پرش به محتوا

عبدالکریم حائری یزدی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۹: خط ۷۹:
حائری در ۱۳۳۷ ق به قصد [[زیارت]] [[حرم امام رضا(ع)]] عازم [[مشهد]] شد و در مسیر خود چند روز در [[قم]] ماند و با اوضاع این شهر و [[حوزه علمیه]] آن آشنا شد.<ref>شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ش، ج۱، ص۲۸۶؛ مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۵۹-۶۰.</ref>
حائری در ۱۳۳۷ ق به قصد [[زیارت]] [[حرم امام رضا(ع)]] عازم [[مشهد]] شد و در مسیر خود چند روز در [[قم]] ماند و با اوضاع این شهر و [[حوزه علمیه]] آن آشنا شد.<ref>شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ش، ج۱، ص۲۸۶؛ مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۵۹-۶۰.</ref>


به گفته انصاری قمی، [[میرزا محمد فیض قمی|آیت‌الله فیض قمی]] به‌دنبال احیای مجدد [[حوزه علمیه قم]] بود و از مشاهده مدرس خالی و بی‌رونق رنج می‌برد.<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج۲، ص۸۲۲.</ref> بنابر نقل [[محمدرضا شریعتمدار ساوجی|شریعتمدار ساوجی]]، فیض همیشه می‌گفت تا زمانی که زمامداری بر حوزه نباشد توسعه آن میسر نیست و من هم به تنهایی توان ندارم بنابراین به دعوت از دیگران از خارج قم نیازمندیم. بعضی از شاگردان از او پرسیدند که شخصی را برای دعوت به قم در نظر دارید. فیض در جواب گفت بین سه نفر مردد هستم. [[میرزا علی شیرازی]]، فرزند میرزای بزرگ و دیگری [[محمدکاظم شیرازی|شیخ محمدکاظم شیرازی]] و سومی حاج‌ شیخ عبدالکریم حائری.<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج۲، ص۸۲۲.</ref> سخن از رجحان شد و از آنجا که [[عبدالکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حائری (درگذشت ۱۳۵۵ق)]] در اراک حوزه علمیه تشکیل داده بود و اراک هم به قم نزدیک بود، تصمیم بر این شد که به حاج شیخ عبدالکریم نامه‌ای بنویسید و از او طلاب دعوت کند که به قم مهاجرت کنند.<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج۲، ص۸۲۲.</ref> از این رو برخی همچون علی اکبر دهخدا تأسیس حوزه علمیه قم را در سال ۱۳۳۶ق به فیض قمی نسبت داده است.<ref>لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ذیل واژه فیض.</ref>
به گفته انصاری قمی، [[میرزا محمد فیض قمی|آیت‌الله فیض قمی]] به‌دنبال احیای مجدد [[حوزه علمیه قم]] بود و از مشاهده مدرس خالی و بی‌رونق رنج می‌برد.<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج۲، ص۸۲۲.</ref> بنابر نقل [[محمدرضا شریعتمدار ساوجی|شریعتمدار ساوجی]]، فیض همیشه می‌گفت تا زمانی که زمامداری بر حوزه نباشد توسعه آن میسر نیست و من هم به تنهایی توان ندارم بنابراین به دعوت از دیگران از خارج قم نیازمندیم.<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج۲، ص۸۲۲.</ref> از آنجا که شیخ عبدالکریم حائریدر اراک حوزه علمیه تشکیل داده بود و اراک هم به قم نزدیک بود، تصمیم بر این شد که به حاج شیخ عبدالکریم نامه‌ای بنویسید و از او طلاب دعوت کند که به قم مهاجرت کنند.<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج۲، ص۸۲۲.</ref> از این رو برخی همچون علی اکبر دهخدا تأسیس حوزه علمیه قم را در سال ۱۳۳۶ق به فیض قمی نسبت داده است.<ref>لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ذیل واژه فیض.</ref>
نامه دعوت به اراک فرستاده شد ولی حائری در جواب چنین گفت که من از همکاری و موافقت و تأیید علمای قم ناامید هستم. فیض قمی، [[میرزا حسن برقعی]] را به اراک فرستاد و به حاج شیخ پیام داد که شما چند روز به عنوان زیارت به قم بیایید و وضعیت را بسنجید و اگر ادامه توقف را مصلحت دیدید بمانید.<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج۲، ص۸۲۲.</ref>
نامه دعوت به اراک فرستاده شد ولی حائری در جواب چنین گفت که من از همکاری و موافقت و تأیید علمای قم ناامید هستم. فیض قمی، [[میرزا حسن برقعی]] را به اراک فرستاد و به حاج شیخ پیام داد که شما چند روز به عنوان زیارت به قم بیایید و وضعیت را بسنجید و اگر ادامه توقف را مصلحت دیدید بمانید.<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج۲، ص۸۲۲.</ref>


در [[رجب]] ۱۳۴۰ ق بار دیگر، در پی دعوت تنی چند از عالمان قم از او و نیز برای زیارت [[حرم حضرت معصومه(س)]] ، به قم رفت. شیخ ابوالقاسم و [[محمد ارباب قمی|میرزا محمد ارباب]]، از علمای قم به دیدن او رفتند و بحث فقهی بینشان مطرح شد. در راه بازگشت محمد ارباب به ابوالقاسم می‌گوید که شیخ عیدالکریم با ما فرق دارد و بهتر است از او درخواست کنیم که در قم بماند و حوزه علمیه تشکیل دهد. پس دوباره به منزل حاج شیخ برمی‌گردند و این تقاضا را مطرح می‌کنند.<ref>[[سید موسی شبیری زنجانی|شبیری زنجانی]]، جرعه‌ای از دریا، ج۱، ص۵۴۲.</ref> شیخ عبدالکریم نخست تردید داشت، ولی پس از پافشاری شماری از عالمان، به ویژه [[محمدتقی بافقی| محمد تقی بافقی]]، حائری [[استخاره]] کرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند؛ تصمیمی که در پی آن حوزه‌ای بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائری، آیت الله مؤسس لقب گرفت.<ref>آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ۱۴۰۴ق، قسم ۳، ص۱۱۵۹؛ فیض قمی، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۴؛ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۵۸-۵۹.</ref>
حاج شیخ در [[رجب]] ۱۳۴۰ ق بار دیگر، در پی دعوت تنی چند از عالمان قم از او و نیز برای زیارت [[حرم حضرت معصومه(س)]] ، به قم رفت. [[ابوالقاسم کبیر قمی|شیخ ابوالقاسم کبیر قمی]] و [[محمد ارباب قمی|میرزا محمد ارباب]]، از علمای قم به دیدن او رفتند و بحث فقهی بینشان مطرح شد. در راه بازگشت محمد ارباب به ابوالقاسم می‌گوید که شیخ عبدالکریم با ما فرق دارد و بهتر است از او درخواست کنیم که در قم بماند و حوزه علمیه تشکیل دهد. پس دوباره به منزل حاج شیخ برمی‌گردند و این تقاضا را مطرح می‌کنند.<ref>[[سید موسی شبیری زنجانی|شبیری زنجانی]]، جرعه‌ای از دریا، ج۱، ص۵۴۲.</ref> شیخ عبدالکریم نخست تردید داشت، ولی پس از پافشاری شماری از عالمان، به ویژه [[محمدتقی بافقی| محمد تقی بافقی]]، حائری [[استخاره]] کرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند؛ تصمیمی که در پی آن حوزه‌ای بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائری، آیت الله مؤسس لقب گرفت.<ref>آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ۱۴۰۴ق، قسم ۳، ص۱۱۵۹؛ فیض قمی، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۴؛ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۵۸-۵۹.</ref>


علاوه بر [[ سید محمدتقی خوانساری| سید محمد تقی خوانساری]] که همراه حائری به قم رفته بود، بسیاری از شاگردان او، از جمله [[سید احمد خوانساری]]، [[ سید روح‌الله موسوی خمینی |سید روح الله خمینی]]، [[ سید محمدرضا گلپایگانی |سید محمد رضا گلپایگانی]] و [[محمدعلی اراکی]]، <ref>استادی، ص۵۴-۶۴.</ref> به قم منتقل شدند.
علاوه بر [[ سید محمدتقی خوانساری| سید محمد تقی خوانساری]] که همراه حائری به قم رفته بود، بسیاری از شاگردان او، از جمله [[سید احمد خوانساری]]، [[ سید روح‌الله موسوی خمینی |سید روح الله خمینی]]، [[ سید محمدرضا گلپایگانی |سید محمد رضا گلپایگانی]] و [[محمدعلی اراکی]]، <ref>استادی، ص۵۴-۶۴.</ref> به قم منتقل شدند.
Automoderated users، confirmed، templateeditor
۵۱۱

ویرایش