confirmed، protected، templateeditor
۱٬۸۱۵
ویرایش
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
هنگامی که کاروان حسینی در کربلا بودند، دشمن برای حضرت عباس و برادرانش دو اماننامه آوردند. | هنگامی که کاروان حسینی در کربلا بودند، دشمن برای حضرت عباس و برادرانش دو اماننامه آوردند. | ||
====اماننامه عبدالله بن ابیمحل==== | ====اماننامه عبدالله بن ابیمحل==== | ||
وقتی [[شمر بن ذیالجوشن]] نامه جنگ با امام حسین(ع) یا تسلیم شدن وی را از ابن زیاد گرفت، هنگام خروج از قصر عبدالله بن ابیمحل برادرزاده امالبنین از همراهان شمر، از عبیدالله بن زیاد برای پسرعمههای خود عباس و برادران او اماننامهای گرفت و آن را به اردوگاه امام حسین برای فرزندان ام البنین فرستاد. عباس و برادرانش در پاسخ گفتند به دایی ما سلام برسان و بگو ما نیاز به اماننامه نداریم، امان خداوند برای ما بهتر از اماننامه إبن سمیه است.<ref> ابومخنف، مقتل الحسین،ص۱۰۳ و ۱۰۴؛ طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۴، ص۳۱۴. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۹۹ق، ج۴، ص۵۶؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة،۱۴۰۸ق، ج۸، ص۱۹۰.</ref> | وقتی [[شمر بن ذیالجوشن]] نامه جنگ با امام حسین(ع) یا تسلیم شدن وی را از ابن زیاد گرفت، هنگام خروج از قصر عبدالله بن ابیمحل برادرزاده امالبنین از همراهان شمر، از عبیدالله بن زیاد برای پسرعمههای خود عباس و برادران او اماننامهای گرفت و آن را از طریق مولای خود به اردوگاه امام حسین برای فرزندان ام البنین فرستاد. وقتی فرستاده او بر عباس و برادرانش وارد شد به آنها گفت: این اماننامه را دایی شما برایتان فرستاده است. آنها در پاسخ گفتند: به دایی ما سلام برسان و بگو ما نیاز به اماننامه نداریم، امان خداوند برای ما بهتر از اماننامه إبن سمیه است.<ref> ابومخنف، مقتل الحسین،ص۱۰۳ و ۱۰۴؛ طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۴، ص۳۱۴. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۹۹ق، ج۴، ص۵۶؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة،۱۴۰۸ق، ج۸، ص۱۹۰.</ref> | ||
====اماننامه شمر ذیالجوشن==== | ====اماننامه شمر ذیالجوشن==== | ||
شب نهم محرم، شمر مقابل اصحاب حسین(ع) ایستاد و گفت: پسران خواهرم کجایند؟! عباس، جعفر و عثمان از خیمه بیرون آمده و گفتند: چه میخواهی؟ شمر گفت: شما در امان هستید. آنها گفتند: اگر تو دایی ما هستی خدا تو و اماننامهات را لعنت کند. تنها برای ما اماننامه آوردی و پسر پیامبر را رها کردی!<ref> ابومخنف، مقتل الحسین، ص۱۰۴. طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۴، ص۳۱۵؛ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۸۹؛ طبرسی، إعلام الوری، دار الکتب الاسلامیة، ج۱، ص۴۵۴؛دمشقی، جواهر المطالب، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۸۱.</ref> | شب نهم محرم، شمر مقابل اصحاب حسین(ع) ایستاد و گفت: پسران خواهرم کجایند؟! عباس، جعفر و عثمان از خیمه بیرون آمده و گفتند: چه میخواهی؟ شمر گفت: شما در امان هستید. آنها گفتند: اگر تو دایی ما هستی خدا تو و اماننامهات را لعنت کند. تنها برای ما اماننامه آوردی و پسر پیامبر را رها کردی!<ref> ابومخنف، مقتل الحسین، ص۱۰۴. طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۴، ص۳۱۵؛ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۸۹؛ طبرسی، إعلام الوری، دار الکتب الاسلامیة، ج۱، ص۴۵۴؛دمشقی، جواهر المطالب، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۸۱.</ref> |