کاربر ناشناس
علامه حلی: تفاوت میان نسخهها
منبع یابی، اصلاح پاورقی و منابع
imported>Mohamadpur جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>M.r.seifi (منبع یابی، اصلاح پاورقی و منابع) |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==زندگی و تحصیل علم== | ==زندگی و تحصیل علم== | ||
او در شب [[جمعه]] [[۲۹ رمضان]] سال ۶۴۸ قمری در شهر [[حله]] به دنیا آمد.<ref>علامه حلی، رجال العلامه، ۱۹۶۱م، ص۴۸.</ref> پدرش [[شیخ یوسف سدید الدین|یوسف بن مطهر]] از [[:رده:متکلمان شیعه|متکلمان]] و عالمان علم اصول در حله بود.<ref>اشمیتکه، اندیشههای کلامی علامه حلی، ۱۳۷۸ش، ص۲۴.</ref> او چند سال بیشتر نداشت که با راهنمایی پدرش برای یادگیری [[قرآن]] به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت. سپس مقدمات و [[ادبیات عرب]] و علوم [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[علم حدیث|حدیث]] و [[علم کلام|کلام]] را نزد پدرش و داییاش [[محقق حلی]] آموخت. او در ادامه، علوم [[منطق]]، [[فلسفه]] و [[هیئت]] را نزد اساتید دیگر، بهویژه [[خواجه نصیر الدین طوسی]] فراگرفت و قبل از رسیدن به سن [[بلوغ]] به درجه [[اجتهاد]] رسید. علامه حلی به سبب کسب فضیلتهای بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به '''جمال الدین''' مشهور شد.<ref> | او در شب [[جمعه]] [[۲۹ رمضان]] سال ۶۴۸ قمری در شهر [[حله]] به دنیا آمد.<ref>علامه حلی، رجال العلامه، ۱۹۶۱م، ص۴۸.</ref> پدرش [[شیخ یوسف سدید الدین|یوسف بن مطهر]] از [[:رده:متکلمان شیعه|متکلمان]] و عالمان علم اصول در حله بود.<ref>اشمیتکه، اندیشههای کلامی علامه حلی، ۱۳۷۸ش، ص۲۴.</ref> او چند سال بیشتر نداشت که با راهنمایی پدرش برای یادگیری [[قرآن]] به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت. سپس مقدمات و [[ادبیات عرب]] و علوم [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[علم حدیث|حدیث]] و [[علم کلام|کلام]] را نزد پدرش و داییاش [[محقق حلی]] آموخت. او در ادامه، علوم [[منطق]]، [[فلسفه]] و [[هیئت]] را نزد اساتید دیگر، بهویژه [[خواجه نصیر الدین طوسی]] فراگرفت و قبل از رسیدن به سن [[بلوغ]] به درجه [[اجتهاد]] رسید. علامه حلی به سبب کسب فضیلتهای بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به '''جمال الدین''' مشهور شد.<ref>گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۳۸.</ref> | ||
== جایگاه علمی == | == جایگاه علمی == | ||
پس از مرگ [[محقق حلی]] در سال ۶۷۶ قمری که [[مرجع تقلید|مرجعیت شیعیان]] را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت [[شیعیان]] را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت. | پس از مرگ [[محقق حلی]] در سال ۶۷۶ قمری که [[مرجع تقلید|مرجعیت شیعیان]] را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت [[شیعیان]] را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت.{{مدرک}} | ||
علامه نخستین کسی بود که به علت فضل و دانش بسیارش با لقب [[آیت الله]] خوانده شد.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «آیت الله».</ref> [[ابن حجر عسقلانی]] | علامه نخستین کسی بود که به علت فضل و دانش بسیارش با لقب [[آیت الله]] خوانده شد.<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «آیت الله».</ref> [[ابن حجر عسقلانی]] او را «آیة فی الذکاء» خوانده است.<ref>عسقلانی، لسان المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۳۱۷.</ref> [[شرف الدین شولستانی]]، [[شیخ بهایی|شیخ بهاءالدین عاملی]] و [[محمد باقر مجلسی|ملا محمدباقر مجلسی]]، در [[اجازه اجتهاد|اجازهنامه]]هایی که برای شاگردان خود نوشتهاند، از علامه حلی با عنوان «آیت الله فی العالمین» یاد کردهاند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۰۴،۱۰۷،۸۱.</ref> | ||
== ورود به ایران == | == ورود به ایران == | ||
تاریخ دقیق ورود او به [[ایران]] مشخص نیست؛ اما احتمالاً در سالهای بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] بوده است. محمد خدابنده از پادشاهان سلسله [[ایلخانیان]] بود که بر ایران حکومت میکردند. [[تاج الدین آوی]] زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد. | تاریخ دقیق ورود او به [[ایران]] مشخص نیست؛ اما احتمالاً در سالهای بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] بوده است. محمد خدابنده از پادشاهان سلسله [[ایلخانیان]] بود که بر ایران حکومت میکردند. [[تاج الدین آوی]] زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد.{{مدرک}} علامه وقتی وارد ایران شد در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانه [[اهل سنت]] از جمله [[نظام الدین مراغه ای|خواجه نظام الدین عبدالملک مراغهای]] پرداخت. وی در این مناظره توانست [[ولایت]] و [[امامت]] [[علی(ع)]] و حقانیت مذهب [[شیعه]] را نزد پادشاه به اثبات برساند. این اتفاق باعث شد پادشاه مذهب شیعه را برگزیند و نام خود را از الجایتو به سلطان محمد خدابنده تغییر دهد و [[تشیع]] را در ایران رواج دهد.<ref>خوانساری، روضات الجنات، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۲۷۹، ص ۲۸۰.</ref> منابع مختلفی نیز به تأثیر علامه حلی بر تشیع سلطان محمد خدابنده اشاره دارند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۳۱.</ref> | ||
===مناظره معروف=== | ===مناظره معروف=== | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و [[حدیث]] نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین. گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفیمذهب آن را بدزدد چنانکه رئیسشان کفش [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] را دزدید. حنفیها معترض شدند که [[ابوحنیفه]] در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است. | گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و [[حدیث]] نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین. گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفیمذهب آن را بدزدد چنانکه رئیسشان کفش [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] را دزدید. حنفیها معترض شدند که [[ابوحنیفه]] در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است. | ||
همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچیک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب [[شیعه]] تابع [[امیرالمؤمنین]] است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره [[خطبه]] بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره شیعه شد.<ref>مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج | همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچیک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب [[شیعه]] تابع [[امیرالمؤمنین]] است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره [[خطبه]] بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره شیعه شد.<ref>مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج ۴، ص۱۶۹-۱۷۱.</ref> | ||
علامه تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در ایران ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع پرداخت. همچنین در همه سفرها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.<ref>خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ج۳، ص۱۹۷ ؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۶۰.</ref> | علامه تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در ایران ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع پرداخت. همچنین در همه سفرها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.<ref>خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ج۳، ص۱۹۷ ؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۶۰.</ref> | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
==تالیفات== | ==تالیفات== | ||
{{اصلی|آثار علامه حلی}} | {{اصلی|آثار علامه حلی}} | ||
علامه حلی در علوم مختلفی چون [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[کلام]]، [[حدیث]]، [[تفسیر]]، [[علم رجال|رجال]]، [[فلسفه]] و [[علم منطق|منطق]] آثار بسیاری تألیف کرده است. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلی خود در [[خلاصة الاقوال]] ۵۷ اثر برای خودش ذکر میکند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> | علامه حلی در علوم مختلفی چون [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[کلام]]، [[حدیث]]، [[تفسیر]]، [[علم رجال|رجال]]، [[فلسفه]] و [[علم منطق|منطق]] آثار بسیاری تألیف کرده است. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلی خود در [[خلاصة الاقوال]] ۵۷ اثر برای خودش ذکر میکند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> | ||
[[سید محسن امین]] در [[اعیان الشیعه]] مینویسد: «''تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیدهام که بسیاری از آنها چندین مجلدند''».<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> او همچنین میگوید کتاب ''الروضات'' آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> [[مدرس تبریزی|میرزا محمد علی مدرس]] نیز در [[ریحانة الادب]]<ref>مدرس، ریحانه الادب، ۱۳۶۹ش، | [[سید محسن امین]] در [[اعیان الشیعه]] مینویسد: «''تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیدهام که بسیاری از آنها چندین مجلدند''».<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> او همچنین میگوید کتاب ''الروضات'' آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> [[مدرس تبریزی|میرزا محمد علی مدرس]] نیز در [[ریحانة الادب]]<ref>مدرس، ریحانه الادب، ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۱۷۴.</ref>.۱۲۰ اثر و کتاب گلشن ابرار<ref>گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۴۴.</ref> حدود ۱۱۰ اثر برای علامه نام بردهاند.{{سخ}} | ||
از آثار معروف علامه حلی میتوان به [[مختلف الشیعة فی احکام الشریعة|مختلف الشیعه]] و [[تذکره الفقهاء]] در علم فقه، [[کشف المراد]]، [[باب حادی عشر]] و [[منهاج الکرامة]] در علم کلام، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال|خلاصة الاقوال]] در علم رجال و [[جوهر النضید]] در علم منطق اشاره کرد. | از آثار معروف علامه حلی میتوان به [[مختلف الشیعة فی احکام الشریعة|مختلف الشیعه]] و [[تذکره الفقهاء]] در علم فقه، [[کشف المراد]]، [[باب حادی عشر]] و [[منهاج الکرامة]] در علم کلام، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال|خلاصة الاقوال]] در علم رجال و [[جوهر النضید]] در علم منطق اشاره کرد. | ||
علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نامهای [[نهج الحق و کشف الصدق]] و نیز [[منهاج الکرامه]] را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، | علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نامهای [[نهج الحق و کشف الصدق]] و نیز [[منهاج الکرامه]] را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۲۲۹؛ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.</ref> | ||
== ملاقات با امام زمان(ع)== | == ملاقات با امام زمان(ع)== | ||
دو بار دیدار علامه حلی با امام مهدی(ع) جزو داستانهای مشهور درباره او است. | دو بار دیدار علامه حلی با امام مهدی(ع) جزو داستانهای مشهور درباره او است. | ||
=== تکمیل کتاب توسط امام === | === تکمیل کتاب توسط امام === | ||
داستان نخست مربوط به نیمهتمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن میشد در این هنگام [[امام مهدی(ع)]] وارد شده و از علامه میخواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری میبیند که نسخهبرداری کتاب تمام شده است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱</ref> | داستان نخست مربوط به نیمهتمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن میشد در این هنگام [[امام مهدی(ع)]] وارد شده و از علامه میخواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری میبیند که نسخهبرداری کتاب تمام شده است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | ||
قدیمیترین منبع ماجرا کتاب [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المومنین]] نوشته [[سید نورالله حسینی شوشتری|قاضی نورالله شوشتری]] است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و میگوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱</ref> | قدیمیترین منبع ماجرا کتاب [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المومنین]] نوشته [[سید نورالله حسینی شوشتری|قاضی نورالله شوشتری]] است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و میگوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | ||
=== دیدار در مسیر کربلا=== | === دیدار در مسیر کربلا=== | ||
ماجرای دوم در کتاب [[قصص العلماء (کتاب)|قصص العلما]] نوشته [[محمد بن سلیمان تنکابنی|تنکابنی]] نقل شده است. و بر اساس نقل او در یکی از سفرهای علامه حلی به [[کربلا]] او در میان راه با سیدی همراه میشود و پس از گفتگو با او متوجه میشود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان میگذارد و جواب میگیرد و در این بین از او سوال میکند که آیا در زمان [[غیبت کبری]] امکان ملاقات با امام عصر(ع) وجود دارد؟ و همزمان تازیه از دستش میافتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه میدهد و جواب میدهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هماکنون در دست توست. علامه حلی متوجه میشود که آن شخص خود امام مهدی(ع) است و خود را به پای ایشان میاندازد.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳</ref> | ماجرای دوم در کتاب [[قصص العلماء (کتاب)|قصص العلما]] نوشته [[محمد بن سلیمان تنکابنی|تنکابنی]] نقل شده است. و بر اساس نقل او در یکی از سفرهای علامه حلی به [[کربلا]] او در میان راه با سیدی همراه میشود و پس از گفتگو با او متوجه میشود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان میگذارد و جواب میگیرد و در این بین از او سوال میکند که آیا در زمان [[غیبت کبری]] امکان ملاقات با امام عصر(ع) وجود دارد؟ و همزمان تازیه از دستش میافتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه میدهد و جواب میدهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هماکنون در دست توست. علامه حلی متوجه میشود که آن شخص خود امام مهدی(ع) است و خود را به پای ایشان میاندازد.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> | ||
[[پرونده:محل مقبره علامه حلی در حرم حضرت علی.jpg|بندانگشتی|200px|نقشه محل مقبره علامه حلی در [[حرم امیرالمومنین]]]] | [[پرونده:محل مقبره علامه حلی در حرم حضرت علی.jpg|بندانگشتی|200px|نقشه محل مقبره علامه حلی در [[حرم امیرالمومنین]]]] | ||
تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبانها و دهانها) مشهور است نقل میکند.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳</ref> شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر میکند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص، او آدرس حدیثی در کتاب [[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب]] [[شیخ طوسی]] را به علامه میدهد که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن مینویسد که امام عصر(ع) مرا به این حدیث راهنمایی کرده است. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد [[سید محمد طباطبایی|سید محمد]] صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل میکند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده است.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۵</ref> | تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبانها و دهانها) مشهور است نقل میکند.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر میکند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص، او آدرس حدیثی در کتاب [[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب]] [[شیخ طوسی]] را به علامه میدهد که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن مینویسد که امام عصر(ع) مرا به این حدیث راهنمایی کرده است. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد [[سید محمد طباطبایی|سید محمد]] صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل میکند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده است.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۵.</ref> | ||
==وفات == | ==وفات == | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۵: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{ستون|۲}} | {{ستون|۲}} | ||
* ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، بیروت، ۱۳۹۰ق. | * ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، بیروت، ۱۳۹۰ق. | ||
* اشمیتکه، زابینه، اندیشههای کلامی علامه | * اشمیتکه، زابینه، اندیشههای کلامی علامه حلی، ترجمه: احمد نمایی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۸ش. | ||
* امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، | * امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. | ||
* تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق. | * تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق. | ||
* تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، [http://almahdyoon.ir/images/book/tonekaboni.pdf نسخه pdf]. | * تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، [http://almahdyoon.ir/images/book/tonekaboni.pdf نسخه pdf]. | ||
* جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، | * جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، قم، نشر معروف، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* حسن بن | * علامه حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامه، به اهتمام محمدصادق بحرالعلوم، نجف، حیدریه، ۱۹۶۱م. | ||
* خواندمیر، غیاث الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، به اهتمام جلال الدین همایی، تهران، کتابخانه خیام، ۱۳۳۳ش. | * خواندمیر، غیاث الدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، به اهتمام جلال الدین همایی، تهران، کتابخانه خیام، ۱۳۳۳ش. | ||
* خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، قم، ۱۹۸۶م. | * خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، قم، بینا، ۱۹۸۶م. | ||
* دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «آیت الله» [http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/1064] | * دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل «آیت الله» [http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/1064]. | ||
* شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، کتابفروشی اسلامیه، | * شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۵ش. | ||
* مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق. | ||
* مدرس، میرزا محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، انتشارات خیام، ۱۳۶۹ش. | * مدرس، میرزا محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، انتشارات خیام، ۱۳۶۹ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۸: | ||
| عکس = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد-->دارد | | عکس = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد-->دارد | ||
| ناوبری = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد-->دارد | | ناوبری = <!--نمیخواهد، ندارد، دارد-->دارد | ||
| رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد--> | | رعایت شیوهنامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->دارد | ||
| کپیکاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->ندارد | | کپیکاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->ندارد | ||
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص | | استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص |