جنگ جمل: تفاوت میان نسخهها
جز
←عاقبت طلحه و زبیر و عایشه
جز (←همپیمانی با عایشه) |
|||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
بنابر برخی منابع، زبیر نیز، پشیمان از کار خویش، قبل از جنگ از میان اصحاب جمل بیرون رفت.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۱.</ref> از روایتی دیگر برمیآید که پس از شکست سپاه جمل، زبیر از معرکه گریخت و به [[مدینه]] رفت.<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۱۸۱.</ref> به هر روی، هنگامی که زبیر میدان را ترک کرد، [[عَمرو بن جُرموز]]، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی بهنام [[وادیالسِّباع]] او را غافلگیرانه کشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۱۱.</ref> امام از این واقعه و کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام، فرمود این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا (ص) زدود.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۱-۴۷۲.</ref> | بنابر برخی منابع، زبیر نیز، پشیمان از کار خویش، قبل از جنگ از میان اصحاب جمل بیرون رفت.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۱.</ref> از روایتی دیگر برمیآید که پس از شکست سپاه جمل، زبیر از معرکه گریخت و به [[مدینه]] رفت.<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ش، ج۲، ص۱۸۱.</ref> به هر روی، هنگامی که زبیر میدان را ترک کرد، [[عَمرو بن جُرموز]]، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی بهنام [[وادیالسِّباع]] او را غافلگیرانه کشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۷۰م، ج۴، ص۵۱۱.</ref> امام از این واقعه و کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام، فرمود این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا (ص) زدود.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۷۱-۴۷۲.</ref> | ||
پس از جنگ، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمهای برپا کردند. [[علی(ع)]] او را به سبب جنگافروزی سرزنش کرد. سپس به برادر وی، [[محمد بن ابی بکر]]، فرمود تا او را به بصره بَرَد. عایشه چند روز آنجا ماند تا بعداً روانه مدینه شود، اما چون مهلت پایان یافت و او در رفتن تعلل ورزید، امام(ع)، [[عبدالله بن عباس]] را پیش وی فرستاد و به او هشدار داد. آنگاه وی را همراه با سی مرد و بیست زنی که لباس مردانه پوشیده بودند، به همراه محمد (یا عبدالرحمن) بن ابیبکر، با احترام و مشایعت، به مدینه روانه کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷۰.</ref> | پس از جنگ، عایشه را از هودج بیرون آوردند و برای او خیمهای برپا کردند. [[علی(ع)]] او را به سبب جنگافروزی سرزنش کرد. سپس به برادر وی، [[محمد بن ابی بکر]]، فرمود تا او را به بصره بَرَد. عایشه چند روز آنجا ماند تا بعداً روانه مدینه شود، اما چون مهلت پایان یافت و او در رفتن تعلل ورزید، امام(ع)، [[عبدالله بن عباس]] را پیش وی فرستاد و به او هشدار داد. آنگاه وی را همراه با سی مرد و بیست زنی که لباس مردانه پوشیده بودند، به همراه محمد (یا عبدالرحمن) بن ابیبکر، با احترام و مشایعت، به مدینه روانه کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷۰.</ref>با وجود این تدبیر عایشه که به دنبال پیدا کردن نقطه ضعفی در حکومت امام علی(ع) بود او را متهم به همراه ساختن ناموس پیامبر با نامحرمان کرد که بعد متوجه شد محافظان او زنانی بودند که لباس مردانه برتن داشتند.{{مدرک}} | ||
بعدها [[عایشه|عایشه]] هرگاه روز جمل را به یاد میآورد، آرزو میکرد که ای کاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمییافت. وی هنگامی که آیه «و قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ»<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> را میخواند، چندان میگریست که روبندش خیس میشد.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۸۷.</ref> | بعدها [[عایشه|عایشه]] هرگاه روز جمل را به یاد میآورد، آرزو میکرد که ای کاش قبل از آن مرده بود و در آن حادثه حضور نمییافت. وی هنگامی که آیه «و قَرْنَ فی بُیوتِکُنَّ»<ref>سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> را میخواند، چندان میگریست که روبندش خیس میشد.<ref>ابن أعثم كوفي، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۸۷.</ref> |