پرش به محتوا

جنگ چالدران: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{حکومت صفویان}} '''جنگ چالدُران‌'''، نخستین جنگ دولت‌های صفوی‌ و دولت عثما...» ایجاد کرد)
 
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{حکومت صفویان}}
{{حکومت صفویان}}
'''جنگ چالدُران‌'''، نخستین جنگ دولت‌های [[صفوی‌]] و [[دولت عثمانی‌|عثمانی‌]] در سال ۹۲۰ قمری در دشت چالدران. فرمانده سپاهیان صفوی را [[شاه اسماعیل اول]] صفوی برعهده داشت و فرمانده سپاهیان عثمانی، برعهده [[شاه سلیم اول]] بود. نتیجه جنگ شکست سپاهیان صفوی و خانه‌نشین شدن شاه صفوی شد.
'''جنگ چالدُران‌'''، نخستین جنگ دولت‌های [[صفویه|صفوی]] و [[دولت عثمانی‌|عثمانی]] در سال ۹۲۰ قمری در دشت چالدران. فرمانده سپاهیان صفوی را [[شاه اسماعیل اول]] صفوی برعهده داشت و فرمانده سپاهیان عثمانی، برعهده [[شاه سلیم اول]] بود. نتیجه جنگ شکست سپاهیان صفوی و خانه‌نشین شدن شاه صفوی شد.


==علت جنگ==
==علت جنگ==
گسترش قلمرو [[دولت عثمانی‌|عثمانی‌]] در مشرق، سقوط بیگ‌نشین‌های آناطولی، حاکمیت عثمانی بر مغرب فرات که پس از جنگ اُتْلُق بلی در ۸۷۷ قمری به شکست [[اوزون حسن‌]] و پیروزی [[سلطان محمد فاتح‌]] ختم شد، همچنین نفوذ روزافزون طریقت [[صفویه|صفوی‌]] در [[آسیای صغیر]] و پا گرفتن جنبش [[قزلباش|قزلباشان]] که به تشکیل [[صفویان|دولت صفوی]] (حکومت: ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) و رواج [[تشیع]] انجامید، وقوع جنگ را بین [[ایران]] و عثمانی اجتناب‌ناپذیر کرده بود<ref>رجوع کنید به روملو، ج ۲، ص۷۶۲ـ۷۷۱، ۹۰۹؛ وودز، ص۱۹۷ـ۱۹۹</ref>
گسترش قلمرو [[دولت عثمانی‌|عثمانی]] در مشرق، سقوط بیگ‌نشین‌های آناطولی، حاکمیت عثمانی بر مغرب فرات که پس از جنگ اُتْلُق بلی در ۸۷۷ قمری به شکست [[اوزون حسن]] و پیروزی [[سلطان محمد فاتح]] ختم شد، همچنین نفوذ روزافزون طریقت [[صفویه|صفوی]] در [[آسیای صغیر]] و پا گرفتن جنبش [[قزلباش|قزلباشان]] که به تشکیل [[صفویان|دولت صفوی]] (حکومت: ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) و رواج [[تشیع]] انجامید، وقوع جنگ را بین [[ایران]] و عثمانی اجتناب‌ناپذیر کرده بود<ref>رجوع کنید به روملو، ج ۲، ص۷۶۲ـ۷۷۱، ۹۰۹؛ وودز، ص۱۹۷ـ۱۹۹</ref>


[[سلطان بایزید دوم‌|بایزید دوم‌]]، به دلیل گرفتاری‌های داخلی و خارجی، از جنگ با صفویان پرهیز داشت. [[شاه اسماعیل صفوی|اسماعیل صفوی]] (حکومت: ح ۹۰۶ـ۹۳۰) نیز که هنوز آمادگی لازم برای درگیری با عثمانیان را نداشت، سیاست دوستی با بایزید را پیش گرفت.<ref>رجوع کنید به فریدون‌بیگ پاشا، ج۱، ص۳۴۵ـ۳۴۷؛ اسپناقچی پاشازاده، ص۵۱ـ۵۳؛ فلسفی، ص‌۳۳ـ ۳۴</ref> اما این مناسبات در سال ۹۱۶ قمری، هنگامی که شاه‌اسماعیل بر شیبک‌خان [[ازبکان|ازبک]] پیروز شد، به هم خورد؛ زیرا شاه اسماعیل پوست سر شیبک‌خان را که از کاه پر شده بود، همراه فتح‌نامه‌ای غرورآمیز برای سلطان عثمانی فرستاد. این کار موجب خشم بایزید شد و در مکتوبی به شاه اسماعیل، او را به حمله به ایران تهدید کرد.<ref>روملو، ج ۲، ص۱۰۵۳؛ اسپناقچی پاشازاده، ص۶۷ـ ۶۸؛ یوجل و سویم، ج ۲، ص۲۲۵، ۲۳۴</ref>
[[سلطان بایزید دوم‌|بایزید دوم]]، به دلیل گرفتاری‌های داخلی و خارجی، از جنگ با صفویان پرهیز داشت. [[شاه اسماعیل صفوی|اسماعیل صفوی]] (حکومت: ح ۹۰۶ـ۹۳۰) نیز که هنوز آمادگی لازم برای درگیری با عثمانیان را نداشت، سیاست دوستی با بایزید را پیش گرفت.<ref>رجوع کنید به فریدون‌بیگ پاشا، ج۱، ص۳۴۵ـ۳۴۷؛ اسپناقچی پاشازاده، ص۵۱ـ۵۳؛ فلسفی، ص‌۳۳ـ ۳۴</ref> اما این مناسبات در سال ۹۱۶ قمری، هنگامی که شاه‌اسماعیل بر شیبک‌خان [[ازبکان|ازبک]] پیروز شد، به هم خورد؛ زیرا شاه اسماعیل پوست سر شیبک‌خان را که از کاه پر شده بود، همراه فتح‌نامه‌ای غرورآمیز برای سلطان عثمانی فرستاد. این کار موجب خشم بایزید شد و در مکتوبی به شاه اسماعیل، او را به حمله به ایران تهدید کرد.<ref>روملو، ج ۲، ص۱۰۵۳؛ اسپناقچی پاشازاده، ص۶۷ـ ۶۸؛ یوجل و سویم، ج ۲، ص۲۲۵، ۲۳۴</ref>


==زمینه‌های شکل‌گیری جنگ==
==زمینه‌های شکل‌گیری جنگ==
[[سلطان بایزید دوم|بایزید]] نتوانست این تهدید را عملی سازد، چرا که از سلطنت برکنار شد و [[سلطان سلیم اول|سلیم اول]] جای او را گرفت. سلیم پس از آگاهی از تشدید فعالیت‌های مذهبی ـ سیاسی قزلباشانِ وابسته به [[شاه اسماعیل اول صفوی|شاه‌اسماعیل]] در آناطولی، درصدد حمله به [[ایران]] بر آمد. در این میان، نورعلی خلیفه، از مبلّغان اعزامی شاه‌اسماعیل به آناطولی مرکزی، بسیاری از [[علویان]] و قزلباشان را در اطراف خود گرد آورد و نیروهای فرستاده شده برای سرکوبی‌اش را شکست داد. وی پس از تصرف شهر توقات، به نام شاه‌اسماعیل خطبه خواند. از طرف دیگر، خان محمدخان استاجلو (حاکم [[دیاربکر]]) به دستور شاه‌اسماعیل نامه‌های توهین‌آمیزی به دربار عثمانی می‌فرستاد. افزون بر این، شاه‌اسماعیل به صورت آشکار و نهان از مدعیانِ سلطنت عثمانی حمایت می‌کرد، چنان که سلطان احمد را به مخالفت با برادرش، سلطان سلیم اول، ترغیب می‌کرد و چون سلطان احمد کشته شد، شاه اسماعیل پسر او، سلطان مراد، را در ایران پناه داد و حکومت قسمتی از [[فارس]] را به او واگذار کرد.<ref>رجوع کنید به عالم‌آرای شاه اسماعیل، ص۵۰۳، ۵۰۸ـ۵۱۰؛ روملو، ج ۲، ص۱۰۶۸ـ۱۰۷۰، ۱۰۸۱ـ ۱۰۸۲؛ جهانگشای خاقان، ص۴۸۹ـ ۴۹۰</ref>
[[سلطان بایزید دوم|بایزید]] نتوانست این تهدید را عملی سازد، چرا که از سلطنت برکنار شد و [[سلطان سلیم اول|سلیم اول]] جای او را گرفت. سلیم پس از آگاهی از تشدید فعالیت‌های مذهبی ـ سیاسی قزلباشانِ وابسته به [[شاه اسماعیل اول صفوی|شاه‌اسماعیل]] در آناطولی، درصدد حمله به [[ایران]] بر آمد. در این میان، نورعلی خلیفه، از مبلّغان اعزامی شاه‌اسماعیل به آناطولی مرکزی، بسیاری از [[علویان]] و قزلباشان را در اطراف خود گرد آورد و نیروهای فرستاده شده برای سرکوبی‌اش را شکست داد. وی پس از تصرف شهر توقات، به نام شاه‌اسماعیل خطبه خواند. از طرف دیگر، خان محمدخان استاجلو (حاکم [[دیاربکر]]) به دستور شاه‌اسماعیل نامه‌های توهین‌آمیزی به دربار عثمانی می‌فرستاد. افزون بر این، شاه‌اسماعیل به صورت آشکار و نهان از مدعیانِ سلطنت عثمانی حمایت می‌کرد، چنان که سلطان احمد را به مخالفت با برادرش، سلطان سلیم اول، ترغیب می‌کرد و چون سلطان احمد کشته شد، شاه اسماعیل پسر او، سلطان مراد، را در ایران پناه داد و حکومت قسمتی از [[فارس]] را به او واگذار کرد.<ref>رجوع کنید به عالم‌آرای شاه اسماعیل، ص۵۰۳، ۵۰۸ـ۵۱۰؛ روملو، ج ۲، ص۱۰۶۸ـ۱۰۷۰، ۱۰۸۱ـ ۱۰۸۲؛ جهانگشای خاقان، ص۴۸۹ـ ۴۹۰</ref>


به خاطر همین علل، [[سلطان سلیم عثمانی|سلطان سلیم]] پس از قلع و قمع مدعیان سلطنت و سامان دادن به مرزهای عثمانی، درصدد حمله به ایران بر آمد. وی بر آن بود که پیش از لشکرکشی، تکیه‌گاه شاه ‌اسماعیل در آناطولی شرقی و مرکزی، یعنی جامعه [[قزلباش|قزلباشان‌]]، را از بین ببرد. سلطان‌سلیم با گرفتن فتوای علما، برای [[جهاد]] با [[قزلباشان]] و کفار، پس از شناسایی قزلباشان در خاک عثمانی ــ که حدود چهل هزار تن می‌شدند ــ دستور قتل و حبس آنان را صادر کرد. وی از آن بیم داشت که پس از لشکرکشی به ایران، این افراد در خاک عثمانی قیام کنند.<ref>سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۴۱، ۲۴۵ـ۲۴۶؛ صولاق‌زاده، ص‌۳۶۰ـ۳۶۱؛ فرید، ص۱۸۹ـ۱۹۰</ref>
به خاطر همین علل، [[سلطان سلیم عثمانی|سلطان سلیم]] پس از قلع و قمع مدعیان سلطنت و سامان دادن به مرزهای عثمانی، درصدد حمله به ایران بر آمد. وی بر آن بود که پیش از لشکرکشی، تکیه‌گاه شاه ‌اسماعیل در آناطولی شرقی و مرکزی، یعنی جامعه [[قزلباش|قزلباشان]]، را از بین ببرد. سلطان‌سلیم با گرفتن فتوای علما، برای [[جهاد]] با [[قزلباشان]] و کفار، پس از شناسایی قزلباشان در خاک عثمانی ــ که حدود چهل هزار تن می‌شدند ــ دستور قتل و حبس آنان را صادر کرد. وی از آن بیم داشت که پس از لشکرکشی به ایران، این افراد در خاک عثمانی قیام کنند.<ref>سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۴۱، ۲۴۵ـ۲۴۶؛ صولاق‌زاده، ص‌۳۶۰ـ۳۶۱؛ فرید، ص۱۸۹ـ۱۹۰</ref>


پس از آن، سلطان عثمانی در ۲۳ محرّم ۹۲۰ قمری، از اِدرنِه به سوی [[آذربایجان]] به راه افتاد و با ارسال نامه‌ای به عُبَیداللّه‌خان ازبک، او را نیز به حمله به ایران ترغیب کرد. لشکریان عثمانی در ۱۹ جمادی‌الاولی ۹۲۰ به صوشهری، ابتدای سرحد دولت صفویه، رسیدند.<ref>فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۳۷۴ـ۳۷۷، ۳۹۶ـ۳۹۹، ۴۵۸ـ۴۶۰</ref>
پس از آن، سلطان عثمانی در ۲۳ محرّم ۹۲۰ قمری، از اِدرنِه به سوی [[آذربایجان]] به راه افتاد و با ارسال نامه‌ای به عُبَیداللّه‌خان ازبک، او را نیز به حمله به ایران ترغیب کرد. لشکریان عثمانی در ۱۹ جمادی‌الاولی ۹۲۰ به صوشهری، ابتدای سرحد دولت صفویه، رسیدند.<ref>فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۳۷۴ـ۳۷۷، ۳۹۶ـ۳۹۹، ۴۵۸ـ۴۶۰</ref>
خط ۲۱: خط ۲۱:
سلیم پس از دریافت این نامه، از شدت خشم امر کرد قاصد را بکشند و چهارمین نامه را که به زبان ترکی نوشته شده بود و سرشار از عبارات توهین‌آمیز و تحریک‌کننده بود، همراه تسبیح و خرقه و کشکول،(به نشانه اینکه پادشاهی کار تو نیست و مثل پدرانت درویشی کن‌) برای وی فرستاد.<ref>فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۳۸۵ـ۳۸۶، ۳۹۹، ۴۶۰؛ سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۵۲ ـ ۲۵۴؛ اسپناقچی پاشازاده، ص۹۶ـ۹۷؛ اوزون چارشیلی، ج ۲، ص۲۶۱</ref>
سلیم پس از دریافت این نامه، از شدت خشم امر کرد قاصد را بکشند و چهارمین نامه را که به زبان ترکی نوشته شده بود و سرشار از عبارات توهین‌آمیز و تحریک‌کننده بود، همراه تسبیح و خرقه و کشکول،(به نشانه اینکه پادشاهی کار تو نیست و مثل پدرانت درویشی کن‌) برای وی فرستاد.<ref>فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۳۸۵ـ۳۸۶، ۳۹۹، ۴۶۰؛ سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۵۲ ـ ۲۵۴؛ اسپناقچی پاشازاده، ص۹۶ـ۹۷؛ اوزون چارشیلی، ج ۲، ص۲۶۱</ref>


در همین ایام، سلطان سلیم با اعتراضات برخی از امیران عثمانی مخالف جنگ با ایران و شورش گروهی از [[ینی‌چری|ینی‌چریان‌]]، روبه‌رو شد که بی‌درنگ آنها را سرکوب کرد.<ref>سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۵۴ـ۲۵۸؛ صولاق‌زاده، ص۳۶۳؛ فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص‌۴۰۰، ۴۶۰؛ هامرـ پورگشتال، ج ۲، ص۴۱۱؛ اوزون چارشیلی، ج ۲، ص۲۶۴</ref>
در همین ایام، سلطان سلیم با اعتراضات برخی از امیران عثمانی مخالف جنگ با ایران و شورش گروهی از [[ینی‌چری|ینی‌چریان]]، روبه‌رو شد که بی‌درنگ آنها را سرکوب کرد.<ref>سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۵۴ـ۲۵۸؛ صولاق‌زاده، ص۳۶۳؛ فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص‌۴۰۰، ۴۶۰؛ هامرـ پورگشتال، ج ۲، ص۴۱۱؛ اوزون چارشیلی، ج ۲، ص۲۶۴</ref>


شاه‌اسماعیل که در این زمان در [[همدان]] بود، با اطلاع از حمله [[سلطان سلیم اول]] به [[ایران‌]]، از طریق [[تبریز]] و [[خوی]] روانه دشت چالدران شد<ref>خواندمیر، ص۸۵ ـ۸۶</ref> و به سمت شرقی آن رفت. سپاه عثمانی در حدود یک هفته بعد، در اول رجب ۹۲۰، به آنجا رسید و در تپه‌های شمال غربی آن موضع گرفت. خان‌محمدخان استاجلو و نورعلی خلیفه پیشنهاد کردند که بدون دادن فرصت استراحت و آرایش جنگی به عثمانیان به آنها حمله شود، لیکن دورمیش‌خان این کار را خلاف مردانگی دانست و شاه‌اسماعیل هم این نظر را پذیرفت.<ref>جهانگشای خاقان، ص۴۹۲ـ۴۹۳؛ عالم‌آرای صفوی، ص۴۸۴ـ ۴۸۵</ref> بدین ترتیب، عثمانیان فرصت استقرار و صف‌آرایی یافتند. در طرف دیگر، بسیاری از امیران عثمانی می‌خواستند به سپاه خسته یک روز استراحت داده شود، لیکن پیری محمدپاشا، دفتردار روم‌ایلی (ایالت سابق امپراتوری عثمانی‌)، با این نظر مخالفت کرد، چرا که بسیاری از آقنجی‌ها (کسانی که به منظور جاسوسی، تخریب و غارتگری در حمله به سرزمین‌های بیگانه شرکت می‌کردند) در اردوی عثمانی، [[شیعه]] بودند و گرایش [[قزلباش|قزلباشی]] داشتند و احتمالاً اگر جنگ به تأخیر می‌افتاد، تحت تأثیر مبلّغان صفوی به اردوی شاه‌اسماعیل می‌پیوستند؛ از این‌رو، سلطان سلیم بی‌درنگ آماده نبرد شد.<ref>هامرـ پورگشتال، ج ۲، ص۴۱۲؛ اوزون چارشیلی، ج ۲، ص۲۶۶ـ ۲۶۸</ref> درباره تعداد قوای طرفین جنگ، آمار دقیقی در دست نیست و برخی آمار مبالغه‌آمیزی داده‌اند.<ref>رجوع کنید به خواندمیر، ج ۴، ص۵۴۶؛ عالم‌آرای صفوی، ص۴۷۷</ref> ظاهراً، لشکریان عثمانی بین هشتاد هزار تا صدهزار نفر و ایرانیان حدود بیست‌هزار نفر بودند.<ref>رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج ۱، ص۴۲؛ شاملو، ج ۱، ص۴۴؛ سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۶۳</ref> باتوجه به اینکه قسمتی از قوای قزلباش در مرزهای خاوری قلمرو صفوی درگیر بودند و شاه‌اسماعیل قصد نبرد با سلطان عثمانی را نداشت و ضمناً شاه‌اسماعیل، به دلیل جانبازی قزلباشان، در جنگ‌های دیگر نیز با افراد کمتری بر دشمن پیروز شده بود و افزون بر آن، وی حتی قصد نبرد با عثمانیان را نداشت، رقم یاد شده درست به نظر می‌رسد.<ref>خواندمیر، ج ۴، ص۵۴۵؛ اسکندرمنشی، ج ۱، ص۴۲؛ فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۴۱۴</ref>
شاه‌اسماعیل که در این زمان در [[همدان]] بود، با اطلاع از حمله [[سلطان سلیم اول]] به [[ایران]]، از طریق [[تبریز]] و [[خوی]] روانه دشت چالدران شد<ref>خواندمیر، ص۸۵ ـ۸۶</ref> و به سمت شرقی آن رفت. سپاه عثمانی در حدود یک هفته بعد، در اول رجب ۹۲۰، به آنجا رسید و در تپه‌های شمال غربی آن موضع گرفت. خان‌محمدخان استاجلو و نورعلی خلیفه پیشنهاد کردند که بدون دادن فرصت استراحت و آرایش جنگی به عثمانیان به آنها حمله شود، لیکن دورمیش‌خان این کار را خلاف مردانگی دانست و شاه‌اسماعیل هم این نظر را پذیرفت.<ref>جهانگشای خاقان، ص۴۹۲ـ۴۹۳؛ عالم‌آرای صفوی، ص۴۸۴ـ ۴۸۵</ref> بدین ترتیب، عثمانیان فرصت استقرار و صف‌آرایی یافتند. در طرف دیگر، بسیاری از امیران عثمانی می‌خواستند به سپاه خسته یک روز استراحت داده شود، لیکن پیری محمدپاشا، دفتردار روم‌ایلی (ایالت سابق امپراتوری عثمانی‌)، با این نظر مخالفت کرد، چرا که بسیاری از آقنجی‌ها (کسانی که به منظور جاسوسی، تخریب و غارتگری در حمله به سرزمین‌های بیگانه شرکت می‌کردند) در اردوی عثمانی، [[شیعه]] بودند و گرایش [[قزلباش|قزلباشی]] داشتند و احتمالاً اگر جنگ به تأخیر می‌افتاد، تحت تأثیر مبلّغان صفوی به اردوی شاه‌اسماعیل می‌پیوستند؛ از این‌رو، سلطان سلیم بی‌درنگ آماده نبرد شد.<ref>هامرـ پورگشتال، ج ۲، ص۴۱۲؛ اوزون چارشیلی، ج ۲، ص۲۶۶ـ ۲۶۸</ref> درباره تعداد قوای طرفین جنگ، آمار دقیقی در دست نیست و برخی آمار مبالغه‌آمیزی داده‌اند.<ref>رجوع کنید به خواندمیر، ج ۴، ص۵۴۶؛ عالم‌آرای صفوی، ص۴۷۷</ref> ظاهراً، لشکریان عثمانی بین هشتاد هزار تا صدهزار نفر و ایرانیان حدود بیست‌هزار نفر بودند.<ref>رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج ۱، ص۴۲؛ شاملو، ج ۱، ص۴۴؛ سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۶۳</ref> باتوجه به اینکه قسمتی از قوای قزلباش در مرزهای خاوری قلمرو صفوی درگیر بودند و شاه‌اسماعیل قصد نبرد با سلطان عثمانی را نداشت و ضمناً شاه‌اسماعیل، به دلیل جانبازی قزلباشان، در جنگ‌های دیگر نیز با افراد کمتری بر دشمن پیروز شده بود و افزون بر آن، وی حتی قصد نبرد با عثمانیان را نداشت، رقم یاد شده درست به نظر می‌رسد.<ref>خواندمیر، ج ۴، ص۵۴۵؛ اسکندرمنشی، ج ۱، ص۴۲؛ فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۴۱۴</ref>


==آرایش دو سپاه==
==آرایش دو سپاه==
خط ۴۰: خط ۴۰:


==تلفات جنگ==
==تلفات جنگ==
در مورد تلفات جنگ چالدران اطلاع دقیقی در دست نیست. در اکثر منابع ایرانی، رقم تلفات طرفین جنگ پنج هزار نفر ضبط شده است، شامل سه هزار نفر عثمانی و دو هزار [[قزلباش|قزلباش‌]].<ref>جهانگشای خاقان، ص۵۰۶؛ حسینی استرآبادی، ص۴۸</ref> برخی از مورخان ترک شمار تلفات عثمانی را حدود سی‌هزار تن و تلفات سپاه ایران را دو برابر پنداشته‌اند، که به نظر درست نمی‌آید، لیکن باتوجه به اینکه عثمانیان در جنگ از سلاح‌های آتشین استفاده کردند و از سرهای بریده شده اسرای نظامی در چالدران کله مناره ساختند، گمان می‌رود شمار تلفات قزلباشان بیشتر از رقم یاد شده باشد.<ref>فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۴۶۲؛ هامرـ پورگشتال، ج ۲، ص۴۱۷ـ ۴۱۸؛ برای کشته‌شدگان معروف ایرانی رجوع کنید به خواندمیر، ج ۴، ص۵۴۷؛ اسکندرمنشی، ج ۱، ص۴۲؛ نویدی، ص۵۴؛ برای کشته‌شدگان معروف عثمانی رجوع کنید به فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۴۰۳ـ۴۰۴، ۴۶۲؛ سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۶۶؛ صولاق‌زاده، ص۳۶۸</ref>
در مورد تلفات جنگ چالدران اطلاع دقیقی در دست نیست. در اکثر منابع ایرانی، رقم تلفات طرفین جنگ پنج هزار نفر ضبط شده است، شامل سه هزار نفر عثمانی و دو هزار [[قزلباش|قزلباش]].<ref>جهانگشای خاقان، ص۵۰۶؛ حسینی استرآبادی، ص۴۸</ref> برخی از مورخان ترک شمار تلفات عثمانی را حدود سی‌هزار تن و تلفات سپاه ایران را دو برابر پنداشته‌اند، که به نظر درست نمی‌آید، لیکن باتوجه به اینکه عثمانیان در جنگ از سلاح‌های آتشین استفاده کردند و از سرهای بریده شده اسرای نظامی در چالدران کله مناره ساختند، گمان می‌رود شمار تلفات قزلباشان بیشتر از رقم یاد شده باشد.<ref>فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۴۶۲؛ هامرـ پورگشتال، ج ۲، ص۴۱۷ـ ۴۱۸؛ برای کشته‌شدگان معروف ایرانی رجوع کنید به خواندمیر، ج ۴، ص۵۴۷؛ اسکندرمنشی، ج ۱، ص۴۲؛ نویدی، ص۵۴؛ برای کشته‌شدگان معروف عثمانی رجوع کنید به فریدون‌بیگ پاشا، ج ۱، ص۴۰۳ـ۴۰۴، ۴۶۲؛ سعدالدین افندی، ج ۲، ص۲۶۶؛ صولاق‌زاده، ص۳۶۸</ref>


==پس از جنگ==
==پس از جنگ==
کاربر ناشناس