پرش به محتوا

ازدواج ام‌کلثوم با عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadhaghani
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadhaghani
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب''' از جمله نقل‌های تاریخی است که بین شیعیان و اهل سنت درباره انگیزه، چگونگی و حتی گاه در اصل وقوع آن اختلاف شده است. منابع [[اهل سنت]] بر وقوع این ازدواج تأکید کرده‌اند. برخی منابع [[شیعه|شیعی]] نیز این ماجرا را ذکر کرده‌اند، اما عده‌ای دیگر از [[:رده:علمای شیعه|عالمان شیعه]] آن را نپذیرفته و با آن به مخالفت پرداخته‌اند. در برخی روایات اهل بیت به این ازدواج اشاره شده و آن را ازدواجی از سر اجبار معرفی کرده‌اند. کتاب‌های بسیاری در ردّ وقوع این ازدواج نگاشته شده است.
'''ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب''' از جمله نقل‌های تاریخی است که بین [[شیعه|شیعیان]] و [[اهل سنت]] درباره انگیزه، چگونگی و حتی گاه در اصل وقوع آن اختلاف شده است. منابع اهل سنت بر وقوع این [[ازدواج]] تأکید کرده‌اند. برخی منابع شیعی نیز این ماجرا را ذکر کرده‌اند، اما عده‌ای دیگر از [[:رده:علمای شیعه|عالمان شیعه]] آن را نپذیرفته و با آن به مخالفت پرداخته‌اند. در برخی [[روایات]] اهل بیت به این ازدواج اشاره شده و آن را ازدواجی از سر اجبار معرفی کرده‌اند. کتاب‌های بسیاری در ردّ وقوع این ازدواج نگاشته شده است.


==علت اهمیت==
==علت اهمیت==
خط ۱۴: خط ۱۴:
اکثر [[اهل سنت]]، بر صورت گرفتن این ازدواج تأکید کرده‌اند؛ تا آنجا که مقدار [[مهریه]] و فرزندان حاصل این وصلت را نام برده‌اند.<ref> تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۴۸۶. طبقات ابن سعد، ج۸، ص۴۶۴؛ المصنف، ج۶، ص۱۶۳.</ref>
اکثر [[اهل سنت]]، بر صورت گرفتن این ازدواج تأکید کرده‌اند؛ تا آنجا که مقدار [[مهریه]] و فرزندان حاصل این وصلت را نام برده‌اند.<ref> تاریخ مدینه دمشق، ج۱۹، ص۴۸۶. طبقات ابن سعد، ج۸، ص۴۶۴؛ المصنف، ج۶، ص۱۶۳.</ref>


[[محمد بن جریر طبری|طبری]] ماجرا را این گونه شرح می‌دهد: ابتدا عُمَر، ام کلثوم دختر [[ابوبکر]] را از [[عایشه]] خواستگاری کرد و عایشه با خواهرش موضوع را در میان گذاشت. اما ام کلثوم به علت زندگی خشن عُمَر و سختگیری‌اش به زنان، آن را نپذیرفت. [[عمرو بن عاص]] موضوع را به عُمَر رسانید و ام کلثوم، دختر [[علی]](ع) را معرفی کرد تا نسبتی بین او و [[رسول خدا]](ص) برقرار گردد.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۰.</ref> حال آنکه اگر این دلیل باشد قبلا پیامبر(ص) با دختر وی، [[حفصه دختر عمر بن خطاب|حفصه]] ازدواج کرده بود و خویشاوندی سببی حاصل شده بود. برخی عالمان شیعه نیز وقوع این ماجرا را می‌پذیرند<ref>قاموس الرجال، ج۱۲، ص۲۱۶.رسائل، ج۳، ص۱۴۹.کافی، ج۵، ص۳۴۶</ref> [[کلینی]]، روایتی را نقل می‌کند که امام علی(ع) پس از مرگ عمر، ام کلثوم را به خانه خویش برد.<ref>کافی، ج۶، ص۱۱۴، ۱۱۵.</ref>
[[محمد بن جریر طبری|طبری]] ماجرا را این گونه شرح می‌دهد: ابتدا عُمَر، ام کلثوم دختر [[ابوبکر]] را از [[عایشه]] خواستگاری کرد و عایشه با خواهرش موضوع را در میان گذاشت. اما ام کلثوم به علت زندگی خشن عُمَر و سختگیری‌اش به زنان، آن را نپذیرفت. [[عمرو بن عاص]] موضوع را به عُمَر رسانید و ام کلثوم، دختر [[علی]](ع) را معرفی کرد تا نسبتی بین او و [[رسول خدا]](ص) برقرار گردد.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۰.</ref>


برخی منابع اهل سنت نیز خواستگاری را بدون واسطه نقل کرده و نوشته‌اند: عُمَر، ام کلثوم را از علی(ع) خواستگاری کرد و امام(ع) در جواب فرمود: او کوچک است. عُمَر گفت: او کوچک نیست و تو می‌خواهی او را به من ندهی. پس او را نزد من بفرست تا او را ببینم. امام(ع) او را نزد عُمر فرستاد. عمر که او را دید به ام کلثوم گفت: به پدرت بگو چنان چه تو می‌گویی نیست. سپس علی(ع) با وصلت آنان موافقت کرد.<ref>طبقات ابن سعد، ج۸، ص۴۶۳.</ref>
برخی منابع اهل سنت نیز خواستگاری را بدون واسطه نقل کرده و نوشته‌اند: عُمَر، ام کلثوم را از علی(ع) خواستگاری کرد و امام(ع) در جواب فرمود: او کوچک است. عُمَر گفت: او کوچک نیست و تو می‌خواهی او را به من ندهی. پس او را نزد من بفرست تا او را ببینم. امام(ع) او را نزد عُمر فرستاد. عمر که او را دید به ام کلثوم گفت: به پدرت بگو چنان چه تو می‌گویی نیست. سپس علی(ع) با وصلت آنان موافقت کرد.<ref>طبقات ابن سعد، ج۸، ص۴۶۳.</ref>


در برخی متون دیگر اهل سنت آمده است که عمر دست بر ساق پای ام کلثوم زد و آن را برهنه کرد. ام کلثوم گفت: اگر [[خلیفه]] نبودی چشمت را کور می‌کردم و دماغت را می‌شکستم. ام کلثوم که نزد پدر بازگشت و از عمل عمر شکایت کرد و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی.<ref>الاصابه، ج۸، ص۴۶۴. سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۱. الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۵.</ref> [[سبط بن جوزی]] درباره این عمل عمر می‌گوید: به خدا قسم چنین چیزی قبیح است حتی اگر او کنیز بود؛ عمر حق نداشت این کار را انجام دهد چرا که به [[اجماع]] مسلمین دست زدن به زن نامحرم جایز نیست.<ref>تذکره الخواص، ص۳۲۱.</ref>
در برخی متون دیگر اهل سنت آمده است که عمر دست بر ساق پای ام کلثوم زد و آن را برهنه کرد. ام کلثوم گفت: اگر [[خلیفه]] نبودی چشمت را کور می‌کردم و دماغت را می‌شکستم. ام کلثوم که نزد پدر بازگشت و از عمل عمر شکایت کرد و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی.<ref>الاصابه، ج۸، ص۴۶۴. سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۰۱. الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۵۵.</ref> [[سبط بن جوزی]] درباره این عمل عمر می‌گوید: به خدا قسم چنین چیزی قبیح است حتی اگر او کنیز بود؛ عمر حق نداشت این کار را انجام دهد چرا که به [[اجماع]] مسلمین دست زدن به زن نامحرم جایز نیست.<ref>تذکره الخواص، ص۳۲۱.</ref>
برخی عالمان شیعه نیز وقوع این ماجرا را می‌پذیرند<ref>قاموس الرجال، ج۱۲، ص۲۱۶.رسائل، ج۳، ص۱۴۹.کافی، ج۵، ص۳۴۶</ref> [[کلینی]]، روایتی را نقل می‌کند که امام علی(ع) پس از مرگ عمر، ام کلثوم را به خانه خویش برد.<ref>کافی، ج۶، ص۱۱۴، ۱۱۵.</ref>


در بعضی از منابع عهده‌دار این ازدواج حضرت علی<ref>طبقات ابن سعد، ج۸، ص۴۶۳.</ref> و در بعضی عباس بن عبدالمطلب و در روایتی نیز [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] عهده‌دار این ازدواج شدند.
در بعضی از منابع عهده‌دار این ازدواج حضرت علی<ref>طبقات ابن سعد، ج۸، ص۴۶۳.</ref> و در بعضی عباس بن عبدالمطلب و در روایتی نیز [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] عهده‌دار این ازدواج شدند.


=== ازدواج از روی اجبار ===
=== ازدواج از روی اجبار ===
برای مثال، [[سید مرتضی]] می‌گوید امام علی (ع) از روی ناچاری و [[تقیه]]، و با وساطت عموی خود، این ازدواج را پذیرفته است. او در پاسخ به سوال درباره ازدواج عمر با ام کلثوم می‌گوید: این ازدواج از روی اختیار و رغبت امام(ع) نبود، بلکه پس از تکرار درخواست و زورگویی که نزدیک بود به درگیری و مرافعه بینجامد صورت گرفت.<ref>رسائل، ج۳، ص۱۴۹.</ref> [[روایات|روایاتی]] نیز در این باره وجود دارد؛ برای مثال از [[امام صادق]](ع) درباره ازدواج ام کلثوم با عُمَر سؤال شد و امام (ع) فرمود: این اولین ازدواجی است که در [[اسلام]] [[غصب]] شده است.<ref>کافی، ج۵، ص۳۴۶.</ref> همچنین در [[کافی|کتاب کافی]] آمده است: امیرمؤمنان(ع) خواستگاری عُمر را نپذیرفت و به او فرمود: او دختر بچه‌ای بیش نیست. عمر نزد [[عباس بن عبدالمطلب]]، عموی علی(ع) رفت و تهدید کرد که به خدا چاه زمزم را ویران می‌کنم، برای شما کرامتی نمی‌گذارم و شاهد می‌آورم که علی دزدی کرده و دست راستش را قطع می‌کنم. عباس، جریان را برای امام(ع) نقل کرد و از او خواست امر را به وی واگذارد و علی(ع) هم پذیرفت.<ref>کافی، ج۵، ص۳۴۶</ref>
گروهی از عالمان شیعه، با استناد به روایات موجود در این زمینه، وقوع ازدواج را تأیید ولی آن را از سر اجبار و اکراه دانسته‌اند. برای مثال، [[سید مرتضی]] می‌گوید امام علی (ع) از روی ناچاری و [[تقیه]]، و با وساطت عموی خود، این ازدواج را پذیرفته است. او در پاسخ به سوال درباره ازدواج عمر با ام کلثوم می‌گوید: این ازدواج از روی اختیار و رغبت امام(ع) نبود، بلکه پس از تکرار درخواست و زورگویی که نزدیک بود به درگیری و مرافعه بینجامد صورت گرفت.<ref>رسائل، ج۳، ص۱۴۹.</ref> [[روایات|روایاتی]] نیز در این باره وجود دارد؛ برای مثال از [[امام صادق]](ع) درباره ازدواج ام کلثوم با عُمَر سؤال شد و امام (ع) فرمود: این اولین ازدواجی است که در [[اسلام]] [[غصب]] شده است.<ref>کافی، ج۵، ص۳۴۶.</ref> همچنین در [[کافی|کتاب کافی]] آمده است: امیرمؤمنان(ع) خواستگاری عُمر را نپذیرفت و به او فرمود: او دختر بچه‌ای بیش نیست. عمر نزد [[عباس بن عبدالمطلب]]، عموی علی(ع) رفت و تهدید کرد که به خدا چاه زمزم را ویران می‌کنم، برای شما کرامتی نمی‌گذارم و شاهد می‌آورم که علی دزدی کرده و دست راستش را قطع می‌کنم. عباس، جریان را برای امام(ع) نقل کرد و از او خواست امر را به وی واگذارد و علی(ع) هم پذیرفت.<ref>کافی، ج۵، ص۳۴۶</ref>


== نظریه دوم: عدم وقوع ازدواج ==
== نظریه دوم: عدم وقوع ازدواج ==
برخی این ازدواج را انکار کرده‌اند. [[آقا بزرگ تهرانی]] کتاب‌هایی را که در ردّ این ازدواج نوشته شده نام می‌برد:
برخی از عالمان شیعه هم، اصل ماجرا را انکار کرده‌اند. [[شیخ مفید]] در این باره می‌گوید: [[حدیث]] وارده در باب تزویج ام کلثوم ثابت نیست و زبیر بن بکار که آن را روایت کرده فردی متهم و دشمن امیرمؤمنان(ع) بوده است.<ref> المسائل السرویه، ص۸۶ و ۸۷.</ref> (شیخ مفید در کتاب دیگر خویش این مسأله را پذیرفته و از آن خبر داده است.<ref> المسائل العکبریه، ص۶۰.</ref>) [[ابن شهرآشوب]] از قول [[ابومحمد نوبختی]] می‌گوید: عقد صورت گرفت اما ام کلثوم کوچک بود. وی صبر کرد تا بزرگ شود ولی عُمَر قبل از وقوع زفاف مُرد.<ref>المناقب، ج۳، ص۱۸۹.</ref> [[ذبیح الله محلاتی]] می‌نویسد: با اندکی تأمل به یقین درمی‌یابیم که اصلا چنین واقعه و ازدواجی صورت نپذیرفته است.<ref>ریاحین الشریعه، ج۳، ص۲۴۵.</ref> بعضی از معاصرین هم در پرداختن به این ماجرا، مستندات خویش را در عدم وقوع این ازدواج ذکر کرده‌اند.<ref>الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، ج۷، ص۳۴۰- ۳۵۴.</ref>
 
[[آقا بزرگ تهرانی]] کتاب‌هایی را که در ردّ این ازدواج نوشته شده نام می‌برد:
*«افحام الاعداء و الخصوم فی نفی عقد ام کلثوم» تألیف ناصر حسین بن امیر حامد حسین.<ref>الذریعه، ج۲، ص۲۵۷.</ref>
*«افحام الاعداء و الخصوم فی نفی عقد ام کلثوم» تألیف ناصر حسین بن امیر حامد حسین.<ref>الذریعه، ج۲، ص۲۵۷.</ref>
*«تزویج ام کلثوم بنت امیر المؤمنین و انکار وقوعه (اثبات عدمه)» اثر شیخ [[محمدجواد بلاغی]].<ref> الذریعه، ج۴، ص۱۷۲. ج۱۱، ص۱۴۶.</ref>
*«تزویج ام کلثوم بنت امیر المؤمنین و انکار وقوعه (اثبات عدمه)» اثر شیخ [[محمدجواد بلاغی]].<ref> الذریعه، ج۴، ص۱۷۲. ج۱۱، ص۱۴۶.</ref>
خط ۳۵: خط ۳۹:
*«کنز مکتوم فی حل عقد ام کلثوم» نوشته سید علی اظهر الهندی.<ref> الذریعه، ج۱۸، ص۱۶۸.</ref>
*«کنز مکتوم فی حل عقد ام کلثوم» نوشته سید علی اظهر الهندی.<ref> الذریعه، ج۱۸، ص۱۶۸.</ref>
از عالمان معاصر هم کتاب‌هایی با عناوین «تزویج ام کلثوم من عمر» و «فی خبر تزویج ام کلثوم من عمر» تألیف سید علی میلانی در شرح و تحلیل این جریان چاپ شده است.
از عالمان معاصر هم کتاب‌هایی با عناوین «تزویج ام کلثوم من عمر» و «فی خبر تزویج ام کلثوم من عمر» تألیف سید علی میلانی در شرح و تحلیل این جریان چاپ شده است.
برخی از عالمان شیعه هم، اصل ماجرا را انکار کرده‌اند. [[شیخ مفید]] در این باره می‌گوید: [[حدیث]] وارده در باب تزویج ام کلثوم ثابت نیست و زبیر بن بکار که آن را روایت کرده فردی متهم و دشمن امیرمؤمنان(ع) بوده است.<ref> المسائل السرویه، ص۸۶ و ۸۷.</ref> (شیخ مفید در کتاب دیگر خویش این مسأله را پذیرفته و از آن خبر داده است.<ref> المسائل العکبریه، ص۶۰.</ref>) [[ابن شهرآشوب]] از قول [[ابومحمد نوبختی]] می‌گوید: عقد صورت گرفت اما ام کلثوم کوچک بود. وی صبر کرد تا بزرگ شود ولی عُمَر قبل از وقوع زفاف مُرد.<ref>المناقب، ج۳، ص۱۸۹.</ref> [[ذبیح الله محلاتی]] می‌نویسد:
:با اندکی تأمل به یقین درمی‌یابیم که اصلا چنین واقعه و ازدواجی صورت نپذیرفته است.<ref>ریاحین الشریعه، ج۳، ص۲۴۵.</ref> بعضی از معاصرین هم در پرداختن به این ماجرا، مستندات خویش را در عدم وقوع این ازدواج ذکر کرده‌اند.<ref>الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، ج۷، ص۳۴۰- ۳۵۴.</ref>


==نظریه سوم: ام کلثوم، دختر ابوبکر==
==نظریه سوم: ام کلثوم، دختر ابوبکر==
کاربر ناشناس