پرش به محتوا

شیخ فضل‌الله نوری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
اصلاح برخی موارد ازجمله لینک سال و تاریخ
imported>Hasaninasab
imported>Hasaninasab
جز (اصلاح برخی موارد ازجمله لینک سال و تاریخ)
خط ۶: خط ۶:
| اندازه تصویر =۲۰۰
| اندازه تصویر =۲۰۰
| عنوان تصویر =
| عنوان تصویر =
| زادروز = [[۲ ذی‌الحجه]] ۱۲۵۹ق.
| زادروز = [[۲ ذی‌الحجه]] [[سال ۱۲۵۹ هجری قمری|۱۲۵۹ق]].
| مکان تولد = کجور
| مکان تولد = کجور
| تاریخ مرگ = [[۱۳ رجب]] ۱۳۲۷ق.
| تاریخ مرگ = [[۱۳ رجب]] [[سال ۱۳۲۷ هجری قمری|۱۳۲۷ق]].
| آرامگاه = [[قم]]، [[آستانه حضرت معصومه سلام الله علیها|حرم حضرت معصومه(س)]]
| آرامگاه = [[قم]]، [[آستانه حضرت معصومه سلام الله علیها|حرم حضرت معصومه(س)]]
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|عرض جغرافیایی محل دفن=
خط ۵۲: خط ۵۲:
| پانویس =
| پانویس =
}}
}}
'''شیخ فضل‌الله نوری'''،(۱۲۵۹ـ۱۳۲۷ق) از [[مجتهد|مجتهدان]] [[علمای طراز|طراز اول]] [[تهران]] و از پیشروان [[جنبش مشروطه ایران]] که در ادامه این جنبش و در تدوین [[قانون اساسی مشروطه ایران|قانون اساسی]]، اعتراضات شدیدی بر مشروطه‌خواهان داشت که عمدتاً به‌سبب تلاش‌های وی، اصلی بر قانون اساسی افزوده شد که قوانین مصوب مجلس، مخالفتی با [[اسلام]] نداشته باشد.
'''شیخ فضل‌الله نوری'''،([[سال ۱۲۵۹ هجری قمری|۱۲۵۹]]ـ[[سال ۱۳۲۷ هجری قمری|۱۳۲۷]]ق) از [[مجتهد|مجتهدان]] [[علمای طراز|طراز اول]] [[تهران]] و از پیشروان [[جنبش مشروطه ایران]] که در ادامه این جنبش و در تدوین [[قانون اساسی مشروطه ایران|قانون اساسی]]، اعتراضات شدیدی بر مشروطه‌خواهان داشت که عمدتاً به‌سبب تلاش‌های وی، اصلی بر قانون اساسی افزوده شد که قوانین مصوب مجلس، مخالفتی با [[اسلام]] نداشته باشد.


وی پس از دوره [[استبداد صغیر]] و فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان در دادگاهی (که اتهام‌های وارده به شیخ منتشر ولی صورتجلسه دفاعیات وی منتشر نشد) محاکمه و سرانجام اعدام شد.
وی پس از دوره [[استبداد صغیر]] و فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان در دادگاهی (که اتهام‌های وارده به شیخ منتشر ولی صورتجلسه دفاعیات وی منتشر نشد) محاکمه و سرانجام اعدام شد.


== ولادت و نسب ==
== ولادت و نسب ==
شیخ فضل الله کجوری معروف به نوری فرزند ملا عباس نوری طبری، در منطقه نور مازندران به تاریخ [[۲ ذی‌الحجه]] ۱۲۵۹ق. در کجور زاده شد.<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج‌۲، صص ۵۳۹.</ref> وی فرزند ملاعباس نوری طبرسی است. مادر او دختر میرزا محمدتقی نوری و خواهر [[میرزا حسین نوری]] (محدث نوری) بود. شیخ فضل الله تنها یک خواهر داشت که بدون فرزند درگذشت.<ref>خاطرات نورالدین کیانوری، پانویس ویراستار، صفحه ۳۳.</ref>
شیخ فضل الله کجوری معروف به نوری فرزند ملا عباس نوری طبری، در منطقه نور مازندران به تاریخ [[۲ ذی‌الحجه]] [[سال ۱۲۵۹ هجری قمری|۱۲۵۹]]ق. در کجور زاده شد.<ref>فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج‌۲، صص ۵۳۹.</ref> وی فرزند ملاعباس نوری طبرسی است. مادر او دختر میرزا محمدتقی نوری و خواهر [[میرزا حسین نوری]] (محدث نوری) بود. شیخ فضل الله تنها یک خواهر داشت که بدون فرزند درگذشت.<ref>خاطرات نورالدین کیانوری، پانویس ویراستار، صفحه ۳۳.</ref>


== استادان و شاگردان ==
== استادان و شاگردان ==
خط ۸۹: خط ۸۹:


وی پس از نخستین جشن سالگرد مشروطیت، اعلامیه‌ای منتشر کرد و به شعارها و راه و رسم آزادی‌خواهان شدیداً اعتراض کرد و گفت:
وی پس از نخستین جشن سالگرد مشروطیت، اعلامیه‌ای منتشر کرد و به شعارها و راه و رسم آزادی‌خواهان شدیداً اعتراض کرد و گفت:
::«آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتش‌بازیها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و آنهمه کتیبه‌های زنده باد زنده باد، و زنده باد مساوات و برابری و برادری، می‌خواستید یکی را هم بنویسید: «زنده باد شریعت»، «زنده باد قرآن»، «زنده باد اسلام.»<ref>اعلامیه دوشنبه ۱۸ جمادی الثانی.؛ به نقل رواندی، تاریخ اجتماعی ایران.</ref>
::«آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتش‌بازی‌ها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و آنهمه کتیبه‌های زنده باد زنده باد، و زنده باد مساوات و برابری و برادری، می‌خواستید یکی را هم بنویسید: «زنده باد شریعت»، «زنده باد قرآن»، «زنده باد اسلام.»<ref>اعلامیه دوشنبه ۱۸ جمادی الثانی.؛ به نقل رواندی، تاریخ اجتماعی ایران.</ref>
وی مصر بود که در نظامنامه اساسی مجلس، بعد از لفظ «مشروطه» لفظ «مشروعه» نیز نوشته شود و نیز با آزادی عقیده و دین و قلم مخالفت داشت، و میگفت که ممکن نیست بر مجلس شورای ملی یک دولت اثنی عشری، آثار پارلمنت پاریس و انگلیس مترتب گردد. همچنین گفته شده است که وی «با افتتاح مدارس، تربیت نسوان، و دبستان دوشیزگان نیز موافقت نداشت.»<ref>راهنمای کتاب، سال دوازدهم، شماره ۵ و ۶،ص۲۳۳؛ به نقل رواندی، تاریخ اجتماعی ایران.</ref><ref> راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ج‌۳، ص۵۳۱.</ref>
وی مصر بود که در نظامنامه اساسی مجلس، بعد از لفظ «مشروطه» لفظ «مشروعه» نیز نوشته شود و نیز با آزادی عقیده و دین و قلم مخالفت داشت، و میگفت که ممکن نیست بر مجلس شورای ملی یک دولت اثنی عشری، آثار پارلمنت پاریس و انگلیس مترتب گردد. همچنین گفته شده است که وی «با افتتاح مدارس، تربیت نسوان، و دبستان دوشیزگان نیز موافقت نداشت.»<ref>راهنمای کتاب، سال دوازدهم، شماره ۵ و ۶،ص۲۳۳؛ به نقل رواندی، تاریخ اجتماعی ایران.</ref><ref> راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ج‌۳، ص۵۳۱.</ref>


=== اختلاف با آخوند خراسانی ===
=== اختلاف با آخوند خراسانی ===
چگونگی شکل‌گیری اختلاف میان عالمان دینی پشتیبان مشروطه با محوریت [[آخوند خراسانی]] و عالمان مشروعه‌خواه با محوریت شیخ‌فضل‌اللّه نوری از مهم‌ترین فصول تاریخ مشروطه است. نهضت مشروطه به لحاظ زمانی، پس از نهضتی دیگر (۱۳۲۳ش-۱۳۲۴ق.) به رهبری شماری از عالمان دینی، به‌ویژه شیخ فضل‌اللّه، رخ داد که هدف اصلی‌اش تأسیس عدالتخانه بود. با آغاز نهضت مشروطه، نوری با اینکه آرمان و مطلوب اصلی‌اش تشکیل عدالتخانه بود مبارزه خود را در قالب مشروطه‌خواهی دنبال کرد. برخی شیخ‌فضل‌اللّه را مسبب ورود آخوند خراسانی به مشروطه دانسته‌اند. این گفته مکرر خراسانی که افراد بسیاری، از جمله مخالفان بعدی مشروطه، از او خواستند که نهضت مشروطه را تأیید کند، مؤید این قول است. از سوی دیگر، پافشاری نوری بر تصویب '''اصل اول و دوم متمم قانون اساسی''' نیز بدون پشتیبانی خراسانی راه به جایی نمی‌برد، اما مناسبات آن‌دو از زمانی تیره شد که نوری از جریان کناره گرفت و آن را جریانی ضد شریعت خواند. از آن پس، میان عالمان دینی و روحانیان دو دستگی به وجود آمد. نوری پرچم‌دار مشروطه مشروعه شد و خراسانی و دیگر عالمان هم‌رأی او، به پشتیبانی خود از مشروطه و مجلس ادامه دادند و مخالفت با آن را کاری ناصواب شمردند.<ref>رئیس زاده، مدخل «خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم» در دانشنامه جهان اسلام، ج۱.</ref>
چگونگی شکل‌گیری اختلاف میان عالمان دینی پشتیبان مشروطه با محوریت [[آخوند خراسانی]] و عالمان مشروعه‌خواه با محوریت شیخ‌فضل‌اللّه نوری از مهم‌ترین فصول تاریخ مشروطه است. نهضت مشروطه به لحاظ زمانی، پس از نهضتی دیگر (۱۳۲۳-۱۳۲۴ق.) به رهبری شماری از عالمان دینی، به‌ویژه شیخ فضل‌اللّه، رخ داد که هدف اصلی‌اش تأسیس عدالتخانه بود. با آغاز نهضت مشروطه، نوری با اینکه آرمان و مطلوب اصلی‌اش تشکیل عدالتخانه بود مبارزه خود را در قالب مشروطه‌خواهی دنبال کرد. برخی شیخ‌فضل‌اللّه را مسبب ورود آخوند خراسانی به مشروطه دانسته‌اند. این گفته مکرر خراسانی که افراد بسیاری، از جمله مخالفان بعدی مشروطه، از او خواستند که نهضت مشروطه را تأیید کند، مؤید این قول است. از سوی دیگر، پافشاری نوری بر تصویب '''اصل اول و دوم متمم قانون اساسی''' نیز بدون پشتیبانی خراسانی راه به جایی نمی‌برد، اما مناسبات آن‌دو از زمانی تیره شد که نوری از جریان کناره گرفت و آن را جریانی ضد شریعت خواند. از آن پس، میان عالمان دینی و روحانیان دو دستگی به وجود آمد. نوری پرچم‌دار مشروطه مشروعه شد و خراسانی و دیگر عالمان هم‌رأی او، به پشتیبانی خود از مشروطه و مجلس ادامه دادند و مخالفت با آن را کاری ناصواب شمردند.<ref>رئیس زاده، مدخل «خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم» در دانشنامه جهان اسلام، ج۱.</ref>


درباره اینکه تقابل خراسانی و همراهان او با مخالفان مشروعه‌خواهِ مشروطه، صرفآ معارضه‌ای نظری بوده یا به اقداماتی عملی نیز انجامیده است، اختلافات شدید و گزارشهای گوناگون و گاه متعارضی وجود دارد. بنابر برخی گزارشها، خراسانی با اینکه تأیید و تقویت مشروطیت را واجب می‌دانست، اختلاف نظر خود با فقهای مخالف مشروطه را به مثابه اختلاف دو [[فقیه]] در یک فرع فقهی می‌دانست و آن را مجوز اختلاف نزدیکان و پیروان خود با فقهای مخالف مشروطیت و پیروان آنها به شمار نمی‌آورد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به عبدالرضا کفائی، ۱۳۷۶ش،ص۲۷۲۸؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> بنابر گزارشهای دیگر، مخالفت مزبور صرفآ نظری نبوده و به اقدامات عملی بعضآ شدیدی نیز انجامیده است. از جمله، مشهور است که علمای ثلاثه نجف در پاسخ تلگرافهای [[سیدعبدالله بهبهانی]] و [[سید محمد طباطبایی|سیدمحمد طباطبایی]] که از رفتارهای شیخ‌فضل‌اللّه نوری به آنها شکوه کرده بودند، چنین حکم کردند که «چون نوری مخلّ آسایش و مفسد است تصرفش در امور حرام است».<ref>هدایت،ص۱۶۴، پانویس ۱؛ عاقلی، ج ۱،ص۲۴؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم؛ کسروی، ۱۳۶۳ش، ج ۲،ص۵۲۸.</ref> در جلسه محاکمه نوری به استناد این حکم، برای او به اتهام «اِفساد فی الارض» درخواست اعدام شد.<ref>رجوع کنید به ملکزاده، ج ۶،ص۱۲۷۰ ۱۲۷۱؛ به رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> با این حال، گفته شده که حکم یاد شده از اساس ساختگی بوده و خراسانی پس از آگاه شدن از اعدام نوری، سخت برآشفته و حتی برای وی مجلس ترحیم برپا کرده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابوالحسنی، ۱۳۸۲ش،ص۲۰۰۲۰۲؛ ثبوت،ص۵۹۴، ۶۰۰۶۰۳؛ عبدالحسین حائری،ص۴۰۹ ۴۱۰؛ صدوقی‌سُها،ص۴۷۶؛ عبدالرضا کفائی، ۱۳۸۶ش ب،ص۱۳۷؛ محسن اردبیلی،ص۲۳۲؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> مؤید گزارشهای اخیر، این گزارش است که پس از تصرف تهران و پیروزی مشروطه‌خواهان، نخستین اقدام خراسانی مخابره تلگرافی به‌دولت موقت مشروطه بود که در آن حفظ جان و رعایت احترام نوری خواسته شده بود، هرچند به ادعای حکومت مشروطه این تلگراف پس از اعدام نوری به دست آنها رسیده بود.<ref>رجوع کنید به عبدالرضا کفائی، ۱۳۷۶ش، ص۲۷، پانویس۱؛ همو، ۱۳۸۶شب، همانجا؛ نیز رجوع کنید به عبدالهادی حائری، ۱۳۶۴ش،ص۱۵۸، ۲۰۰، یادداشت ۲۶؛ ثبوت، همانجاها؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> تبعید [[ملاقربانعلی زنجانی|آخوند ملاقربانعلی زنجانی]] به [[کاظمین]] را (ذیقعده ۱۳۲۷) نیز به تلگرافی منسوب به خراسانی و [[عبدالله مازندرانی|مازندرانی]] مستند کرده‌اند.<ref>کسروی، ۱۳۵۵ش،ص۱۰۵؛ نیز رجوع کنید به شکوری، ۱۳۷۱ش، ص۱۸۲۱۸۳؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> کسروی<ref>1355ش، ص۶۶، ۱۰۵؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref>، موضع‌گیری آنها را در برابر نوری و ملاقربانعلی، در هموارسازی برخورد سران افراطی مشروطه با آن دو مؤثر دانسته است. به نظر شکوری<ref>1371ش،ص۴۲، ۱۰۱، ۱۸۳ ۱۸۹؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref>، از یک‌سو گزارشهای دروغی که از ایران به‌خراسانی می‌رسید سبب شد که او از اعدام نوری و تبعید زنجانی و سرکوب دیگر مشروعه‌خواهان جلوگیری نکند؛ و از سوی دیگر، با تحریف متن نامه‌ها و تلگرافهای وی این‌گونه رفتارها را به دستور او جلوه می‌دادند.<ref>رئیس زاده، مدخل «خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم» در دانشنامه جهان اسلام، ج۱.</ref>
درباره اینکه تقابل خراسانی و همراهان او با مخالفان مشروعه‌خواهِ مشروطه، صرفآ معارضه‌ای نظری بوده یا به اقداماتی عملی نیز انجامیده است، اختلافات شدید و گزارشهای گوناگون و گاه متعارضی وجود دارد. بنابر برخی گزارشها، خراسانی با اینکه تأیید و تقویت مشروطیت را واجب می‌دانست، اختلاف نظر خود با فقهای مخالف مشروطه را به مثابه اختلاف دو [[فقیه]] در یک فرع فقهی می‌دانست و آن را مجوز اختلاف نزدیکان و پیروان خود با فقهای مخالف مشروطیت و پیروان آنها به شمار نمی‌آورد.<ref>برای نمونه رجوع کنید به عبدالرضا کفائی، ۱۳۷۶ش،ص۲۷۲۸؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> بنابر گزارشهای دیگر، مخالفت مزبور صرفآ نظری نبوده و به اقدامات عملی بعضآ شدیدی نیز انجامیده است. از جمله، مشهور است که علمای ثلاثه نجف در پاسخ تلگرافهای [[سیدعبدالله بهبهانی]] و [[سید محمد طباطبایی|سیدمحمد طباطبایی]] که از رفتارهای شیخ‌فضل‌اللّه نوری به آنها شکوه کرده بودند، چنین حکم کردند که «چون نوری مخلّ آسایش و مفسد است تصرفش در امور حرام است».<ref>هدایت،ص۱۶۴، پانویس ۱؛ عاقلی، ج ۱،ص۲۴؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم؛ کسروی، ۱۳۶۳ش، ج ۲،ص۵۲۸.</ref> در جلسه محاکمه نوری به استناد این حکم، برای او به اتهام «اِفساد فی الارض» درخواست اعدام شد.<ref>رجوع کنید به ملکزاده، ج ۶،ص۱۲۷۰ ۱۲۷۱؛ به رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> با این حال، گفته شده که حکم یاد شده از اساس ساختگی بوده و خراسانی پس از آگاه شدن از اعدام نوری، سخت برآشفته و حتی برای وی مجلس ترحیم برپا کرده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابوالحسنی، ۱۳۸۲ش،ص۲۰۰۲۰۲؛ ثبوت،ص۵۹۴، ۶۰۰۶۰۳؛ عبدالحسین حائری،ص۴۰۹ ۴۱۰؛ صدوقی‌سُها،ص۴۷۶؛ عبدالرضا کفائی، ۱۳۸۶ش ب، ص۱۳۷؛ محسن اردبیلی،ص۲۳۲؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> مؤید گزارشهای اخیر، این گزارش است که پس از تصرف تهران و پیروزی مشروطه‌خواهان، نخستین اقدام خراسانی مخابره تلگرافی به‌دولت موقت مشروطه بود که در آن حفظ جان و رعایت احترام نوری خواسته شده بود، هرچند به ادعای حکومت مشروطه این تلگراف پس از اعدام نوری به دست آنها رسیده بود.<ref>رجوع کنید به عبدالرضا کفائی، ۱۳۷۶ش، ص۲۷، پانویس۱؛ همو، ۱۳۸۶ش ب، همانجا؛ نیز رجوع کنید به عبدالهادی حائری، ۱۳۶۴ش، ص۱۵۸، ۲۰۰، یادداشت ۲۶؛ ثبوت، همانجاها؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> تبعید [[ملاقربانعلی زنجانی|آخوند ملاقربانعلی زنجانی]] به [[کاظمین]] را (ذیقعده ۱۳۲۷) نیز به تلگرافی منسوب به خراسانی و [[عبدالله مازندرانی|مازندرانی]] مستند کرده‌اند.<ref>کسروی، ۱۳۵۵ش،ص۱۰۵؛ نیز رجوع کنید به شکوری، ۱۳۷۱ش، ص۱۸۲۱۸۳؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref> کسروی<ref>1355ش، ص۶۶، ۱۰۵؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref>، موضع‌گیری آنها را در برابر نوری و ملاقربانعلی، در هموارسازی برخورد سران افراطی مشروطه با آن دو مؤثر دانسته است. به نظر شکوری<ref>1371ش،ص۴۲، ۱۰۱، ۱۸۳ ۱۸۹؛ به نقل رئیس زاده، خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم.</ref>، از یک‌سو گزارشهای دروغی که از ایران به‌خراسانی می‌رسید سبب شد که او از اعدام نوری و تبعید زنجانی و سرکوب دیگر مشروعه‌خواهان جلوگیری نکند؛ و از سوی دیگر، با تحریف متن نامه‌ها و تلگرافهای وی این‌گونه رفتارها را به دستور او جلوه می‌دادند.<ref>رئیس زاده، مدخل «خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم» در دانشنامه جهان اسلام، ج۱.</ref>


== ترور نافرجام ==
== ترور نافرجام ==
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقل‌قول = ناظم الاسلام:... و نیز نگارنده روزی که مشار الیه [یعنی شیخ فضل الله] در خانه آقای طباطبائی آمده بود در مجلس در ضمن مذاکره گفت: ملای سیصد سال قبل بکار امروز مردم نمیخورد. شیخ در جواب گفت: '''«خیلی دور رفتی بلکه ملای سی سال قبل بدرد امروز نمیخورد ملای امروز باید عالم بمقتضیات وقت باشد باید مناسبات دول را نیز عالم باشد.»'''|تاریخ بایگانی| منبع = <small>ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۲۵۶.</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقل‌قول = ناظم الاسلام:... و نیز نگارنده روزی که مشار الیه [یعنی شیخ فضل الله] در خانه آقای طباطبائی آمده بود در مجلس در ضمن مذاکره گفت: ملای سیصد سال قبل بکار امروز مردم نمی‌خورد. شیخ در جواب گفت: '''«خیلی دور رفتی بلکه ملای سی سال قبل بدرد امروز نمی‌خورد ملای امروز باید عالم بمقتضیات وقت باشد باید مناسبات دول را نیز عالم باشد.»'''|تاریخ بایگانی| منبع = <small>ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۲۵۶.</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۵px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
در سال ۱۲۸۷ش. در دوره [[استبداد صغیر]]، با توجه به رفت و آمد شیخ فضل الله به دربار [[محمدعلی شاه قاجار|محمدعلی شاه]]، و همراهی با وی در مخالفت با مشروطه برخی از آزادیخواهان [مشروطه خواهان] نقشه کشتن شیخ را کشیدند و جوانی به نام [[کریم دواتگر]] مأمور انجام شد. وی در شب ۱۹ دی (۱۶ ذی الحجه) به شیخ فضل الله شلیک کرد که منجر به زخمی شدن وی شد. دواتگر پس از این عمل نافرجام به زندان رفت ولی شیخ فضل الله راضی به کشتن او نبود. او همچنان در زندان بود تا تهران به دست آزادیخواهان افتاد.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، صص ۸۲۹-۸۳۰.</ref>
در سال [[سال ۱۲۸۷ هجری شمسی|۱۲۸۷ش]]. در دوره [[استبداد صغیر]]، با توجه به رفت و آمد شیخ فضل الله به دربار [[محمدعلی شاه قاجار|محمدعلی شاه]]، و همراهی با وی در مخالفت با مشروطه برخی از آزادیخواهان [مشروطه خواهان] نقشه کشتن شیخ را کشیدند و جوانی به نام [[کریم دواتگر]] مأمور انجام شد. وی در شب [[۱۹ دی]] ([[۱۶ ذی‌الحجه|۱۶ ذی الحجه]]) به شیخ فضل الله شلیک کرد که منجر به زخمی شدن وی شد. دواتگر پس از این عمل نافرجام به زندان رفت؛ ولی شیخ فضل الله راضی به کشتن او نبود. او همچنان در زندان بود تا تهران به دست آزادیخواهان افتاد.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، صص ۸۲۹-۸۳۰.</ref>


== دو تهمت ==
== دو تهمت ==
با توجه به فعالیتهای اجتماعی شیخ فضل الله، کارهای ناروایی به وی نسبت داده شده است که دقت در اسناد تاریخی، ناموجه بودن این اِسنادها را نشان می‌دهد. مثلاً نویسنده‌ای چنین گفته است:
با توجه به فعالیت‌های اجتماعی شیخ فضل الله، کارهای ناروایی به وی نسبت داده شده است که دقت در اسناد تاریخی، ناموجه بودن این اِسنادها را نشان می‌دهد. مثلاً نویسنده‌ای چنین گفته است:


:«شیخ فضل اللّه در فتوا دادن به حق و ناحق سخت دلیر و بی‌هراس بود، و گاه در این کار چندان گستاخی و بی‌باکی می‌کرد که مایه شگفتی پیروانش می‌شد و دشمنانش برای خوار کردنش بهانه می‌یافتند. از جمله زمانی که [[مظفرالدین شاه]] به اروپا رفته بود، به دستور [[محمدعلی شاه قاجار|محمدعلی میرزای ولیعهد]] که نیابت سلطنت داشت و پادرمیانی سعید السلطنه رئیس نظمیه، شکوه‌الدوله ششمین دختر شاه را که زن [[موقر السلطنه]] بود، بی‌رضای زن و شوهر طلاق داد و چون این جدایی در نظر علما موافق قانون شرع نبود، شیخ فضل اللّه مورد طعن و قدح مردمان قرار گرفت؛ اما وی دلیرتر از آن بود که بدین گفته‌ها بیندیشد و اعتنا کند؛ و هم او شکوه‌الدوله را به عقد حاج سید ابوالقاسم امام جمعه تهران درآورد.
:«شیخ فضل اللّه در فتوا دادن به حق و ناحق سخت دلیر و بی‌هراس بود، و گاه در این کار چندان گستاخی و بی‌باکی می‌کرد که مایه شگفتی پیروانش می‌شد و دشمنانش برای خوار کردنش بهانه می‌یافتند. از جمله زمانی که [[مظفرالدین شاه]] به اروپا رفته بود، به دستور [[محمدعلی شاه قاجار|محمدعلی میرزای ولیعهد]] که نیابت سلطنت داشت و پادرمیانی سعید السلطنه رئیس نظمیه، شکوه‌الدوله ششمین دختر شاه را که زن [[موقر السلطنه]] بود، بی‌رضای زن و شوهر طلاق داد و چون این جدایی در نظر علما موافق قانون شرع نبود، شیخ فضل اللّه مورد طعن و قدح مردمان قرار گرفت؛ اما وی دلیرتر از آن بود که بدین گفته‌ها بیندیشد و اعتنا کند؛ و هم او شکوه‌الدوله را به عقد حاج سید ابوالقاسم امام جمعه تهران درآورد.
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
[[مهدی ملک زاده]] که پدرش [[ملک المتکلمین]] از سران مشروطه خواهی بود که پس از به توپ بسته شدن مجلس، در باغ شاه به همراه برخی دیگر از پیشروان مشروطه کشته شد، می‌نویسد: به‌دار آویختن حاجی شیخ فضل الله یکی از وقایع مهمی بود که در انقلاب مشروطیت ایران روی داد و اگر بگوییم که یکی از حوادث و اتفاقاتی بود که در قرون اخیر نظیر نداشت و یا نظیر آن به ندرت دیده شده بود گزافگویی نکرده و راه خلاف نپیموده ایم. وی در ادامه می‌نویسد: اگر چه وی [[مرجع تقلید]] نبود ولی در پایتخت بالاترین مقام روحانیت را حائز بود و در ردیف [[سید عبدالله بهبهانی|بهبهانی]] و [[سید محمد طباطبایی سنگلجی|طباطبائی]] جای داشت. گفته می‌شود از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی از همه همگنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در میان طبقه خود نظیر نداشته.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۷.</ref>
[[مهدی ملک زاده]] که پدرش [[ملک المتکلمین]] از سران مشروطه خواهی بود که پس از به توپ بسته شدن مجلس، در باغ شاه به همراه برخی دیگر از پیشروان مشروطه کشته شد، می‌نویسد: به‌دار آویختن حاجی شیخ فضل الله یکی از وقایع مهمی بود که در انقلاب مشروطیت ایران روی داد و اگر بگوییم که یکی از حوادث و اتفاقاتی بود که در قرون اخیر نظیر نداشت و یا نظیر آن به ندرت دیده شده بود گزافگویی نکرده و راه خلاف نپیموده ایم. وی در ادامه می‌نویسد: اگر چه وی [[مرجع تقلید]] نبود ولی در پایتخت بالاترین مقام روحانیت را حائز بود و در ردیف [[سید عبدالله بهبهانی|بهبهانی]] و [[سید محمد طباطبایی سنگلجی|طباطبائی]] جای داشت. گفته می‌شود از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی از همه همگنانش برتری داشته و بسیار فهیم و باهوش بوده و در قدرت استدلال در میان طبقه خود نظیر نداشته.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۷.</ref>


همو می‌نویسد: برخلاف [[محمدعلیشاه قاجار|محمدعلیشاه]] و صدر اعظمش [[سعدالدوله]] و جمعی از وزرا و درباریان و رجال مستبد که نامردانه پس از آن همه جنایت و آدم کشی راه فرار را پیش گرفتند و به سفارت اجنبی که بزرگترین دشمن استقلال ایران بود پناه بردند حاجی شیخ فضل الله استقامت و شخصیت خودش را حفظ کرد و در خانه ماند و منتظر پیش آمد و تقدیرات شد. می‌گویند همان روزی که محمدعلیشاه به سفارت رفت سعدالدوله برای حاجی شیخ فضل الله پیغام فرستاد که جان شما در خطر است و خوب است به یکی از سفارتخانه‌ها پناه ببرید ولی حاجی شیخ فضل الله از این پیشنهاد سرباز زد و زیر بار این ننگ نرفت و جواب داد مقام روحانیت من اجازه اقدام به این عمل را نمی‌دهد.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref> در حالی که پناهندگی به سفارتهای بیگانه در مورد برخی از مشروطه‌خواهان نیز سابقه داشت. مثلاً [[سیدحسن تقی زاده|تقی زاده]] و [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] پس از ماجرای به توپ بسته شدن مجلس به سفارت انگلیس پناهنده شدند.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج۲، ص۶۶۵.</ref>
همو می‌نویسد: برخلاف [[محمدعلیشاه قاجار|محمدعلیشاه]] و صدر اعظمش [[سعدالدوله]] و جمعی از وزرا و درباریان و رجال مستبد که نامردانه پس از آن همه جنایت و آدم کشی راه فرار را پیش گرفتند و به سفارت اجنبی که بزرگترین دشمن استقلال ایران بود پناه بردند حاجی شیخ فضل الله استقامت و شخصیت خودش را حفظ کرد و در خانه ماند و منتظر پیش آمد و تقدیرات شد. می‌گویند همان روزی که محمدعلیشاه به سفارت رفت سعدالدوله برای حاجی شیخ فضل الله پیغام فرستاد که جان شما در خطر است و خوب است به یکی از سفارتخانه‌ها پناه ببرید ولی حاجی شیخ فضل الله از این پیشنهاد سرباز زد و زیر بار این ننگ نرفت و جواب داد مقام روحانیت من اجازه اقدام به این عمل را نمی‌دهد.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref> در حالی که پناهندگی به سفارت‌های بیگانه در مورد برخی از مشروطه‌خواهان نیز سابقه داشت. مثلاً [[سیدحسن تقی زاده|تقی زاده]] و [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]] پس از ماجرای به توپ بسته شدن مجلس به سفارت انگلیس پناهنده شدند.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج۲، ص۶۶۵.</ref>


=== رد پناهندگی به سفارت روس ===
=== رد پناهندگی به سفارت روس ===
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:


=== جلسه دادگاه ===
=== جلسه دادگاه ===
سرانجام، در ۱۲ رجب جمعی از مبارزان مشروطه به خانه شیخ رفتند و او را دستگیر نمودند و به وسیله درشکه به میدان توپخانه آوردند و در یکی از اطاقهای طبقه فوقانی محبوسش نمودند.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref>
سرانجام، در ۱۲ رجب جمعی از مبارزان مشروطه به خانه شیخ رفتند و او را دستگیر نمودند و به وسیله درشکه به میدان توپخانه آوردند و در یکی از اطاق‌های طبقه فوقانی محبوسش نمودند.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۵۹.</ref>


شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت تمام ساعات را با بردباری و خونسردی و متانت گذراند و ضعف نفس از خود نشان نداد و راه عجز و ناله و توسل به این و آن را در پیش نگرفت و شخصیت خود را حفظ کرد.<ref name="malekzadeh 1260">ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۶۰.</ref>
شیخ از زمانی که حبس شد تا موقعی که اعدام گشت تمام ساعات را با بردباری و خونسردی و متانت گذراند و ضعف نفس از خود نشان نداد و راه عجز و ناله و توسل به این و آن را در پیش نگرفت و شخصیت خود را حفظ کرد.<ref name="malekzadeh 1260">ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۶۰.</ref>
کاربر ناشناس