پرش به محتوا

امام سجاد علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۴: خط ۹۴:


=== بازگشت به مدینه ===
=== بازگشت به مدینه ===
به نوشته [[شیخ مفید]]، خاندان [[امام حسین (ع)]]، به دستور [[یزید]]، از [[شام]] به سوی [[مدینه]] حرکت کردند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲.</ref> امام سجاد(ع) که ۳۴ سال پس از [[واقعه کربلا]] زنده بود،<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷.</ref> همواره تلاش می‌کرد یاد و خاطره [[شهدای کربلا]] را زنده نگه دارد. امام هر گاه آب می‌نوشید به یاد پدر بود و بر مصایب [[امام حسین(ع)]] گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۴۹؛ قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۷۹۴.</ref>
به نوشته [[شیخ مفید]]، خاندان [[امام حسین (ع)]]، به دستور [[یزید]]، از [[شام]] به سوی [[مدینه]] حرکت کردند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲.</ref> امام سجاد(ع) هنگام ورود به مدینه به بشیر دستور داد که به مدینه برود و با سرودن اشعاری مردم را با خبر سازد. بشیر مى‌گويد: بر اسبم سوار و با شتاب وارد مدينه شدم. هنگامى كه به مسجد النبى(ص) رسيدم صدايم را به گريه بلند كردم و آنگاه چنين سرودم {{شعر}}{{ب|يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ بِها| قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعي مِدْرارُ}}
{{ب|اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ | وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناةِ يُدارُ}}
(اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، زیرا حسین كشته شد که اشک من این گونه سرازیر است.
پیکر او در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد).
امام سجاد(ع) هم در کنار دروازه شهر برای مرم خطبه خواند {{یادداشت|أَیُّهَا النّاسُ! أَیُّ قَلْب لا یَنْصَدِعُ لِقَتْلِهِ؟! أَمْ أَیُّ فُؤاد لا یَحِنُّ إِلَیْهِ؟! أَمْ أَیُّ سَمْع یَسْمَعُ هذِهِ الثُّلْمَةَ الَّتِی ثُلِمَتْ فِی الاِْسْلامِ وَلا یُصَمُّ...}}
 
«حمد و سپاس مخصوص خدایى است که پروردگار جهانیان، بخشنده و مهربان، مالک روز جزا و آفریننده همه مخلوقات است. همان خدایى که (از سویى شناخت حقیقت او) آن قدر از ما دور است که گویا در آسمان هاى رفیع جاى گرفته و (از سوى دیگر با علم و احاطه‌اش) آن قدر به ما نزدیک است که گواه و شنواى سخنان درِ گوشى ما است. او را بر حوادث بزرگ، آسیب‌هاى روزگار، فجایع دردناک، رنج‌هاى سوزان، بلاهاى سنگین و مصیبت‌هاى بزرگ، خشونت بار، متراکم، شکننده و ویرانگر ستایش مى‌کنم.
 
اى مردم! خداوندى ـ که ستایش مخصوص اوست ـ ما را به مصیبت‌هاى بزرگ و خسارتى جبران ناپذیر در اسلام آزموده است. (آرى) اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و خاندانش به شهادت رسیدند و زنان و کودکانش به اسارت در آمدند و سر مطهر آن حضرت را بالاى نیزه‌ها در شهرها به گردش در آوردند و این مصیبتى است که مانند ندارد!
 
اى مردم! بعد از شهادت او، کدام یک از مردانتان مى تواند شادى کند؟ یا کدام قلبى مى‌تواند براى او محزون نباشد؟ یا کدام چشمى مى‌تواند گریه نکند و اشک نریزد؟ به یقین آسمان‌هاى هفت گانه با بناهاى محکمش، دریاها با امواجش، آسمان‌ها با ارکانش، زمین با همه نواحى و جوانبش، درختان با شاخسارهایش، ماهیان و دریاهاى عمیق، و فرشتگان مقرّب الهى و همه آسمانیان، بر شهادت او گریستند.
 
اى مردم! کدام قلب است که در شهادت او لرزان نشود؟ یا کدام جگرى  را مى‌توان یافت که براى او نسوزد؟ یا کدام گوشى است که این حادثه بزرگ و جبران ناپذیر را بشنود و آسیب نبیند؟
 
اى مردم! ما طرد شده، آواره، رانده و دور از شهرها شدیم; گویا ما فرزندان اقوام غیر مسلمانیم، بدون آنکه جرمى کرده و یا کار ناپسندى مرتکب شده و یا ضربه اى به اسلام زده باشیم. هرگز این ماجرا (هاى دردناک) را درباره گذشتگانمان نشنیدیم «این تنها یک امر تازه و جدید است».
 
به خدا سوگند! اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) به این گروه سفارش مى کرد که با ما مبارزه کنند، آن گونه که درباره ما به آنها سفارش (به محبت) کرد، هرگز بیش از این نمى توانستند جنایت کنند; إنّالله وَإنّا إلَیه راجِعُون، از این مصیبتى که بسیار بزرگ، غم انگیز، دردناک، انباشته، ناهنجار، ناگوار و سنگین است.
 
در برابر مصائبى که به ما رسیده از خدا پاداش مى طلبیم. به یقین خداوند شکست ناپذیرو صاحب انتقام است. <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۴۸.
</ref>
امام سجاد(ع) که ۳۴ سال پس از [[واقعه کربلا]] زنده بود،<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷.</ref> همواره تلاش می‌کرد یاد و خاطره [[شهدای کربلا]] را زنده نگه دارد. امام هر گاه آب می‌نوشید به یاد پدر بود و بر مصایب [[امام حسین(ع)]] گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۴۹؛ قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۷۹۴.</ref>


در [[روایتی]] از [[امام صادق(ع)]] آمده است: «امام زین العابدین هنگامی که موقع [[افطار]] خدمتکار برایشان آب و غذا می‌برد، می‌فرمود: فرزند [[رسول خدا(ص)]] گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه، کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد به گونه‌ای که اشک‌های آن حضرت با [[آب]] و غذایش مخلوط می‌شد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد.»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۴۹؛ قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۷۹۴.</ref>
در [[روایتی]] از [[امام صادق(ع)]] آمده است: «امام زین العابدین هنگامی که موقع [[افطار]] خدمتکار برایشان آب و غذا می‌برد، می‌فرمود: فرزند [[رسول خدا(ص)]] گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه، کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد به گونه‌ای که اشک‌های آن حضرت با [[آب]] و غذایش مخلوط می‌شد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد.»<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۴۹؛ قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۷۹۴.</ref>
۱۵٬۶۹۹

ویرایش