Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۰
ویرایش
جز (←ماجرای شهادت) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (←ماجرای شهادت) |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== ماجرای شهادت == | == ماجرای شهادت == | ||
درباره چگونگی شهادت علیاصغر گزارشهای مختلفی نقل شده است. بر اساس گزارش [[شیخ مفید]]، امام حسین(ع) پس از بردن جسد [[قاسم بن حسن(ع)|قاسم پسر امام حسن(ع)]] کنار دیگر [[شهدای کربلا|شهدا]]، جلوی خیمه نشست که عبدالله [علیاصغر] را نزدش آوردند و امام او را در دامن خویش نشاند. در این هنگام مردی از بنیاسد، تیری روانه کرد و او را ذبح نمود. امام دستش را [زیر گلوی طفل] گرفت و چون پر از خون شد، آن را بر زمین ریخت و گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمان را از ما گرفتهای، پس آن را به صلاح ما قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر.» سپس او را برد و کنار دیگر کشتگان گذاشت.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰۸. </ref> بنابر نقل دیگر هنگامی که امام حسین(ع) برای وداع کنار خیمهها آمد، کودکش را در آغوش گرفته و او را میبوسید که [[حرمله بن کاهل اسدی]] با تیری او را به شهادت رساند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۴۴۸؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ ابنطاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷.</ref> بر اساس نقل [[نفس المهموم]] در [[شب عاشورا]] امام(ع) به [[قاسم بن حسن]] فرمود وقتی دهان من از تشنگی خشک شود به سرا پرده آیم و آب یا شیر طلبم و هیچ نیابم در آن هنگام میخواهم که فرزند شیرخوارم را بیاورند تا از لعاب دهان او نوشم و چون بخواهم او را نزدیک دهانم سازم، فاسقی از دشمنان تیری بر گلویش بیفکند وخونش در درست من روان گردد و من دست به جانب آسمان بلند کنم و بگویم :اللهم صبرا و احتسابا فيك (خدایا شکیبایی کنم و چشم به پاداش تو دارم)...و آتش در خندق پشت خیمه ها زبانه می کشد... و من بر آنها حمله میکنم در آن زمان که تلخ ترین اوقات دنیا باشد. <ref>القمي، | درباره چگونگی شهادت علیاصغر گزارشهای مختلفی نقل شده است. | ||
و | === گزارش شیخ مفید=== | ||
</ref> | بر اساس گزارش [[شیخ مفید]]، امام حسین(ع) پس از بردن جسد [[قاسم بن حسن(ع)|قاسم پسر امام حسن(ع)]] کنار دیگر [[شهدای کربلا|شهدا]]، جلوی خیمه نشست که عبدالله [علیاصغر] را نزدش آوردند و امام او را در دامن خویش نشاند. در این هنگام مردی از بنیاسد، تیری روانه کرد و او را ذبح نمود. امام دستش را [زیر گلوی طفل] گرفت و چون پر از خون شد، آن را بر زمین ریخت و گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمان را از ما گرفتهای، پس آن را به صلاح ما قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر.» سپس او را برد و کنار دیگر کشتگان گذاشت.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۱۰۸. </ref> | ||
===گزارش طبری، خوارزمی و لهوف=== | |||
بنابر نقل دیگر هنگامی که امام حسین(ع) برای وداع کنار خیمهها آمد، کودکش را در آغوش گرفته و او را میبوسید که [[حرمله بن کاهل اسدی]] با تیری او را به شهادت رساند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۴۴۸؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ ابنطاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷.</ref> | |||
===گزارش نفس المهموم=== | |||
بر اساس نقل [[نفس المهموم]] در [[شب عاشورا]] امام(ع) به [[قاسم بن حسن]] فرمود وقتی دهان من از تشنگی خشک شود به سرا پرده آیم و آب یا شیر طلبم و هیچ نیابم در آن هنگام میخواهم که فرزند شیرخوارم را بیاورند تا از لعاب دهان او نوشم و چون بخواهم او را نزدیک دهانم سازم، فاسقی از دشمنان تیری بر گلویش بیفکند وخونش در درست من روان گردد و من دست به جانب آسمان بلند کنم و بگویم :اللهم صبرا و احتسابا فيك (خدایا شکیبایی کنم و چشم به پاداش تو دارم)...و آتش در خندق پشت خیمه ها زبانه می کشد... و من بر آنها حمله میکنم در آن زمان که تلخ ترین اوقات دنیا باشد. <ref>القمي، نفسالمهموم، ج۱، ص۲۰۸؛ شعرانی، دمع السجوم، ۱۳۷۴ق، ص۱۱۶.</ref> | |||
=== گزارش ابن جوزی=== | |||
به گزارش [[سبط بن جوزی]] از هشام بن محمد کلبی، امام حسین(ع) در حال سخن گفتن با [[لشکر عمر بن سعد|لشکریان عمر بن سعد]] بود، یکی از اطفالش را دید که از تشنگی میگرید، او را روی دست گرفت و گفت: «ای جماعت! اگر به من رحم نمیکنید، پس به این کودک شیرخوار رحم کنید». مردی از سپاه [[کوفه]] تیری بر گلویش زد و آن کودک را به شهادت رساند.<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷.</ref>امروزه در بین الحرمین کربلا محلی به نام مقام علی اصغر(ع) هست که منسوب به محل شهادت اوست و برخی زائران آن محل را زیارت میکنند. | |||
[[سید حیدر آملی]] در شعری که در رثای علی اصغر سروده این صحنه را به تصویر کشیده است{{شعر}}{{ب| | |||
و مُنعطفٍ أهوي لتقبيل طفله|فَقبّل منه قبله السهمُ مَنحرا}} {{پایان شعر}}تر جمه: برای بوسیدن طفل خود خم شد اما تیر پیش از وی بر گلوگاه او بوسه داد. <ref>شعرانی، دمع السجوم، ۱۳۷۴ق، ص۱۸۶.</ref> | |||
این بیت شعر در ارتباط این قسمت از مقتل علی اصغر(ع) معروف است که معمولا [[روضهخوانی (آیین) |روضه خوانان]] می خوانند{{شعر}}{{ب| ز ضرب تیر چنان دست وپای خود گم کرد| که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد}}{{پایان شعر}} <ref> [https://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=64257 پایگاه اطلاع رسانی موسسه جهانی سبطین]</ref> | |||
این بیت شعر در ارتباط این قسمت از مقتل علی اصغر(ع) معروف است که معمولا [[روضهخوانی (آیین) |روضه خوانان]] می خوانند{{شعر}}{{ب| ز ضرب تیر چنان دست وپای خود گم کرد| که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد}}{{پایان شعر}} <ref> | |||
=== واکنش امام حسین(ع)=== | === واکنش امام حسین(ع)=== | ||
امام حسین(ع)، پس از اصابت تیر به گلوی فرزندش، دست خود را زیر گلوی او گرفت و چون پر از خون شد، آن را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «هَوَّنَ علَیّ ما نزَل بی أنّه بعین الله؛ آنچه این سختیها را برایم آسان میسازد این است که همه در محضر خداست».<ref>ابنطاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷.</ref> از [[امام باقر(ع)]] نقل شده است که از آن خون قطرهای به زمین بازنگشت.<ref>ابومخنف، مقتل الحسین، ۱۳۹۸ق، ص۱۷۳.</ref> | امام حسین(ع)، پس از اصابت تیر به گلوی فرزندش، دست خود را زیر گلوی او گرفت و چون پر از خون شد، آن را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «هَوَّنَ علَیّ ما نزَل بی أنّه بعین الله؛ آنچه این سختیها را برایم آسان میسازد این است که همه در محضر خداست».<ref>ابنطاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷.</ref> از [[امام باقر(ع)]] نقل شده است که از آن خون قطرهای به زمین بازنگشت.<ref>ابومخنف، مقتل الحسین، ۱۳۹۸ق، ص۱۷۳.</ref> |