کاربر ناشناس
سید شهابالدین مرعشی نجفی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Baqer h (←لید) |
imported>Baqer h بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==اطلاعات شناسنامهای== | ==اطلاعات شناسنامهای== | ||
===خاندان=== | ===خاندان=== | ||
نسب آیتالله مرعشی پس از سی و سه واسطه به [[امام سجاد(ع)]] میرسد. [[سادات مرعشی]] [[سادات حسینی|حسینی]] هستند و جد اعلای این سلسله، [[سید علی مرعشی|سیدعلی مرعشی]] نام دارد که در شهر [[مرعش]] در حوالی مرزهای [[سوریه]] و [[ترکیه]] و جزء قلمرو ترکیه زندگی میکرد. وی در قرن سوم به [[ایران]] مهاجرت کرد و ظاهرا در [[مازندران]] ازدواج نمود. هسته مرکزی مرعشیهای ایران، طبرستان بود و گرایش به تشیع مردمان خطه شمال مرهون زحمات این خاندان است. سید قوام الدین مشهور به [[میر بزرگ]] | نسب آیتالله مرعشی پس از سی و سه واسطه به [[امام سجاد(ع)]] میرسد. [[سادات مرعشی]] [[سادات حسینی|حسینی]] هستند و جد اعلای این سلسله، [[سید علی مرعشی|سیدعلی مرعشی]] نام دارد که در شهر [[مرعش]] در حوالی مرزهای [[سوریه]] و [[ترکیه]] و جزء قلمرو ترکیه زندگی میکرد. وی در قرن سوم به [[ایران]] مهاجرت کرد و ظاهرا در [[مازندران]] ازدواج نمود. هسته مرکزی مرعشیهای ایران، طبرستان بود و گرایش به تشیع مردمان خطه شمال مرهون زحمات این خاندان است. سید قوام الدین مشهور به [[میر بزرگ]] - جد پانزدهم آیت الله مرعشی - حکیم و فرمانروایی بوده که در [[قرن هفتم هجری قمری|قرن هفتم هجری]] در شهر [[آمل]] حکومت میکرده است و هماکنون مرقدش در سبزهمیدان آمل، بارگاه و صحن و سرایی دارد. از زمان [[صفویه]] بار دیگر مرعشیها نضج گرفتند و با حاکمان این طایفه وصلت کردند. مادر [[شاه عباس اول]] بانویی از همین خاندان است. | ||
سید الحکما [[شرف الدین مرعشی]] (<small>متوفی [[سال ۱۳۱۶ هجری قمری|۱۳۱۶]]</small>) جد آیت الله مرعشی است. او ۱۱۴ سال عمر و ۸۰ سال طبابت کرد. ابتکارات عجیبی درباره ساخت دندان مصنوعی و ساخت زنبور عسل از اصول شیمیایی به او نسبت دادهاند.<ref>گلی زواره، جامع فضل و فضیلت، ص۱۷-۱۸</ref> | سید الحکما [[شرف الدین مرعشی]] (<small>متوفی [[سال ۱۳۱۶ هجری قمری|۱۳۱۶]]</small>) جد آیت الله مرعشی است. او ۱۱۴ سال عمر و ۸۰ سال طبابت کرد. ابتکارات عجیبی درباره ساخت دندان مصنوعی و ساخت زنبور عسل از اصول شیمیایی به او نسبت دادهاند.<ref>گلی زواره، جامع فضل و فضیلت، ص۱۷-۱۸</ref> |