کاربر ناشناس
حلف الاحلاف: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Aghaie بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حِلْفُ الأحلاف''' یا '''لَعَقَةُ الدّم'''، پیمانی بود پیش از اسلام، بین [[ | '''حِلْفُ الأحلاف''' یا '''لَعَقَةُ الدّم'''، پیمانی بود پیش از اسلام، بین [[بنی عبد الدار]] و چند طایفه از [[قریش]] بر ضد بنی عبدمَناف و هم پیمانانش که در [[حلف المطیبین]] بر ضد بنی عبدالدار متحد شده بودند. | ||
قُصَی | قُصَی بن کلاب (که جد پنجم [[پیامبر(ص)]] است<ref>محمد بن عبدالله بن عبدالمُطّلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی بن کلاب </ref>) عهده دار مناصب مهم [[مکه]] و خانه [[کعبه]] بود. او هنگام مرگش این مناصب را بین فرزندانش تقسیم کرد. به روایت [[مسعودی]] حجابت (کلیدداری) و دارالنَّدوه (محل جلسات و مشورتهای قریش) و لواء (پرچمداری سپاه) را به عبدالدار و سقایت (آب دادن به حاجیان) و رفادت (مهمانداری و پذیرایی از حاجیان) را به عبد مَناف داد.<ref>مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۱۹۱</ref> پس از وفات عبدمَناف و عبدالدّار، میان فرزندانشان بر سر مناصب کعبه نزاع سختی درگرفت. | ||
طبق برخی نقلها | طبق برخی نقلها قصی تمام مناصب را به فرزند بزرگش، عبدالدّار، داده بود<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۸۱۱-۸۱۲</ref> و علت این نزاع آن بود که بنی عبدمناف به انحصاری بودن مناصب در دست بنی عبدالدّار (عموزادگانشان) اعتراض داشتند. | ||
در | در این نزاع، [[بنی اسد]] و [[بنی زهره|بنی زُهره]] و [[بنی تیم|بنی تَیم]] و [[بنی حارث|بنی حارث]] با بنی عبدمناف متحد شدند و با یکدیگر عهد کردند که به هیچ قیمتی [[کعبه]] را تسلیم نکنند و بنی عبدمناف را یاری نمایند. پیمان این افراد به «حلف المُطَیبین» (عطر زنندگان) معروف گشت.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۳۲۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۷-۸۸</ref> | ||
در مقابل، | در مقابل، بنی مخزوم، بنی جُمَح، بنی سَهم و بنی عَدِی با بنی عبدالدار هم پیمان گشتند و به «احلاف» (هم پیمانان) نامیده شدند. اینان «لَعَقه» (خون لیسان) نیز نامیده میشدند؛ زیرا پس از آگاهی از حلف المطیبین، گاوی را کشتند و دستهای خود را به خونش آغشتند و بعضی از ایشان آن خون را لیسیدند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۳۲۲؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۱۹۱</ref> | ||
هر دو گروه | هر دو گروه هم پیمان آماده نبرد و جنگ بودند؛ اما عدهای میانجی شدند و پیشنهاد صلح دادند. طرفین پیشنهاد را پذیرفتند و با تقسیم مناصب، قبائل دست از نزاع برداشتند و اوضاع به همین منوال بود تا آنکه اسلام ظهور کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۸۷-۸۸</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |