرب و [[ازبکان]] از مشرق، به ترتیب به آذربایجان و خراسان هجوم آورند. در واقع دوره سلطنت محمد خدابنده، دوره اوج درگیریها و اختلافات داخلی در تاریخ صفویان بود. | ||
== درگذشت == | == درگذشت == | ||
بعد از برکناری خدابنده از سلطنت، در منابع | بعد از برکناری خدابنده از سلطنت، در منابع خبری از احوال وی نیست. فقط به این اشاره شده که وی در پی بیماری در ۱۰۰۴ در قزوین درگذشت. او را نخست در آستانه [[امامزاده حسین قزوین]] دفن کردند، سپس جسدش را به [[عتبات عالیات|عتبات عالیات]] فرستادند.<ref>شاملو،، قصص الخاقانی، ج۱، ص۵۱۶.</ref> | ||
==جستار های وابسته== | ==جستار های وابسته== |