پرش به محتوا

پیراهن یوسف: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۸ آوریل ۲۰۱۷
جز
اصلاح کلی ازجمله داستان ها
imported>Hasaninasab
جز (اصلاح کلی ازجمله داستان ها)
خط ۲: خط ۲:


==سه پیراهن یوسف در قرآن==
==سه پیراهن یوسف در قرآن==
کلمه «قمیص» به معنای پیراهن، شش مرتبه در قرآن آمده است که تمام آنها درباره پیراهن حضرت یوسف(ع) است.<ref>قرشی بنایی، قاموس قرآن، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۳۹ و ۴۰</ref> این آیات به سه داستان اشاره دارند که در شعر رودکی به آنها اشاره شده است:
کلمه «قمیص» به معنای پیراهن، شش مرتبه در قرآن آمده است که تمام آنها درباره پیراهن حضرت یوسف(ع) است.<ref>قرشی بنایی، قاموس قرآن، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۳۹ و ۴۰</ref> این آیات به سه داستان اشاره دارند:
* نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت - سه پیراهن سلب بوده‌ست یوسف را به عمر اندر
* '''پیراهن خون‌آلود''': که ماجرای خون‌آلود کردن پیراهن حضرت یوسف توسط برادرانش برای آوردن عذر برای [[حضرت یعقوب]]  است.
:::یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت - سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
* '''پاره‌شدن پیراهن توسط زلیخا''': در این داستان، زلیخا در تعقیبِ حضرت یوسف برای دست یافتن به وی، پیراهن یوسف را می‌کِشد و پاره می‌کند. عزیز مصر به جهت پارگی پیراهن از پشت، به بی‌گناهی حضرت یوسف حکم می‌کند.
:::رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی - نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر؟(رودکی)<ref>رودکی، قصاید و قطعات، [http://ganjoor.net/roodaki/baghimande/sh53/ پایگاه گنجور]</ref>
* '''بینایی حضرت یعقوب به‌واسطه پیراهن''': حضرت یوسف پس از آگاهی از نابینایی پدرش، حضرت یعقوب، از برادرانش می‌خواهد تا پیراهنش را به روی سرِ حضرت یعقوب بیندازند. پس از انجام این کار، حضرت یعقوب شفا می‌گیرد و بینا می‌شود.


===پیراهن خون‌آلود===
===پیراهن خون‌آلود===
آیات ۱۶ تا ۱۸ [[سوره یوسف]] به داستان پیراهن خونین [[حضرت یوسف]] در دوران کودکی اشاره دارد:
آیات ۱۶ تا ۱۸ [[سوره یوسف]] به داستان پیراهن خونین [[حضرت یوسف]] در دوران کودکی اشاره دارد. پس از حسادت برادرانِ حضرت یوسف به وی، برادران تصمیم می‌گیرند که حضرت یوسف را در چاهی بیندازند و برای عذر، پیراهن یوسف را از تنش خارج ساختند و آن را به خون گوسفندی آغشته کردند و نزد پدر آمدند. عذر آنها این بود که «اى پدر، ما رفتیم مسابقه دهیم، و یوسف را پیش کالاى خود نهادیم. آنگاه گرگ او را خورد.» {{یادداشت|امام باقر(ع) در تفسیر آیه وَ جاؤُ عَلی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کذِبٍ می‌فرمایند: برادران یوسف برای فریب یعقوب بزغاله‌ای را ذبح نموده و پیراهن یوسف را در خون آن آغشته کردند و تصمیم گرفتند که وانمود نمایند یوسف را گرگ دریده است. اما از آن میان لاوی که از ذکاوت بیشتری برخوردار بود گفت: برادران من فکر می‌کنید خداوند خبر واقعه را از پیامبرش یعقوب پوشیده نگاه می‌دارد؟! بهتر است همگی غسل نموده و نماز را به جماعت اقامه نماییم و از خداوند بخواهیم تا راز ما را پوشیده نگاه دارد. در آن زمان نماز جماعت حداقل با تعداد یازده نفر برپا می‌شد و چون آنها ده نفر بودند تصمیم گرفتند که خداوند را امام خویش دانسته و جملگی به عنوان ماموم به نماز ایستند. آنها شبانگاه به نزد یعقوب بازگشتند در حالیکه پیراهن خونین یوسف را به همراه داشتند. قالُوا یا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ آنها به پدر گفتند: ما برای دویدن با یکدیگر به مسابقه پرداختیم. وَ تَرَکنا یوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَکلَهُ الذِّئْبُ اما در غیاب ما گرگ یوسف را درید. یعقوب خطاب به فرزندانش گفت: چگونه گرگی بوده که پیراهن یوسف را ندریده اما او را خورده است؟! داستان پیامبران یا قصه‌های قرآن از آدم تا خاتم، ص۲۷۳ و ۲۷۴}}
::::و شامگاهان، گریان نزد پدر خود [باز] آمدند. گفتند: «اى پدر، ما رفتیم مسابقه دهیم، و یوسف را پیش کالاى خود نهادیم. آنگاه گرگ او را خورد، ولى تو ما را هر چند راستگو باشیم باور نمى‌دارىو پیراهنش را [آغشته‌] به خونى دروغین آوردند. [یعقوب‌] گفت: «[نه‌] بلکه نَفْس شما کارى [بد] را براى شما آراسته است.{{یادداشت|امام باقر(ع) در تفسیر آیه وَ جاؤُ عَلی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کذِبٍ می‌فرمایند: برادران یوسف برای فریب یعقوب بزغاله‌ای را ذبح نموده و پیراهن یوسف را در خون آن آغشته کردند و تصمیم گرفتند که وانمود نمایند یوسف را گرگ دریده است. اما از آن میان لاوی که از ذکاوت بیشتری برخوردار بود گفت: برادران من فکر می‌کنید خداوند خبر واقعه را از پیامبرش یعقوب پوشیده نگاه می‌دارد؟! بهتر است همگی غسل نموده و نماز را به جماعت اقامه نماییم و از خداوند بخواهیم تا راز ما را پوشیده نگاه دارد. در آن زمان نماز جماعت حداقل با تعداد یازده نفر برپا می‌شد و چون آنها ده نفر بودند تصمیم گرفتند که خداوند را امام خویش دانسته و جملگی به عنوان ماموم به نماز ایستند. آنها شبانگاه به نزد یعقوب بازگشتند در حالیکه پیراهن خونین یوسف را به همراه داشتند. قالُوا یا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ آنها به پدر گفتند: ما برای دویدن با یکدیگر به مسابقه پرداختیم. وَ تَرَکنا یوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَکلَهُ الذِّئْبُ اما در غیاب ما گرگ یوسف را درید. یعقوب خطاب به فرزندانش گفت: چگونه گرگی بوده که پیراهن یوسف را ندریده اما او را خورده است؟! داستان پیامبران یا قصه‌های قرآن از آدم تا خاتم، ص۲۷۳ و ۲۷۴}}


===پاره‌شدن پیراهن یوسف توسط زلیخا===
===پاره‌شدن پیراهن یوسف توسط زلیخا===
خط ۱۵: خط ۱۴:


===پیراهن شفابخش===
===پیراهن شفابخش===
آیات ۹۳ تا ۹۶ سوره یوسف به داستان بیناشدن [[حضرت یعقوب]] به جهت پیراهن حضرت یوسف (ع) اشاره دارد. در این آیات آمده است:
آیات ۹۳ تا ۹۶ سوره یوسف به داستان بیناشدن [[حضرت یعقوب]] به جهت پیراهن حضرت یوسف (ع) اشاره دارد. در این آیات آمده است که پس از آگاهی از نابیناشدن حضرت یعقوب به واسطه دوری از یوسف، حضرت یوسف از برادرانش خواست که «این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید [تا] بینا شود، و همه کسان خود را نزد من آورید.» وقتی پیراهن را بر چهره حضرت یعقوب انداختند، وی بینا شد و پس از مدتی با خانواده خویش رهسپار دیار مصر برای دیدار با حضرت یوسف شد.
::::«(یوسف گفت:) این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید [تا] بینا شود، و همه کسان خود را نزد من آورید.» و چون کاروان رهسپار شد، پدرشان گفت: «اگر مرا به کم‌خردى نسبت ندهید، بوى یوسف را مى‌شنوم.» گفتند: «به خدا سوگند که تو سخت در گمراهىِ دیرین خود هستى.» پس چون مژده‌رسان آمد، آن [پیراهن‌] را بر چهره او انداخت، پس بینا گردید. گفت: «آیا به شما نگفتم که بى‌شک من از [عنایت‌] خدا چیزهایى مى‌دانم که شما نمى‌دانید؟»


==ظهور امام زمان و پیراهن حضرت یوسف==
==ظهور امام زمان و پیراهن حضرت یوسف==
در روایتی از [[امام صادق (ع)]]، به تاریخچه این پیراهن و همچنین [[ظهور|ظهور امام زمان (عج)]] با پیراهن حضرت یوسف اشاره شده است:
بنابر روایتی از [[امام صادق (ع)]]، پیراهن حضرت یوسف جامه‌ای [[بهشت|بهشتی]] بوده است که [[جبرئیل]] از بهشت برای در امان ماندنِ [[حضرت ابراهیم]] از آتش آورد. پس از آن نسل به نسل گشت تا آنکه حضرت یعقوب پیراهن را به فرزندش یوسف بخشید. امام صادق (ع) در ادامه بیان داشته است که «هر پیامبری که علمی یا چیز دیگری را به ارث برد، همه به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمّد (ص)]] و یا [[آل محمد|خاندان محمّد (ع)]] رسید. چون [[قائم آل محمد|قائم (ع)]] [[ظهور]] کند پیراهن یوسف در بر اوست و [[عصای موسی]] و [[خاتم سلیمان (ع)]] همراه اوست.<ref>ابن بابویه، کمال الدین، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۴۷ و ۲۸۴</ref>»


«وقتی آتش برای [[حضرت ابراهیم (ع)]] افروخته شد، [[جبرئیل]] برایش یک جامه بهشتی آورد و بر او پوشانید و به واسطه آن سرما و گرما بر وی زیان نمی‌رسانید و چون مرگ ابراهیم (ع) فرا رسید آن را در بازوبندی قرار داد و بر (پسرش) [[اسحاق]] آویخت. اسحاق نیز آن را بر (فرزندِ خود)[[یعقوب]] آویخت و هنگامی که [[یوسف]] به دنیا آمد، یعقوب آن را بر یوسف آویخت و آن در بازوی وی بسته بود تا کارش بدان جا کشیده شد و چون یوسف آن پیراهن را از میان آن بازوبند بیرون کشید، یعقوب رایحه آن را استشمام کرد و این همان قول خدای تعالی است که «إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»<ref>سوره یوسف، آیه ۹۵</ref> و آن این پیراهن بود که از [[بهشت]] آمده بود. راوی گوید: گفتم فدای شما آن پیراهن به که رسید؟ فرمود: به اهلش و سپس فرمود: هر پیامبری که علمی یا چیز دیگری را به ارث برد همه به [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمّد (ص)]] و یا [[آل محمد|خاندان محمّد (ع)]] رسید. چون [[قائم آل محمد|قائم (ع)]] [[ظهور]] کند پیراهن یوسف در بر اوست و [[عصای موسی]] و [[خاتم سلیمان (ع)]] همراه اوست.<ref>ابن بابویه، کمال الدین، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۴۷ و ۲۸۴</ref>»
==در فرهنگ فارسی==
در اشعار فارسی به هر سه داستان پیراهن حضرت یوسف اشاره شده است:


==در فرهنگ فارسی==
'''پیراهن خون‌آلود''':
در اشعار فارسی نیز به پیراهن حضرت یوسف اشاره شده است؛ ازجمله:
:::نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت - سه پیراهن سلب بوده‌ست یوسف را به عمر اندر
:::یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت - سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
:::رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی - نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر؟(رودکی)<ref>رودکی، قصاید و قطعات، [http://ganjoor.net/roodaki/baghimande/sh53/ پایگاه گنجور]</ref>
'''پاره‌شدن پیراهن توسط زلیخا'''
* پرده پوشی دامن آلودگان را لازم است - چاک در پیراهن یوسف چه محتاج رفوست؟(صائب تبریزی)<ref>صائب تبریزی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۱۰۸۷، [http://ganjoor.net/saeb/divan-saeb/ghazalkasa/sh1087/ پایگاه گنجور]</ref>
'''پیراهن شفابخش'''
* بوی پیراهن یوسف که کند روشن چشم  -باد گویی که سوی پرغم کنعان آرد
* بوی پیراهن یوسف که کند روشن چشم  -باد گویی که سوی پرغم کنعان آرد
* بوی گل چون نگهت پیراهن یوسف ز مصر - نور بینائی بچشم پیر کنعانی کند
* بوی گل چون نگهت پیراهن یوسف ز مصر - نور بینائی بچشم پیر کنعانی کند
* پیراهنی که آید ازو بوی یوسفم - ترسم برادران غیورش قبا کنند (حافظ)
* پیراهنی که آید ازو بوی یوسفم - ترسم برادران غیورش قبا کنند (حافظ)
* پرده پوشی دامن آلودگان را لازم است - چاک در پیراهن یوسف چه محتاج رفوست؟(صائب تبریزی)<ref>صائب تبریزی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره 1087، [http://ganjoor.net/saeb/divan-saeb/ghazalkasa/sh1087/ پایگاه گنجور]</ref>
* ای فتنه روم و حبش حیران شدم کاین بوی خوش - پیراهن یوسف بود یا خود روان مصطفی (مولوی) <ref>[http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh12/ مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۲]</ref>
* ای فتنه روم و حبش حیران شدم کاین بوی خوش - پیراهن یوسف بود یا خود روان مصطفی (مولوی) <ref>[http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh12/ مولوی، دیوان شمس، غزل شماره 12]</ref>
* چون آمد پیراهن خوش بوی تو یوسف - بس بارد و سرد است کنون لخلخه سودن (مولوی) <ref>[http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh1893/ مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۸۹۳، پایگاه گنجور]</ref>
* چون آمد پیراهن خوش بوی تو یوسف - بس بارد و سرد است کنون لخلخه سودن (مولوی) <ref>[http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh1893/ مولوی، دیوان شمس، غزل شماره 1893، پایگاه گنجور]</ref>
* پیراهن یوسف چرا نیارند - یعقوب بکنعان در انتظار است (پروین اعتصامی) <ref>http://ganjoor.net/nezami/5ganj/makhzanolasrar/sh18/</ref>
* پیراهن یوسف چرا نیارند - یعقوب بکنعان در انتظار است (پروین اعتصامی) <ref>http://ganjoor.net/nezami/5ganj/makhzanolasrar/sh18/</ref>
* بار ندهی لیک قسم عاشقان - همچو یوسف بوی پیراهن نهی (عطار نیشابوری) <ref>http://ganjoor.net/attar/divana/ghazal-attar/sh839/</ref>
* بار ندهی لیک قسم عاشقان - همچو یوسف بوی پیراهن نهی (عطار نیشابوری) <ref>http://ganjoor.net/attar/divana/ghazal-attar/sh839/</ref>
کاربر ناشناس