پرش به محتوا

عبدالله بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ دسامبر ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>M.r.seifi
(اصلاح سرشناسه)
imported>Alikhosravi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
| آثار            =
| آثار            =
}}
}}
'''عبدالله بن عمر بن خطاب ''' یا '''ابن‌عمر'''([[سال ۳ بعثت|۳ بعثت]]- [[سال ۷۳ هجری قمری|۷۳ق]]) [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]]، فرزند [[خلیفه دوم]] و برادر همسر پیامبر (ص). او در ده سالگی همراه پدرش [[مسلمان]] شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. منابع [[اهل سنت]] او را شخصیتی ضعیف و ساده معرفی کرده‌اند که اعتراض علیه حاکم فاجر را جایز نمی‌دانست. او با [[خلفای سه گانه|سه خلیفه اول]] بعد از پیامبر(ص) [[بیعت]] کرد. عمر او را به عنوان مشاور برای تعیین [[خلیفه]] بعد از خود مشخص کرد. [[عثمان]] به او قضاوت را پیشنهاد داد اما نپذیرفت. عبدالله در دوران خلافت [[علی(ع)]] با وجود بیان فضیلت‌های بسیار برای ایشان با حضرت بیعت نکرد اما با [[یزید بن معاویه]] بیعت کرد. وقتی [[امام حسین(ع)]] به طرف [[کوفه]] می‌رفت او امام را از جنگ با یزید منع کرد ولی امام نپذیرفت. ابن‌عمر سرانجام در سال ۷۳ قمری در ۸۴ سالگی درگذشت و در قبرستان مهاجران در [[منطقه فَخ]] دفن شد.
'''عبدالله بن عمر بن خطاب ''' یا '''ابن‌عمر'''([[سال ۳ بعثت|۳ بعثت]]- [[سال ۷۳ هجری قمری|۷۳ق]]) [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]]، فرزند [[خلیفه دوم]] و برادر [[حفصه دختر عمر بن خطاب|همسر پیامبر]] (ص). او در ده سالگی همراه پدرش [[مسلمان]] شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. منابع [[اهل سنت]] او را شخصیتی ضعیف و ساده معرفی کرده‌اند که اعتراض علیه حاکم فاجر را جایز نمی‌دانست. او با [[خلفای سه گانه|سه خلیفه اول]] بعد از پیامبر(ص) [[بیعت]] کرد. عمر او را به عنوان مشاور برای تعیین [[خلیفه]] بعد از خود مشخص کرد. [[عثمان]] به او [[قضاوت]] را پیشنهاد داد اما نپذیرفت. عبدالله در دوران خلافت [[علی(ع)]] با وجود بیان فضیلت‌های بسیار برای ایشان با حضرت بیعت نکرد اما با [[یزید بن معاویه]] بیعت کرد. وقتی [[امام حسین(ع)]] به طرف [[کوفه]] می‌رفت او امام را از جنگ با یزید منع کرد ولی امام نپذیرفت. ابن‌عمر سرانجام در سال ۷۳ قمری در ۸۴ سالگی درگذشت و در قبرستان مهاجران در [[منطقه فَخ]] دفن شد.


==شخصیت==
==شخصیت==
عبد الله بن عمر بن خطاب یا ابن‌عمر از صحابه [[پیامبر(ص)]]، فرزند خلیفه دوم و برادر [[حفصه دختر عمر بن خطاب|همسر پیامبر(ص)]] بود.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۶.</ref> کنیه ابو عبدالرحمن بود و در سال سوم بعثت به دنیا آمد.<ref>ابن حجر،‌ الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص۱۵۶.</ref> مادرش زینب دختر مظعون نام داشت. آورده‌اند او در ده سالگی همراه پدرش [[مسلمان]] شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. برخی نیز در سال اسلام آوردن او اختلاف دارند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۰.</ref>  
عبد الله بن عمر بن خطاب یا ابن‌عمر از صحابه [[پیامبر(ص)]]، فرزند خلیفه دوم و برادر همسر پیامبر(ص) بود.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۶.</ref> کنیه ابو عبدالرحمن بود و در سال سوم [[بعثت]] به دنیا آمد.<ref>ابن حجر،‌ الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص۱۵۶.</ref> مادرش زینب دختر مظعون نام داشت. گفته شده او در ده سالگی همراه پدرش [[مسلمان]] شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. برخی نیز در سال اسلام آوردن او اختلاف دارند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۰.</ref>  


ابن عمر در زندگی بسیار احتیاط می‌کرد و به همین دلیل در [[فتوا]] دادن نیز محتاط بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۱.</ref>
ابن عمر در زندگی بسیار احتیاط می‌کرد و به همین دلیل در [[فتوا]] دادن نیز محتاط بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۱.</ref>
منابع اهل سنت او را شخصیتی ضعیف<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref> و ساده معرفی کردند<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج ۴، ص۶.</ref> که از درگیری مردم با حکومت فراری بود و حتی اعتراض علیه حاکم فاجر را جایز نمی‌دانست.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref> و می‌گفت من در فتنه جنگ نمی‌کنم و پشت سر هر کس که پیروز شود نماز می‌خوانم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۳۳.</ref>
منابع اهل سنت او را شخصیتی ضعیف<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref> و ساده معرفی کردند<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج ۴، ص۶.</ref> که از درگیری مردم با حکومت فراری بود و حتی اعتراض علیه حاکم فاجر را جایز نمی‌دانست.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref> و می‌گفت من در فتنه جنگ نمی‌کنم و پشت سر هر کس که پیروز شود [[نماز]] می‌خوانم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۳۳.</ref>


گفته‌اند در قضیه [[حکمیت]]، [[ابوموسی اشعری]] خلافت عبدالله بن عمر را مطرح کرد ولی [[عمرو عاص]] گفت او صلاحیت حکومت را ندارد.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۵۴۲.</ref>
گفته‌اند در قضیه [[حکمیت]]، [[ابوموسی اشعری]] خلافت عبدالله بن عمر را مطرح کرد ولی [[عمرو عاص]] گفت او صلاحیت حکومت را ندارد.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۵۴۲.</ref>
خط ۳۵: خط ۳۵:
==دوره پیامبر==
==دوره پیامبر==
عبدالله بن عمر در [[جنگ بدر]] و [[جنگ احد|اُحد]] کودک بود، به همین دلیل پیامبر(ص) به او اجازه حضور در این جنگ‌ها را نداد. [[جنگ خندق|خندق]] اولین جنگی بود که او اجازۀ حضور در آن را پیدا کرد. او در این جنگ ۱۵ سال داشت. پس از آن در جنگ‌های دیگری نیز شرکت کرد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۷.</ref>
عبدالله بن عمر در [[جنگ بدر]] و [[جنگ احد|اُحد]] کودک بود، به همین دلیل پیامبر(ص) به او اجازه حضور در این جنگ‌ها را نداد. [[جنگ خندق|خندق]] اولین جنگی بود که او اجازۀ حضور در آن را پیدا کرد. او در این جنگ ۱۵ سال داشت. پس از آن در جنگ‌های دیگری نیز شرکت کرد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۷.</ref>
منابع تاریخی [[اهل سنت]] گزارش کرد‌ه‌اند در نبرد موته او با برخی دیگر از مسلمانان وقتی احساس کردند، سپاه دشمن در حال غلبه است از میدان جنگ فرار کردند و به مدینه بازگشتند. پس از فرار، از پیامبر(ص) عذرخواهی کردند و بخشیده شدند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج ۴، ص۲۴۸.</ref>
منابع تاریخی [[اهل سنت]] گزارش کرد‌ه‌اند در نبرد [[جنگ موته|موته]] او با برخی دیگر از [[مسلمانان]] وقتی احساس کردند، سپاه دشمن در حال غلبه است از میدان جنگ فرار کردند و به مدینه بازگشتند. پس از فرار، از پیامبر(ص) عذرخواهی کردند و بخشیده شدند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج ۴، ص۲۴۸.</ref>


==دوره سه خلیفه اول==
==دوره سه خلیفه اول==
عبدالله را تأثیرگذار در سیاست و حکومت ندانسته‌اند و تنها چند گزارش کوتاه از حضور او در جنگ‌ها موجود است. پس از رحلت پیامبر(ص) و در زمان خلافت [[ابوبکر]]، یکی از افراد [[سپاه اسامه]] بود. [[عمر]] در زمان خلافتش برای انتخاب خلیفه بعد از خود شورایی تشکیل و عبدالله را مشاور خود قرار داد؛ ولی به او اجازه نداد که خود را یکی از گزینه‌های خلافت بعد از پدرش معرفی کند.<ref>الطبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۴، ص ۲۲۹.</ref> و در همان دوره، در جنگ‌های نهاوند و فتح مصر شرکت داشت.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۶.</ref>
عبدالله را تأثیرگذار در سیاست و حکومت ندانسته‌اند و تنها چند گزارش کوتاه از حضور او در جنگ‌ها موجود است. پس از [[۲۸ صفر|رحلت پیامبر]](ص) و در زمان خلافت [[ابوبکر]]، یکی از افراد [[سپاه اسامه]] بود. [[عمر]] در زمان خلافتش برای انتخاب خلیفه بعد از خود شورایی تشکیل و عبدالله را مشاور خود قرار داد؛ ولی به او اجازه نداد که خود را یکی از گزینه‌های خلافت بعد از پدرش معرفی کند.<ref>الطبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۴، ص ۲۲۹.</ref> و در همان دوره، در جنگ‌های نهاوند و فتح [[مصر]] شرکت داشت.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۶.</ref>


تاریخ نقل می‌کند عبدالله هیچگاه قضاوت نکرد و هنگامی که عثمان به او این منصب را پیشنهاد داد، علیه قضاوت سخن گفت و نپذیرفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۰۹.</ref>
تاریخ نقل می‌کند عبدالله هیچگاه قضاوت نکرد و هنگامی که [[عثمان]] به او این منصب را پیشنهاد داد، علیه قضاوت سخن گفت و نپذیرفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۰۹.</ref>
یزید بن هارون نقل می‌کند که ابن عمر به مردم می‌گفت من با کسی بودم که از من داناتر بود و اگر می‌دانستم شما از من قضاوت می‌خواهید و مسأله می‌پرسید چیزی می‌آموختم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۰۸.</ref>
یزید بن هارون نقل می‌کند که ابن عمر به مردم می‌گفت من با کسی بودم که از من داناتر بود و اگر می‌دانستم شما از من قضاوت می‌خواهید و مسأله می‌پرسید چیزی می‌آموختم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۰۸.</ref>


بعد از قتل [[عثمان]]، برخی از جمله [[مروان بن حکم]] به او پیشنهاد خلافت دادند، عبدالله گفت اگر گروه کمی هم مخالف خلافت من باشد قبول نخواهم کرد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۳.</ref>
بعد از قتل عثمان، برخی از جمله [[مروان بن حکم]] به او پیشنهاد خلافت دادند، عبدالله گفت اگر گروه کمی هم مخالف خلافت من باشد قبول نخواهم کرد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۳.</ref>


==دوره خلافت امام علی(ع)==
==دوره خلافت امام علی(ع)==
هنگامی‌که امام به خلافت رسید، [[عمار یاسر]] از حضرت اجازه خواست تا برای بیعت، با عبدالله صحبت کند. عبدالله سخنان بسیاری در تعریف حضرت بیان کرد، اما با [[علی(ع)]] بیعت نکرد.<ref> ابن قتیبة الدینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref> عبدالله بیشتر به‌دنبال عبادات فردی بود و در خود توانایی ورود در مسائل اجتماعی را نمی‌دید و به‌همین دلیل، علی(ع) به عمار فرمود: عبدالله را رها کن، او شخص ضعیفی است.<ref> ابن قتیبة دینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref> همچنین، امام(ع) در جواب شخصی که گفت من هم ‌مانند عبدالله بن عمر کنار می‌روم، فرمود عبداللّه نه حق را یاری و نه باطل را نابود کرد.<ref>شریف رضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۵۲۱.</ref>
هنگامی‌که امام به خلافت رسید، [[عمار یاسر]] از حضرت اجازه خواست تا برای بیعت، با عبدالله صحبت کند. عبدالله سخنان بسیاری در تعریف حضرت بیان کرد، اما با [[علی(ع)]] بیعت نکرد.<ref> ابن قتیبة الدینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref> عبدالله بیشتر به‌دنبال [[عبادات]] فردی بود و در خود توانایی ورود در مسائل اجتماعی را نمی‌دید و به‌همین دلیل، علی(ع) به عمار فرمود: عبدالله را رها کن، او شخص ضعیفی است.<ref> ابن قتیبة دینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref> همچنین، امام(ع) در جواب شخصی که گفت من هم ‌مانند عبدالله بن عمر کنار می‌روم، فرمود عبداللّه نه حق را یاری و نه باطل را نابود کرد.<ref>شریف رضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۵۲۱.</ref>


ابن عمر با وجود بیعت نکردنش در صف مخالفان حضرت قرار نگرفت و از مخالفان امام حمایت نکرد.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۲۹.</ref> برخی منابع [[اهل سنت]] آوردند عبدالله در اواخر عمرش از این‌که از علی(ع) حمایت نکرد، پشیمان و ناراحت بود و می‌گفت:
ابن عمر با وجود بیعت نکردنش در صف مخالفان حضرت قرار نگرفت و از مخالفان امام حمایت نکرد.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۲۹.</ref> برخی منابع [[اهل سنت]] آوردند عبدالله در اواخر عمرش از این‌که از علی(ع) حمایت نکرد، پشیمان و ناراحت بود و می‌گفت:
خط ۵۲: خط ۵۲:


==منع امام حسین(ع) از جنگ==
==منع امام حسین(ع) از جنگ==
عبدالله بین حق و باطل سکوت می‌کرد و می‌گفت نقض بیعت و شورش، حتی علیه حاکم فاجر جایز نیست. او به [[امام حسین(ع)]] گفت من از [[پیامبر(ص)]] شنیدم که فرمود حسین کشته خواهد شد و به امام توصیه کرد که به سمت [[کوفه]] نرود و به [[مدینه]] برگردد؛ ولی امام قبول نکرد و مسیر خود را ادامه داد. در این دوره عبدالله با [[یزید]] بیعت کرده بود و او را جانشین پیامبر(ص) می‌دانست.<ref>صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۱۵۳.</ref>
عبدالله بین حق و باطل سکوت می‌کرد و می‌گفت نقض [[بیعت]] و شورش، حتی علیه حاکم فاجر جایز نیست. او به [[امام حسین(ع)]] گفت من از [[پیامبر(ص)]] شنیدم که فرمود حسین کشته خواهد شد و به امام توصیه کرد که به سمت [[کوفه]] نرود و به [[مدینه]] برگردد؛ ولی امام قبول نکرد و مسیر خود را ادامه داد. در این دوره عبدالله با [[یزید]] بیعت کرده بود و او را جانشین پیامبر(ص) می‌دانست.<ref>صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۱۵۳.</ref>


==نامه به معاویه==
==نامه به معاویه==
خط ۶۶: خط ۶۶:
::: «ولید بن عتبه نتوانست از [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] و [[حسین(ع)|حسین]] بیعت بگیرد و آنها شبانه به [[مکه]] رفتند. در بین راه عبدالله بن عمر آنها را دید و سوال کرد از [[مدینه]] چه خبر؟ آنها گفتند مرگ معاویه و بیعت با یزید. ابن عمر به آنها گفت از خدا بترسید و جمع [[مسلمانان]] را پراکنده نکنید و مدتی در مدینه ماند و وقتی خبر بیعت مردم با یزید را از شهرهای مختلف شنید پیش ولید رفت و با او بیعت کرد.»<ref>الطبری، تاریخ،۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۴۳.</ref> و گفت: «اگر خیر است، راضی هستیم و اگر بلاست صبر می‌کنیم».<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref>  
::: «ولید بن عتبه نتوانست از [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] و [[حسین(ع)|حسین]] بیعت بگیرد و آنها شبانه به [[مکه]] رفتند. در بین راه عبدالله بن عمر آنها را دید و سوال کرد از [[مدینه]] چه خبر؟ آنها گفتند مرگ معاویه و بیعت با یزید. ابن عمر به آنها گفت از خدا بترسید و جمع [[مسلمانان]] را پراکنده نکنید و مدتی در مدینه ماند و وقتی خبر بیعت مردم با یزید را از شهرهای مختلف شنید پیش ولید رفت و با او بیعت کرد.»<ref>الطبری، تاریخ،۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۴۳.</ref> و گفت: «اگر خیر است، راضی هستیم و اگر بلاست صبر می‌کنیم».<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref>  


بعد از مدتی که مردم بیعت با یزید را شکستند، عبدالله به پسران خود گفت بیعت ما با یزید، بیعت با خدا و رسول او بوده است و از پیامبر شنیدم کسی که بیعتش را با دیگری بشکند جایگاهش جهنم است. بنابراین هر کس بیعتش با یزید را بشکند بین من و او جدایی است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref>
بعد از مدتی که مردم بیعت با یزید را شکستند، عبدالله به پسران خود گفت بیعت ما با یزید، بیعت با [[خداوند|خدا]] و رسول او بوده است و از پیامبر شنیدم کسی که بیعتش را با دیگری بشکند جایگاهش [[جهنم]] است. بنابراین هر کس بیعتش با یزید را بشکند بین من و او جدایی است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref>


بعدها درباره بیعت عبدالله بن عمر با [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] آوردند او شبانه برای اینکه مردم او را نبینند به خانه حجاج برای بیعت می‌رود و حجاج هم به همین دلیل پایش را از زیر تشک بیرون می‌آورد و به او می‌گوید که با پایش بیعت کند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref>
بعدها درباره بیعت عبدالله بن عمر با [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] آوردند او شبانه برای اینکه مردم او را نبینند به خانه حجاج برای بیعت می‌رود و حجاج هم به همین دلیل پایش را از زیر تشک بیرون می‌آورد و به او می‌گوید که با پایش بیعت کند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref>


==قول علمای اهل سنت==
==قول علمای اهل سنت==
شخصیت ابن عمر، مانند پدرش در تفکر دینی و سیاسی اهل سنت از اهمیت ویژهای برخوردار است. او علاوه بر آنکه صحابی پیامبر بوده، فرزند خلیفه دوم نیز به‌شمار می‌آمد.<ref>جعفریان، «تأثیر موضع‌گیری‌های شخصی در فقه سیاسی اهل سنت»، ص۵۴.</ref> صرفنظر از این دو نکته، اهل سنت او را روایت‌گر احادیث زیادی از پیامبر(ص)،‌ [[ابوبکر]] و [[عمر]] می‌دانند که با توجه به فرزندی وی نسبت به خلیفه، مورد توجه خاص قرار گرفته است.<ref>ابن حجر،‌ الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۵۶.</ref> ابن‌اثیر نیز فضایلی را برای عبدالله نقل کرده‌ است و او را از بزرگان اهل سنت دانسته‌ که شصت سال پس از پیامبر (ص) فتوا داده است.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۸.</ref>
شخصیت ابن عمر، مانند پدرش در تفکر دینی و سیاسی اهل سنت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. او علاوه بر آنکه [[صحابه|صحابی]] پیامبر بوده، فرزند خلیفه دوم نیز به‌شمار می‌آمد.<ref>جعفریان، «تأثیر موضع‌گیری‌های شخصی در فقه سیاسی اهل سنت»، ص۵۴.</ref> صرفنظر از این دو نکته، اهل سنت او را روایت‌گر [[حدیث|احادیث]] زیادی از پیامبر(ص)،‌ [[ابوبکر]] و [[عمر]] می‌دانند که با توجه به فرزندی وی نسبت به خلیفه، مورد توجه خاص قرار گرفته است.<ref>ابن حجر،‌ الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۵۶.</ref> ابن‌اثیر نیز فضایلی را برای عبدالله نقل کرده‌ است و او را از بزرگان اهل سنت دانسته‌ که شصت سال پس از پیامبر (ص) فتوا داده است.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۸.</ref>


در مقابل برخی معتقدند ابن عمر [[روایات]] کمی از پیامبر (ص) نقل می‌کرد، چنانچه شعبی می‌گوید در طول یک‌سالی که با او همنشین بوده، حدیثی از او نشنیده است.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۱۰۸.</ref>
در مقابل برخی معتقدند ابن عمر [[روایات]] کمی از پیامبر (ص) نقل می‌کرد، چنانچه شعبی می‌گوید در طول یک‌سالی که با او همنشین بوده، حدیثی از او نشنیده است.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۱۰۸.</ref>
کاربر ناشناس