علامه حلی: تفاوت میان نسخهها
جز
←مناظره معروف
جز (←مناظره معروف) |
جز (←مناظره معروف) |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
پس از او پرسیدند: «چرا جسارت کردی و در کنار سلطان نشستی؟» | پس از او پرسیدند: «چرا جسارت کردی و در کنار سلطان نشستی؟» | ||
فرمود: «چون جای دیگری برای نشستن موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان با هم مساوی اند | فرمود: «چون جای دیگری برای نشستن موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان با هم مساوی اند پس من هیچ جسارتی به محضر سلطان نکرده ام.» | ||
از علامه پرسیدند: «چرا کفش های خود را با خود داخل مجلس آوردی؟ هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین می کند؟» | از علامه پرسیدند: «چرا کفش های خود را با خود داخل مجلس آوردی؟ هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین می کند؟» | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
در این لحظه علامه(ره) رو به سلطان کرد و فرمود: | در این لحظه علامه(ره) رو به سلطان کرد و فرمود: | ||
«ای سلطان، دانستی که هیچ یک از رؤسای این مذاهب چهارگانه اهل سنت در زمان حیات رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ و حتی صحابه آن حضرت حاضر نبوده اند، پس برگزیدن [[ابوحنیفه]] و [[مالک بن أنس|مالک]] و [[شافعی]] و [[احمد بن حنبل]] بعنوان [[مجتهد]] و رئیس مذهب از بدعت های ایشان است | «ای سلطان، دانستی که هیچ یک از رؤسای این مذاهب چهارگانه اهل سنت در زمان حیات رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ و حتی صحابه آن حضرت حاضر نبوده اند، پس برگزیدن [[ابوحنیفه]] و [[مالک بن أنس|مالک]] و [[شافعی]] و [[احمد بن حنبل]] بعنوان [[مجتهد]] و رئیس مذهب از بدعت های ایشان است بهطوری که اگر یکی از خود این علما حاضر در مجلس، افضل و اعلم از این چهارتن باشد، به او اجازه اینکه بر خلاف فتوای یکی از آن چهارتن فتوایی بدهد نمی دهند و این نیز چنین حقی را ندارد.» | ||
در اینجا سلطان به حالت پرسش از [[اهل سنّت]] سؤال کرد: «آیا درست است که هیچ یک از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و صحابه او نبوده اند؟» | در اینجا سلطان به حالت پرسش از [[اهل سنّت]] سؤال کرد: «آیا درست است که هیچ یک از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و صحابه او نبوده اند؟» | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
آنگاه علامه(ره) گفت: «ولی ما شیعه هستیم و پیروی می کنیم از أمیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ که جان رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ برادر، پسر عمّ و وصی اوست.» | آنگاه علامه(ره) گفت: «ولی ما شیعه هستیم و پیروی می کنیم از أمیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ که جان رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ برادر، پسر عمّ و وصی اوست.» | ||
سلطان چون متوجه حقانیت مذهب علامه شد از علامه پرسید: «نظر شما | سلطان چون متوجه حقانیت مذهب علامه شد از علامه پرسید: «نظر شما درباره طلاق صادره از من چیست؟» | ||
علامه پرسید: «آیا طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری | علامه پرسید: «آیا طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری نمودهای؟» | ||
سلطان گفت: «نه» | سلطان گفت: «نه» | ||
علامه فرمود: «در این صورت طلاقی را که شما جاری | علامه فرمود: «در این صورت طلاقی را که شما جاری کردهای ، باطل می باشد، زیرا فاقد شرائط صحّت است.» | ||
آنگاه سلطان | آنگاه سلطان بهدست علامه به مذهب [[شیعه]]، مشرف شد، و به خطباء و حاکمان شهرها و سرزمین های تحت سیطرهاش پیام فرستاد که از این پس با نام [[امامان دوازده گانه|ائمه دوازده گانه]] ـ علیهم السّلام ـ [[خطبه]] بخوانند و به نام ائمه اطهار سکه ضرب کنند و نام ایشان را بر دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حضرات ائمه ـ علیهم السّلام ـ بنگارند.<ref> خوانساری ، سید محمد باقر ، روضات الجنات ، جلد: 2، صفحه: 279.</ref> | ||
علامه تا زمان مرگ [[سلطان محمد خدابنده]] در [[ایران]] ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع پرداخت. همچنین در همه سفرها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و [[مباحثه]] بپردازد.<ref>خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ج۳، ص۱۹۷ ؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۶۰.</ref> | علامه تا زمان مرگ [[سلطان محمد خدابنده]] در [[ایران]] ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع پرداخت. همچنین در همه سفرها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و [[مباحثه]] بپردازد.<ref>خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ج۳، ص۱۹۷ ؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۶۰.</ref> |