پرش به محتوا

شمر بن ذی‌الجوشن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
imported>Pourrezaei
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
پس از آنکه امام حسین به کربلا رسید، [[عمر بن سعد]]، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیری از جنگ و خون ریزی داشت و به دنبال راه حل مسالمت آمیز بود<ref> الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص۸۷ـ۸۸.</ref> اما شمر، ابن زیاد را که به نظر می‌رسید با قصد عمر بن سعد موافق است، به جنگ با امام تشویق کرد.<ref> وقعة الطف، ابومخفف، ص۱۸۷ـ۱۸۸؛ انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۸۲.</ref>
پس از آنکه امام حسین به کربلا رسید، [[عمر بن سعد]]، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیری از جنگ و خون ریزی داشت و به دنبال راه حل مسالمت آمیز بود<ref> الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص۸۷ـ۸۸.</ref> اما شمر، ابن زیاد را که به نظر می‌رسید با قصد عمر بن سعد موافق است، به جنگ با امام تشویق کرد.<ref> وقعة الطف، ابومخفف، ص۱۸۷ـ۱۸۸؛ انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۸۲.</ref>


در عصر روز نهم محرّم سال ۶۱، شمر با چهار هزار سپاهی و نامۀ تهدیدآمیزی از سوی ابن زیاد، برای عمر بن سعد به کربلا رسید. ابن سعد با دیدن نامه، خطاب به شمر گفت کاری را که در آن امید صلاح بود تباه کردی. با این حال، عمر سعد دستور ابن زیاد مبنی بر اخذ بیعت از امام حسین یا جنگ با او را پذیرفت<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۸۳؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۱۴ـ۴۱۵.</ref> و شمر سردار سپاه او گردید. شمر برای حفظ سنّت قبیله‌ای و پیوندهای جاهلی، از آنجا که با‌ام البنین، مادر [[حضرت عباس]] بن علی علیهماالسلام، هم قبیله بود، در عصر [[تاسوعا]] عباس و برادرانش را خواهر زاده‌ خود صدا کرده و خواست تا امان نامه‌ای از ابن زیاد برای آنان بگیرد، اما آنها نپذیرفتند و در کنار امام ماندند<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۸۳ـ۴۸۴؛ الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص۸۹.</ref>
در عصر روز نهم محرّم سال ۶۱، شمر با چهار هزار سپاهی و نامۀ تهدیدآمیزی از سوی ابن زیاد، برای عمر بن سعد به کربلا رسید. ابن سعد با دیدن نامه، خطاب به شمر گفت کاری را که در آن امید صلاح بود تباه کردی. با این حال، عمر سعد دستور ابن زیاد مبنی بر اخذ بیعت از امام حسین یا جنگ با او را پذیرفت<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۸۳؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۱۴ـ۴۱۵.</ref> و شمر سردار سپاه او گردید. شمر برای حفظ سنّت قبیله‌ای و پیوندهای جاهلی، از آنجا که با‌ام البنین، مادر [[حضرت عباس]] بن علی علیهماالسلام، هم قبیله بود، در عصر [[تاسوعا]] عباس و برادرانش را خواهر زاده‌ خود صدا کرده و خواست تا امان نامه‌ای از ابن زیاد برای آنان بگیرد، اما آنها نپذیرفته و در کنار امام ماندند. <ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۸۳ـ۴۸۴؛ الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص۸۹.</ref>


===روز عاشورا===
===روز عاشورا===
خط ۲۹: خط ۲۹:
یک بار دیگر زمانی که [[زهیر بن قین|زُهَیر بن قَین]]، از یاران امام، به پند و اندرز کوفیان پرداخت و آنان را به یاری امام حسین دعوت کرد، شمر به سوی او تیری پرتاب نمود و به او اهانت کرد.<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۸۸ـ۴۸۹؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۲۶.</ref>
یک بار دیگر زمانی که [[زهیر بن قین|زُهَیر بن قَین]]، از یاران امام، به پند و اندرز کوفیان پرداخت و آنان را به یاری امام حسین دعوت کرد، شمر به سوی او تیری پرتاب نمود و به او اهانت کرد.<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۸۸ـ۴۸۹؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۲۶.</ref>


وقتی [[عبداللّه بن عمیر کلبی|عبداللّه بن عُمَیر کلبی]] به شهادت رسید، شمر به غلام خود (رستم) دستور داد تا با نیزه‌ای همسر عبداللّه را که بر بالینش نشسته بود نیز به شهادت رساند.<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۳.</ref> شمر، [[نافع بن هلال|نافع بن هِلال جَمَلی]]، یار دلاور امام حسین، را پس از جنگی سخت، در حالی که دو بازوی نافع شکسته بود، اسیر کرد و به شهادت رساند<ref> تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۴۱ـ۴۴۲.</ref>
وقتی [[عبداللّه بن عمیر کلبی|عبداللّه بن عُمَیر کلبی]] به شهادت رسید، شمر به غلام خود (رستم) دستور داد تا با نیزه‌ای همسر عبداللّه را که بر بالینش نشسته بود نیز به شهادت رساند.<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۳.</ref> شمر، [[نافع بن هلال|نافع بن هِلال جَمَلی]]، یار دلاور امام حسین، را پس از جنگی سخت، در حالی که دو بازوی نافع شکسته بود، اسیر کرد و به شهادت رساند. <ref> تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۴۱ـ۴۴۲.</ref>


پس از شهادت بسیاری از اصحاب امام حسین، دشمنان به سوی خیمه‌ها حمله بردند. شمر نیزه خود را در خیمه امام حسین فروبرد و فریاد زد که آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. امام او را نفرین کرد و حتی دوستش، [[شبث بن ربعی|شَبَث بن رِبعی]]، نیز او را سرزنش نمود.<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۳؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۳۸.</ref> یک بار دیگر در عصر عاشورا و قبل از شهادت امام حسین، شمر قصد داشت به خیمه و خرگاه امام، که باروبنه و خاندانش در آن بود، حمله کند و آن را به تاراج برد اما امام او را از این کار برحذر داشت و شمر بازگشت.<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۹؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۰؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص۱۱۸.</ref>
پس از شهادت بسیاری از اصحاب امام حسین، دشمنان به سوی خیمه‌ها حمله بردند. شمر نیزه خود را در خیمه امام حسین فروبرد و فریاد زد که آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. امام او را نفرین کرد و حتی دوستش، [[شبث بن ربعی|شَبَث بن رِبعی]]، نیز او را سرزنش نمود.<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۳؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۳۸.</ref> یک بار دیگر در عصر عاشورا و قبل از شهادت امام حسین، شمر قصد داشت به خیمه و خرگاه امام، که باروبنه و خاندانش در آن بود، حمله کند و آن را به تاراج برد اما امام او را از این کار برحذر داشت و شمر بازگشت.<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۹؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۰؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص۱۱۸.</ref>


===به شهادت رساندن امام حسین===
===به شهادت رساندن امام حسین===
شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قراردهند<ref> الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲.</ref> سپس با فرمان او، همه به سوی امام حمله بردند و کسانی از جمله [[سنان بن انس|سِنان بن اَنَس]] و [[زرعة بن شریک|زُرْعَة بن شریک]] ضربه‌های نهایی را بر امام وارد کردند<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۳؛ مفید، ج ۲، ص۱۱۲.</ref>
شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قراردهند<ref> الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲.</ref> سپس با فرمان او، همه به سوی امام حمله بردند و کسانی از جمله [[سنان بن انس|سِنان بن اَنَس]] و [[زرعة بن شریک|زُرْعَة بن شریک]] ضربه‌های نهایی را بر امام وارد کردند. <ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۳؛ مفید، ج ۲، ص۱۱۲.</ref>


دربارۀ کسی که امام حسین را به قتل رساند و سر مبارک آن حضرت را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که برخی دربارۀ شمر است. به گفتۀ واقدی، شمر امام حسین را کشت و با اسب خود بدن آن حضرت را لگدکوب کرد<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۱۲؛ مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۱۱۹.</ref>در برخی روایات گفته شده است که وی بر سینۀ امام نشست و سر او را از قفا جدا کرد.<ref>  مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲، ص۴۱ـ۴۲؛ الارشاد شیخ مفید، ج۲ ص۱۱۲؛ انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۰۰ـ۵۰۱؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۳.</ref>
دربارۀ کسی که امام حسین را به قتل رساند و سر مبارک آن حضرت را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که برخی دربارۀ شمر است. به گفتۀ واقدی، شمر امام حسین را کشت و با اسب خود بدن آن حضرت را لگدکوب کرد<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۱۲؛ مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۱۱۹.</ref>در برخی روایات گفته شده است که وی بر سینۀ امام نشست و سر او را از قفا جدا کرد.<ref>  مقتل الحسین خوارزمی، ج ۲، ص۴۱ـ۴۲؛ الارشاد شیخ مفید، ج۲ ص۱۱۲؛ انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۰۰ـ۵۰۱؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۳.</ref>
خط ۴۵: خط ۴۵:
در یازدهم محرّم ۶۱، ابن سعد دستور داد سر ۷۲ تن [[شهدای کربلا]] را از تن جدا کنند و به همراه شمر و تنی چند از فرماندهان سپاه به کوفه، نزد ابن زیاد ببرند.<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۰۳؛ طبری، ج ۵، ص۴۵۶.</ref> قبیله‌هایی که نبرد کربلا شرکت کرده بودند، برای تقرب به ابن زیاد، سرهای شهدا را بین خود تقسیم نمودند. قبیلۀ هوازن، به رهبری شمر، بیست سر<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۰۴؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۶۸.</ref> و بنا به نقل ابن طاووس<ref> ص۶۲ـ۶۳.</ref> دوازده سر را به نزد ابن زیاد بردند. گفته شده است که شمر پیشاپیش عمر بن سعد سرهای شهدا را حرکت می‌داد.<ref> الاخبار الطوال، دینوری، ص۲۶۰.</ref>
در یازدهم محرّم ۶۱، ابن سعد دستور داد سر ۷۲ تن [[شهدای کربلا]] را از تن جدا کنند و به همراه شمر و تنی چند از فرماندهان سپاه به کوفه، نزد ابن زیاد ببرند.<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۰۳؛ طبری، ج ۵، ص۴۵۶.</ref> قبیله‌هایی که نبرد کربلا شرکت کرده بودند، برای تقرب به ابن زیاد، سرهای شهدا را بین خود تقسیم نمودند. قبیلۀ هوازن، به رهبری شمر، بیست سر<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۵۰۴؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۶۸.</ref> و بنا به نقل ابن طاووس<ref> ص۶۲ـ۶۳.</ref> دوازده سر را به نزد ابن زیاد بردند. گفته شده است که شمر پیشاپیش عمر بن سعد سرهای شهدا را حرکت می‌داد.<ref> الاخبار الطوال، دینوری، ص۲۶۰.</ref>


عبیداللّه بن زیاد، به فرمان [[یزید بن معاویه]]، [[اسرای کربلا]] و سرهای شهدا را با شمر و همراهانش به سوی یزید در شام فرستاد.<ref> تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۶۰.</ref> شمر نزد یزید سخنان توهین آمیزی دربارۀ امام و دیگر شهدای کربلا بیان نمود<ref> الاخبار الطوال دینوری، ص۲۶۰؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۹ و الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص۱۱۸، که این سخنان را به زحربن قیس نسبت داده‌اند.</ref>
عبیداللّه بن زیاد، به فرمان [[یزید بن معاویه]]، [[اسرای کربلا]] و سرهای شهدا را با شمر و همراهانش به سوی یزید در شام فرستاد.<ref> تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۶۰.</ref> شمر نزد یزید سخنان توهین آمیزی دربارۀ امام و دیگر شهدای کربلا بیان نمود. <ref> الاخبار الطوال دینوری، ص۲۶۰؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۹ و الارشاد شیخ مفید، ج ۲، ص۱۱۸، که این سخنان را به زحربن قیس نسبت داده‌اند.</ref>


پس از بازگشت اهل بیت علیهم السلام به [[مدینه]]، شمر نیز با پایان یافتن مأموریتش به کوفه بازگشت. گفته شده است که او نماز می‌خواند و از خداوند طلب بخشش می‌کرد و در توجیه شرکت در قتل امام حسین می‌گفت که از امرای خود فرمان برداری کرده است.<ref> تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۲۳، ص۱۸۹؛ ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۲، ص۲۸۰.</ref>
پس از بازگشت اهل بیت علیهم السلام به [[مدینه]]، شمر نیز با پایان یافتن مأموریتش به کوفه بازگشت. گفته شده است که او نماز می‌خواند و از خداوند طلب بخشش می‌کرد و در توجیه شرکت در قتل امام حسین می‌گفت که از امرای خود فرمان برداری کرده است.<ref> تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۲۳، ص۱۸۹؛ ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۲، ص۲۸۰.</ref>


==سرنوشت شمر==
==سرنوشت شمر==
در پی قیام [[مختار ثقفی]] در سال ۶۶، شمر در جنگ علیه او شرکت کرد اما مختار وی و دیگر امرای اموی را در جنگ جَبّانة السَبیع (از محله‌های کوفه) شکست داد<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۶، ص۵۸ـ۵۹؛ طبری، ج ۶، ص۱۸، ۲۹.</ref> و شمر از کوفه گریخت. مختار جمعی را به همراه غلام خود (زِربی) در پی او فرستاد. شمر غلام مختار را کشت<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۶، ص۶۵؛ تاریخ طبری، ج ۶، ص۵۲.</ref> و به قریه‌ای به نام ساتیدَما گریخت و از آنجا به قریه‌ای به نام کلتانیه (بین شوش و روستای صَیمره) رفت <ref> تاریخ طبری، ج ۶، ص۵۲ </ref> و نامه‌ای برای [[مصعب بن زبیر|مُصعَب بن زبیر]] فرستاد که آماده جنگ با مختار بود، اما برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۶، ص۶۵ـ۶۶.</ref> مختار نیز سر شمر را برای [[محمد بن حنفیه]] فرستاد.<ref> الاخبار الطوال، دینوری، ص۳۰۵.</ref>
در پی قیام [[مختار ثقفی]] در سال ۶۶، شمر در جنگ علیه او شرکت کرد اما مختار وی و دیگر امرای اموی را در جنگ جَبّانة السَبیع (از محله‌های کوفه) شکست داد<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۶، ص۵۸ـ۵۹؛ طبری، ج ۶، ص۱۸، ۲۹.</ref> و شمر از کوفه گریخت. مختار جمعی را به همراه غلام خود (زِربی) در پی او فرستاد. شمر غلام مختار را کشت<ref>  انساب الاشراف بلاذری، ج ۶، ص۶۵؛ تاریخ طبری، ج ۶، ص۵۲.</ref> و به قریه‌ای به نام ساتیدَما گریخت و از آنجا به قریه‌ای به نام کلتانیه (بین شوش و روستای صَیمره) رفت <ref> تاریخ طبری، ج ۶، ص۵۲ </ref> و نامه‌ای برای [[مصعب بن زبیر|مُصعَب بن زبیر]] فرستاد که آماده جنگ با مختار بود، اما برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۶، ص۶۵ـ۶۶.</ref> مختار نیز سر شمر را برای [[محمد بن حنفیه]] فرستاد. <ref> الاخبار الطوال، دینوری، ص۳۰۵.</ref>


==جایگاه شمر نزد اهل سنت==
==جایگاه شمر نزد اهل سنت==
کاربر ناشناس