کاربر ناشناس
شیخ فضلالله نوری: تفاوت میان نسخهها
جز
←قتل شیخ فضل الله
imported>Bashiri جز (←ماجرای بانک روس) |
imported>Bashiri جز (←قتل شیخ فضل الله) |
||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
== قتل شیخ فضل الله == | == قتل شیخ فضل الله == | ||
مهدی ملک زاده که پدرش [[ملک المتکلمین]] از سران مشروطهای بود که پس از به توپ بسته شدن مجلس، در باغ شاه به همراه برخی دیگر از پیشروان مشروطه کشته شد، مینویسد: بهدار آویختن حاجی شیخ فضل الله یکی از وقایع مهمی بود که در انقلاب مشروطیت ایران روی داد و اگر بگوییم که یکی از حوادث و اتفاقاتی بود که در قرون اخیر نظیر نداشت و یا نظیر آن به ندرت دیده شده بود گزافگویی نکرده و راه خلاف نپیموده ایم. وی در ادامه مینویسد: اگر چه وی [[مرجع تقلید]] نبود ولی در پایتخت بالاترین مقام روحانیت را حائز بود و در ردیف [[سید عبدالله بهبهانی|بهبهانی]] و [[سید محمد طباطبایی سنگلجی|طباطبائی]] جای داشت. گفته میشود از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی از همه همگنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در میان طبقه خود نظیر نداشته.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۷.</ref> | |||
همو مینویسد: برخلاف [[محمدعلیشاه قاجار|محمدعلیشاه]] و صدر اعظمش [[سعدالدوله]] و جمعی از وزرا و درباریان و رجال مستبد که نامردانه پس از آن همه جنایت و آدم کشی راه فرار را پیش گرفتند و به سفارت اجنبی که بزرگترین دشمن استقلال ایران | همو مینویسد: برخلاف [[محمدعلیشاه قاجار|محمدعلیشاه]] و صدر اعظمش [[سعدالدوله]] و جمعی از وزرا و درباریان و رجال مستبد که نامردانه پس از آن همه جنایت و آدم کشی راه فرار را پیش گرفتند و به سفارت اجنبی که بزرگترین دشمن استقلال ایران بود، پناه بردند حاجی شیخ فضل الله استقامت و شخصیت خودش را حفظ کرد و در خانه ماند و منتظر پیش آمد و تقدیرات شد. میگویند همان روزی که محمدعلیشاه به سفارت رفت، سعدالدوله برای حاجی شیخ فضل الله پیغام فرستاد که جان شما در خطر است و خوب است به یکی از سفارتخانهها پناه ببرید ولی حاجی شیخ فضل الله از این پیشنهاد سرباز زد و زیر بار این ننگ نرفت و جواب داد مقام روحانیت من اجازه اقدام به این عمل را نمیدهد.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref> در حالی که پناهندگی به سفارتهای بیگانه در مورد برخی از مشروطهخواهان نیز سابقه داشت. مثلاً [[سیدحسن تقی زاده|تقی زاده]] و [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] پس از ماجرای به توپ بسته شدن مجلس به سفارت انگلیس پناهنده شدند.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج۲، ص۶۶۵.</ref> | ||
=== رد پناهندگی به سفارت روس === | === رد پناهندگی به سفارت روس === | ||
اعظام الوزاره از پدرش [ملا علی مدرس] نقل میکند که | اعظام الوزاره از پدرش [ملا علی مدرس] نقل میکند که یکی از روزهایی که گفته میشد مجاهدین [مبارزان مشروطه] از [[رشت]] تا نزدیک [[قزوین]] آمدهاند و سردار اسعد بختیاری نیز با عده خود به [[قم]] وارد شدهاند، من [= ملا علی مدرس] و جمعی از علما و طلاب در حوزه درس منزل حاج شیخ فضل الله بودیم که معاون سفیر روس وارد شد و با حاج شیخ مذاکره و او را دعوت به سفارتخانه نمود. | ||
::حاج شیخ جواب داد: [[مسلمان]] نباید پناهنده کفر شود آن هم مثل من. | ::حاج شیخ جواب داد: [[مسلمان]] نباید پناهنده کفر شود آن هم مثل من. | ||
معاون سفیر گفت: بیائید بیرق [= پرچم] را بالای سردر خانه نصب نمائید و بیرق را نشان داد و اجازه خواست سردرب عمارت قرار دهند. | معاون سفیر گفت: بیائید بیرق [= پرچم] را بالای سردر خانه نصب نمائید و بیرق را نشان داد و اجازه خواست سردرب عمارت قرار دهند. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
سرانجام، در [[۱۲ رجب]] جمعی از مبارزان مشروطه به خانه شیخ رفتند و او را دستگیر نمودند و به وسیله درشکه به میدان توپخانه آوردند و در یکی از اطاقهای طبقه فوقانی محبوسش نمودند.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref> | سرانجام، در [[۱۲ رجب]] جمعی از مبارزان مشروطه به خانه شیخ رفتند و او را دستگیر نمودند و به وسیله درشکه به میدان توپخانه آوردند و در یکی از اطاقهای طبقه فوقانی محبوسش نمودند.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref> | ||
شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام | شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت، تمام ساعات را با بردباری و خونسردی و متانت گذراند و ضعف نفس از خود نشان نداد و راه عجز و ناله و توسل به این و آن را در پیش نگرفت و شخصیت خود را حفظ کرد.<ref name="malekzadeh 1260">ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۶۰.</ref> | ||
ملک زاده مینویسد: در انقلابات ملی همین که کسی جلب به محکمه انقلابی | ملک زاده مینویسد: در انقلابات ملی همین که کسی جلب به محکمه انقلابی شد، مخصوصاً اشخاص مهم که گذشته آنها برای همه روشن است و به خوبی و بدی آنها همه آگاهی دارند و عهدهدار و رهبری دسته مخالف را داشتهاند، قبلاً محکوم به اعدام بوده و تشکیل محکمه جز صورت سازی چیز دیگری نیست. حاجی شیخ فضل الله هم از این قاعده عمومی مستثنی نبود و میتوان گفت که پیش از محاکمه، محکوم به اعدام شده بود و همین که دستگیر و جلب به محکمه انقلابی شد، محکومیت او غیر قابل اجتناب بود.<ref name="malekzadeh 1260"/> وی چنین ادامه میدهد: اعضای محکمه انقلاب بیشترشان سران مجاهدین تندرو و به قول معروف دوآتشه بودند و رؤسای معتدل و سرداران از عضویت محکمه سرباز زدند و خود را به آنچه میگذشت، نمیخواستند آشنا کنند و حتی از روبرو شدن با جلب شدگان خودداری کردند.<ref name="malekzadeh 1260"/> | ||
ظاهراً صورت جلسهای از دادگاه شیخ فضل الله و اینکه دقیقاً وی در برابر اتهاماتش چه پاسخهایی داده است در دست نیست. [[احمد کسروی|کسروی]] مینویسد: | ظاهراً صورت جلسهای از دادگاه شیخ فضل الله و اینکه دقیقاً وی در برابر اتهاماتش چه پاسخهایی داده است در دست نیست. [[احمد کسروی|کسروی]] مینویسد: | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
::هرچند تلاش بسیار کردم اما صورت جلسه قطعی دادگاه شیخ فضل الله را به دست نیاوردم. ظن قوی این است که صورت جلسهای تهیه و تنظیم نشده است و یا اگر شده در همان روزها از میان رفته است. بنابراین آنچه در این موضوع مینویسم مطالبی است که از بعضی از اعضای محکمه و یا رؤسای مجاهدین که در آن جلسه حضور داشتهاند شنیدهام و از طرف آنها نقل قول میکنم.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۶۸.</ref> | ::هرچند تلاش بسیار کردم اما صورت جلسه قطعی دادگاه شیخ فضل الله را به دست نیاوردم. ظن قوی این است که صورت جلسهای تهیه و تنظیم نشده است و یا اگر شده در همان روزها از میان رفته است. بنابراین آنچه در این موضوع مینویسم مطالبی است که از بعضی از اعضای محکمه و یا رؤسای مجاهدین که در آن جلسه حضور داشتهاند شنیدهام و از طرف آنها نقل قول میکنم.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۶۸.</ref> | ||
طبق نوشته ملک زاده، در آغاز جلسه، [[شیخ ابراهیم زنجانی]] که یکی از روحانیان مشروطه خواه | طبق نوشته ملک زاده، در آغاز جلسه، [[شیخ ابراهیم زنجانی]] که یکی از روحانیان مشروطه خواه بود، ادعانامه مفصلی که حاکی از مجرمیت شیخ بود قرائت نمود و اعدام مجرم را از دادگاه تقاضا کرد.<ref name="malekzadeh 1260"/> | ||
اتهام نامه در یک محیط بهت و سکوت قرائت شد. شیخ به دقت بهمندرجات آن گوش میداد. پس از خاتمه قرائت لایحه | اتهام نامه در یک محیط بهت و سکوت قرائت شد. شیخ به دقت بهمندرجات آن گوش میداد. پس از خاتمه قرائت لایحه مذکور، چند دقیقه صحبتی به میان نیامد و همه منتظر بودند که شیخ در مقابل اتهامات مندرجه در لایحه چه عکس العملی از خود نشان خواهد داد و چگونه از خود دفاع خواهد کرد ولی شیخ صحبتی نکرد و زبان به گفتگو نگشود. مستعان (رئیس [[کمیته جهانگیر]]) که از آغاز مشروطیت در جریان امور بوده به شیخ گفت: در مقابل اتهامات وارده که قرائت شده چه جوابی میدهید؟<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۶۸.</ref> | ||
از ظاهر نقلهای شفاهی از جلسه دادگاه شیخ چنین برمیآید که وی پارهای از اتهامات از جمله دستور قتل برخی افراد را تکذیب کرده است؛ و پارهای از اتهامات را پذیرفته و گفته است: طبق اجتهاد خویش عمل نموده ام.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۶۹.</ref> | از ظاهر نقلهای شفاهی از جلسه دادگاه شیخ چنین برمیآید که وی پارهای از اتهامات از جمله دستور قتل برخی افراد را تکذیب کرده است؛ و پارهای از اتهامات را پذیرفته و گفته است: طبق اجتهاد خویش عمل نموده ام.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۶۹.</ref> | ||
سرانجام در پایان جلسه، [[شیخ ابراهیم زنجانی]] به پا میایستد و میگوید: «جناب حاجی شیخ فضل الله بر طبق فتوا و حکم حجج اسلام نجف اشرف که سواد آن در همه ایران منتشر | سرانجام در پایان جلسه، [[شیخ ابراهیم زنجانی]] به پا میایستد و میگوید: «جناب حاجی شیخ فضل الله بر طبق فتوا و حکم حجج اسلام نجف اشرف که سواد آن در همه ایران منتشر شده، [[مفسد فی الارض]] است و باید بر طبق قوانین اسلام با او همان معاملهای را که خداوند راجع به مفسدین فی الارض دستور داده، رفتار نمود.» سپس شیخ را به اطاقی که در آن زندانی بود، میبرند و اعضای دادگاه انقلابی پس از یک ساعت مشاوره به اتفاق رأی میدهند که چون حاجی شیخ فضل الله نوری، قیام بر ضد حکومت ملی نموده و سبب قتل هزارها هزار نفوس و خرابی بلاد و غارت و فساد گردیده و حجج اسلام نجف اشرف هم او را مفسد فی الارض تشخیص دادهاند، محکوم به اعدام است.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۷۰-۱۲۷۱.</ref> | ||
چنانکه گذشت یکی از دستاویزهای دادگاه برای اعدام شیخ فضل الله، فتوای علمای نجف به مفسد فی الارض بودن اوست و گفتهاند که این فتوا در همه ایران منتشر شده است (یعنی چیز محرمانهای نبوده است). اما چنین فتوایی از علمای نجف صادر نشده است و در حکمی که در روزنامههای سال ۱۳۲۵ق. (یعنی حدود دو سال قبل از جلسه دادگاه) به علمای سه گانه نجف نسبت داده شده صرفاً حکم به افساد اوست و نه مفسد فی الارض. متن حکم منسوب چنین است: «چون نوری مخل آسایش و مفسد است، تصرفش در امور حرام است.»<ref>کدیور، سیاست نامه آخوند خراسانی، ص۱۷۷؛ به نقل از روزنامههای عصر مشروطه</ref> این فتوا بر فرض صحت به هیچ عنوان دال بر جواز قتل نیست. به علاوه در حکمی دیگر، [[آخوند خراسانی]] تصریح میکند که مخالفینی که مباشر در اتلاف نفوس و اموال نبودهاند، عفو عمومی داده شود و چنانچه باز هم از افساد آنان اطمینانی | چنانکه گذشت یکی از دستاویزهای دادگاه برای اعدام شیخ فضل الله، فتوای علمای نجف به مفسد فی الارض بودن اوست و گفتهاند که این فتوا در همه ایران منتشر شده است (یعنی چیز محرمانهای نبوده است). اما چنین فتوایی از علمای نجف صادر نشده است و در حکمی که در روزنامههای سال ۱۳۲۵ق. (یعنی حدود دو سال قبل از جلسه دادگاه) به علمای سه گانه نجف نسبت داده شده صرفاً حکم به افساد اوست و نه مفسد فی الارض. متن حکم منسوب چنین است: «چون نوری مخل آسایش و مفسد است، تصرفش در امور حرام است.»<ref>کدیور، سیاست نامه آخوند خراسانی، ص۱۷۷؛ به نقل از روزنامههای عصر مشروطه</ref> این فتوا بر فرض صحت به هیچ عنوان دال بر جواز قتل نیست. به علاوه در حکمی دیگر، [[محمدکاظم خراسانی|آخوند خراسانی]] تصریح میکند که مخالفینی که مباشر در اتلاف نفوس و اموال نبودهاند، عفو عمومی داده شود و چنانچه باز هم از افساد آنان اطمینانی نباشد، به محلی که اثری نداشته باشند تبعید شوند.<ref>کدیور، سیاست نامه آخوند خراسانی، صص۲۳۸-۲۳۹؛ به نقل از روزنامههای عصر مشروطه</ref> انتشار این حکم پس از اعدام شیخ فضل الله بوده است ولی تاریخ وصول آن به تهران مشخص نیست؛ هرچند از همان نیز دانسته میشود که مفسدان مذکور قابل عفو هستند و اگر هم بخواهند به کارشان ادامه دهند، باید آنها را تبعید نمود. از این رو، این دستاویز دادگاه، باطل بوده است. | ||
=== اجرای حکم === | === اجرای حکم === |