شیخ فضلالله نوری: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
== ترور نافرجام == | == ترور نافرجام == | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقلقول = ناظم الاسلام:... و نیز نگارنده روزی که مشار الیه [یعنی شیخ فضل الله] در خانه آقای طباطبائی آمده بود در مجلس در ضمن مذاکره گفت: ملای سیصد سال قبل | {{جعبه نقل قول| عنوان = | نقلقول = ناظم الاسلام:... و نیز نگارنده روزی که مشار الیه [یعنی شیخ فضل الله] در خانه آقای طباطبائی آمده بود در مجلس در ضمن مذاکره گفت: ملای سیصد سال قبل بهکار امروز مردم نمیخورد. شیخ در جواب گفت: '''«خیلی دور رفتی بلکه ملای سی سال قبل بهدرد امروز نمیخورد ملای امروز باید عالم بهمقتضیات وقت باشد باید مناسبات دُوَل را نیز عالم باشد.»'''|تاریخ بایگانی| منبع = <small>ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۲۵۶.</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
در سال [[سال ۱۲۸۷ هجری شمسی|۱۲۸۷ش]] ([[سال ۱۳۲۶ هجری قمری|۱۳۲۶ق]] در دوره [[استبداد صغیر]]، با توجه به رفت و آمد شیخ فضل الله به دربار [[محمدعلی شاه قاجار|محمدعلی شاه]]، و همراهی با وی در مخالفت با مشروطه برخی از آزادیخواهان [مشروطه خواهان] نقشه کشتن شیخ را کشیدند و جوانی به نام کریم دواتگر مأمور انجام شد. وی در شب [[۱۹ دی]] ([[۱۶ ذیالحجه|۱۶ ذی الحجه]]) به شیخ فضل الله شلیک کرد که منجر به زخمی شدن وی شد. دواتگر پس از این عمل نافرجام به زندان رفت؛ ولی شیخ فضل الله راضی به کشتن او نبود. او همچنان در زندان بود تا تهران به دست آزادیخواهان افتاد.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، صص ۸۲۹-۸۳۰.</ref> | در سال [[سال ۱۲۸۷ هجری شمسی|۱۲۸۷ش]] ([[سال ۱۳۲۶ هجری قمری|۱۳۲۶ق]] در دوره [[استبداد صغیر]]، با توجه به رفت و آمد شیخ فضل الله به دربار [[محمدعلی شاه قاجار|محمدعلی شاه]]، و همراهی با وی در مخالفت با مشروطه برخی از آزادیخواهان [مشروطه خواهان] نقشه کشتن شیخ را کشیدند و جوانی به نام کریم دواتگر مأمور انجام شد. وی در شب [[۱۹ دی]] ([[۱۶ ذیالحجه|۱۶ ذی الحجه]]) به شیخ فضل الله شلیک کرد که منجر به زخمی شدن وی شد. دواتگر پس از این عمل نافرجام به زندان رفت؛ ولی شیخ فضل الله راضی به کشتن او نبود. او همچنان در زندان بود تا تهران به دست آزادیخواهان افتاد.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، صص ۸۲۹-۸۳۰.</ref> | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
== قتل شیخ فضل الله == | == قتل شیخ فضل الله == | ||
مهدی ملک زاده که پدرش [[ملک المتکلمین]] از سران مشروطهای بود که پس از به توپ بسته شدن مجلس، در باغ شاه به همراه برخی دیگر از پیشروان مشروطه کشته شد، مینویسد: بهدار آویختن حاجی شیخ فضل الله یکی از وقایع مهمی بود که در انقلاب مشروطیت ایران روی داد و اگر بگوییم که یکی از حوادث و اتفاقاتی بود که در قرون اخیر نظیر نداشت و یا نظیر آن به ندرت دیده شده بود | مهدی ملک زاده که پدرش [[ملک المتکلمین]] از سران مشروطهای بود که پس از به توپ بسته شدن مجلس، در باغ شاه به همراه برخی دیگر از پیشروان مشروطه کشته شد، مینویسد: بهدار آویختن حاجی شیخ فضل الله یکی از وقایع مهمی بود که در انقلاب مشروطیت ایران روی داد و اگر بگوییم که یکی از حوادث و اتفاقاتی بود که در قرون اخیر نظیر نداشت و یا نظیر آن به ندرت دیده شده بود گزافگویی نکرده و راه خلاف نپیموده ایم. وی در ادامه مینویسد: اگر چه وی [[مرجع تقلید]] نبود ولی در پایتخت بالاترین مقام روحانیت را حائز بود و در ردیف [[سید عبدالله بهبهانی|بهبهانی]] و [[سید محمد طباطبایی سنگلجی|طباطبائی]] جای داشت. گفته میشود از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی از همه همگنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در میان طبقه خود نظیر نداشته.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۷.</ref> | ||
همو مینویسد: برخلاف [[محمدعلیشاه قاجار|محمدعلیشاه]] و صدر اعظمش [[سعدالدوله]] و جمعی از وزرا و درباریان و رجال مستبد که نامردانه پس از آن همه جنایت و آدم کشی راه فرار را پیش گرفتند و به سفارت اجنبی که بزرگترین دشمن استقلال ایران بود، پناه بردند حاجی شیخ فضل الله استقامت و شخصیت خودش را حفظ کرد و در خانه ماند و منتظر پیش آمد و تقدیرات شد. میگویند همان روزی که محمدعلیشاه به سفارت رفت، سعدالدوله برای حاجی شیخ فضل الله پیغام فرستاد که جان شما در خطر است و خوب است به یکی از سفارتخانهها پناه ببرید ولی حاجی شیخ فضل الله از این پیشنهاد سرباز زد و زیر بار این ننگ نرفت و جواب داد مقام روحانیت من اجازه اقدام به این عمل را نمیدهد.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref> در حالی که پناهندگی به سفارتهای بیگانه در مورد برخی از مشروطهخواهان نیز سابقه داشت. مثلاً [[سیدحسن تقی زاده|تقی زاده]] و [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] پس از ماجرای به توپ بسته شدن مجلس به سفارت انگلیس پناهنده شدند.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج۲، ص۶۶۵.</ref> | همو مینویسد: برخلاف [[محمدعلیشاه قاجار|محمدعلیشاه]] و صدر اعظمش [[سعدالدوله]] و جمعی از وزرا و درباریان و رجال مستبد که نامردانه پس از آن همه جنایت و آدم کشی راه فرار را پیش گرفتند و به سفارت اجنبی که بزرگترین دشمن استقلال ایران بود، پناه بردند حاجی شیخ فضل الله استقامت و شخصیت خودش را حفظ کرد و در خانه ماند و منتظر پیش آمد و تقدیرات شد. میگویند همان روزی که محمدعلیشاه به سفارت رفت، سعدالدوله برای حاجی شیخ فضل الله پیغام فرستاد که جان شما در خطر است و خوب است به یکی از سفارتخانهها پناه ببرید ولی حاجی شیخ فضل الله از این پیشنهاد سرباز زد و زیر بار این ننگ نرفت و جواب داد مقام روحانیت من اجازه اقدام به این عمل را نمیدهد.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref> در حالی که پناهندگی به سفارتهای بیگانه در مورد برخی از مشروطهخواهان نیز سابقه داشت. مثلاً [[سیدحسن تقی زاده|تقی زاده]] و [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] پس از ماجرای به توپ بسته شدن مجلس به سفارت انگلیس پناهنده شدند.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج۲، ص۶۶۵.</ref> |