تفسیر روایی: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (←منابع) |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
تفسير روایی، گونهای از تفسير [[قرآن|قرآن]] است كه مبتنی بر احاديث (آثار) نقل شده از پيامبر و مطالب صحابه ــ و بنا بر قولی تابعين ــ است و نيز روشی تفسيری در ميان اماميه كه مبتنی بر احاديث تفسيری پيامبر اكرم و اهلبيت عليهمالسلام است. تعریف دقیق تفسیر مأثور با معنای واژه «اثر» مرتبط است، هر چند عالمان و [[حدیث|محدّثان]] در تعریف آن اتفاق نظر ندارند. | تفسير روایی، گونهای از تفسير [[قرآن|قرآن]] است كه مبتنی بر احاديث (آثار) نقل شده از پيامبر و مطالب صحابه ــ و بنا بر قولی تابعين ــ است و نيز روشی تفسيری در ميان اماميه كه مبتنی بر احاديث تفسيری پيامبر اكرم و اهلبيت عليهمالسلام است. تعریف دقیق تفسیر مأثور با معنای واژه «اثر» مرتبط است، هر چند عالمان و [[حدیث|محدّثان]] در تعریف آن اتفاق نظر ندارند. | ||
برخی تاریخ نگاران [[تفسیر]]،<ref>ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۱۵۴؛ صغیر، ص۵۵</ref> تفسیر [[آیه|آیات قرآن]] با آیات دیگر را قسمی از تفسیر مأثور دانستهاند اما ظاهراً با توجه به معنای لغوی<ref>ر.ک: فراهیدی، ج۸، ص۲۳۶، ذیل «اثر»؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۱۳</ref> و اصطلاحی اثر<ref>تهانوی، ج۱، ص۶۵؛ قاسمی، ص۶۲</ref> این گونه تفسیر، قسمی از تفسیر اثری یا مأثور به شمار نمیآید. | برخی تاریخ نگاران [[تفسیر]]،<ref>ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۱۵۴؛ صغیر، ص۵۵.</ref> تفسیر [[آیه|آیات قرآن]] با آیات دیگر را قسمی از تفسیر مأثور دانستهاند اما ظاهراً با توجه به معنای لغوی<ref>ر.ک: فراهیدی، ج۸، ص۲۳۶، ذیل «اثر»؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۱۳.</ref> و اصطلاحی اثر<ref>تهانوی، ج۱، ص۶۵؛ قاسمی، ص۶۲.</ref> این گونه تفسیر، قسمی از تفسیر اثری یا مأثور به شمار نمیآید. | ||
== اعتبار تفسیر روایی == | == اعتبار تفسیر روایی == | ||
=== اعتبار روایات تفسیری پیامبر === | === اعتبار روایات تفسیری پیامبر === | ||
درباره [[روایات]] تفسیری [[پیامبر(ص)]]، مفسران معتقدند که [[رسول اکرم]]، علاوه بر ابلاغ پیام [[وحی]]، تفسیر و تبیین و توضیح کلام الاهی را نیز بر عهده داشته است. مفسران، آیه ۴۴ و ۶۴ [[سوره نحل]] را ناظر به این بُعد از مقام نبوت میدانند<ref>رجوع کنید به طوسی، ج۶، ص۳۹۸؛ فخررازی، ج۲۰، ص۵۷؛ طباطبائی، ج۱۲، ص۲۸۴؛ ابن عاشور، ج۱۴، ص۱۹۶</ref> و نتیجه میگیرند که سخنان یا [[احادیث]] تفسیری منسوب به پیامبر، در صورت اثبات صحت آنها، در شمار بهترین و استوارترین گونههای تفسیر است.<ref>ابن عاشور، ج۶، ص۴۷، ج۱۴، ص۱۶۳ـ ۱۶۴</ref> علاوه بر این، محدّثان و [[فقیه|فقیهان]] عموماً از همین طریق و بر پایه آیات ذکر شده و نیز آیات مشابه، [[سنت|سنّت نبوی]] را منبعی مهم و معتبر در شناخت احکام و دستورهای الاهی دانسته و پیوسته در استنباط احکام به آن استناد کردهاند.<ref>رجوع کنید به شاطبی، ج۴، ص۳۴؛ محمدسعید منصور، ص۱۲۱؛ عبدالغنی، ص۲۹۱ـ ۳۰۸</ref> | درباره [[روایات]] تفسیری [[پیامبر(ص)]]، مفسران معتقدند که [[رسول اکرم]]، علاوه بر ابلاغ پیام [[وحی]]، تفسیر و تبیین و توضیح کلام الاهی را نیز بر عهده داشته است. مفسران، آیه ۴۴ و ۶۴ [[سوره نحل]] را ناظر به این بُعد از مقام نبوت میدانند<ref>رجوع کنید به طوسی، ج۶، ص۳۹۸؛ فخررازی، ج۲۰، ص۵۷؛ طباطبائی، ج۱۲، ص۲۸۴؛ ابن عاشور، ج۱۴، ص۱۹۶.</ref> و نتیجه میگیرند که سخنان یا [[احادیث]] تفسیری منسوب به پیامبر، در صورت اثبات صحت آنها، در شمار بهترین و استوارترین گونههای تفسیر است.<ref>ابن عاشور، ج۶، ص۴۷، ج۱۴، ص۱۶۳ـ ۱۶۴.</ref> علاوه بر این، محدّثان و [[فقیه|فقیهان]] عموماً از همین طریق و بر پایه آیات ذکر شده و نیز آیات مشابه، [[سنت|سنّت نبوی]] را منبعی مهم و معتبر در شناخت احکام و دستورهای الاهی دانسته و پیوسته در استنباط احکام به آن استناد کردهاند.<ref>رجوع کنید به شاطبی، ج۴، ص۳۴؛ محمدسعید منصور، ص۱۲۱؛ عبدالغنی، ص۲۹۱ـ ۳۰۸.</ref> | ||
=== اعتبار روایات تفسیری صحابه === | === اعتبار روایات تفسیری صحابه === | ||
در باب اعتبار و حُجیت تفسیر [[صحابه]] پیامبر، و به قولی [[تابعین]]، میان [[اهل سنّت]] و [[شیعیان]] اختلاف نظر وجود دارد و با جایگاه و اعتبار صحابه در تفسیر و تشریع دستورهای الاهی در پیوند است. این موضوع ریشه در مسئله کهنتری دارد، که همان عدالت صحابه است و [[اصول فقه|اصولیان]] و [[کلام|متکلمان]] و [[حدیث|محدّثان]] از دیر باز در اثبات یا انکار آن کوشیدهاند.<ref>ر.ک: ابن قیم جوزیه، ج۴، ص۱۱۸؛ شوکانی، ص۲۱۳؛ حکیم، ص۱۳۵</ref> | در باب اعتبار و حُجیت تفسیر [[صحابه]] پیامبر، و به قولی [[تابعین]]، میان [[اهل سنّت]] و [[شیعیان]] اختلاف نظر وجود دارد و با جایگاه و اعتبار صحابه در تفسیر و تشریع دستورهای الاهی در پیوند است. این موضوع ریشه در مسئله کهنتری دارد، که همان عدالت صحابه است و [[اصول فقه|اصولیان]] و [[کلام|متکلمان]] و [[حدیث|محدّثان]] از دیر باز در اثبات یا انکار آن کوشیدهاند.<ref>ر.ک: ابن قیم جوزیه، ج۴، ص۱۱۸؛ شوکانی، ص۲۱۳؛ حکیم، ص۱۳۵.</ref> | ||
مدافعان با استناد به برخی آیات قرآن<ref>ر.ک: بقره: ۱۴۳؛ آل عمران: ۱۱۰</ref> و شماری از احادیث نبوی<ref>رجوع کنید به ابن منیر، ج۲، ص۶۲۸</ref> تلاش کردهاند که عدالت همه اصحاب پیامبر را ثابت کنند.<ref>رجوع کنید به ابن ابی حاتم، ج۱، ص۷؛ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۱۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۱۴؛ ابن حجرعسقلانی، ج۱، ص۱۰</ref> اینان روایات تفسیری صحابه را معتبر میدانند و آنها را برای شناخت و فهم قرآن منبعی اصیل معرفی میکنند. | مدافعان با استناد به برخی آیات قرآن<ref>ر.ک: بقره: ۱۴۳؛ آل عمران: ۱۱۰.</ref> و شماری از احادیث نبوی<ref>رجوع کنید به ابن منیر، ج۲، ص۶۲۸.</ref> تلاش کردهاند که عدالت همه اصحاب پیامبر را ثابت کنند.<ref>رجوع کنید به ابن ابی حاتم، ج۱، ص۷؛ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۱۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۱۴؛ ابن حجرعسقلانی، ج۱، ص۱۰.</ref> اینان روایات تفسیری صحابه را معتبر میدانند و آنها را برای شناخت و فهم قرآن منبعی اصیل معرفی میکنند. | ||
در مقابل، مخالفان<ref>غالباً [[شیعیان]] و برخی عالمان [[اهل سنّت]]</ref> عدالت صحابه را، در شکل مطلق آن، منکر شده و آیات مورد استناد را به گونهای دیگر تفسیر کرده و در صحت و اعتبار بسیاری از احادیث منقول از پیامبر، در این باره، تردید کردهاند.<ref>رجوع کنید به ابن قیم جوزیه، ج۴، ص۱۴۴؛ شاطبی، ج۴، ص۵۴ ـ ۵۵؛ حکیم، ص۱۳۸</ref> این عده معتقدند که حکم صحابه در عدالت مانند دیگران است و در مقام نقل حدیث باید عدالت آنها احراز شود <ref>آمدی، ج۲، ص۱۰۲؛ عضدالدین ایجی، ج۲، ص۶۷</ref> بر پایه این دیدگاه سخنان صحابه در تفسیر آیههای قرآنی اعتبار ویژهای نداشته، در بهترین صورت، همسنگ تلاش یا اجتهاد عالمان و مفسران دیگر در فهم و تبیین آیات قرآنی است. | در مقابل، مخالفان<ref>غالباً [[شیعیان]] و برخی عالمان [[اهل سنّت]].</ref> عدالت صحابه را، در شکل مطلق آن، منکر شده و آیات مورد استناد را به گونهای دیگر تفسیر کرده و در صحت و اعتبار بسیاری از احادیث منقول از پیامبر، در این باره، تردید کردهاند.<ref>رجوع کنید به ابن قیم جوزیه، ج۴، ص۱۴۴؛ شاطبی، ج۴، ص۵۴ ـ ۵۵؛ حکیم، ص۱۳۸.</ref> این عده معتقدند که حکم صحابه در عدالت مانند دیگران است و در مقام نقل حدیث باید عدالت آنها احراز شود <ref>آمدی، ج۲، ص۱۰۲؛ عضدالدین ایجی، ج۲، ص۶۷.</ref> بر پایه این دیدگاه سخنان صحابه در تفسیر آیههای قرآنی اعتبار ویژهای نداشته، در بهترین صورت، همسنگ تلاش یا اجتهاد عالمان و مفسران دیگر در فهم و تبیین آیات قرآنی است. | ||
=== اعتبار روایات تفسیری اهل بیت === | === اعتبار روایات تفسیری اهل بیت === | ||
در باب حجیت تفسیر مأثور از [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت علیهم السلام]] همین اختلاف نظر میان اهل سنّت و شیعیان به چشم میخورد. شیعیان با استناد به آیاتی از قرآن <ref>مثلاً نحل: ۴۳؛ ر.ک: حسکانی، ج۱، ص۴۳۲؛ شوشتری، ج۳، ص۴۸۲؛ مرعشی نجفی، ج۱۴، ص۳۷۱</ref> و روایتهای [[تواتر|متواتری]] نظیر [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث غدیر]] که بر [[امامت]] و [[عصمت]] [[امامان]] دلالت دارد و نیز شماری از احادیث معتبر که حاکی از پیوند دو سویه [[قرآن]] و [[حضرت علی]] علیهالسلام است<ref>رجوع کنید به شوشتری، ج۵، ص۶۳۹</ref> یا احادیثی که بر پیوند بین قرآن و اهل بیت تأکید دارد،<ref>همان، ج۵، ص۴۱؛ مرعشی نجفی، ج۲۰، ص۳۶۱</ref> جایگاه ویژهای برای امامان معصوم قائل شدهاند و آنان را مرجع علمی امت اسلامی و معتبرترین شارحان و مفسران قرآن دانستهاند. | در باب حجیت تفسیر مأثور از [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت علیهم السلام]] همین اختلاف نظر میان اهل سنّت و شیعیان به چشم میخورد. شیعیان با استناد به آیاتی از قرآن <ref>مثلاً نحل: ۴۳؛ ر.ک: حسکانی، ج۱، ص۴۳۲؛ شوشتری، ج۳، ص۴۸۲؛ مرعشی نجفی، ج۱۴، ص۳۷۱.</ref> و روایتهای [[تواتر|متواتری]] نظیر [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث غدیر]] که بر [[امامت]] و [[عصمت]] [[امامان]] دلالت دارد و نیز شماری از احادیث معتبر که حاکی از پیوند دو سویه [[قرآن]] و [[حضرت علی]] علیهالسلام است<ref>رجوع کنید به شوشتری، ج۵، ص۶۳۹.</ref> یا احادیثی که بر پیوند بین قرآن و اهل بیت تأکید دارد،<ref>همان، ج۵، ص۴۱؛ مرعشی نجفی، ج۲۰، ص۳۶۱.</ref> جایگاه ویژهای برای امامان معصوم قائل شدهاند و آنان را مرجع علمی امت اسلامی و معتبرترین شارحان و مفسران قرآن دانستهاند. | ||
از مجموع احادیث نبوی دانسته میشود که [[پیامبر(ص)]] علاوه بر تبیین [[آیه|آیات قرآن]] برای عموم مردم، تفسیری خاص برای برخی اصحاب و در صدر آنها حضرت علی ارائه کرده است<ref>ر.ک: ترمذی، ج۶، ص۸۵؛ کلینی، ج۱، ص۶۴؛ ابن شعبه، ص۱۹۶؛ ابن بابویه، ص۲۵۷؛ مزّی، ج۷، ص۴۱۵؛ مجلسی، ج۲، ص۲۳۰</ref> بعلاوه، پیامبر با مرجعیت بخشیدن به اهل بیت<ref>بویژه در حدیث ثقلین</ref> گام مهمی در تفسیر آیات الاهی برداشته و جاودانگی تفسیر آیات الاهی را با جاودانگی قرآن پیوند داده است. نتیجه این که روایات تفسیری مأثور از امامان در صورت صحت صدور آنها هم ردیف کلام [[رسول الله]] و منبعی معتبر در شناخت و فهم آیات قرآن است. | از مجموع احادیث نبوی دانسته میشود که [[پیامبر(ص)]] علاوه بر تبیین [[آیه|آیات قرآن]] برای عموم مردم، تفسیری خاص برای برخی اصحاب و در صدر آنها حضرت علی ارائه کرده است<ref>ر.ک: ترمذی، ج۶، ص۸۵؛ کلینی، ج۱، ص۶۴؛ ابن شعبه، ص۱۹۶؛ ابن بابویه، ص۲۵۷؛ مزّی، ج۷، ص۴۱۵؛ مجلسی، ج۲، ص۲۳۰.</ref> بعلاوه، پیامبر با مرجعیت بخشیدن به اهل بیت<ref>بویژه در حدیث ثقلین.</ref> گام مهمی در تفسیر آیات الاهی برداشته و جاودانگی تفسیر آیات الاهی را با جاودانگی قرآن پیوند داده است. نتیجه این که روایات تفسیری مأثور از امامان در صورت صحت صدور آنها هم ردیف کلام [[رسول الله]] و منبعی معتبر در شناخت و فهم آیات قرآن است. | ||
حاصل آن که از دیدگاه امامیه، بیانات پیامبر و امامانِ جانشین پیامبر در شرح و تفسیر و توضیح مرادات قرآنی، جزئی از سنّت است و قطعاً حجیت و اعتبار دارد. | حاصل آن که از دیدگاه امامیه، بیانات پیامبر و امامانِ جانشین پیامبر در شرح و تفسیر و توضیح مرادات قرآنی، جزئی از سنّت است و قطعاً حجیت و اعتبار دارد. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
بحث دیگر در تفسیر مأثور، جایگاه روایات حاوی این مباحث تفسیری است. به طور کلی، [[روایات]] تفسیری اگر از نظر سند [[تواتر|متواتر]] بوده یا «[[خبر واحد|خبر واحدِ]] محفوف به قرائن» باشند، اعتبار دارند و در حجیت اینگونه روایات، که نوع اول آن بسیار اندک است، سخنی نیست. بحث در روایاتی است که صدور و دلالت و جهت آنها یقینی نیست و در حجیت و اعتبار آنها اختلاف هست. | بحث دیگر در تفسیر مأثور، جایگاه روایات حاوی این مباحث تفسیری است. به طور کلی، [[روایات]] تفسیری اگر از نظر سند [[تواتر|متواتر]] بوده یا «[[خبر واحد|خبر واحدِ]] محفوف به قرائن» باشند، اعتبار دارند و در حجیت اینگونه روایات، که نوع اول آن بسیار اندک است، سخنی نیست. بحث در روایاتی است که صدور و دلالت و جهت آنها یقینی نیست و در حجیت و اعتبار آنها اختلاف هست. | ||
[[کلام|متکلمان]] و [[اصول فقه|اصولیان]]، از دیرباز بصراحت بر عدم حجیت اینگونه روایات در مباحث اعتقادی تأکید کردهاند، از آنرو که اعتقاد، دایر مدار علم است و خبری که علم آفرین نیست مستند یک اصل اعتقادی قرار نمیگیرد.<ref>برای نمونه ر.ک: خطیب بغدادی، ص۴۷۲؛ انصاری، ص۱۰۹؛ محقق حلّی، ص۱۸۷؛ طباطبائی، ج۱۰، ص۳۵۱</ref> | [[کلام|متکلمان]] و [[اصول فقه|اصولیان]]، از دیرباز بصراحت بر عدم حجیت اینگونه روایات در مباحث اعتقادی تأکید کردهاند، از آنرو که اعتقاد، دایر مدار علم است و خبری که علم آفرین نیست مستند یک اصل اعتقادی قرار نمیگیرد.<ref>برای نمونه ر.ک: خطیب بغدادی، ص۴۷۲؛ انصاری، ص۱۰۹؛ محقق حلّی، ص۱۸۷؛ طباطبائی، ج۱۰، ص۳۵۱.</ref> | ||
در واقع، بحث حجیت خبر واحد در قلمرو [[احکام شرعی]] مطرح میشود با این توضیح که شخص [[تکلیف|مکلف]]، ناگزیر از عمل است و در صورت فقدان علم باید به گزینههای دیگر روی آورد که مهمترین و کارآمدترین آنها خبر واحد است. در عین حال، نمیتوان این واقعیت را از نظر دور داشت که از نظر اصولیان، یکی از ادله مهم حجیت خبر واحد، [[سیره عقلا]] ست<ref>رجوع کنید به خوئی، ص۳۹۸</ref> و بر این اساس گفته شده است که حجیت خبر واحد شامل مباحث معرفتی، از جمله بیانات تفسیری، نیز میشود.<ref>رجوع کنید به همان، ص۳۹۹</ref> | در واقع، بحث حجیت خبر واحد در قلمرو [[احکام شرعی]] مطرح میشود با این توضیح که شخص [[تکلیف|مکلف]]، ناگزیر از عمل است و در صورت فقدان علم باید به گزینههای دیگر روی آورد که مهمترین و کارآمدترین آنها خبر واحد است. در عین حال، نمیتوان این واقعیت را از نظر دور داشت که از نظر اصولیان، یکی از ادله مهم حجیت خبر واحد، [[سیره عقلا]] ست<ref>رجوع کنید به خوئی، ص۳۹۸.</ref> و بر این اساس گفته شده است که حجیت خبر واحد شامل مباحث معرفتی، از جمله بیانات تفسیری، نیز میشود.<ref>رجوع کنید به همان، ص۳۹۹.</ref> | ||
== نمونه هایی از تفسیر روایی == | == نمونه هایی از تفسیر روایی == | ||
[[پرونده:تفسیر فرات کوفی.jpg|180px|بندانگشتی]] | [[پرونده:تفسیر فرات کوفی.jpg|180px|بندانگشتی]] | ||
به لحاظ تاریخی، تفسیر مأثور از جمله کهنترین گونههای تدوین یافته [[تفسیر قرآن]] است. در منابع موجود [[شیعه|شیعی]] از تفاسیری چون [[تفسیر امام حسن عسکری (ع)]]، [[تفسیر علی بن ابراهیم قمی]]، [[تفسیر عیاشی]]، [[تفسیر فرات کوفی]] و در سدههای متأخر از تفاسیری چون [[البرهان فی تفسیر القرآن]] از [[هاشم بن سلیمان بحرانی]]، [[تفسیر نور الثقلین]] از عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر [[کنز الدقائق و بحر الغرائب]] از محمدرضا مشهدی قمی و در میان تفاسیر [[اهل سنّت]] با این شیوه و رویکرد میتوان از تفاسیری چون تفسیرالقرآن العظیم مسنداً عن رسول اللّه(ص) و الصحابه و التابعین از عبدالرحمان بن محمدبن ادریس رازی، معروف به [[ابن ابی حاتم رازی]]، تفسیر القرآن العظیم از عمادالدین اسماعیل بن عمر مشهور به [[ابن کثیر]] و الدّرالمنثور فی التفسیر بالمأثور از [[جلال الدین سیوطی]] نام برد. در برخی منابع از [[تفسیر طبری]] یا جامع البیان عن تأویلای القرآن [[محمدبن جریر طبری]]، المحررالوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ابن عطیه، الکشف و البیان عن تفسیرالقرآن ابواسحاق احمدبن محمد ثعالبی، الجواهرالحسان عبدالرحمان بن محمد ثعالبی، بحرالعلوم علیبن یحیی سمرقندی، معالم التنزیل بَغَوی فراء با عنوان تفاسیر مأثور یاد شده است.<ref>رجوع کنید به معرفت، ج۲، ص۳۱۲ـ۳۴۶؛ ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۴۵</ref> | به لحاظ تاریخی، تفسیر مأثور از جمله کهنترین گونههای تدوین یافته [[تفسیر قرآن]] است. در منابع موجود [[شیعه|شیعی]] از تفاسیری چون [[تفسیر امام حسن عسکری (ع)]]، [[تفسیر علی بن ابراهیم قمی]]، [[تفسیر عیاشی]]، [[تفسیر فرات کوفی]] و در سدههای متأخر از تفاسیری چون [[البرهان فی تفسیر القرآن]] از [[هاشم بن سلیمان بحرانی]]، [[تفسیر نور الثقلین]] از عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر [[کنز الدقائق و بحر الغرائب]] از محمدرضا مشهدی قمی و در میان تفاسیر [[اهل سنّت]] با این شیوه و رویکرد میتوان از تفاسیری چون تفسیرالقرآن العظیم مسنداً عن رسول اللّه(ص) و الصحابه و التابعین از عبدالرحمان بن محمدبن ادریس رازی، معروف به [[ابن ابی حاتم رازی]]، تفسیر القرآن العظیم از عمادالدین اسماعیل بن عمر مشهور به [[ابن کثیر]] و الدّرالمنثور فی التفسیر بالمأثور از [[جلال الدین سیوطی]] نام برد. در برخی منابع از [[تفسیر طبری]] یا جامع البیان عن تأویلای القرآن [[محمدبن جریر طبری]]، المحررالوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ابن عطیه، الکشف و البیان عن تفسیرالقرآن ابواسحاق احمدبن محمد ثعالبی، الجواهرالحسان عبدالرحمان بن محمد ثعالبی، بحرالعلوم علیبن یحیی سمرقندی، معالم التنزیل بَغَوی فراء با عنوان تفاسیر مأثور یاد شده است.<ref>رجوع کنید به معرفت، ج۲، ص۳۱۲ـ۳۴۶؛ ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۴۵.</ref> | ||
[[پرونده:البرهان فی تفسیر القرآن.jpg|180px|بندانگشتی]] | [[پرونده:البرهان فی تفسیر القرآن.jpg|180px|بندانگشتی]] | ||
== اسرائیلیات == | == اسرائیلیات == | ||
{{اصلی|اسرائیلیات}} | {{اصلی|اسرائیلیات}} | ||
در تفسیر مأثور، موضوعات دیگری نیز چون ضعف اسانید، جعل و وضع در روایات تفسیری و [[اسرائیلیات]] شایان توجه است. گذشته از سخن کسانی چون [[احمد بن حنبل|احمدبن حنبل]] که نقلهای سه موضوع مغازی و مَلاحِم و تفسیر را از بن بیاعتبار میدانستند،<ref>زرکشی، ج۲، ص۱۵۶</ref> این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که احادیث تفسیری از حیث سند ضعف جدّی دارند. تفسیرپژوهانی نیز به آن پرداختهاند.<ref>برای نمونه ر.ک: معرفت، ج۲، ص۳۳</ref> وضع و جعل که به انگیزهها و علل گونه گونی ــ از جمله تثبیت و تقویت یک عقیده یا ارتقای مقام و منزلت یکی از صحابه و عکس آن، رد یک عقیده یا فرو کاستن منزلت یکی از یاران پیامبر ــ شکل میگرفته، به مباحث تفسیری نیز راه یافته است.<ref>همان، ج۲، ص۳۵ـ۵۶؛ ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۱۵۹ـ ۱۶۵</ref> نمونه روشن آن جَعل شأن نزول برای آیه ۱۱۳ [[سوره توبه]] است. شماری از [[تفسیر|مفسران]] آوردهاند که این [[آیه]] درباره [[ابوطالب]] و هنگام مرگ وی نازل شده و متضمن [[شرک]] او تا پایان عمر است.<ref>بخاری جعفی، ج۵، ص۲۰۸؛ طبری، ج۷، ص۳۰</ref> ابوطالب سه سال قبل از [[هجرت]] درگذشته و این آیه در نهم هجرت نازل شده است؛ بنابراین، چگونه میشود حادثه درگذشت ابوطالب در حال شرک، سبب نزول آیه باشد؟ | در تفسیر مأثور، موضوعات دیگری نیز چون ضعف اسانید، جعل و وضع در روایات تفسیری و [[اسرائیلیات]] شایان توجه است. گذشته از سخن کسانی چون [[احمد بن حنبل|احمدبن حنبل]] که نقلهای سه موضوع مغازی و مَلاحِم و تفسیر را از بن بیاعتبار میدانستند،<ref>زرکشی، ج۲، ص۱۵۶.</ref> این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که احادیث تفسیری از حیث سند ضعف جدّی دارند. تفسیرپژوهانی نیز به آن پرداختهاند.<ref>برای نمونه ر.ک: معرفت، ج۲، ص۳۳.</ref> وضع و جعل که به انگیزهها و علل گونه گونی ــ از جمله تثبیت و تقویت یک عقیده یا ارتقای مقام و منزلت یکی از صحابه و عکس آن، رد یک عقیده یا فرو کاستن منزلت یکی از یاران پیامبر ــ شکل میگرفته، به مباحث تفسیری نیز راه یافته است.<ref>همان، ج۲، ص۳۵ـ۵۶؛ ذهبی، ۱۴۰۹، ج۱، ص۱۵۹ـ ۱۶۵.</ref> نمونه روشن آن جَعل شأن نزول برای آیه ۱۱۳ [[سوره توبه]] است. شماری از [[تفسیر|مفسران]] آوردهاند که این [[آیه]] درباره [[ابوطالب]] و هنگام مرگ وی نازل شده و متضمن [[شرک]] او تا پایان عمر است.<ref>بخاری جعفی، ج۵، ص۲۰۸؛ طبری، ج۷، ص۳۰.</ref> ابوطالب سه سال قبل از [[هجرت]] درگذشته و این آیه در نهم هجرت نازل شده است؛ بنابراین، چگونه میشود حادثه درگذشت ابوطالب در حال شرک، سبب نزول آیه باشد؟ | ||
توجه به اسرائیلیات، که به نقلهای دخیل در حوزه معارف و تفسیر و غالباً منقول از راویان [[یهودی]] تبار گفته میشود،<ref>ذهبی، ۱۴۰۵، ص۱۹</ref> نیز در تفاسیر نقلی از اهمیت شایان توجهی بر خوردار است. کمتر مفسری از جریان نقلهای اسرائیلیات یکسر در امان بوده است.<ref>.ر.ک: ذهبی، ۱۴۰۵، ص۱۱۹ـ ۱۹۷؛ ابوشهبه، ص۲۶۰، ۲۶۵، ۲۷۱؛ معرفت، ج۲، ص۷۹ـ ۳۱۱؛ برای بررسی یکی از این موارد رجوع کنید به ربیع، ۱۴۲۲</ref> | توجه به اسرائیلیات، که به نقلهای دخیل در حوزه معارف و تفسیر و غالباً منقول از راویان [[یهودی]] تبار گفته میشود،<ref>ذهبی، ۱۴۰۵، ص۱۹.</ref> نیز در تفاسیر نقلی از اهمیت شایان توجهی بر خوردار است. کمتر مفسری از جریان نقلهای اسرائیلیات یکسر در امان بوده است.<ref>.ر.ک: ذهبی، ۱۴۰۵، ص۱۱۹ـ ۱۹۷؛ ابوشهبه، ص۲۶۰، ۲۶۵، ۲۷۱؛ معرفت، ج۲، ص۷۹ـ ۳۱۱؛ برای بررسی یکی از این موارد رجوع کنید به ربیع، ۱۴۲۲.</ref> | ||
==جستارهای وابسته == | ==جستارهای وابسته == |