کاربر ناشناس
کشتار شیعیان هزاره بهدستور عبدالرحمن: تفاوت میان نسخهها
جز
←کشتار هزارهها
imported>Fayaz جز (←حکومت عبدالرحمن) |
imported>Fayaz جز (←کشتار هزارهها) |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
هزاره از اقوام بزرگ افغانستان است که زبان آنان فارسی با گویش هزارگی و مذهب اکثریتشان [[امامیه|شیعه امامیه]] است. هزارهها در هنگام شروع امارت عبدالرحمن، در سرزمین اصلی خود، [[هزارستان|هزارهستان]] نیمه مستقل بودند. افراد قدرتمند آنان، میرها در مناطق نزدیک [[کابل]]، [[قندهار]]، [[هرات]] و [[مزار شریف]]، تابع امیر کابل بودند و به او مالیات و سرباز میدادند. اما همه آنان در امور داخلی خود مستقل بودند و تشکیلات اداری حکومتی در هزارستان وجود نداشت.<ref>تیمور خانوف، تاریخ ملی هزاره، ۱۳۷۲ش، ص۱۷۰و۱۷۱.</ref> بهگفته تیمور خانوف، نویسنده «تاریخ ملی هزاره»، بیشتر میران هزاره بخصوص بهسود و جاغوری و دایزنگی، خود را متحد عبدالرحمن میشمردند و گمان میکردند که روابط با امیر جدید نیز به همان شکل سابق خواهد بود.<ref>تیمور خانوف، تاریخ ملی هزاره، ۱۳۷۲ش، ص۱۷۵.</ref> | هزاره از اقوام بزرگ افغانستان است که زبان آنان فارسی با گویش هزارگی و مذهب اکثریتشان [[امامیه|شیعه امامیه]] است. هزارهها در هنگام شروع امارت عبدالرحمن، در سرزمین اصلی خود، [[هزارستان|هزارهستان]] نیمه مستقل بودند. افراد قدرتمند آنان، میرها در مناطق نزدیک [[کابل]]، [[قندهار]]، [[هرات]] و [[مزار شریف]]، تابع امیر کابل بودند و به او مالیات و سرباز میدادند. اما همه آنان در امور داخلی خود مستقل بودند و تشکیلات اداری حکومتی در هزارستان وجود نداشت.<ref>تیمور خانوف، تاریخ ملی هزاره، ۱۳۷۲ش، ص۱۷۰و۱۷۱.</ref> بهگفته تیمور خانوف، نویسنده «تاریخ ملی هزاره»، بیشتر میران هزاره بخصوص بهسود و جاغوری و دایزنگی، خود را متحد عبدالرحمن میشمردند و گمان میکردند که روابط با امیر جدید نیز به همان شکل سابق خواهد بود.<ref>تیمور خانوف، تاریخ ملی هزاره، ۱۳۷۲ش، ص۱۷۵.</ref> | ||
== | ==شروع تهاجم== | ||
{{جعبه نقل قول | {{جعبه نقل قول | ||
|عنوان= | |عنوان= | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
قبایل هزاره از ابتدا تا ۱۲۷۳ش، در مناطق مختلف [[هزارستان]]، مورد تهاجم نیروهای عبدالرحمن قرار گرفتند و دست به دفاع و جنگهای متعدد زدند که در ۱۲۷۱و۱۲۷۲ش مقاومت هزارهها به کشتار و آوارگی و کاهش شدید جمعیت آنان منجر شد.<ref>تیمورخانف، تاریخ ملی هزارهها، ۱۳۷۲ش، ص۱۱۷تا۱۲۱؛ پولادی، هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۵و۳۱۶</ref><br> | قبایل هزاره از ابتدا تا ۱۲۷۳ش، در مناطق مختلف [[هزارستان]]، مورد تهاجم نیروهای عبدالرحمن قرار گرفتند و دست به دفاع و جنگهای متعدد زدند که در ۱۲۷۱و۱۲۷۲ش مقاومت هزارهها به کشتار و آوارگی و کاهش شدید جمعیت آنان منجر شد.<ref>تیمورخانف، تاریخ ملی هزارهها، ۱۳۷۲ش، ص۱۱۷تا۱۲۱؛ پولادی، هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۵و۳۱۶</ref><br> | ||
بین سالهای ۱۲۶۱ تا ۱۲۶۹ هزارههای قبیله شَیخعلی و قبایل کوچکتر، واقع در شمال غرب کابل و شرق [[بامیان]]، چندبار مورد تهاجم نیروهای عبدالرحمن و قتل بهدستور وی قرار گرفت. در نهایت، بخش بزرگی از آنان به مناطق همسایه و دورتر کوچانده شدند و مناطق آنان به پشتونهای کوچرو داده شد. اعتراض و قیام آنان بهخاطر مالیاتهای سنگین و اذیت و آزار پیوسته ماموران حکومتی و اقوام دیگر و نیز به بازداشت افراد بانفوذشان بهدستور عبدالرحمن بود.<ref>پولادی، هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۸.</ref> همچنین این افراد مجبور بودند در هنگام عبور سربازان امیر کابل، تدارکات آنان را تهیه کنند.<ref>پولادی، هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۸تا۳۲۰؛ کاتب، سراج التواریخ، ۱۳۷۰ش، ج۳، قسمت اول، ص۲۱.</ref><br> | بین سالهای ۱۲۶۱ تا ۱۲۶۹ هزارههای قبیله شَیخعلی و قبایل کوچکتر، واقع در شمال غرب کابل و شرق [[بامیان]]، چندبار مورد تهاجم نیروهای عبدالرحمن و قتل بهدستور وی قرار گرفت. در نهایت، بخش بزرگی از آنان به مناطق همسایه و دورتر کوچانده شدند و مناطق آنان به پشتونهای کوچرو داده شد. اعتراض و قیام آنان بهخاطر مالیاتهای سنگین و اذیت و آزار پیوسته ماموران حکومتی و اقوام دیگر و نیز به بازداشت افراد بانفوذشان بهدستور عبدالرحمن بود.<ref>پولادی، هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۸.</ref> همچنین این افراد مجبور بودند در هنگام عبور سربازان امیر کابل، تدارکات آنان را تهیه کنند.<ref>پولادی، هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۸تا۳۲۰؛ کاتب، سراج التواریخ، ۱۳۷۰ش، ج۳، قسمت اول، ص۲۱.</ref><br> | ||
عبدالرحمن همزمان با سرکوب هزارههای شیخعلی، در پاییز ۱۲۶۵ش به میران هزاره [[بامیان]]، [[دایکندی|دایکُندی]]، [[غزنی]] ، [[ | عبدالرحمن همزمان با سرکوب هزارههای شیخعلی، در پاییز ۱۲۶۵ش به میران هزاره [[بامیان]]، [[دایکندی|دایکُندی]]، [[غزنی]] ، [[اُرزگان]] و [[غور]] نامه فرستاد و از آنان درخواست بیعت و اطاعت نمود.<ref>کاتب، سراج التواریخ، ج۳، </ref> برخی از میران درخواست او را نپذیرفتند.<ref>دولت آبادی، هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت، ۱۳۸۵ش، ص۶۷و۶۸.</ref> عبدالرحمن تلاش کرد با جذب میران دیگر، از آنان برای سرکوب این هزارهها استفاده کند.<ref>پولادی، هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۰.</ref>{{یادداشت|عبدالرحمن در بهار ۱۲۶۸ش به حاکمان غزنی و قندهار و دیگر اطراف هزارهجات، دستور داد هرکدام، دو نفر را مامور کنند وارد هزارهجات شده و تمام راهها و موانع نفوذ آنجا را ببینند و در مزار شریف، به او گزارش دهند.(کاتب، سراج التواریخ، ۱۳۷۰ش، ج۳، بخش اول، ص۴۰۲.) این ماموران از بین قزلباشها و سیدهای شیعه انتخاب شدند تا شک کسی برانگیخته نشود.(پولادی، هزارهها، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۶)}} عبدالرحمن در تابستان ۱۲۶۹ش، پسرعمویش عبدالقدوس را والی هزارهها و مستقر بامیان کرد و دستور داد با زبان یا شمشیر، آنان را به اطاعت وادارد.<ref>کاتب، سراج التواریخ، ۱۳۷۰ش، ج۳، بخش اول، ص۴۸۰.</ref><br> | ||
===تسلط اولیه=== | ===تسلط اولیه=== |